1400/03/05
بسم الله الرحمن الرحیم
فرق بین جمل خبریه و انشائیه
موضوع: فرق بین جمل خبریه و انشائیه
مطلبی از محقق اصفهانی در فرق بین اخبار و انشاء در غیر جملات مشترکه نقل شده که مرحوم اقای تبریزی نسبت به آن مناقشه داشتند اين بحث نیاز به توضیح و تکمیل دارد.
مرحوم محقق اصفهانی در غیر جملات انشائیه مثل "اطلب منک ضرب زید" اخباری با "إضرب زیدا" فارق را در این جهت دانستند که در یکی، بعث در محل نسبت قرار گرفته و مفاد هیئت، نسبت بعثیه است که متقوم به اطراف است یعنی ماده، متکلم و مخاطب ولی در قسم دیگر، مفاد هیئت نسبتی است که ان نسبت نسبت بعثيه نیست بلکه ان نسبت متقوم به ماده ای است که خودش بعث می باشد.
مرحوم اقای تبریزی اشکالی که نسبت به این فرمایش داشتند این بود که شما در این تحقیق فارق بین این دو سنخ از جمله را بیان کردید ولی این حل مساله مورد بحث به نحو قاعده عام نیست. محل بحث این است که بین جمله خبریه و جمله انشائیه در غیر جملات مشترکه، ایا فرق به قصد استعمال است و خود مستعمل فیه ها متفق هستند که مرحوم اخوند می فرماید یا در ناحیه مستعمل فیه هم اختلاف وجود دارد. این بیان شما فقط مساله را در این دو سنخ از جمله و نظایر ان حل کرده است.
توضیح کلام مرحوم اقای تبریزی این است که فارق محقق اصفهانی نه مانع اغیار است و نه جامع افراد بلکه به صورت فی الجمله در مقایسه بعضی از جملات خبریه و انشائیه صادق است ولی به صورت عام فارق بین اخبار و انشاء را بیان نمی کند.
اما اینکه جامع افراد نیست، زیرا در بعضی از موارد ما یک جمله خبریه را با انشائیه که مقایسه می کنیم فارق در انجا وجود ندارد. مثلا جمله "انت ضارب زیدا" با "اضرب زیدا" از مواردی است که جمله مشترکه نمی باشند بلکه یکی خبریه مختصه و دیگری انشائیه مختصه است ولی اینطور نیست که در یکی بعث در قسمت نسبت باشد و در دیگری در ماده منتسب باشد. اگرچه در "اضرب زیدا" بعث مفاد نسبت است اما در "انت ضارب زیدا" بعث ماده منتسب نیست. از طرفی مانع اغیار هم نیست زیرا اگر جمله "اضرب زیدا" را با "اطلب منک ضرب زید" انشائی مقایسه کنیم، فارق بیان شده در این دو جمله وجود دارد و حال انکه یکی انشائی و دیگری اخباری نیست بلکه هر دو انشائی هستند.
البته مرحوم اقای تبریزی در درس، فقط همین قسمت مانعیت را می فرمودند و نقص از جهت جامعیت برای توضیح و تکمیل به فرمایش ایشان اضافه شد. و انچه در کتاب امده این است که اگر جمله "اطلب منک ضرب زید" اخباری را با همین جمله "اطلب منک ضرب زید" انشائی در نظر بگیریم، فارق شما وجود ندارد چون در هر دو، بعث در قسمت ماده منتسب است. ولی این نقض را مرحوم اصفهانی می تواند جواب دهد که این از جملات مشترکه است و فارق ما برای جملات مختصه می باشد.
اما آنچه مرحوم اقای خویی فرموده بودند که اگر به حسب نظر مشهور جمله انشائیه برای ایجاد معنا وضع شده و خبریه برای ثبوت نسبت خارجیه، اين قول مبتنی بر این است که حقیقت اخبار را ثبوت شئ لشئ بگیریم و حقیقت انشاء را ایجاد معنا به وجود انشائی بگیریم اما این مبنا تمام نیست و قول صحیح در حقیقت اخبار این است که موضوع له، حکایت از نسبت است نه خود نسبت خارجیه و در انشاء هم ابراز اعتبار است نه ایجاد معنا حقیقت انشاء ابراز اعتبار نفسانی است . اما اینکه صحیح نیست حقیقت اخبار را ثبوت شئ لشئ و نسبت خارجیه بگیریم سه وجه برای ان ذکر شد:
اول اینکه جمله خبریه گاهی در مواردی استعمال می شود که ثبوت شئ لشئ اصلا وجود ندارد مثل هلیات بسیطه و ... .
دوم: اگر موضوع له جمله خبریه ثبوت شئ لشئ یعنی ثبوت نسبت فی الخارج یا عدم ثبوت ان باشد، باید جمله خبریه و اخبار کاشفیت از تحقق نسبت در خارج داشته باشد و حال انکه خود خبر و اخبار با قطع نظر از قرائن خارجیه هیچ کاشفیتی از ثبوت نسبت در خارج ندارد و لو ظنا. بر همین اساس گفته اند که الخبر محتمل للصدق و الکذب . وقتی جمله خبریه هیچ کاشفیتی نسبت به ثبوت شئ لشئ در خارج نداشته باشد چطور می توانیم بگوییم جمله خبریه برای این معنا وضع شده است؟
وجه سوم: ما نمی توانیم مفاد جمله خبریه را ثبوت شئ لشئ بگیریم چون مختار ما در حقیقت وضع، مسلک تعهد است و بر اساس ان چاره ای نداریم غیر از اینکه معنای موضوع له را امر اختیاری بگیریم و انچه در اختیار مستعملین است، ثبوت شئ لشئ خارجا که نیست بلکه حکایت از این ثبوت است. لذا مختار ما در حقیقت وضع که تعهد بود، ما را ملزم می کند که در مفاد جمله خبریه مفاد را نسبت خارجیه نگیریم .
در انشاء هم نظر مشهور مبنی بر وضع جمله انشائیه برای ایجاد معنا صحیح نیست و باید ان را ابراز اعتبار نفسانی بگیریم. زیرا مشهور که انشاء را ایجاد معنا می گیرند، سؤال می کنيم مراد ایجاد حقیقی و تکوینی است یا اعتباری؟ در هیچ تقدير نمی توانیم لفظ را سبب ایجاد معنا بگیریم. اگر مقصود ایجاد تکوینی باشد بطلانش واضح است. زیرا وجودات تکوینیه تابع وجود اسباب وعلل تکوینی مناسب با انهاست و لفظ از اسباب تکوینی وجودات خارجیه نیست.
اما اگر مراد ایجاد اعتباری و در عالم اعتبار باشد، مثلا در "بعت" ادعا شود که در عالم اعتبار بیع محقق شود، اشکال این است که وجود اعتباری بیع مقصود از ان یا اعتبار خود متعاقدین است یا عقلاء یا شارع است . در هیچ کدام این ادعا که لفظ موجب وجود پیدا کردن اعتبار می شود صحیح نیست.
زیرا اگر اعتبار متعاقدین را در نظر بگیریم که معلوم است لفظ موجب وجود اعتباری نمی شود چراکه اعتبار خفیف الموونه است و حقیقت اعتبار فرض و تابع اعتبار معتبر است و متوقف بر تکلم به لفظ نیست.
اگر مقصود از ایجاد اعتباری این است که انشاء، موجب وجود معنای اعتباری از ناحیه غیر متکلم مثل شارع مقدس یا عقلاء می شود که اعتبار شرعی یا اعتبار عقلائی ان مقصود باشد، این وجود اعتباری و ملکیت اعتباری و شرعی، مترتب بر استعمال لفظ با قصد معناست. کلام ما فعلا در این است که معنای جمله چیست. معنا باید مفروغ عنه گرفته شود تا مستعمل ان معنا را قصد و استعمال کند. با توجه به اینکه ما هنوز در معنای جمله انشائیه بحث می کنیم، معنا ندارد که گفته شود معنای جمله انشائیه، ایجاد اعتباری ملکیت عند الشارع یا عقلاء است. اعتبار شرعی مترتب می شود بر معنایی که فی حد نفسه مورد نظر است. اول باید ان را تعیین کنید و بعد بگویید اعتبار شرعی روی ان می رود.
علاوه بر اینکه اگر بگویید که جملات انشائیه برای تحقق وجودات اعتباری عقلایی یا شرعی می باشند اشکال می شود که این در همه انشائات وجود ندارد. بله در انشائاتی که از سنخ امور عقلایی باشد مثل بیع، عتق، نکاح و ... صحیح است اما ما ترجی و تمنی و ... هم داریم که در انها وجود اعتباری عقلایی و شرعی در کار نیست تا ادعا کنید وضع شده اند برای ایجاد معنا به وجود اعتباری شارع یا عقلاء.
بنابراین باید گفت که جمله خبریه برای حکایت از نسبت وضع شده و انشائیه برای حکایت از اعتبارات نفسانیه. حتی در انشائاتی که از سنخ امور عقلایی و اعتبارات قانونی نیستند مثل تمنی و ترجی و استفهام می شود این نظر را پیاده کرد.