« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد حسین شوپایی

99/09/03

بسم الله الرحمن الرحیم

علم تفسیر و تأثیر آن در اجتهاد

 

موضوع: علم تفسیر و تأثیر آن در اجتهاد

مرحوم اقای تبریزی در بیان عدم نیازمندی به علم تفسیر برای استنباط فرمودند که مطالب موجود در کتب تفسیر چند قسم هستند. هرچند ایشان این مطالب را دو قسم کرده اند اما در مجموع از مراجعه به کتب تفسير پنج قسم استفاده می شود.

قسم اول: بیان شان نزول ایات.

قسم دوم: استظهار معانی با تکیه بر علوم عربیه برای یافتن معانی لغات و هیئات.

قسم سوم: عده ای از مفسرین از ضم بعضی از ایات به بعضی دیگر، به معانی می رسند که در ایه خاصی مستقلا ذکر نشده است. شبیه انچه امیرالمومنین علیه السلام نسبت به حداقل زمان حمل فرمودند. حضرت با ضم دو ایه "حمله و فصاله ثلاثون شهرا" و ایه "و الوالدات یرضعن اولادهن حولین کاملین" کمترین زمان حمل را شش ماه بیان فرمودند. لذا ممکن است از ضم دو ایه به معنای خاصی رسید یا به خاطر اینکه مجموع به نتیجه ای مستقل می رساند یا اینکه یک ایه قرینه برای تبیین مراد در ایه دیگر می شود.

قسم چهارم: در بعضی از موارد به لفظ مذکور در ایه نگاه کنیم فی حد نفسه اجمال وجود دارد ولی با استناد به روایات از باب اینکه "انما یعرف القران من خوطب به" از طریق بیانات معصومین علیهم السلام معنای لفظ مجمل یا جمله مبهم برایمان روشن می شود.

قسم پنجم: گاهی نیز در بدو امر و به مقتضای علوم عربیه، معنایی از ایه به دست می اید ولی در روایات معنای دیگری برای ان ایه بیان شده است به این نحو که یا ظاهر ایه وجوب امری است ولی در روایات استحباب ان بیان می شود مثل "فاستمعوا له و انصتوا" یا انچه در ایه ذکر شده معنای خاص است اما در روایات معنای اعم بیان و مراد از عنوان خاص تعمیم داده شده است.

با ملاحظه این پنج قسم روشن می شود که استنباط احکام شرعیه از ایات، احتیاج به نکته ای غیر از قواعد استنباط احکام از روایات، ندارد تا ان را به عنوان یک قاعده برای استنباط معرفی کنیم. معلوم است که شان نزول به خاطر لزوم تناسب ایات با موارد شان نزول انها، در تبیین مفاهیم ایات به ما کمک می کند اما در صورتی می توان به موارد شان نزول که در کتب تفسیری ذکر شده اعتماد کرد که با دلیل معتبر و روایت صحیح بیان شده باشند و الا مجرد ذکر شان نزول در کتب تفسیر متقدمین، کافی نیست. مگر در جایی که بالقطع و التواتر محرز باشد. بنابراین در شان نزول، ما نیازمند اطلاع بر قاعده خاصی نیستیم تا بتوانیم استظهار معنا کنیم.

انچه مورد احتیاج است دانستن همان قواعد عربیه می باشد. به همان نحو که برای استفاده معانی از روایات باید قواعد عربیه را بکار بریم در ایات الاحکام هم همان قواعد را باید اعمال کنیم؛ یا قواعد علوم عربیه و یا قواعد مربوط به استظهار در اصول . مثلا برای به دست اوردن مبدأ امساک در روزه ماه رمضان از ایه "کلوا واشربوا حتی یتبین لکم الخیط الابیض من الخیط الاسود من الفجر" مورد احتیاج، همان قواعدی است که در استظهار معانی از روایات استفاده می شود. اینطور نیست که قواعد خاصی در مورد ایات وجود داشته باشد تا استنباط متوقف بر معرفت انها باشد.

در رفع اجمال از ایات و یا مخالفت با ظواهر یا تعمیم انها نیز انچه مناط است و حجیت دارد رسیدن به معنای مبیّن و مقصود از راه روایات معتبر است والا با قطع نظر از روایات و در حالی که مقتضای قواعد عربیه استظهار معنای خاصی می باشد، نمی توانیم عموم استفاده کنیم. باید روایت خاصی وجود داشته باشد که در این صورت می شود استناد به روایت و قواعد استنباط از روایات هم در اصول بیان شده است.

بنابراین در علم تفسیر ان قسمت که مربوط به استنباط احکام شرعیه است، علاوه بر قواعد عامه کشف و استظهار معانی از روایات، قواعد دیگری وجود ندارد.

بله فی الجمله جای تردید و انکار نیست که با تامل و تدبر در ایات، غیر از ایات احکام و تعیین احکام شرعیه، مطالب و معانی مهمی به دست می اید که به صورت ابتدایی و بدون ممارست برای شخص حاصل نمی شود اما ربطی به اجتهاد و استنباط احکام شرعیه از الفاظ قران یا روایات ندارد. این یک مساله دیگری است که قابل انکار نیست و عملا هم مشاهده شده است. مرحوم اقای حکیم در حقایق در بحث استعمال لفظ در اکثر از یک معنا می فرماید حدث‌ بعض‌ الأعاظم‌ دام تأييده- أنه حضر يوما منزل الآخوند (ملا فتح علي قدس سره) مع جماعة من الأعيان منهم السيد إسماعيل الصدر (ره) و الحاج النوري صاحب المستدرك (ره) و السيد حسن الصدر دام ظله فتلا الآخوند (ره) قوله تعالى: (و اعلموا أن فيكم رَسولَ اللَّهِ لو يُطيعكم في كثير مِن الأمر لعنتم و لكن اللَّه حبب إليكم الإيمان ... الآية) ثم شرع في تفسير قوله: تعالى فيها: حبب إليكم ... الآية و بعد بيان طويل فسرها بمعنى لما سمعوه منه استوضحوه و استغربوا من عدم انتقالهم إليه قبل بيانه لهم، فحضروا عنده في اليوم الثاني ففسرها بمعنى آخر غير الأول فاستوضحوه أيضا و تعجبوا من عدم انتقالهم إليه قبل بيانه، ثم حضروا عنده في اليوم الثالث فكان مثل ما كان في اليومين الأولين و لم يزالوا على هذه الحال كلما حضروا عنده يوما ذكر لها معنى إلى ما يقرب من ثلاثين يوما فذكر لها ما يقرب من ثلاثين معنى و كلما سمعوا منه‌ معنى استوضحوه...[1] . ‌

بله اگر مراد مرحوم اخوند، لزوم اطلاع مجتهد از معلوماتی باشد که از ایات الاحکام به دست می اید، مطلب صحیحی است. چون ممکن است که از ایات قران البته با استناد به قواعد و یا روایات، استفاده هایی شود که در استنباط احکام شرعیه مدخلیت داشته باشد اما اين غير از اين است که بگوييم اجتهاد و استنباط احکام احتياج به معرفت تفسير دارد .

 


[1] - حقایق الاصول/1/96.
logo