« فهرست دروس
درس خارج اصول آیت‌الله جعفر سبحانی

1403/11/29

بسم الله الرحمن الرحیم

حجّية ظواهر القرآن: الرّابع:الاستدلال على الحكم الشرعي بدلالات خاصة إلی السّادس: القرآن في كلام الوصي (عليه السّلام)/حجية ظواهر الألفاظ /الأمارات

 

موضوع: الأمارات/حجية ظواهر الألفاظ /حجّية ظواهر القرآن: الرّابع:الاستدلال على الحكم الشرعي بدلالات خاصة إلی السّادس: القرآن في كلام الوصي (عليه السّلام)

 

در جلسه گذشته با سه دلیل إثْبات نمودیم «ظواهر قرآن کریم» حُجَّت است. در این جلسه به ادامه ی دلائل دیگر این بحث خواهیم پرداخت.

 

ادامه ی بحث «حُجّیَّت ظَواهر قرآن کریم»:

۴. «دَلالاتٌ خاصّة»:

ائمّة المعصومین (سلام الله علیهم) با دقتی که در آیات و روایات داشتند نسبت به سایر مردم، از آیات قرآن برای إسْتخراج «أحْکام» استفاده می‌ کردند.

نمونه ای از این گونه روایات:

جعفر بن رزق الله قال قدم إلى المتوكل رجل نصراني فجر بامرأة مسلمة فأراد أن يقيم عليه الحد فأسلم فقال يحيى بن أكثم قد هدم إيمانه شركه وفعله و قال بعضهم يضرب ثلاثة حدود وقال بعضهم يفعل به كذا وكذا فأمر المتوكل بالكتاب إلى أبي الحسن الثالث (عليه السّلام) وسؤاله عن ذلك فلما قرء الكتاب كتب (عليه السّلام) يضرب حتى يموت فأنكر يحيى بن أكثم وأنكر فقهاء العسكر ذلك وقالوا يا أمير المؤمنين سل عن هذا فإنه شئ لم ينطق به كتاب ولم تجئ به سنة فكتب إليه أن فقهاء قد أنكروا هذا وقالوا لم تجئ به سنة ولم ينطق به كتاب فبين لنا لم أوجبت عليه الضرب حتى يموت فكتب (عليه السّلام) بسم الله الرحمن الرحيم ﴿فلما رأوا بأسنا قالوا آمنا بالله وحده و كفرنا بما كنا به مشركين﴾[1] ﴿فلم يك ينفعهم ايمانهم لما رأوا بأسنا سنة الله التي قد خلت في عباده وخسر هنالك الكافرون﴾[2] فأمر به المتوكل فضرب حتى مات. جعفر بن رزق الله قال قدم إلى المتوكل[3] .

معنای این روایت:

در زمان مُتوکّل عباسي یک فرد نَصْراني که کافر ذِمّي بود با یک مسلمانی زِناء کرد. او را نزد قاضي القُضات آن زمان یعنی «یحیی ابن أکْثَم» بُردند. هنگام قرائت حُکْم حَدّ بر علیه نَصْراني که از ذَمّي بودن هم خارج شده بود، آن نَصْراني زرنگی کرد و کلمه ی شهادت بر زبان جاری کرد و لذا اصطلاحاً مسلمان شد تا از حُکْم حَدّ رهایی یابد. قاضي القُضات وقتی چنین دید گفت إیمان نَصْراني جلو افتاد از حَدّی که بر او باید جاری می‌ شد. لذا حَدّ از او ساقط می‌ شود. بقیه علماء و قُضات دیگر با این حُکْم قاضی القُضات مخالفت کردند و حُکْم کردند که باید سه حَدّ بر او جاری شود. مُتوکّل عباسي درمانده شد که قول قاضي القُضات را أخْذ کند یا قول أکْثریّت را بگیرد. بنابراین دستور داد که نامه‌ ای را به امام حسن عَسْکري (علیه السّلام) که تحت نظر هم بودند در این رابطه بنویسند تا حضرت این مشکل را حَلّ کند. حضرت در جواب این نامه نوشتند: «یُضْرَب حَتّی یُقْتَل» همه تعجّب کردند از این حُکْم و گفتند حضرت حُکْم عجیبی کرده و ما دلیل این حُکْم حضرت را باید بدانیم. لذا دوباره به حضرت نامه نوشتند که دلیل این فَتْواء را برای آن ها بازگو کند. حضرت در جواب مرقوم فرمودند که من از دو آیه ی شریفه ی ﴿فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنَا قَالُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَكَفَرْنَا بِمَا كُنَّا بِهِ مُشْرِكِينَ﴾[4] و ﴿فَلَمْ يَكُ يَنْفَعُهُمْ إِيمَانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنَا سُنَّتَ اللَّهِ الَّتِي قَدْ خَلَتْ فِي عِبَادِهِ وَخَسِرَ هُنَالِكَ الْكَافِرُونَ﴾[5] برای این فتوای خود إسْتِدلال کردم. لذا معلوم می‌ شود که إیمان هنگام عذاب فایده‌ای ندارد؛ زیرا «إیمان إلْجائي» به درد نمی‌ خورد بلکه إیمان باید «إیمان إخِتیاري» باشد.

 

۵. «عَرْض الشّروطِ عَلَی الکِتاب»:

قاعده ی کُلّي: امام معصوم (علیه السّلام) فرموده: هر شرطی که مخالف قرآن کریم است باطل، و هر شرطی که موافق با قرآن کریم است صحیح می‌ باشد. پس معلوم می‌ شود که قرآن کریم قابل فهم است که انسان می‌تواند بفهمد کدام شرط مخالف و کدام شرط موافق با قرآن کریم است.

 

۶. «عَرْض الرّوایاتُ المُتعارِضَ عَلَی القرآن الکریم»:

در بخش «تعادل و تَراجیح» آمده زمانی که دو روایت با هم مُتعارض شد باید آن را به قرآن کریم عرضه کنند. لذا آن روایتی که با قرآن کریم موافق است را أخْذ، و آن روایتی که با قرآن کریم مخالف است را باید کنار گذاشت.

 

۷. چند نمونه از روایات خاصّ:

الف) قال رسول الله (صَلّی الله علیه و آله و سَلّم): «فَإِذَا الْتَبَسَتْ عَلَیْکُمُ الْفِتَنُ کَقِطَعِ اللَّیْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَیْکُمْ بِالْقُرْآنِ فإنّه شافع مشفّع و ماحل مَنْ جَعَلَهُ أمَامَهُ قَادَهُ إلَى الْجَنَّة هُوَ الدَّلِیلُ عَلَى خَیْرِ سَبِیل»[6] .

ب) قال أمیر مؤمنان (علیه السّلام): «كِتَابُ اللَّهِ تُبْصِرُونَ بِهِ وَ تَنْطِقُونَ بِهِ وَ تَسْمَعُونَ بِهِ، وَ يَنْطِقُ بَعْضُهُ بِبَعْضٍ وَ يَشْهَدُ بَعْضُهُ عَلَى بَعْضٍ، وَ لَا يَخْتَلِفُ فِي اللَّهِ، وَ لَا يُخَالِفُ بِصَاحِبِهِ عَنِ اللَّه»[7] .

ج) قال أمیر المؤمنین (علیه السّلام): «اعلموا انه لیس علی احد بعد القرآن من فاقة، و لا لاحد قبل القرآن من غنی، فاستشفوه من ادوائکم، و استعینوا به علی لاوائکم فان فیه شفاء من اکبر الداء و هو الکفر و النفاق و الغی و الضلال. فاسالوا الله به و توجهوا الیه بحبّه، و لا تسالوا به، انه ما توجه العباد الی الله بمثله»[8] .

 

۸. إسْتِدلال مرحوم علامه طباطبایي (ره): قرآن کریم بر همه چیز شارح و حُجّت است؛ چطور ممکن است که قرآن کریم شارح همه چیز باشد ولی شارح خودش نباشد؟!

 


logo