« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد حسین شوپایی

99/12/16

بسم الله الرحمن الرحیم

قول ششم و هفتم در حقیقت وضع

 

موضوع: قول ششم و هفتم در حقیقت وضع

در نظریه تعهد که از محقق نهاوندی نقل شده و عده ای از محققین من جمله مرحوم اقای خویی نیز ان را اختیار کرده اند، واضع تعهد والتزام می دهد که لا اتکلم بهذا اللفظ الا عند ارادة هذا المعنی.

مناقشاتی بیان شد . بعضی از انها در خود کلمات مرحوم اقای خویی هم مطرح شده و ایشان جواب داده اند و بعضی ديگراز مناقشات هم در کلمات اعلام ديگر ذکر شده است ، که به اهم آن مناقشات اشاره می شود .

مناقشه اول نسبت به نظریه تعهد همانی بود که در اشکال به اقوال سابق هم مطرح شد مبنی بر اینکه تفسیر وضع به تعهد و التزام مساله ای است که یکذبه الوجدان و با واقع رایج بین عقلاء سازگاری ندارد. در توضیح بیشتر این اشکال گفتیم که اساسا گاهی وضع از کسی سر می زند که هیچ ارتباطی با معنا ندارد تا بخواهد نسبت به ان تعهد دهد. مثل مواردی که نوزاد را پیش بزرگتری می برند تا بر او نام بگذارد.

مطلبی در کلام اقای صدر هست که می شود ان را نیز به عنوان توضیح بیشتری برای اشکال اول حساب کرد. ایشان گفته اند که بر اساس نظریه تعهد، دلالت لفظ بر معنا به خاطر ملازمه بین جزاء و شرط در قضیه شرطیه است. اگر ما به عنوان مخاطب، معنایی از لفظ به ذهنمان می اید، به این خاطر است که متوجه شده ایم واضع تعهد کرده که هرجا این لفظ را بگوید، مقصودش این معنای خاص باشد. دلالت لفظ بر معنا به خاطر علم به التزام و تعهد واضع است و حال انکه ما برای فهم معنا از لفظ مواردی داریم که یقینا چنین التفاتی وجود ندارد. مثلا طفل یقینا معنای بعضی از الفاظی را که مادرش به کار می برد می فهمد، اما ایا او ملتفت به تعهد مادر شده است که هر گاه این لفظ را گفت این معنا را قصد کرده است؟ بنابراین باید حقیقت وضع را به نحو دیگر توجیه کنیم.

مناقشه دوم نسبت به نظریه تعهد در کلام محقق ایروانی امده است. ایشان اشکال کرده اند که لازمه تعهد و التزام بودن وضع این است که در جایی که متکلم جمله "زید قائم" را به کار می برد، از راه وضع به دست می اوریم که متکلم سه اراده کرده است؛ یکی اینکه زید را گفته در نتیجه اراده تفهیم معنای زید کرده و از طرفی قائم را گفته و احضار صورت معنای قائم را کرده و با به کار بردن نسبت، اراده تفهیم معنای نسبت بین دو طرف را کرده است. بنابراین بر اساس نظریه تعهد در جمله "زید قائم" سه اراده در ان وجود دارد. این در حالی است که بالوجدان معنای این جمله ثبوت قیام برای زید است نه این سه اراده. کسی که جمله زید قائم را به کار می برد غرضش این است که ثبوت القیام لزید را تفهیم کند و این غرض بر اساس نظریه تعهد تامین نمی شود.

ممکن است از این اشکال جواب داده شود به اینکه لازمه مبنای تعهد این نیست که جمله زید قائم معنای مقصود را نداشته باشد بلکه معنای ثبوت القیام لزید مورد قبول همه است، ولی افاده این معنا از راه تعهد هم ممکن است. به این بیان که درست است مرحوم نهاوندی فرموده است حقیقت وضع تعهد است اما اراده تفهیم در معنای موضوع له اخذ نشده و معنای موضوع له همان ذات شئ است یعنی ذات زید و قائم بودن و نسبت بین دو طرف. اراده تفهیم داخل در معنای موضوع له نیست بلکه جزء حقیقت وضع است چرا که واضع لفظ را برای ذات معنا وضع کرده ولی تعهد کرده است که این لفظ را به کار نبرد مگر زمانی که این معنا را اراده کرده باشد. شبیه انچه مرحوم اخوند در باب معانی حرفی فرموده است که معنای حرفی ظرفیت در کلمه "فی" با خود معنای ظرفیت اسمی یکی است اما اینکه لا یستعمل الا لمعنی اخر، جزء قیود وضع است نه اینکه معنای موضوع له مختلف باشد. شبیه این فرمایش مرحوم اخوند در معنای حرفی، در ما نحن فیه هم گفته می شود. انچه در معنای موضوع له وجود دارد، ذات زید و قائم و نسبت بین قیام و زید است و اراده از خود حقیقت وضع به دست می اید.

اما به نظر می رسد این جواب تمام نیست. با توجه به توضیحاتی که در کلام مرحوم اقای خویی در ممیز اول نظریه تعهد فرموده اند، دلالت وضعیه همان دلالت تصدیقیه است و ما دلالت تصوریه نداریم. لذا اگر کسی اشکال کند که ما بالوجدان از شنیدن لفظ زید قائم از سوی شخص نائم، معنایی می فهمیم، ایشان جواب دادند که این ربطی به وضع ندارد و از کثرت استعمال به دست می اید و از باب دلالت انسیه است و ارتباطی به وضع ندارد.

جوابی که مرحوم اقای خویی در ممیز اول فرمودند معنایش این است که در باب وضع، علقه وضعیه بین لفظ و اراده معنی است و ذات معنا مورد علقه وضعیه نیست. ولو هر کدام از معانی موضوع له را که تحلیل کنیم از درون ان ذوات معنا نیز به دست می اید اما نه اینکه علقه وضعیه بسط به ذات معنا پیدا کرده باشد. لذا این اشکال مرحوم ایروانی پیاده می شود.

مناقشه سوم مطلبی است که در کلام مرحوم اقای تبریزی ذکر شده مبنی بر اینکه اگر حقیقت وضع تعهد واضع باشد به اینکه لا یستعمل الا عند اراده تفهیم المعنی، در حقیقت اگر طرف اول وضع بخواهد لفظ باشد و طرف دوم، اراده تفهیم معنا باشد، دلالت انسیه ای هم که به خاطر کثرت استعمال به وجود می اید، باید بین لفظ و اراده معنا بر قرار بشود. لذا در موردی که این لفظ از متکلم غیر مرید صادر می شود، باید به خاطر انس ذهنی، اراده ان معنا به ذهن بیاید. اگر انچه به عنوان رکن در قضیه شرطیه قرار می گیرد یکی لفظ باشد و دیگری اراده معنا، مقتضای قضیه شرطیه این می شود که بعد از علم به وضع و تعهد، بین تکلم به لفظ و اراده معنا ارتباط پیدا شود و به خاطر ارتباط بین ان دو، ذهن ما منتقل به اراده معنا شود. در حالی که بالوجدان وقتی لفظ زید را از متکلمی که مرید نیست می شنویم انچه به ذهن می اید ذات معناست نه اراده معنا. پس باید علقه وضعیه را جوری معنا کنیم که اراده خارج از ان باشد.

اگر جوابی که از مناقشه مرحوم ایروانی مطرح شده تمام باشد ،این اشکال هم پاسخ داده می شد اما چون ان جواب کافی نبود این مناقشه هم در رد نظریه تعهد مسجل خواهد شد.

البته اشکالات دیگری هم زائد بر اشکالاتی که در کلام مرحوم اقای خویی مطرح شده وجود دارد اما به همین سه اشکالی که وارد می باشند اکتفاء می شود.

قول هفتم:

قول هفتم نظریه قرن اکید مرحوم اقای صدر است. همانطور که از تقریرات ایشان پیدا است این نظر مستفاد از ملاحظه قانون تکوینی برای انتقال به معانی می باشد. اساس این قول به همان نظری بر می گردد که از ان به استجابه و بازتاب شرطی تعبیر می شود که از بعضی از دانشمندان روسی به نام پاولوف نقل شده است؛ او برای انتقال معنای غذا در ذهن سگ، از این روش استفاده کرد که هر وقت می خواست به او غذا دهد زنگی را به صدا در می اورد و موارد متعدد اقتران صدای خاص و غذا سبب شد، هر وقت زنگ به صدا در می امد، معنای غذا به ذهن سگ خطور می کرد. شاهدش همان بزاقی بود که معده او ترشح می کرد. این انتقال به معنا از اقتران بين دو امر پیدا شده بود. مرحوم اقای صدر فرموده اند که حقیقت وضع همین است که واضع بین لفظ و معنای خاص اقتران به وجود می اورد؛ ان هم اقتران به نحو مخصوص که باید اکید باشد. در نتیجه این اقتران هر وقت مخاطب این لفظ را بشنود به صورت قهری ان معنا به ذهنش خطور می کند.

 

logo