« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد حسین شوپایی

1400/01/17

بسم الله الرحمن الرحیم

/ مسلک سوم:مسلک نسبیت /نسبت معنای اسم و حرف

 

موضوع: نسبت معنای اسم و حرف / مسلک سوم:مسلک نسبیت /

مناقشه دوم به مسلک مرحوم اخوند این بود که اگر معنای اسمی و حرفی ذاتا متحد باشند باید هر کدام بتوانند در موضع دیگری استعمال شوند و حال انکه از افحش اغلاط است. اگر هر دو متحد باشند حتی چنانچه علقه وضعیه وجود نداشته باشد بدتر از مجاز نخواهد شد که استعمال در ان صحیح است با وجودی که بین معنای موضوع له و معنای مجازی اتحاد وجود ندارد.

از این مناقشه در کلام مرحوم اقای صدر جواب داد شد که نمی شود گفت چون استعمال مجازی صحیح است استعمال لفظ در جایی که خلاف علقه وضعیه استعمال شده هم صحیح باشد. زیرا در مواردی که رعایت شرط الوضع نمی شود لفظ مهمل می شود و استعمال لفظ مهمل در هیچ معنایی صحیح نیست لا حقیقة و لا مجازا که توضیحش گذشت.

به نظر می رسد این جواب تمام نیست. زیرا مفروغ عنه گرفته شده است که در صحت استعمال مجازی شرط است در همان زمانی که لفظ استعمال می شود، لفظ معنای حقیقی داشته باشد و بر معنای حقیقی دلالت فعلی کند تا رابط و حد وسط درست شود. اشکال این است که چه دلیلی بر این اشتراط و تقید در استعمال مجازی وجود دارد؟ در مثال معروف استعمال مجازی مثل زید اسد، ولو واضع لفظ اسد را به شرط استعمال در روز برای حیوان خاص وضع کرده باشد و اگر زمان استعمال روز باشد علقه وضعیه وجود دارد و استعمال حقیقی است، ولی همین مقدار از وضع (ولو فی بعض الحالات) کافی است که در رجل شجاع به خاطر شباهت با معنای موضوع له استعمال شود ولو در علقه وضعیه قید روز اخذ شده باشد ، واستعمال بخواهد در شب انجام بگيرد . وبه عبارت ديگر در صحت استعمال لفظ در معنای مجازی در فرض وجود علاقه مجاز، شرط نیست که در زمان استعمال مجازی، علقه وضعیه بین لفظ و معنای حقیقی وجود داشته باشد. برای صحت استعمال مجازی اصل وضع لفظ برای معنای خاص کافی است ولو علقه وضعیه مقید به بعض الحالات باشد . بنابراین جواب مرحوم اقای صدر از مناقشه مرحوم اقای خویی و مرحوم نایینی تمام نیست.

در منتقی الاصول در جواب از مناقشه مرحوم نایینی و مرحوم اقای خویی جواب داده اند که ملاک در صحت استعمال مجازی، نظر عرف است و علاقه مصحّحه استعمال مجازی اثباتا و نفیا تابع نظر عرف است نه اینکه تابع دقت عقلیه باشد. وقتی ملاک صحت استعمال نظر عرف شد، در معنای حرفی و اسمی چون به نظر عرف تباین ذاتی وجود دارد استعمال یکی در موضع دیگری صحیح نیست ولو به دقت عقلیه معنایی متحد داشته باشند. لذا اینکه اشکال کرده اند که اگر ذاتا متحد باشند حتما باید استعمال صحیح باشد، جوابش این است که صحت استعمال، تابع نظر عرف در وجود علاقه و عدم وجود علاقه است و لذا چون به نظر عرف این دو معنا تباین دارند، استعمال هریک در جای دیگری غلط محسوب می شود.

بنابراین از عدم صحت استعمال کل منهما در موضع اخر نمی شود تباین ذاتی معنای اسم و حرف را کشف کرد. ممکن است اتحاد ذاتی داشته باشند اما در عین حال استعمال هر یک در موضع دیگری صحیح نباشد به نظر عرف.

به نظر می رسد که این جواب هم تمام نیست . زیرا درست است که صحت استعمال مجازی تابع نظر عرف است و باید عرف بین معنای مستعمل فیه و معنای موضوع له مناسبت ببیند، ولی اگر جهات عارضی برای مناسبت بین معنای موضوع له و مستعمل فیه کافی باشد، به طریق اولی جهت ذاتی و اتحاد ذاتی معنا نیز کافی در صحت استعمال خواهد بود. وقتی موضوع له حرف من با موضوع له کلمه ابتداء یکی شد، هرچند از نظر علقه وضعیه تقیید وجود داشته باشد، ولی این اتحاد ذاتی معنای موضوع له در اسم و حرف باعث می شود تشابه بین دو معنا به وجود بیاید و این ارتباط و تشابه بین دو معنا در فرض اتحاد ذاتی، چنانچه از تشابه و مناسبت بین دو معنا در فرض مشابهت در عوارض بالاتر نباشد کمتر نیست. بنابراین چطور می شود اتحاد ذاتی فرض شود اما عرف بین اینها مناسبت نبیند.

علاوه بر اینکه با توجه به اینکه به نظر مرحوم اخوند معنای اسم با معنای موضوع له حرف یکی می باشند یعنی متبادر از هر دو کلمه یکی است، معنا ندارد بگویید عرف این دو را متباین بالذات می گیرد. تباین ذاتی خلف فرض نظر مرحوم اخوند است.

در کنار دو مناقشه گذشته که به نظر مناقشات واردی بودند، مناقشه دیگری در کلام مرحوم اقای خویی نسبت به بخش دوم نظر مرحوم اخوند وجود دارد. مرحوم اخوند فرمود امتیاز بین معنای اسمی و حرفی در این است که در موارد استعمال حرف، معنا به صورت آلی لحاظ می شود اما در استعمال اسم، معنا استقلالیا لحاظ می شود. مرحوم اقای خویی مناقشه کرده اند که این مطلب ادعا شده عمومیت ندارد نه در معنای حرفی و نه در معنای اسمی بلکه در بعضی از موارد، معنای حرفی مستقلا لحاظ می شود و در بعضی از موارد هم معنای اسمی آلیا لحاظ می شود.

مثال لحاظ استقلالی معنای حرفی، جایی است که مثلا شخصی فرسی را دیده، سوال می کند لمن هذا الفرس و در جواب به او می گویند: لزید. در این موارد انچه مقصود بالاستقلال در سوال و جواب است ملکیت این فرس است و ملکیت هم از لفظ لام استفاده شده است. بنابراین در این عبارت، معنای لام که ملکیت است ملحوظ و مقصود بالاستقلال است.

مثال لحاظ آلی معنای اسمی، تبیّن در ایه شریفه "کلوا و اشربوا حتی یتبین لکم الخیط الابیض من الخیط الاسود من الفجر" است. عنوان تبیّن که در این ایه شریفه به عنوان غایت جواز اکل و شرب قرار داده شده ملحوظ بالآله است و موضوعیت در حکم ندارد بلکه تبین به عنوان مرآت و طریق الی طلوع الفجر اخذ شده است. در حقیقت ایه می گوید اکل و شرب در شب ماه رمضان برای شما جایز است تا طلوع فجر. لذا تبیّن به عنوان معنای اسمی ملحوظ استقلالی نیست بلکه لحاظ آلی شده و به عنوان مرات و مشیر به طلوع فجر اخذ شده است.

به نظر می رسد که این مناقشه وارد نیست و از این جهت نمی توان به کلام مرحوم اخوند اشکال کرد. زیرا مقصود از آلیت در لحاظ در کلام مرحوم اخوند در مقابل استقلالیت در لحاظ، این نیست که معنا مورد التفات و قصد تفصیلی قرار نگیرد بلکه مقصود این است که معنای کلمه به عنوان حالةً لمعنی اخر و متقوم به ان ملاحظه شود در مقابل جایی که معنای مستعمل فیه مستقل از معنای اخر در نظر گرفته شده است. در نتیجه به این مناقشه سوم جواب داده می شود که وقتی در جواب "لمن هذا الفرس" گفته شود "لزید"، معنای لام که ملکیت است به عنوان معنای حرفی متقوم به دو طرف لحاظ شده است، اگرچه در سوال و جواب مورد التفات تفصیلی قرار گرفته است. سوال از ملکیت است اما در حقیقت چون ملکیت متقوم به دو طرف است سوال می شود که دو طرف ان چیست و معنای ملکیت، لحاظ استقلالی در مقابل لحاظ معنا متقوما به غیر نشده است.

نسبت به ایه تبیّن هم جواب این است که تبیّن در مرحله مدلول استعمالی کلام و مفهوم تفهیمی جمله، به عنوان معنای اسمی مستقل ملاحظه شده نه بما انه حالةً لمفهوم اخر و نه بما انه متقوم بمعنی اخر است. بله به ملاحظه مراد جدی، عنوان تبیّن مشیر به طلوع فجر است اما مرآتیت به ملاحظه مراد جدی، منافاتی با استقلالیت در مرحله معنای لفظ و جمله ندارد. بنابراین این مناقشه سوم از مرحوم اقای خویی به مرحوم اخوند وارد نیست.

0.0.1- مسلک نسبیت

مسلک سوم این است که معنای حرفی با معنای اسمی اختلاف ذاتی دارند نه اینکه از نظر ذات معنای من با ابتداء یکی باشد و فقط از جهت لحاظ متعلق به معنا حین الاستعمال مختلف باشند که مسلک آلیت می گفت. طبق این مسلک، معنای اسمی معنای مستقل است اما معنای حرفی معنای نسبت را دارد و مستقل نیست.

خود این مسلک دارای اقوال متعددی است که یکی از این اقوال قول مرحوم نایینی است. بر اساس این قول، معانی اسماء از جواهر گرفته تا اعراض، معانی مستقل در عالم مفهومیت هستند و چون مستقل هستند، تکلم و تلفظ به اسم از ناحیه متکلم، موجب اخطار معنا در ذهن سامع می شود؛ چه این اسم در ضمن ترکیب کلامی واقع شده باشد و چه نشده باشد. کلمه "ابتداء" را که متکلم تلفظ می کند موجب خطور معنا به ذهن سامع می شود مثل تلفظ به کلمه انسان و زید. در مقابل، در معنای حرفی این خصوصیت وجود ندارد بلکه معنای حرفی در عالم مفهومیت هم مستقل نیست و در نتیجه عند التکلم به حرف، معنای خاصی از ان به ذهن خطور نمی کند بلکه حروف وضع شده اند برای ایجاد ربط بین معانی مستقله. به عنوان مثال در جمله زید فی الدار، دار و زید هر کدام که تکلم شود موجب خطور معنا به ذهن می شود اما این دو معنای تصور شده و خطور کرده به ذهن، دو معنای مستقل هستند و حرف "فی" وضع شده است که بین زید و دار در مقام استعمال ربط و نسبت ایجاد کند. در نتیجه معنای حرفی معنای ایجادی است ولی با تلفظ به حرف، ربط بین معانی مستقله ایجاد می شود.

در ادامه، مرحوم نایینی فرموده است که ایجادی بودن معنای حروف منافات ندارد که در مقابل این نسبت کلامیه که به وسیله حروف ایجاد می شود، نسبت واقعیه و خارجیه ای هم وجود داشته باشد که ممکن است نسبت کلامیه با ان مطابق باشد و ممکن نیز هست مخالف باشد. چون تطابق بین این دو نسبت از این باب نیست که نسبت کلامیه حاکی از نسبت خارجیه است مثل حکایت مفهوم از مصداق بلکه رابطه بین این دو نسبت رابطه بین دو فرد از یک طبیعت و عنوان است و لذا اگر مطابقتی در کار باشد از باب تطابق دو فرد از یک طبیعت است نه تطابق مفهوم با مصداق.

 

logo