« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد حسین شوپایی

1400/10/18

بسم الله الرحمن الرحیم

مشتق

 

موضوع: مشتق

مرحوم اخوند فرمودند که حتی اگر بپذیریم معانی ذکر شده برای سایر مشتقات غیر از اسم فاعل، مثل اسم زمان و مکان و صیغه مبالغه و اسم الت، مورد اتفاق عند الکل می باشند اما باعث نمی شود این اسامی از محل نزاع خارج شوند. زیرا مبادی موجود در مشتقات که هیئت روی انها می رود از جهت اینکه به نحو فعلی ملاحظه شده باشند یا به نحو شانی یا به نحو صناعت یا به نحو ملکه، خود اختلاف دارند. اختلاف معنا به خاطر اختلافی که در مبادی مشتقات وجود دارد ربطی به ما هو المهم در محل نزاع در بحث مشتق که تعیین معنای هیئت است ندارد. در حقیقت اشتباه صاحب فصول از اینجا پیدا شده که خیال کرده اند در تمام مشتقات در ناحیه مبدأ حیثیت فعلیت ملاحظه شده و لذا فرموده اند که معانی سایر مشتقات که معلوم است و فقط در معنای اسم فاعل اختلاف است و حال انکه مبادی مشتقات از جهت فعليت و شأنيت و ملکه و صناعت مختلف هستند. تلبس به مبدأ را باید با توجه به خصوصیت مبدأی که در مشتق ملاحظه شده سنجید. با توجه به این ملاک، نزاع در همه مشتقات جاری می شود.

توضیح مطلب اين است که در بعضی مشتقات مبدأ علی نحو الفعلیه ملاحظه شده است مثل ضارب و مضروب و ... که ضربِ فعلی در ناحیه مبدأ قرار گرفته است . در این مشتقات تلبس به مبدأ یعنی اینکه فعلا مبدأ در این ذات وجود داشته باشد اما اگر قبلا مبدأ در ان بود ولی فعلا نه، می شود از موارد انقضی عنه التلبس. در برخی از مشتقات هم (که ممکن است بعضی از اسامی فاعل نیز از این قبیل باشند) مبدأ به نحو شأنی ملاحظه شده است. در این صورت برای تلبس به مبدأ باید شأنیت مبدأ وجود داشته باشد و اگر شأنیت از بین برود می شود انقضی عنه المبدأ مثل مفتاح یا مثمر که اسم فاعل است و وقتی درخت شأنیت میوه دادن را داشته باشد به ان مثمر می گویند و لازم نیست حتما به صورت فعلی بر روی درخت میوه باشد. بله اگر درختی خشک شود و دیگر حتی شأنیت میوه دادن نیز نداشته باشد دیگر متلبس به مبدأ نخواهد بود.

در قسم سوم از مشتقات هم مبادی من حیث الصناعه و الحرفه ملاحظه می شوند؛ مثل نجار. در این موارد برای تلبس به مبدأ باید شخص امادگی برای این کار و حرفه را داشته و اعراض از این شغل هم نکرده باشد. ولی اگر پس از مدتی از شغل خود اعراض کند دیگر به او نجار گفته نمی شود. بنابراین تا وقتی که اعراض نکرده تلبس به مبدأ دارد و به او نجار می گویند ولو فعلا مشغول کار نباشد.

در بعضی از اسامی مشتقه نیز حیثیت ملکه بودن ملاحظه می شود؛ مثل مجتهد. در این قسم هم تلبس به مبدأ به این است که ملکه وجود داشته باشد و لازم نیست حتما استنباط بالفعل کند. انقضاء هم به این است که این ملکه به جهت مرض و کهولت و ... از بین برود.

با توجه به این مطلب که نحوه ملاحظه مبادی در مشتقات مختلف است، لذا ولو در پاره ای از اسامی مشتقه غیر از اسم فاعل، عنوان مشتق را در کسی که مبدأ در ان فعلیت ندارد اطلاق می کنند اما دلیل نمی شود که از بحث مشتق خارج باشند بلکه در همین اسامی نیز با ملاحظه نوع تلبس انها به مبدأ نزاع جا دارد. به همین جهت اگر در مفتاح یا مثمر مبدأ که شأنیت باز کردن و میوه دادن باشد از بین برود داخل در محل نزاع می شود و جا دارد بحث شود که این معانی در خصوص ذاتی که تلبس فعلی متناسب به خود را دارد حقیقت هستند یا اعم از متلبس و من انقضی عنه التلبس .

مرحوم اخوند بعد از بیان جهت اختصاص مشتق اصولی نسبت به مشتق ادبی، نسبت به جهت عموم مشتق اصولی فرموده اند که مراد از مشتق در محل نزاع مطلق ما كان مفهومه و معناه جاريا على الذات و منتزعا عنها بملاحظة اتصافها بعرض أو عرضي و لو كان جامدا مثل زوج و زوجه و رق و حرّ که مشتق ادبی نیستند اما مشتق اصولی محسوب می شوند و در محل نزاع داخل می باشند[1] . مثلا اگر زید بعد از مدتی همسرش را طلاق داد، داخل در محل بحث است که عنوان زوج بر زید اطلاق می شود یا خیر. اما اگر کسی اصرار داشته باشد که اینها مشتق نیستند و لذا داخل در محل نزاع نمی باشند، مرحوم اخوند به عنوان تنزّل فرموده است که ولو بخاطر جمود بر ظاهر لفظ هم عنوان مشتق را شامل انها ندانیم ولی چون در ملاک با سایر اسماء مشتقه محل بحث مشترک هستند داخل در محل نزاع می باشند.

مرحوم اخوند برای اینکه اینها را داخل در محل نزاع بیاورد به کلامی از مرحوم فخر المحققین استشهاد می کند. ایشان در این فرع که شخصی دو زن دارد و و این دو زن زوجه صغیره را به ترتیب شیر می دهند فرموده اند: تحرم المرضعة الأولى و الصغيرة مع الدخول مع الدخول باحدی الکبیرتین (البته در نقل مرحوم اخوند از ایضاح امده مع الدخول بالکبیرتین) و أما المرضعة الأخرى ففي تحريمها خلاف. در حرمت ابدی مرضعه اولی و صغیره اتفاق است ولی اینکه مرضعه ثانیه با شیر دادن به صغیره حرام ابدی بشود و یا خیر اختلاف است. اختار والدي المصنف (یعنی علامه حلی) و ابن إدريس تحريمها لان هذه يصدق عليها أنها أم زوجته لانه لا يشترط في صدق المشتق بقاء المعنى المشتق منه فكذا هنا. یعنی ولو وقتی که مرضعه ثانیه صغیره را شیر می دهد، صغیره از زوجیت زید خارج شده است ولی چون در صدق عنوان مشتق بقاء مبدأ لازم نیست بلکه در موارد انقضاء مبدأ هم عنوان مشتق صادق است، بعد از زوال زوجیت از صغیره، عنوان ام الزوجه که عناوین حرمت ابدی است بر مرضعه ثانیه صادق است[2] .

از عبارت مسالک هم همین مطلب استفاده می شود که حرمت ابدی مرضعه ثانیه مبتنی بر بحث مشتق است. مرحوم اخوند عبارت شهید ثانی در مسالک را نیاورده ولی عبارت این است که ذهب ابن إدريس و المصنف في النافع و أكثر المتأخّرين إلى تحريمها أيضا، و هو الظاهر من كلام الشيخ في المبسوط ... لأنّ هذه يصدق عليها أنّها أمّ زوجته و إن كان عقدها قد انفسخ، لأنّ الأصحّ أنّه لا يشترط في صدق المشتقّ بقاء المعنى، فتدخل تحت قوله تعالى وَ أُمَّهاتُ نِسائِكُمْ[3] .

همانطور که مشخص است حکم در مرضعه ثانيه را مبتنی بر بحث مشتق کرده اند و حال انکه این عناوین مشتق ادبی نیستند. لذا معلوم می شود نزاعی که در مشتق وجود دارد در این عناوین جامده هم جاری می شود.

توضیح استشهاد و ابتناء حرمت مرضعه ثانیه بر بحث مشتق این است که اگر مرضعه اولی مثلا یک شبانه روز به صغیره شیر بدهد تا رضاع محرِم محقق شود و بعد از ان مرضعه ثانیه یک شبانه روز شیر بدهد، همانطور که در کلام فخر المحققین و شهید ثانی امده، حرمت ابدی مرضعه اولی و زوجه صغیره جای اشکال ندارد و متوقف بر بحث مشتق نیست ولی حرمت ابدی مرضعه ثانیه مبتنی بر بحث مشتق است. زیرا مرضعه اولی وقتی زوجه صغیره را شیر می دهد می شود ام الزوجه ، و ام الزوجه بر اساس "و امهات نسائکم" از محرمات ابدیه است. زوجه صغیره هم حرام ابدی می شود. زیرا با ارتضاع صغیره از مرضعه اولی، صغیره می شود بنت الزوجه ولی در حرمت بنت الزوجه که همان ربیبه باشد شرط حرمت، دخول به مادر است طبق ایه " من نسائکم اللاتی دخلتم بهن". لذا اگر طبق فرض دخول باحدی الکبیرتین، مرضعه اولی مدخول بها باشد صغیره با شیر خوردن از مرضعه اولی، می شود بنت الزوجه و از باب ربیبه بودن حرام ابدی خواهد شد. اگر در صورت مساله قید دخول باحدی الکبیرتین (یا بالکبیرتین) امده به این جهت است که حرمت صغیره از باب بنت الزوجه بودن است و شرط ان دخول به مادر است. اما حرمت مرضعه دوم مبتنی بر بحث در مشتق است. زیرا مرضعه ثانیه وقتی به صغیره شیر می دهد که صغیره یک شبانه روز از مرضعه اولی شیر خورده است و با کامل شدن رضاع اول هم مرضعه اولی و هم صغیره از زوجیت خارج بلکه حرام ابدی نیز شده اند. پس در زمانی که مرضعه ثانیه شیر می دهد صغیره زوجیتی برای زید ندارد و انقضی عنها التلبس بالزوجیه است. لذا اگر مشتق حقیقت در اعم باشد مرضعه ثانیه هم حرام می شود چون ام الزوجه بر او صدق می کند اما اگر حقیقت در خصوص متلبس باشد فقط مرضعه اولی و صغیره حرام ابدی می شوند ولی ثانیه حرام ابدی نمی شود به خاطر عدم صدق ام الزوجه بر او.

با توجه به توضیحی که داده شد معلوم می شود که انچه در حکم به حرمت ابدی دخالت دارد دخول به هر دو کبیره نیست. زیرا در حرمت مرضعه اولی و مرضعه ثانیه که به خاطر ام الزوجه بودن حرام ابدی می شوند دخول معتبر نیست بلکه به مجرد عقد بر زن ، مادر آن زن ام الزوجه شوهر می باشد، حرام ابدی خواهد شد ولو دخولی صورت نگرفته باشد. فقط دخول در حرمت صغیره دخیل است که باید از باب ربیبه بودن حرام ابدی شود و در حرمت ربیبه نیز دخول به أم معتبر است. لذا قید دخول بالکبیرتین مورد نیاز نیست و فقط دخول به خصوص مرضعه اولی شرط است. به همین خاطر محشین کفایه اشکال کرده اند که چرا مرحوم اخوند در طرح مساله قید مع الدخول بالکبیرتین را اورده است. البته مرحوم اخوند به نقل از ایضاح اورده نه اینکه حرف خودش را گفته باشد. ولی انچه از نسخ ایضاح در دسترس است احدی الکبیرتین است و به همین جهت بعضی گفته اند که اوردن این قید در کلام مرحوم آخوندداز باب سهو القلم است.

اشکال دیگری که در این فرع مطرح می شود این است که اصلا برای حرمت ابدی حتی به لحاظ زوجه صغیره نیز دخول به احدی الکبیرتین معتبر نیست. این اشکالی است که در کلام مرحوم ایروانی و مشکینی مطرح شده و اعلام دیگر هم اورده اند. زیرا چنانکه مرحوم شهید در مسالک فرموده، حرمت ابدی مرضعه اولی چون از باب ام الزوجه بودن است مطلق می باشد نه مشروط به دخول. حرمت ابدی صغیره هم اگرچه مشروط است ولی مشروط به یکی از این دو امر؛ یا یکی از کبیرتین مدخول بها باشد که صغیره بشود بنت زوجه مدخول بها یا شیری که به او می دهند شیر از همان شوهر باشد نه شوهر دیگر[4] . بنابراین اشکال می شود که حتی اگر مرضعه اولی مدخول بها نباشد ولی شیری که به صغیره می دهد شیر از همان شوهر باشد برای حرمت ابدی کفایت می کند. اما چطور می شود که زنی بدون اینکه شوهر به او دخول کرده باشد از او شیر داشته باشد؟ جواب این است که ممکن است به خاطر افراغ الماء علی الفرج زن از شوهرش صاحب فرزند شده باشد و در نتیجه شیر پیدا کرده باشد. بنابراین می شود که صغیره بدون اینکه بنت زوجه مدخول بها حساب شود حرام ابدی بر مرد شود. زیرا امکان دارد مرضعه اولی از شیر از همان شوهر به او داده باشد و به خاطر ربیبه شدن حرام ابدی بر مرد شود.

 


[1] - کفایه/39.
[2] - ایضاح الفوائد/3/52.
[3] - مسالک الافهام/7/269.
[4] - لا إشكال في تحريم المرضعة الاولى مطلقا، لأنّها صارت أُمّ زوجته، و تحريمها غير مشروط بشي‌ء. و أمّا تحريم الصغيرة فمشروط بأحد أمرين، إمّا كون اللبن للزوج لتصير ابنته، أو كون إحدى الكبيرتين مدخولا بها، سواء كانت الأولى أم الثانية، لأنّ الصغيرة تصير بنتا لهما، فبأيّهما دخل صارت بنت زوجته المدخول بها، و هذا واضح. مسالک الافهام/7/268.
logo