« فهرست دروس
درس خارج اصول آیت‌الله جعفر سبحانی

1403/11/10

بسم الله الرحمن الرحیم

الأمر الثاني: الامتثال الإجمالي في مقابل الحجّة الشرعية إلی الجهة الثانية: في الملازمة بين التحسينين و التقبيحين/أحكام القطع /الأمارات

 

موضوع: الأمارات/أحكام القطع /الأمر الثاني: الامتثال الإجمالي في مقابل الحجّة الشرعية إلی الجهة الثانية: في الملازمة بين التحسينين و التقبيحين

 

در جلسه ی قبل دو حالت از حالات سه گانه ی مقام دوم یعنی بحث «حُکْم کفایت إمْتثال إجْمالي» از سلسه مباحث «قَطْع» را بیان نمودیم. در اين جلسه به ادامه ی این بحث خواهیم پرداخت.

 

ادامه ی بحث مقام دوم: «إمْتِثال إجْمالي»:

در «تَعَبُّدیّات»:

صورت سوم: عَمَل تَعَبُّدي كه احتیاط آن مُسْتَلْزِم تكرار است: مثلاً مکلّف به جایى مسافرت کرده و مى خواهد نماز بخواند. او نمی‌ داند «قِبْله» کدام طَرَف است؛ با فرض این که می‌تواند تحصیل عِلْم کند، او تحصیل عِلْم نمی‌ کند و «إحْتياطاً» به همه ى جهات جُغرافیایی نماز مى خواند.

أقوال:

قول نخست: اين كار صحيح نيست؛

أَدلّة:

الف) اگر مکلّف به همه ی جهات نماز بخواند، هر چند مى تواند «قَصْد قُرْبَة» بكند ولى «قَصْد وَجْه» نمی‌ تواند بكند.

ب) اگر مکلّف به همه ی جهات نماز بخواند، هر چند مى تواند «قَصْد قُرْبَة» كند ولى «قَصْد تَمْييز» نمی‌ تواند بكند.

ج) این کار مُکلّف، یک نوع بازیگری می باشد.

إشكال به اين سه دليل:

اوّلا: به دليل وجود «إطلاق لَفْظي و إطْلاب مَقامي»، نمى تواند «قَصْد وَجْه» واجب باشد.

ثانياً: آن قَصْدی که لازم است، «قَصْد قُرْبَة» است. همين.

ثالثاً: بازیگری هم نیست؛ زیرا ممکن است «تَحْصيل عِلْم» برای مکلّف مشكل باشد، ولى به همه ی جهات نماز خواندن برای او آسان باشد.

بنابراین این سه دلیل، دلایلی درستی نیستند.

د) مکلّف با این کار نمى تواند «قَصْد الطّاعَة» كند.

إشكال به اين دليل:

بيان نخست: «قَصْدُ الطّاعة» يعنى «الإنْبعاثُ بأمْر المولى». لذا جُنْبيدن مكلَّف به همه ی جهات، به دلیل «أمْر مولى» می باشد و گرنه اگر مولی نبود، اصلاً مکلّف حاضر نبود به همه ی جهات نماز بخواند.

و اگر بگویید معنای «قَصْدُ الطّاعة» در واقع «الإنْبعاثُ بأمْر المولى بالفرد المُعَیّن» است، دیگر نیازی به خواندن نماز به همه ی جهات نیست‌.

نکته: این إشكال را مرحوم بروجردي (ره) بیان فرموده اند.

بيان دوم: «حَرَكت» دو قِسْم است؛ «نَفْساني» و «إلهي»؛ اگر این حرکت نَفْساني باشد قبول نیست امّا اگر إلهي باشد، قبول است.

 

ب) مكلّف بدون « تحصیل حجّت شرعي»، إحْتياط كند:

تا اینجا بحث اين بود كه مُکلّف در مقابل «عِلْم قَطْعي» إحْتیاط می‌ کند. امّا اگر مُکلّف در مقابل «دلیل إجْتِهادي» (در مقابل إجْتِهاد و تَقْليد) إحْتیاط کند، حُکْم چیست؟

همه ى فُقهاء قائل هستند كه چنین إحْتياطي جايز است.

امّا به نظر ما در همه جا هم «إحْتیاط» ممکن نیست؛ مانند: «هَبْوَة»؛ مثلاً وقتی کسی می‌ میرد، شک است که اين «هَبْوَة»، مُتعلِّق به همه ى «وَرَثه» مى باشد يا مال «وَلَد أكْبر» است؟! مکلّف در اینجا قادر نیست «إمْتِثال إجْمالي» كند.

 

ج) مُكلّف بدون إعْتِناء به «ظَنّ إنْسِدادي»، إحْتياط كند:

اگر بگوییم یکی از «مقدّمات دليل إنْسِداد» در واقع «حُرْمَةُ الأحْتياط» است، مكلّف نبايد إحْتياط كند بلكه بايد به «ظَنّ إنْسِدادي» عَمَل كند. امّا اگر بگوییم یکی از «مقدّمات دلیل إنْسِداد»، در واقع «عَدَم وجوب الإحْتیاط» است، «إمْتثال إجْمالي» إشکالی ندارد.

 

الأمْر الثّاني: «في حُجّيَّةِ العَقْلِ في إسْتِنْباطِ الأحْكام الشَّرْعيّة»:

مقدّمات بحث:

مقدّمه ی نخست: مرحوم إبن إدريس حِلّي (ره) می فرماید: شیعه، چهار أدلّه دارد؛ كتاب (قرآن)، سُنَّت (روايات معصومين)، عَقْل و إجْماع.

مقدّمه ى دوم: روایات متتافری داریم که اهل بیت (سلام الله علیهم) فرموده‌اند: یکی از حُجَج إلهي، «عَقْل» است.

نمونه اى از اين گونه روایات:

«قال الإمامُ الكاظمُ (عليه السّلام): إنَّ للّه ِ عَلَى النّاسِ حُجَّتَينِ: حُجَّةً ظاهِرَةً، و حُجَّةً باطِنَةً، فأمّا الظّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ و الأنبِياءُ و الأئمَّةُ (عليهم السّلام)، و أمّا الباطِنَةُ فَالعُقولُ»[1] .

مقدّمه ی سوم:

أقسام «أحْکام عَقْليّة»:

الف) «مُسْتَقِل»: يعنى «صُغْرى و كُبْرى» هر دو «عَقْلي» مى باشند و نیازی به دلیل خارجي ندارد. لذا به آن «مُسْتَقِلّات عَقْليّة» گفته می شود؛ مثل: «حُسْنُ الإحْسانِ و العَدْل و قُبْحُ السوء و الظُّلْم».

ب) «غیر مُسْتَقِل»: يعنى «صُغْرى» در إِسْتِدْلال، «شرعي» و «كُبْرى» در إسْتدلال، «عَقْلي» مى باشد. این در واقع در عِلْم أصول بحث مى شود. مثلاً شارع مقدَّس در قرآن کریم فرموده:﴿أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکمْ وَ أَیدِیکمْ إِلَى الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکمْ وَ أَرْجُلَکمْ إِلَى الْکعْبَینِ﴾[2] اين آيه ى شريفه مقدّمه (صُغْرى) است؛ و از آن طَرَف عَقْل می فرماید: «مُقَدِّمَةُ الواجبِ، واجِبٌ» (كُبْری). نتيجه این که «طَهارت و وضوء براى نماز خواندن واجب است».

مقدّمه ى چهارم:

أقْوال:

قول أصوليّون إماميّة: «أحْكام المُسْتَقِلَّةُ العَقْليّة حُجَّةٌ». امّا در مورد «أحْکام غیر المُسْتَقِلّةُ العَقْلیّة»، برخی از عُلَماء مانند نظر ما قائل هستند که در برخى از موارد حُجَّت نیست ولی غالب عُلَماء قائل اند به این که در همه ى موارد، این أحْکام نیز حُجَّت است.

قول أشاعِرَة: «أحْكام المُسْتَقِلَّةُ العَقْليّة» حُجَّت نیست ولی «أحْكام غیر المُسْتَقِلَّةُ العَقْليّة» حُجَّت است!

قول أخْباريّون: در مورد «أحْكام المُسْتَقِلَّةُ العَقْليّة» ما ندیدیم که آن ها حُجّت می دانند یا نه. ولی در مسائل فقهي، «أحْكام غير المُسْتَقِلَّةُ العَقْليّة» را حُجّت نمی دانند.

مقدّمه ی پنجم:

بيان مِلاک «حُسْن و قُبْح» توسّط قوشچي خراساني از عُلَمای أشاعرة: مِلاک «حُسْن و قُبْح»، سه چیز است:

الف) «الحَسَن، ما کانَ کَمالاً و القُبْح، ما كانَ نَقْصاً؛ العِلْمُ كَمالٌ و الجَهْلُ نَقْصٌ».

ب) «الحَسَن ما يَكونُ في مُقَدّمَةِ الغَرَض و القُبْحُ ما يَكونُ مُخالِفاً للغَرَض».

إشكال به اين دو فرمایش ايشان: أصلاً اين محل بحث ما نيست!

ج) «الحَسَنُ ما يَسْتَحِقُّ المَدْحَ و الثّواب و القُبْح ما يَسْتَحِقُّ الذَّمَّ و العِقاب».

بعد ایشان در ادامه گفته، نمی‌توانیم «أفْعال خداوند متعال» را «مَدْح یا ذَمّ» کنیم! لذا تمام أفعال خداوند «مَدْح» است حتّی اگر کودک معصومی را در تَنور آتش بیاندازد!! بنابراین اين تقسيم «مَدْح و ذَمّ» مربوط به أمور بندگان است!

إشكال به فرمايش سوم ايشان: این مِلاک هر چند مربوط به بحث ما می‌ باشد ولی کلمه ی «ثواب و عِقاب» برای «حُسْن و قُبْح» درست نیست؛ زیرا أساساً تمام غرض از شناختن «حُسْن و قُبْح عَقْلي»، در واقع شناختن «أفْعال باري تعالى» مى باشد؛ لذا «ثواب و عِقاب» در اینجا معنا ندارد.

 


logo