1403/10/03
بسم الله الرحمن الرحیم
الرابع: الجمع المحلّى باللام - الخامس: النكرة - الفصل الثاني: تقييد المطلق لا يستلزم المجازيّة/تعريف المطلق /المطلق و المقيد
موضوع: المطلق و المقيد/تعريف المطلق /الرابع: الجمع المحلّى باللام - الخامس: النكرة - الفصل الثاني: تقييد المطلق لا يستلزم المجازيّة
در جلسه ی قبل در بحث موضوعٌ لَه «الجَمْع المُحَلّى باللّام» از بحث فصل پنجم عرض نمودیم مرحوم آخوند خراساني (ره) این بحث را هم در «عامّ و خاصّ» و هم در ما نحن فیه (یعنی مُطْلَق و مُقَیَّد) آوردهاند. ما به ایشان اشکال میکنیم که بالأَخَره «الجَمْع المُحَلّى باللّام»، مُطْلَق است يا عامّ؟ در این جلسه مُفَصّلاً به این بحث خواهیم پرداخت.
۴. «موضوعٌ لَه الجَمْع المُحَلَّى باللّام»:
شکی در این نیست که «الجَمْع مُحَلَّى باللّام» مانند ﴿أوفوا بالعقود﴾[1] إفاده ى «عموم» مى كند. اما بین مرحوم آخوند خراساني (ره) و سایر عُلَماء إخْتلاف است که عموم آن را از کجا میفهمیم؟
ساير عُلَماء: «الف و لام» در كلمه ى «العقود» اشاره به «مَدْخول» است. و چون این «الف لام» در اين كلمه، «تعریف» است باید مَدْخول «مُعَیّن» باشد. و زمانی مَدْخول مُعَیّن میشود که «جمیع أفراد» إراده شود.
مرحوم آخوند خراساني (ره): دو چیز میتواند مُعَیّن باشد:
١. جميع أفراد
٢. «ثَلاثة»
قَدْر مُتَيَقّن هم «ثَلاثة» مى باشد. لذا همان طور که جمع قَدْر مُتَيَقَّن میباشد، ثلاثه نیز قَدْر مُتَیَقّن است. به عبارت فنّی تر دلالت عموم، مربوط به «لام» نیست بلکه مال «وَضْع» است.
إشكال به فرمايش مرحوم آخوند خراساني (ره): «ثَلاثة» به لحاظ «مفهوم» مُعَیّن است نه به لحاظ «مِصْداق»؛ زیرا مثلاً بین عدد يک تا عدد دَه، سه تا «ثَلاثة» مُتِصَوّر است. در حالی که در «جَمیع الأفْراد» هم مفهوماً و هم مصداقاً مُعَیَّن است. بنابراین إفاده ى «عموم» مربوط به «لام» است و نیازی به وَضْعِ واضِع نیست.
۵. «موضوعٌ لَه النَّكَرة»:
در «نَكَرة» (مثل: رَجُلٌ) سه قول است:
قول نخست: «النَّکَرة وُضِعَ للفَرْد المُرَدَّد».
إشكال به اين قول: این كلام اصلاً معنا ندارد؛ زیرا «موضوعٌ لَه» باید در خارج باشد و «فَرْد المُرَدّد» در خارج معنا ندارد.
قول دوم: «النَّکَرة وُضِعَ للفَرْد المُنْتَشِر».
إشكال به قول: فَرْد مُنْتَشِر، «مُبْهَم» است.
قول سوم: «النَّکَرة وُضِعَ للطَبيعَة بقِيْد الوَحْدَة».
به نظر ما قول سوم صحیح تر است.
سؤال: آيا اگر «نَکَرة» در خارج مُعَیَّن شد، از «تَنْکیر» بیرون می آید یا نه؟
جواب: اگر «نَکَرة» در «إخْبار فعل ماضي» مُعَيَّن شود، مثل آيه ى شريفه ﴿وَجَاءَ مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعَىٰ قَالَ يَا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ﴾[2] ، به دلیل تَعَدّد «دالّ و مَدْلول»، از «تَنْكير» بیرون نمى آيد. و «تَعَيُّن» نيز از «مَجِيء» در «جَاءَ» (در مثال قرآني ما) استفاده می شود نَه از «رَجُل»؛ زیرا «جَاءَ» فعل خارجی میباشد و فعل خارجی معنا ندارد که روی «مُبْهَم» باشد.
مسألةٌ:
مقدّمه:
سؤال نخست: کسانی که قائل اند به این که «المُطْلَق ما يَدُلُّ عَلَى الشُّيوعُ و السَّرَيان» يا «المُطْلَق ما دَلّ عَلَى شايعٍ في جِنْسِه»، آيا میتوانند «إسْم جِنْس» را از قبیل «مُطْلَقات» بشمارند؟
جواب: خير؛ زیرا در «إسْم جِنْس» چیزی به نام «شیوع» وجود ندارد؛ چون «إسْم جِنْس»، یعنی «ماهیَّةٌ مُهْمَلَة».
سؤال دوم: آیا میتوان «عَلَم جِنْس» را جُزء «مُطْلَقات» دانست؟
جواب: خير؛ زیرا در «عَلَم جِنْس» نيز چیزی به نام «شیوع» وجود ندارد؛ چون «عَلَم جِنْس» نيز یعنی «ماهیَّةٌ مُهْمَلَة».
أصل بحث:
تا قبل از مرحوم سلطان العُلَماء (ره)، همه ی قُدَماء «سَرَیان و شیوع» را در «مُطْلَق» شرط کردهاند.
قُدَماء: «المُطْلَق و الماهيَّة وُضِعَ للماهِيَّة لابشرط القِسْمي»؛ یعنی «إطْلاق و شُیوع»، قِیْد است مانند: «مَفعول مُطْلَق».
مرحوم سلطان العُلَماء (ره):
الف) اگر شُيوع و سَرَیان در مُطْلَق شرط باشد، باید «إسْم جِنْس، عَلَم جِنْس و نَكَرة» را از مُطْلَق بودن مَحْروم کنیم؛ زیرا این سه مورد فوق، «ماهِیَّة مُهْمَلة» میباشند.
ب) اگر شُیوع و سَرَیان در مُطْلَق شرط باشد، لازم میآید هنگامی که مُطْلَق را مُقَیَّد می کنیم، «مَجاز» باشد. مثل: «أَعْتِق رَقَبَةً مُؤْمِنَةً». در این مثال «رَقَبَة» شیوع دارد و «مُؤْمِنة» این شیوع را از «رَقَبَة» جدا می کند.
نكته: مرحوم آخوند خراساني (ره) این مطلب را از ایشان پذیرفته!
إشکال به مطلب دوم مرحوم سُلطان عُلَماء (ره): ما در عامّ و خاصّ عرض کردیم «عامّ متّصل» در واقع «مَجاز» نیست؛ پس مثلاً اگر بگویند: «أکْرِم عالِماً عادِلاً»، مَجاز نيست؛ زیرا «عالِماً» در همان «عالِماً» إسْتِعمال شده نَه در «عالِمِ عادل»؛ چون اين از باب تَعَدّد دالّ و مَدلول است. و عجیب است که چرا مرحوم آخوند خراساني (ره) مطلب دوم ایشان را پذیرفته!
دليل و مطلب نخست مرحوم سُلطان العُلَماء (ره) صحيح است.
مرحوم سُلطان عُلَماء (ره) در ادامه مطلبی را فرموده که با نظر ما یه مقدار تفاوت دارد. ایشان تَصَوّر کرده اگر ما بخواهیم از «عُمومات و مُطْلَقات» استفاده کنیم، حتماً باید در آن ها «شیوع و سَرَیان» باشد. اگر نباشد باید در آن ها ایجاد کنیم مثلاً به وسیله ی «مقدّمات حِکْمَت».
إشكال به فرمایش ایشان: این مطلب درست نیست زیرا مُقَدّمات حِکْمَت، عَقیم است و «شُيوع و سَرَیان» را ثابت نمی کند.
نكته ی مهّم مربوط به درس: تمام این بحث هایی که بیان کردیم (إسْم جِنْس، عَلَم جِنْس و...)، بحثهای عِلْمی می باشد و اصلاً دخالتی در مُطْلَق ندارد.