« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد حسین شوپایی

99/12/06

بسم الله الرحمن الرحیم

/ جهت سوم : حقیقت وضع /مبعدات بشری بودن وضع

 

موضوع: مبعدات بشری بودن وضع / جهت سوم : حقیقت وضع /

مرحوم اقای صدر در تایید مختار محقق نایینی، چهار امر را به عنوان مبعّدات بشری بودن وضع ذکر کردند. مبعّد اول در بحوث به صورت مطلق مطرح شده نه مبتنی بر بعضی از مبانی وضع. ولو در مقام جواب دادن، مرحوم اقای صدر بین مبنای مختار خودشان که قرین اکید باشد و مبانی دیگران در حقیقت وضع، تفصیل داده اند، اما در طرح اشکال، اشکال را طبق تمامی مبانی مطرح کرده اند. بر خلاف مبعدات دوم تا چهارم که بر اساس مبانی دیگران در وضع مطرح شده اند.

در مباحث نیز مبعد اول بر اساس جمیع مبانی مطرح شده و جواب هم بر اساس جمیع مبانی داده شده است. ولی نسبت به مبعد دوم تا چهارم فرموده اند که علی مسلک القوم مبعّد حساب می شوند. نتیجه فرمایش مرحوم اقای صدر این است که بر اساس مبانی دیگران مساله حل نمی شود.

مبعّد دوم این است که وضع الفاظ برای معانی و تشکیل یک لغت خاص، بر اساس مسالک معروفه در وضع مثل اعتبار و تعهد، احتیاج به درجه بالایی از رشد فکری و تطور اجتماعی دارد که در انسان ابتدایی وجود نداشته است. بله برای انسان بعد از طی مراحل و پیدا شدن مدنیّت، مورد توقع است اما در انسان ابتدایی خیر.

مبعّد سوم این است که اگر هم قبول کنیم انسان ما قبل اللغه، نکات دقیق در وضع را درک می کرده است، مشکل این است که چنین شخصی چطور این مطالب را به دیگران منتقل کرده است و با دیگران در این امر به تفاهم و توافق رسیده است. این توافق و تفاهم، نیاز به مدنیّت بیشتری دارد که در انسان ابتدایی وجود نداشته است.

مبعّد چهارم این است که اگر هم فی الجمله انسان ابتدایی قابلیت این را داشته است که این امور را درک کند اما چطور شد که مجموعه ای از مردم اتفاق بر این امر پیدا کردند که در یک قسمت از زمین همه بالاتفاق، الفاظ خاصه ای را برای معانی خاصه به کار ببرند؟ مثلا لفظ ماء را برای مایع سیال بکار ببرند. این اتفاق چطور حاصل شده است؟ ایا این اتفاق و اجتماع افراد کثیر به این خاطر بوده است که علی سبیل الصدفه و التصادف به ذهن همه امده که لفظ ماء برای مایع سیال است. یعنی به صورت قهری همه لفظ ماء را برای مایع سیال بکار بردند و این انقداح در اذهان، علی سبیل الصدفه بوده یا این اتفاق و اجتماع بر بکار بردن لفظ ماء به این نحو بوده است که ابتداءا در ذهن یکی پیدا شده که لفظ ماء را برای مایع سیال به کار ببریم و بقیه از او تبعیت کرده اند؟ هیچ کدام از این دو فرض قابل التزام نیست. تصادف و صدفه که بر اساس حساب احتمالات امری مستبعد است و در فرض دوم نیز التزام به قرار و تبعیت از شخص اول، مناسبت با وضع انسان ابتدایی قبل از وضع لغات ندارد. حالت تبعیت در انسان از بزرگان خود، در مراحل بعدی زندگی انسان پیدا شده که نظام فی الجمله ای در مجتمعات به وجود امده است. از انسان ابتدایی که مدنیّت به این کیفیت را نداشتند توقع این مساله نمی رود.

این مبعدات نشان می دهد که نمی شود وضع الفاظ بدون عنایت خاصه خداوند متعال و صرفا با همان ودیعه گذاشتن استعداد در بشر به صورت طبیعی صورت بگیرد.

مرحوم اقای صدر مبعد اول را بر اساس جمیع مبانی جواب داده اند اما مبعد دوم تا چهارم را فقط بر اساس مبنای قرن اکید پاسخ گفته اند.

جواب مبعّد اول این است که برای انسان ابتدایی نیز اصوات دال بر معانی، معهود بوده است. وقتی کسی از نزدیک شیر را می دید و شیر غرش می کرد، بعد از ان وقتی صدای شیر را می شنید ذهنش به شیر منتقل می شد. یا برای او صدای جریان اب، دلالت بر اب می کرد. این دلالات به صورت طبیعی و قهری و بدون احتیاج به وضع، برای انسان اولی معهود بوده است. وقتی انسان اولی نسبت به دلالت اصوات ملتفت باشد طبیعی است که سبب شود ذهنش بکار بیافتد که ما از لفظ می توانیم استفاده کنیم تا دلالت بر معنا کند. رفته رفته این وضع گسترش پیدا کرده و الفاظ دیگر برای سایر معانی استفاده شده است.

نسبت به مبعّدات دیگر فرموده اند که بر اساس مسالک معروف در وضع که اعتبار و تعهد باشد این اشکالات پیدا می شود اما بنابر مبنای ما در حقیقت وضع که قرن اکید باشد اشکال به وجود نمی اید. زیرا طبق تفسیر ما از وضع، عملیه وضع پیچیده نخواهد بود و با طبع انسان اولی هم سازگاری دارد و قابل تحقق است. چنین نیست که متوقف بر درک معانی دقیق اعتبارات عقلائیه باشد. قرن اکید و قانون منبه شرطی یک قانون طبیعی است که افراد با ان برخورد داشته اند؛ چنانکه بین صدای شیر و وجود شیر برای انان اقتران بود واين اقتران سبب دلالت صدای شير بر وجود شير می شد . از همین حالت برای معانی دیگر استفاده می شد و بین الفاظ و معانی مناسب انها، قرن اکید ایجاد می شد تا وسیله انتقال به معنا گردد. غیر از فهم قانون ساده منبّه شرطی که برای همه افراد بشر معهود است چیز دیگری نیاز نداشته اند. البته در هر دوره زمانی بر حسب نیاز، الفاظ وضع می شدند و در ادامه با توسعه یافتن نیازها به تدریج لغات تکمیل شدند و به صورت لغات متباین با هم در امدند.

مرحوم اقای صدر اما در انتها فرموده اند که با وجود اینکه قبول کردیم می شود انسان اولیه نیز عملیه وضع را انجام دهد ولی برهان قاطعی که ثابت کند خداوند متعال دخالت نداشته است نداریم و صرفا از نظر ثبوتی می گوییم که متصور است انسان به صورت مستقل وضع الفاظ کرده باشد. بلکه شاید فی الجمله از ادله هم استفاده شود که خدای متعال دخالت داشته است مثل ایه "علم ادم الاسماء کلها" . ولی مورد نظر این است که وضع الفاظ توسط بشر ثبوتا امکان دارد.

همانطور که در جلسه قبل هم عنوان شد نزاع بین مشهور و مرحوم نایینی این است که ایا لغات متعدد بمجموعها که مشتمل بر الفاظ متعدده برای معانی متعدده هستند، ساخته بشر است یا بمجموعها ساخته بشر نیست بلکه شکل گیری ان به عنایت خاص خداوند متعال است؟

مرحوم نایینی ادعا دارند تحقق این مجموعه از سوی بشر امکان ندارد. مبعّدات مذکور در کلام اقای صدر، همین مقدار اثبات می کنند که نمی شود صد در صد کار وضع حتی نسبت به مقدمات ان و اصل التفات به امکان استخدام الفاظ برای معانی بدون دخالت خدا و عنایت خاصه او صورت گرفته باشد و تماما توسط بشر به صورت مستقل صورت گرفته باشد. اما بشری بودن وضع به این نحو که ابتدایش با هدایت خداوند متعال بوده اما تفاصیلش به دست بشر، نفی نمی شود. ممکن است کسی بگوید حالت ابتدایی را بشر متوجه نبوده و باید به هدایت خاصه خدا باشد و بعد از اینکه این قاعده و قانون را فهمید، تطبیق و اجرای قاعده در تفاصیلش به دست بشر بوده است. بنابراین ملازمه ای وجود ندارد که اگر ابتدای وضع به عنایت خدا باشد، دیگر برای بشر امکان جعل و وضع در ادامه وجود نداشته باشد. در نتیجه ممکن است کسی حلّی برای این مبعدات نداشته باشد اما در عین حال ملتزم شود که فرمایش مرحوم نایینی تمام نیست.

نسبت به سایر مبعّدات هم اگرچه مبنای شما حل کننده است اما نه اینکه مبانی دیگر قادر بر حل این مبعدات نباشند. زیرا هرچند بعضی از مبانی وضع نیاز به دقت و احتیاج به رشد فکری بالایی دارد ولی بعضی از مبانی نیز وجود دارد که دارای پیچیدگی نیست. مثلا همان قول معروف در وضع که مبنای جعل اللفظ علامه للمعنی باشد دارای صعوبت و دقت نیست.

علاوه بر اينکه اگر هم قبول کردیم که این مبعدات قابل حل با مبانی دیگر نیستند، این اشکال به مبانی دیگر است که چرا حقیقت وضع را به نحوی تصویر کرده اند که با وضع انسان ابتدایی سازگاری نداشته باشد. وقتی وضع به نحو علامیت قابل توجیه است چرا مسلک تعهد را قائل شدید که احتیاج به رشد بالا و مدنیت دارد؟ این اشکال به مسالک دیگر است نه اینکه کشف کند که وضع عملیه ای نیست که مستند به بشر باشد و غیر محتاج به عنایت خاصه خداوند.

لذا نتیجه جهت دوم این است که برای مجموعه لغت های متعدد، بشری بودن وضع بر اساس استعداد و قوه ای که خداوند در انسان به ودیعه گذاشته، قابل توجیه است اما اینکه از جهت وقوعی، انچه از وضع لغات متعدد محقق شده، به دخالت خداوند و عنایت خاصه خداوند بوده یا خیر، دلیل بر نفی نداریم و امکان این هست که به عنایت خاصه پرودگار باشد. از بعضی از ادله هم استفاده این معنا فی الجمله می شود که دخالت و عنایت خاصه ای صورت گرفته است یا در حد تعلیم قاعده و بیان کیفیت استخدام الفاظ برای بیان معانی که از "علمه البیان" استفاده می شود یا اینکه به این مقدار که تعلیم بعضی از لغات بتفصیلها به الهام خداوند متعال بوده است. اما اینکه همه لغات بتفصیلها به عنایت خاصه خداوند متعال باشد، دلیل بر اثبات نداریم.

0.1- جهت سوم؛ حقیقت وضع

در اینکه با وضع چه چیزی اتفاق می افتد که سبب می شود لفظ خاص دلالت بر معنای خاص کند، مرحوم اخوند در عبارت کفایه وضع را اینگونه تعریف کرده اند: الوضع نحو اختصاص‌ بين‌ اللفظ و المعنى و ارتباط خاصّ بينهما ناش من تخصيصه به تارة و من كثرة استعماله فيه أخرى. وضع یعنی همان اختصاص بین لفظ و معنا که این اختصاص گاهی ناشی می شود از اینکه کسی لفظی را به معنایی اختصاص داده باشد و گاهی از کثرت استعمال یک لفظ در یک معنا که صورت اول وضع تعیینی است و صورت دوم وضع تعینی.

ظاهر فرمایش مرحوم اخوند این است که با وضع یک خصوصیتی بین لفظ و معنا پیدا می شود که هر وقت این لفظ را می شنویم با سماع لفظ، ذهن منتقل به معنای ان می شود. ظاهر کلام مرحوم اخوند از ارتباط و اختصاص همین است که با سماع لفظ معنا به ذهن خطور می کند. بر همین اساس به مرحوم اخوند اشکال کرده اند که انچه شما گفتید خود وضع نیست بلکه نتیجه وضع یا لازمه ان است. لازمه خود وضع هم نیست بلکه باید وضعی اتفاق بیافتد و علم به ان تعلق بگیرد و بعد از ان، این لازمه به وجود می اید.

 

logo