« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد حسین شوپایی

1400/02/27

بسم الله الرحمن الرحیم

بررسی قول مرحوم اصفهانی ره

 

موضوع: بررسی قول مرحوم اصفهانی ره

در مرحله دوم ابتدا اشکالات وارد بر محقق اصفهانی را در این فرض که مختار ایشان وضع حرف برای واقع نسبت و ربط باشد نه وجود رابط، بررسی می کنیم و سپس بنابر فرض دوم که مختار ایشان وضع حروف برای نفس وجود رابط باشد.

در فرض اول گفته شد که اشکال اول مرحوم اقای خویی وارد نیست. زیرا محقق اصفهانی که قائل به وضع حروف برای وجود رابط نشده است تا بفرمایید وجود رابط واقعیتی ندارد. ایشان قائل اند که برای واقع نسبت و معنای نسبی وضع شده است. در مثل زید فی الدار غیر از وجود طرفین که زید و دار باشد ظرفیت نسبی یا نسبت ظرفیه وجود دارد که معنای مستقل نیست و متقوم به طرفین است. مختار مرحوم اصفهانی و مشهور این است که حروف برای همین معانی نسبیه وضع شده اند به خلاف اسماء که برای معانی مستقل وضع شده اند. اینکه نسبت، وجود خارجی دارد یا خیر، در فرض دیگر بررسی می شود ولی حتی اگر وجود خارجی نداشته باشد اما واقعیتی دارد که قابل انکار نیست و امور واقعی که منحصر در موجودات خارجی نيستند .

بنابراین اشکال اولی که مرحوم اقای خویی به قول محقق اصفهانی کرده اند وارد نمی باشد. مطالب مرحوم اقای خویی در نفی وجود رابط اگر مورد قبول هم قرار گیرد اما با این فرض که مختار مرحوم اصفهانی وضع حروف برای نسبت و ربط است وارد نمی باشد.

مناقشه دوم مرحوم اقای خویی این بود که لو سلم که غیر از وجود جوهر و عرض قسم اخری در خارج به اسم وجود رابط داریم، ولی باز هم نمی توانیم ان را موضوع له حروف قرار دهیم. زیرا موضوع له حروف همیشه باید مفاهیم و معانی ذاتیه باشند که یقبل الوجودین. حکمت از وضع الفاظ این است که برای تفهیم مقاصد از انها استفاده شود . با گفتن لفظ باید معنا در ذهن مخاطب حاضر شود و چون وضع به این غرض است حتما باید موضوع له ذات امری باشد که یقبل الوجودین نه وجود خارجی. زیرا وجود خارجی قابل انتقال به ذهن نیست. بنابراین لفظ نمی تواند برای وجود خارجی وضع شود حتی اگر تحقق وجود رابط در خارج را قبول داشته باشیم.

معلوم است که این اشکال دوم هم بنابر تقدیری که مختار مرحوم اصفهانی ذات نسبت و ربط باشد وارد نیست. زیرا موضوع له وجود خارجی نیست تا اشکال عدم امکان انتقال ان به ذهن پیدا شود و گفته شود که با حکمت وضع سازگاری ندارد.

بلکه همانطور که از عبارات مرحوم اصفهانی در بحوث فی الاصول استفاده می شود خود مرحوم اصفهانی ملتفت به این اشکال می باشد و قبول دارد که موضوع له لفظ نباید وجود خارجی باشد بلکه طبیعی معنا باشد که یقبل الوجودین نه معنا به وجود ذهنی و نه معنا به وجود خارجی.

اشکال سوم مرحوم اقای خویی به مرحوم اصفهانی نیز این بود که اگر حروف برای وجود رابط وضع شده باشند لازمه اش این است که در مواردی که وجود رابط در خارج تحقق ندارد بلکه استحاله دارد حروف استعمال نشوند و حال انکه می بینیم حروف به صورت صحیح استعمال می شوند مثل استعمال در سایر موارد. این یکسان بودن استعمال، نشان می دهد که برای وجود رابط وضع نشده اند و الا اگر برای وجود رابط وضع شده بودند نمی توانستند در این موارد استعمال شوند. مثلا در مورد صفات خداوند در مثل اين عبارت : «ان الله عالم بکذا » حرف استعمال شده است و حال انکه وجود رابطی در کار نیست و اصلا صفت خداوند عرضی و زائد بر ذات نیست که وجود اخر داشته باشد و در طول ان اتصاف هم وجود اخری پیدا کند. یا در موارد مفاهیم اعتباری و معدومه وجود رابطی در کار نیست. مثلا امکان برای انسان ثابت است و یا امتناع برای شریک الباری. در این موارد حروف استعمال می شوند مثل استعمال در سایر موارد و حال انکه وجود رابطی در کار نیست.

اگر مراد مرحوم اصفهانی را وجود رابط نگیریم نقض وارد نمی شود. چون به نظر ایشان موضوع حروف ربط حقیقی و نسبت حقیقی است که متقوم به طرفین می باشد منتها این معنای نسبی به لحاظ عالم مفهومی مورد نظر است. در مورد خداوند ولو صفت با ذات عینیت دارد اما از نظر مفهومی تغایر مفهومی وجود دارد و همین تغایر مفهومی بین صفت و ذات کافی است که حرف استعمال شود. به همان تقریبی که مرحوم اصفهانی فرموده بودند که در هلیات بسیطه با اینکه وجود رابط تحققی ندارد و فقط تغایر مفهومی وجود دارد، نسبتی که وجود دارد موضوع له حروف است. با همین بیان مواردی که نقض کردید استعمال حروف در مورد صفات خداوند یا در امور اعتباریه و معدومه توجیه می شود.

اشکال چهارم که اشکال مرحوم اقای تبریزی بود مبنی بر اینکه اگر حروف برای وجود رابط وضع شده بودند لازمه اش این بود که در مواردی که مخبر خبر غیر مطابق با واقع می دهد مثل اينکه می گوید لزید علم و حال انکه علمی ندارد، این قول نباید متصف به کذب شود. زیرا مستعمل فیه که وجود رابط است در اینجا وجود ندارد. اتصاف به صدق و کذب نیز در جایی است که لفظ مستعمل فیه داشته باشد که اگر مطابق بود صادق باشد و اگر غیر مطابق کاذب.

این اشکال هم به مختار مرحوم اصفهانی بنابراین که موضوع له حرف نفس نسبت و ربط باشد وارد نیست. زیرا بنابر این تفسیر مستعمل فیه حرف لام همان نسبت خاصی است که بین علم و زید است و وقتی مستعمل فیه داشت اتصاف به صدق و کذب مصداق پیدا می کند و اگر عالم نباشد متصف به کذب می شود. بنابراین اگر مختار مرحوم اصفهانی در وضع حروف این باشد که حروف برای ذات ربط و نسبت و برای معانی نسبیه در مقابل معانی مستقله وضع شده اند این اشکالات چهارگانه وارد نیست.

اما اگر مختار مرحوم اصفهانی همانطور که مرحوم اقای خویی برداشت کرده اند این باشد که حروف برای نفس وجود رابط وضع شده اند نه معنای نسبی که یقبل الوجود الخارجی، ایا اشکالات وارد است یا خیر ؟

نسبت به اشکال اول که فرمودند ما در خارج چیزی در مقابل وجود جوهر و عرض نداریم که اسمش را وجود رابط بگذاریم و برهان تغایر متعلق یقین و شک که برای اثبات وجود رابط از ناحیه مرحوم اصفهانی ذکر شد نیز تمام نیست. زیرا برای تعلق یقین و شک تعدد خارجی وجود لازم نیست و صرف تغایر جهتی بین متعلق یقین و شک کافی است که اجتماع یقین و شک را توجیه کند. این فرمایش تمام است که از جهت تعلق یقین و شک نمی توانیم وجود رابط را در مقابل جواهر و اعراض احراز کنیم و این را دلیل بر تحقق قسم سوم بدانیم. اما ایا دلیلی دیگر بر اثبات وجود رابط داریم یا خیر. ولو در کلمات فی الجمله بعضی از وجوه برای اثبات وجود رابط بیان شده است. مثلا گفته اند همین که می توانیم تصور کنیم چیزی در خارج متقوما بالغیر تحقق پیدا کند و نفسیت نداشته باشد همین تصور این نحوه از وجود نشان دهنده این است که در خارج هم چنین نحوی از وجود محقق است و الا اگر این قسم از وجود در مقابل وجود جوهر و عرض محقق نبود قابل تصور هم نبود. این وجهی است که در کلمات فی الجمله برای اثبات بعضی از مقاصد استفاده می شود. به عنوان مثال برای اثبات وجود نامحدود و نامتناهی که مقید به هیچ قیدی نیست، گفته اند همین که ما یک وجودی را تصور کنیم که بنفسه هست و فی نفسه و لنفسه است و به هیچ چیزی احتیاج ندارد و غنی مطلق و واجد همه صفات کمالیه به نحو مطلق است، خود این تصور نشان دهنده تحقق ان است و الا اگر محقق در خارج نبود قابلیت تصور هم نداشت. این وجه به همین نحو در مورد وجود رابط هم می اید . در مقابل وجود جوهر که فی نفسه و بنفسه است ولی لغیره و وجود عرض که فی نفسه لغیره و بغیره است، قسم سومی هم می توانیم تصور کنیم که فی نفسه نیست و بنفسه هم نیست و لغیره هست و تصور ان نشان می دهد که محقق است.

البته این وجه قابل التزام نیست. مجرد امکان تصور یک شئ کاشف از تحقق ان در عالم خارج نیست. موارد نقض بسیاری دارد.

بنابراین همانطور که مرحوم اقای خویی فرموده این براهینی که برای اثبات وجود رابط گفته شده تمام نیست و نمی تواند ان را اثبات کند، هرچند ما دليلی بر نفی وجود رابط هم نداريم . اما اشکال ایشان در صورتی وارد است که کسی ادعا کند در خارج وجودی منحاز در مقابل وجود جوهر و عرض، به اسم وجود رابط داریم. اگر کسی چنین ادعایی کند اشکال می شود که دلیلی براثبات ان نداریم اما گر مراد از وجود رابط، وجود خارجی در مقابل جوهر و عرض نباشد بلکه مقصود از ان همانطور که در کلمات مرحوم آقای صدر آمده واقعیت ثالثی در مقابل جوهر و عرض باشد که در لوح واقع محقق است و لوح واقع نیز اوسع از لوح وجود است. اگر مراد واقعیت ثالث باشد قابل انکار نیست بلکه ثبوت یک چنین واقعیتی وراء جوهر و عرض واضح است. لذا ایشان فرموده غیر از نار و موقِد، واقعیتی ثالثی وجود دارد که منشا انتزاع عنوان ظرفیت شده است. اینطور نیست که این واقعیت وجود نداشته باشد . اگر ذات نار و ذات موقد را با قطع نظر از این انتساب فرض کنیم این واقعیت ثالث وجود ندارد اما اگر این نار را در موقد فرض کنیم به ملاحظه اینکه انتساب به هم دارند، بالوضوح واقعیت ثالثی در اینجا هست که از ان تعبیر به ظرفیت می شود. این واقعیت ممکن است در خارج وجود خارجی منحازی داشته باشد و ممکن است نداشته باشد. لذا حتی در مورد امور معدومه و اعتباریه مثل امکان برای انسان هم ان واقعیت در لوح واقع ثابت است. ولو در کلام مرحوم اقای صدر امده انهایی که وجود رابط را مطرح کرده اند مرادشان از وجود رابط معنای اول نیست بلکه مرادشان همین معنای دوم است، ولی حتی اگر کسی قبول نکند که مرادشان معنای دوم است اما این مطلب تمام است که اگر مراد از وجود رابط این باشد که واقعیت ثالثی، غیر از وجود منتسبین، در لوح واقع ثابت است قابل انکار نیست. اجتماع نقیضین ممتنع است و این یک واقعیتی است اما اینطور نیست که امتناع وجود داشته باشد اما واقعیتی است که در اینجا ثابت است در حالی که وجود ندارد. اینکه لوح واقع اوسع از لوح وجود است جای اشکال ندارد. زیرا ما به صورت قطعی به لحاظ واقعیت انها حکم می کنیم و حال انکه وجود خارجی ندارند. در مورد وجود رابط هم همین مطلب صحیح است. اما اینکه غیر از این واقعیت، وجود خارجی منحاز از عرض و جوهر هم دارد قابل اثبات نیست و چون قابل اثبات نیست نمی شود ملتزم شد که حروف برای ان وضع شده اند. چون حروف هم مثل بقیه الفاظ برای تفهیم مقاصد وضع می شوند و چیزی که وجود ان معلوم نیست معنا ندارد برایش لفظ وضع شود.

بنابراین برهانی برای اثبات وجود رابط نداریم و اگر مقصود مرحوم محقق اصفهانی وجود ثالث در خارج باشد اشکال مرحوم اقای خویی وارد است.

 

logo