1403/06/26
بسم الله الرحمن الرحیم
المقام الأوّل: النهي عن العبادات. ونذكر أُموراً - الأوّل: اختلفت كلماتهم في عنوان الفصل/اجتماع الأمر و النهي /النواهي
موضوع: النواهي/اجتماع الأمر و النهي /المقام الأوّل: النهي عن العبادات. ونذكر أُموراً - الأوّل: اختلفت كلماتهم في عنوان الفصل
در جلسه ی پیش «معاني عبادة» در علم أصول از أمْر ششم در بحث «إجْتماع أمْر و نهي» را همراه با نَقْد و بررّسی بیان نمودیم. در این جلسه به بیان ادامه ی بحث أمْر ششم و أمْر هفتم از بحث «إجْتماع أمْر و نهي» خواهیم پرداخت.
ادامه ی بحث أمْر ششم:
در بحث « إجْتماع أمْر و نهي» مراد از چهار مطلب را باید مورد بررّسی قرار بدهیم:
الف) «ما هُوَ المُرادُ بالعِبادَة»؟
ب) «ما هُوَ المُرادُ بالمعامَلة»؟
ج) «ما هُوَ المُرادُ مِن الصَحَّ في العِبادَة»؟
د) «ما هُوَ المُرادُ مِن الصَحَّ في المُعامَلة»؟
«ما هُوَ المُرادُ بالعِبادَة»؟
در جلسه ی پیش عُمده ی این مطلب را مورد بررّسی قرار دادیم. حال مطالبی پیرامون این بحث را نیز بیان خواهیم کرد.
مرحوم آخوند خراساني (ره): عبادت بر دو نوع است:
عبادت ذاتي: مثل: سجود، تسبیحات أرْبعة و...
عبادت جَعْلي (به جَعْل شارع مقدّس): یعنی «ما لو تَعَلَّقَ به الأمْرُ لَکان أمْرُه عبادَيِاً لاتَسْقُط إلّا بنِیّةَ القُرْبَة»؛ مثل: «صَوم الحائض أو صَوْم العیدین».
إشکال به این فرمایش ایشان:
قرآن کریم می فرماید: ﴿فَسَجَدَ الْمَلَائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ﴾[1] ﴿إِلَّا إِبْلِيسَ اسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ﴾[2]
و در جایی دیگر در مورد برادران حضرت یوسف (علیه السّلام) می فرماید:
﴿إِذْ قَالَ يُوسُفُ لِأَبِيهِ يَا أَبَتِ إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِي سَاجِدِينَ﴾[3]
بنابراین این که می فرمایید «سجود» یک «عبادت ذاتي» است، صحیح نیست. زیرا اگر «سجود» یک «عبادت ذاتي» محسوب شود، باید ملائکه با سجده بر حضرت آدم یا برادران حضرت یوسف (علیه السّلام) که بر حضرت یوسف (علیه السّلام) سجده کردند مُشْرِک باشند!
و این که میفرمایید «تسبیحات» هم «عبادت ذاتي» میباشد صحیح نیست؛ زیرا «تسبیح» در واقع «تَنْزیه» است. اگر این «تسبیح و تَنْزیه» به صورت «مُطْلَق» که مخصوص باری تعالی هست و به کار می رود مراد باشد، فرمایش شما صحیح است امّا در خیلی از موارد این «تسبیح و تَنْزیه» نِسْبی می باشد و انسان در مورد افراد دیگر هم به کار میبَرَد.
و این معنایی که در مورد «عبادت جَعْلي» بیان فرمودید بسیار تعریف به معنای خوبیست امّا ای کاش این معنا را می شکافتید که چرا به گونه ای است که اگر أمْر متعلّق بشود، «لاتَسْقُط إلّا بنِیّةَ القُرْبَة»؟! ما علّت این سؤال را بیان خواهیم کرد؛ دلیل آن این است که محتوای آن مامورٌبه مِنْهای أمْر، دارای یک مفاهیم خوبیست که بنده و مکلّف در مقابل خدای خود با انجام این أمْر، «خُضوع و خُشوع» می کند و مکلّف را به خداوند متعال نزدیک می کند.
«ما هُوَ المُرادُ بالمعامَلة»؟
مرحوم آخوند خراساني (ره): «المعاملة ما یَتّصِفُ بالصّحَة و الفساد». بعد ایشان دو چیز را از این تعریف خارج می کنند:
۱. چیزی که مُتّصِف به صحّت و فساد نباشد؛ مثل: «شُرْبُ الماء».
۲. چیزی که «قطعيُّ الطَّرَف» است، حُکْمش از آن جدا نمی شود. مثل جایی که مکلّف مال کسی را تَلَف کند؛ در اینجا مکلّف ضامن است و این معامله نیست. در این فرض تَلَف کردن مال دیگران متّصف به فساد است ضمان آور.
إشکال به این فرمایش مرحوم آخوند خراساني (ره): این تعریف معامله درست نیست. بلکه باید گفت که معامله دو معنا دارد:
معنای أَخَصّ: آن چیزی که «إیجاب و قبول» داشته باشد؛ «بِیْع، نِکاح و...»
معنای أَعَمّ: «لایُشْتَرَطُ في صِحَّته نیّةُ القُرْبَة». مثل:«طَلاق، نذر، یَمین و...».
أمْر هفتم: «ما هُوَ المُرادُ مِن الصَحَّ في العِبادَة»؟
عنوان بحث: «هل الصّحة و الفساد في العبادات مَجْعولان أو لا»؟
تعریف متکلّمین: «مطابقةُ المأتيِ به للمأمورِ به».
تعریف فُقهاء: «الصّحیح ما یوجب سقوطَ الإعادةِ و القَضاء».
مرحوم شیخ أنْصاری (ره): طبق هر دو تعریف، «صحّت و فساد در عبادات»، دو «أمْر إعْتباري أنْتِزاعي» می باشند.
إشکال مرحوم آخوند خراساني (ره) به مرحوم شیخ أنْصاري (ره): گاهی صحّت «إنْتزاعي» (عَلَی تعریف المُتکلّمین)، گاهی «به حُکْم عَقْل» (عَلَی تعریف الفُقَهاء) و گاهی «مَجْعول شَرْعي» (مثل أمور إضْطراري از قبیل نسیان، تیمّم و...) است.
إشکال به فرمایش هر دو بزرگوار:
اوّلاً: أصلاً «أمور إعْتباري» با «أمور إنْتزاعي» با هم ضِدّان هستند و در کنار هم نمی آیند.
توضیح ذلک:
أمور بر أقْسام چهارگانه تقسیم میشود:
۱. «الجواهر»: مثل «جِسْمیّت چیزی» (مثل دیوار).
۲. «الأعْراض»: مثل: «سفیدي»
۳. «الأنْتزاعیّات»: این أمْر از مراتب تَکوین است. مثلاً وقتی فرزندی از نُطْفه ی پدرش به دنیا آمد، «تَخَلُّق الإبْن أو البنْت مِن ماء الأب» از این واقعیّت [نَه أوْهام] پدر و فرزند بودن إنْتزاع می شود.
۴. «الإعْتباریّات»: یعنی الگو سازی؛ مثلاً: در خارج می بینیم که سر، بَدَن را إداره میکند؛ به طوری که اگر سَر بر بَدَن وجود نداشته، به درد نمی خورد و کاری از بَدَن ساخته نیست. وقتی إدارات دولتی و غیر دولتی مراجعه می کنیم، می بینیم آن إدارات رئیسی دارد که این رئیس زیردستانی دارند که آن ها فرمان رئیس خود را اجراء می کنند. لذا چون سَر مدیر بَدَن است، شبیه این فرایند را در جامعه یا عالَم إعْتبار مشاهده می کنیم؛ البته به شرط این که این عالَم إعْتبار، «أَثَر إجْتماعي» داشته باشد ولی مثلاً إعْتبار کردن «انسان صَد سر»، أثَری ندارد؛ هر چند إعْتبار کرده باشیم.
به عبارت بسیار ساده، «إعْتبار» یعنی «فَرْض».
ثانیاً: ما معتقدیم برخلاف آنچه مرحوم آخوند خراسانی ره فرمودند، تعریف مُتکلّمین و تعریف فُقهاء هر دو به حُکْم عَقْل و از «مُسْتقلّات عَقْلیّة» می باشد نهایتاً إدْراک عَقْل است بدون حُکْم مثل تعریف مُتکلّمین. و گاهی إدْراک عَقْل است به مُقْتضای حُکْم مثل تعریف فُقَهاء.
ثالثاً: این چیزی که مرحوم آخوند خراساني (ه) در مورد «أمور اضْطراري» فرمودند که صحّت در اینجا «مَجْعول شَرْعي» است، درست نیست؛ زیرا در «حدیث رَفْع» در «أمور إضْطراري» مثلاً لازمه ی برداشتن «وجوب سوره»، در واقع «صحّت» است. پس صحّت، «مَجْعول بالذّات» نیست بلکه «مَجْعول بالعَرَض» است.
مورد آخر یعنی «ما هُوَ المُرادُ مِن الصَحَّ في المُعامَلة» را ان شاءالله در جلسه ی آینده بحث خواهیم کرد.