99/10/16
بسم الله الرحمن الرحیم
استدلال به آیه بر جواز تقلید
موضوع: استدلال به آیه بر جواز تقلید
همانطور که گفته شد ایه سوال در دو مورد وارد شده است. یکی در سوره نحل ایه 43 و یکی نیز در سوره انبیاء ایه 7 و در هر دو سوره چنین آغاز می شود: "وما ارسلنا من قبلک الا رجالا نوحی الیهم فاسألوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون". مرحوم اخوند اشکال کردند که از ایه شریفه استفاده نمی شود که هرچه اهل ذکر گفتند باید تعبدا قبول کنید بلکه ممکن است عمل بر طبق جواب، اختصاص به فرض حصول علم به ان داشته باشد.
اصل این اشکال در کلام مرحوم شیخ در بحث حجیت خبر ثقه، ذیل ایه نفر امده است. ایشان فرموده است: لا يستفاد من الكلام إلا مطلوبية الحذر عقيب الإنذار بما يتفقهون في الجملة لكن ليس فيها إطلاق وجوب الحذر بل يمكن أن يتوقف وجوبه على حصول العلم[1] . اگرچه این را در مورد ایه نفر فرموده اند اما در مورد ایه سوال نیز تطبیق می شود.
از این اشکال در کلمات، من جمله در کلام مرحوم محقق عراقی در تقریرات اجتهاد و تقلید و نیز در کلام مرحوم اقای خویی جواب داده شده است. مرحوم عراقی فرموده است: ارجاع جاهل به عالم در دو مورد است؛ یکی در جایی که خود معرفت علمی مطلوبیت نفسی داشته باشد و مورد دوم جایی است که معرفت و علم طریقیت نسبت به عمل دارد نه موضوعیت. اگر ارجاع در جایی باشد که علم موضوعیت دارد به این معنا خواهد بود که علم پیدا کند و اگر در جایی است که علم طریقت دارد وقتی امر می کنند که از کسی بپرسید به این معناست که بپرسید تا به گفته او ترتیب اثر عملی بدهید نه اینکه بپرسید تا علم پیدا کنید. در حقیقت این ایه همان سیره عقلائیه رجوع جاهل به عالم را تنفیذ می کند. به تعبیر مرحوم اقای خویی لزوم ترتیب اثر دادن مطلق است و چنانچه شما بخواهید بگویید که ترتیب اثر بده در صورتی که علم پیدا کردید، اطلاق ایه نافی این تقیید است.
پس جوابی هم که در کلام مرحوم اقای خویی آمده به همین جواب مرحوم عراقی بازگشت می کند.
محقق اصفهانی جواب دیگر داده اند و آن اينکه قبول داریم که متفاهم از ایه شریفه، وقتی که می فرماید اگر علم ندارید از اهل علم بپرسید این است که بپرسید لکی تعلموا، ولی مقصود از "لکی تعلموا" علم به واقع نیست بلکه علم به جواب است نه علم به چیزی دیگر. در تقلید هم وقتی عامی به مجتهد مراجعه می کند و مجتهد فتوا می دهد، عامی به جواب او علم پیدا می کند. به حسب ظاهر الایه و ان کان ایجاب السوال لان یعلموا ...لا بامر زائد علی الجواب[2] .
ولی این جواب قابل التزام نیست و مناقشه واضح است . زیرا وقتی ایه شریفه می فرماید "اگر نمی دانید" یعنی اگر واقع را نمی دانید، در هر امری که شما به واقع ان علم ندارید به کسی که عالم به ان امر است مراجعه کنید. اگر قبول کردید که "لکی تعلموا" را عرف می فهمد باید بگویید همانی را که او می داند شما نیز به همان علم پیدا کنید.
اشکال دوم مرحوم اخوند، اختصاص ایه سوال به علمای اهل کتاب به حسب ظاهر و اهل بیت علیهم السلام به حسب روایات وارد در تفسیر است. چون در ایه صحبت در این است که اگر تردیدی دارید در اینکه انبیاء سابق از جنس بشر بودند، از علماء اهل کتاب بپرسید انها به شما خواهند گفت که انبیاء گذشته هم از جنس بشر بودند. بنابراین ظهور سیاق ایه اقتضاء می کند که مسئول اهل کتاب باشند. اخبار وارد هم ائمه علیهم السلام را مقصود از ایه معرفی می کنند. در هر صورت این ایه با توجه به اینکه مسئول عنوان خاص است نسبت به محل بحث که حجیت فتوای مجتهد باشد اجنبی خواهد بود.
از این اشکال هم جواب داده شده که درست است که به ملاحظه ظاهر ایه، مقصود از اهل ذکر، اهل کتاب هستند و به ملاحظه روایات، ائمه علیهم السلام و لا اشکال که اشرف مصادیق اهل ذکر حضرات معصومین علیهم السلام می باشند، اما اینکه انان به عنوان مصداق اهل ذکر بیان شده اند موجب حصر مفاد ایه نمی شود بلکه ایه کما کان به اطلاق خودش باقی است و از این ایه به عنوان قاعده کلی استفاده می شود. ظاهر این است که در موردی که انسان جیزی را نمی داند بايد از اهل علم و اهل ذکر ان بپرسد . خود مرحوم اصفهانی هم ولو در ابتدا این اشکال را مطرح کرده است اما در اخر بحث هم فرموده ولو مورد ایه اهل کتاب باشد یا تفسیر به ائمه علیهم السلام شده باشد از ان استفاده می شود که انها بما انهم اهل الذکر موضوع قرار داده شده اند. به عبارت دیگر مورد مخصص نخواهد شد.
در استدلال به ایه نفر هم اشکالاتی مطرح شده که عمده انها سه اشکال است. دو اشکال از مرحوم شیخ است که یکی از انها را مرحوم اخوند در کفایه مطرح کرده و یک اشکال هم از مرحوم اصفهانی است.
اشکال اول که هم مرحوم شیخ و هم مرحوم اخوند اورده اند این است که این ایه با تقریبی که پیشتر گفته شد دلالت بر وجوب تحذر می کند اما محتمل است که این ارجاع و گرفتن انذار برای این است که عالم به مساله شود نه اینکه تعبدا ان را قبول کند. در کلام مرحوم شیخ هم در بحث حجیت خبر واحد امده است. کلام مرحوم شیخ که در گذشته نقل شد این بود: لا يستفاد من الكلام إلّا مطلوبيّة الحذر عقيب الإنذار بما يتفقّهون في الجملة، لكن ليس فيها إطلاق وجوب الحذر، بل يمكن أن يتوقّف وجوبه على حصول العلم، فالمعنى: لعلّه يحصل لهم العلم فيحذروا.
نسبت به این اشکال جواب داده شده که با توجه به اینکه وجوب الانذار مطلق است و از طرفی وجوب انذار مغیّا به غایت تحذر شده است، مقتضای غایت بودن تحذر برای وجوب مطلق انذار این است که غایت هم که تحذر باشد مطلق خواهد بود. اینکه وجوب تحذر را مقید به فرض حصول علم کنید تقییدی است که احتیاج به دلیل دارد و دلیل بر این تقیید وجود ندارد.
لذا همان جوابی که در کلام مرحوم اقای خویی نسبت به اشکال در استدلال به ایه سوال امده بود مبنی بر اینکه تقیید بلا وجه است در اشکال اول به ایه نفر هم جاری می شود.
اشکال دوم که در کلام مرحوم شیخ است و مرحوم اخوند نیاورده این است که در ایه شریفه فرموده اند طایفه ای از مومنین تفقه در دین کنند و انذار کنند تا مردم متحذر شوند. معنای ایه این است که عده ای از مردم باید تفقه در دین کنند و سپس انذار بما هو من الدین کنند و در نتیجه ان مردم تحذر کنند عقیب انذار بما هو من الدین . باید انذار بما هو من الدین محقق شود تا تحذر هم لازم باشد. در جایی که مفتی فتوا می دهد، عامی علم پیدا نمی کند که فتوایش مطابق با حکم واقعی است یا خیر. لذا مفاد ایه بر تقلید عامی تطبیق نمی شود.
از این اشکال حواب داده شده که ایه در مقام این است که بگوید باید انذار بما تفقه شود و مردم هم باید تحذر از همان کنند نه تحذر از ما هو من الدین. مجتهد هم که فتوا می دهد انذار بما فهم من الدین می کند و در نتیجه بر عامی نیز لازم است که از ان تحذر کند.