99/11/08
بسم الله الرحمن الرحیم
جهت دوم : تعریف موضوع علم
موضوع: جهت دوم : تعریف موضوع علم
وجه سوم لزوم موضوع برای علوم این بود که باید هر علمی محور واحدی داشته باشد که قضایای متعدده پیرامون ان محور دور هم جمع شده باشند. اما شرط نیست که ان محور، جامع بین موضوعات قضایا باشد بلکه ممکن است محور واحدی که اسمش را موضوع علم می گذاریم مطابق با موضوع مسائل مطرح شده در ان علم باشد مثل علم صرف و نحو که موضوع انها همان کلمه عربیه از جهت صحة و اعتلال و از جهت اعراب و بناء می باشد.
در بعضی از علوم نیز ممکن است این محور واحد با موضوع مسائل علم مطابقت نداشته باشد بلکه بر جامع بین محمولات منطبق شود و اصلا ممکن است امری باشد که مرتبط با غرض از ان علم است؛ مثل علم فلسقه یا فقه. در فلسفه بحث در محمول قضایای مختلف پیرامون مساله وجود یا عدم وجود می گردد و محور واحدی که قضایای متعدده به گرد ان جمع شده اند عنوان وجود است. در فقه هم انچه در ابواب متعدد مورد بحث می باشد حکم شرعی است یا تکلیفی یا وضعی؛ موضوعات احکام تکلیفیه افعال مکلفین هستند و موضوعات احکام وضعیه نیز عناوینی از قبیل طهارت و نجاست و اجاره و ... . بنابراین مسائلی که مرتبط با تعیین حکم شرعی هستند جزء مسائل علم فقه حساب می شوند و هرچند موضوعات این مسائل مختلف هستند و جامع ذاتی برای انها نداریم ولی احتیاجی نیز به ان نداریم زیرا محور واحدی که همه قضایا را جمع کرده عنوان احکام شرعیه است که بر محمولات منطبق می شود.
در بعضی از علوم هم جامع منطبق بر غرض مورد نظر از ان علم است. مثلا در علم طب مورد نظر این است که آفات و امراضی که متوجه بدن است چگونه دفع شود تا بدن صحت بیابد. غرض مورد نظر و جامع واحدی که تمام مطالب علم طب حول ان جمع شده اند صحت بدن است.
در نتیجه ولو به لحاظ موضوعات مطرح شده در طب، جامع ذاتی پیدا نکنیم اما چون به لحاظ غرض، محور واحد وجود دارد به مشکل بر نمی خوریم.
نتیجه بحث این است که وجود موضوع واحد برای علوم به گونه ای که منطبق بر موضوعات مسائل ان علم شود دلیل ندارد بلکه دلیل بر خلاف دارد چراکه در بعضی از موارد احراز عدم ان کرده ایم اما نمی شود انکار کرد که برای هر علمی محور واحدی وجود دارد که مطالب ان علم حول ان می چرخد. زیرا اگر محور واحد نباشد مسائل ان علم یک سری مسائل بی ارتباط با هم می شوند که در کنار هم جمع شده اند. اگر ضابطه ای نباشد هر مساله ای می تواند در علم طب کنار دیگر مسائل جمع شود ولو مساله ای از هندسه باشد.
نکته اینکه مسائل هر علم باید محور واحدی داشته باشند این است که معلومات حاصل شده برای انسان، چه ان معلوماتی که علم و معرفت موضوعیت برای اثار دارند مثل علوم مرتبط با عقاید و چه در مواردی که علم و معرفت حیثیت طریقیت و کاشفیت دارند که نوع علوم چنین هستند، در هر صورت این معلومات اگر بخواهند در اینده مورد استفاده خود شخص قرار بگیرند و یا به استفاده دیگران در اید، تنها راه این است که مطالب مرتبطه به یک امر واحد را در کنار هم جمع کند و از مطالب مربوط به عنوان دیگر جدا سازد. اگر این کار انجام نشود معلومات حاصل برای شخص در زمان خاص، قابلیت خود را برای استفاده از دست می دهد؛ نه برای خودش قابل استفاده است نه برای دیگران. تدوین علوم مختلف با محورهای متفاوت به همین نکته بر می گردد که معلومات حاصل برای افراد نظم پیدا کند تا در ادامه مورد استفاده بیشتر قرار بگیرد و بستر مناسب برای پیشرفت علوم و دست یابی به نتایج جدید به وجود می اید.
بر این اساس در هر مجموعه ای از قضایای متعدده ای که در کنار هم قرار گرفته اند و علم خاصی را تشکیل داده اند چه از علوم برهانی مثل فلسفه يا علم ریاضی يا طبيعيات قديم باشند و یا از علوم اعتباری مثل صرف و نحو و رجال و ... ، می بینیم که محور واحد وجود دارد که متشتتات را دور خود جمع کرده است.
بنابرایم موضوع به معنای محور واحد، امری ضروری است که عملا هم به حسب واقع خارجی همیشه چنین موضوعی وجود داشته است.
0.0.0.1- جهت دوم: تعریف موضوع علم
مرحوم اخوند در کفایه موضوع علم را اینگونه تعریف کرده است: موضوع کل علم ما یبحث فیه عن عوارضه الذاتیه ای بلاواسطة فی العروض.
قسمت اول تعریف یعنی "ما یبحث عن عوارضه الذاتیة" مساله ای است که در کلمات علماء علوم مختلف عنوان شده است مخصوصا در منطق و فلسفه، به طوری که می توان ادعا کرد این قسمت مورد توافق و تسالم می باشد. مرحوم اخوند هم در عبارت کفایه همین مطلب مورد تسالم را قبول کرده و اورده است. با همین عبارت، حد و مرز مسائل هر علمی هم روشن شده است که مثلا در علم نحو و علم کلام مساله ای از ان علم حساب می شود که بحث در ان مساله از عوارض ذاتی موضوع باشد و الا ارتباطش را با مسائل ان علم از دست می دهد.
اگرچه این تعریف مورد تسالم است اما پذیرش ان به عنوان تعریف موضوع و مساله هر علم مبتنی بر این مبنا است که هر علمی موضوعی به معنای خاص دارد که منطبق بر موضوعات در مقابل محمولات می باشد. تعریف فوق از نتایج مبنای گفته شده است. با توجه به ابتنای این تعریف بر ان مبنا معلوم می شود که اگر در بحث سابق، لزوم وجود موضوع برای علوم را قبول نکردیم و گفتیم موضوع قابل التزام برای هر علم، موضوع به معنای محور واحد است نه موضوع در مقابل محمول، بر اساس این نظر، تعریف موضوع به ما یبحث عن عوارضه الذاتیة و تعریف مساله به ما یبحث فیه عن العوارض الذاتیة للموضوع صحیح نیست. قائلین به محور واحد برای مسائل علم این تقییدات و تضییقات را نمی پذیرند بلکه همین مقدار شرط می کنند که باید مضمون مسائل و محمولات این مسائل، ارتباط با ان محور واحد داشته باشد یعنی همین که مسائل مطرح شده در طب، مربوط به صحت بدن باشد کافی است اما اینکه بحث در ان حتما از عوارض ذاتی موضوع باشد لازم نخواهد بود. البته ثبوت محمول هر مسأله برای موضوع آن نیاز به اقامه دلیل دارد که در هر علمی دلیل متناسب با خودش را نیاز دارد
بنابراین این تعریف مرحوم اخوند در طول التزام به وجود موضوع برای علوم به معنای جامع منطبق بر موضوعات مسائل است که بنابر انکار ان در جهت اول، این تضییقات پذیرفته نیست.
اما اگر ملتزم شدیم که هر علمی دارای جامعی است که منطبق برموضوعات مسائل ان علم است تعریف بالا به "ما یبحث فیه عن عوارضه الذاتیه" برای موضوع می اید. مرحوم اخوند اضافه کرده که "ای بلا واسطه فی العروض" . باید دید که حدّ عرضی ذاتی چیست و این اضافه مرحوم اخوند چه مشکلی را حل می کند.
پیش از توضیح مراد از عوارض ذاتی ، باید معلوم شود که ما دو عنوان عرض و عرضی داریم. عوارض ذاتی که در این تعریف امده جمع عارض است که به معنای عرضی می باشد.
عرض از انقسامات موجود است. در تقسیم موجود می گویند که یا واجب الوجود است یا ممکن الوجود و ممکن هم یا جوهر است یا عرض و خود اعراض هم دارای تقسیماتی است که هر کدام تعاریف خود را دارند.
اما عرضی در مقابل ذاتی است و مَقسم انها محمول است. زیرا هر قضیه حملیه را که در نظر بگیریم در آن قضيه محمولی برای موضوع ثابت می شود. محمول در قضایای حملیه به لحاظ ارتباطش با موضوع یا ذاتی موضوع است یا عرضی و عرضی موضوع هم یا عرضی ذاتی است یا عرضی غریب . این ها از انقسامات محمول هستند نه وجود.
با توجه به اینکه عنوان عرضی در مقابل عرض است و از انقسامات محمول حساب می شود باید بررسی کنیم که چه انقساماتی برای محمول وجود دارد و کدام قسم ان ذاتی می باشد.
محمول ذاتی محمولی است که مبین ذات موضوع است در مقابل محمول عرضی که مبین ذات موضوع نیست بلکه خارج از ان است. ذاتی هم یا مبین تمام ذات الموضوع است یا بعض ذات الموضوع و بعض هم یا مساوی با موضوع است یا اعم و از همین جا تقسیم ذاتی به جنس و فصل و نوع به وجود می اید.