1400/10/08
بسم الله الرحمن الرحیم
بررسی جواب از مناقشه در استدلال به روایات بطون
موضوع: بررسی جواب از مناقشه در استدلال به روایات بطون
قبل از بررسی اشکال مرحوم اخوند مبنی بر وجود بطن های هفت گانه یا هفتادگانه برای آیات قران که نشان می دهد استعمال لفظ مشترک در بیش از یک معنا جایز بلکه واقع نیز می باشد، نکته ای مربوط به نقد کلام صاحب معالم باید دوباره مطرح شود که شاید بعضی از تعابیر در بیان ارائه شده گویا نبوده و یا ابهام داشته است. مرحوم اخوند در ان بحث فرمودند که اگر بخواهید برای استعمال لفظ مثنی در اکثر از یک معنا مثال بیاورید باید جایی را مثال بزنید که از جئنی بعینین دو فرد از ذهب و دو فرد از فضه اراده شده است. این مثال هم اگرچه مصداق استعمال لفظ در اکثر از یک معناست ولی راه حل صاحب معالم که از راه تکرار لفظ می خواستند استعمال را حقیقی کنند در اینجا جاری نمی شود. زیرا در این مثال هیئت تثنیه بدون رعایت قیود موضوع له استعمال شده و این استعمال مجازی است. زیرا همانطور که مفرد برای طبیعت به قید وحدت وضع شده بود هیئت تثنیه هم برای تعدد به قید وحدت وضع شده است و حال انکه شما هیئت تثنیه را در این مثال در دو تعدد استعمال کردید. در نتیجه استعمال به خاطر الغاء قید وحدت، حقیقی نخواهد بود. مرحوم اقای خویی اشکالی که کردند این بود که این مثال از باب استعمال لفظ در اکثر است اما استعمال در اکثر در خود ماده صورت گرفته و هیئت تثنیه که وضع برای دوئیت شده در همان معنای موضوع له استعمال شده و لذا در قسمت هیئت تخلف از وضع صورت نگرفته است. همانطور که در مثال طائفتین و عشرتین هیئت تثنیه در معنایی غیر از معنای موضوع له تثنیه استعمال نشده است و با اینکه از عشرتین دو تا استفاده نمی کنیم بلکه بیست تا استفاده می کنیم ولی کسی توهم نکرده است که هیئت تثنیه در غیر موضوع له استعمال شده است. در مثال عینین هم اگر اراده دو فرد از ذهب و دو فرد فضه شود، حکم همین است. وقتی از خود عین اراده ذهب و فضه شود، هیئت تثنیه این دو را متعدد می کند و دلالت بر اراده چهار فرد از ان می کند.
به این فرمایش مرحوم اقای خویی مناقشه می شود که اگرچه هیئت تثنیه وضع برای دوتا و تعدد اشیاء شده است ، و اینکه ان شئ مورد تعدد ایا خودش متعدد است یا متعدد نیست، ارتباطی به هیئت تثنیه ندارد. لذا گاهی هیئت تثنیه روی ماده مفرد می رود مثل رجل که می شود رجلان و تعدد از همان معنای مفرد اراده می شود و گاهی ماده ای که در هیئت تثنیه قرار دارد متعدد است و در نتیجه هیئت تثنیه دو شئ از همان شئ متعدد في نفسه را دلالت می کند. در هر دو صورت هیئت تثنیه برای تعدد از یک شئ امده نه دو شئ ولی ان شئ گاهی متعدد است و گاهی خیر. لذا هیئت تثنیه در عشرتین بر خلاف موضوع له استعمال نشده زیرا هیئت تثنیه برای افاده تعدد در شئ بوده و ان شئ که مصب هیئت تثنیه است یعنی عشره، خودش متعدد و امر مرکب است. چون عشره ده تا یکی است و این ده تا مجموعا ماده قرار گرفته است و تثنیه هم دلالت بر تعدد همین مجموعه ده تایی می کند. اما در مثال عینین اگر لفظ مشترک که در ذهب و فضه استعمال می شود، استعمال در مجموع ان دو بشود، شبیه عشره، ماده مرکب می شود و وقتی این ماده مرکب تثنیه بسته شد دلالت بر اراده دو تا از این مرکب می کند و لذا مخالفت با وضع پیش نمی اید. اما اگر از ماده مصب هیئت یعنی عین، ذهب و فضه مستقلا و به تنهایی اراده شده باشند هیئت تثنیه دلالت بر تعدد از ذهب و دلالت بر تعدد از فضه باید کند و حال انکه هیئت تثنیه وضع شده بود برای افاده تعدد از یک چیز. لذا مثال عینین به عشرتین و طائفتین نقض نمی شود. چون در این دو مثال اخیر، ماده مصب هیئت مجموعی ملاحظه شده یعنی شئ واحد است و تثنیه دلالت بر تعدد همین شئ واحد دارد و لذا استعمال در موضوع له شده است. به همین ترتیب در جمع هم این اشکال وارد است. عیون وضع برای اراده سه تا از شئ واحد یعنی ماده جمع شده است. ماده جمع ممکن است خودش امر مرکبی باشد و ممکن است بسیط باشد. رجال دلالت بر اراده سه به بالای رجل می کند که خودش امر بسیط است و وحدت دارد. ولی در عشرات، ماده امر شئ واحد ولی امر مرکب است و جمع دلالت می کند که سه به بالای از این شئ واحد که خودش عشره است اراده شده است. اما اگر لفظ جمع مثل عیون در سه تا به بالای از ذهب مستقلا و از فضه مستقلا استعمال شده باشد، مخالفت مستعمل فیه جمع با موضوع له جمع می شود. زیرا برای تعدد سه به بالای از شئ واحد وضع شده بود ولی در سه به بالای از دو شئ استعمال کردید.
اما نسبت به اشکالی که مرحوم اخوند در انتهای بحث، به عنوان اشکال مطرح کردند و فرمودند روایاتی داریم که قران را دارای بطون هفت گانه یا هفتاد گانه معرفی می کند و نشان می دهد ایات قران همزمان در معانی مختلفی استعمال شده و ادل دلیل بر جواز استعمال الفاظ در اکثر از یک معنا می باشند.
جواب اول مرحوم آخوند از اشکال روایات بطون این بود که روایات مطرح شده فقط دلالت دارند که این معانی اراده شده اند اما نه اینکه از لفظ اراده شده باشند بلکه احتمال دارد که در کنار اراده معنای مستعمل فیه از لفظ، این معانی به صورت مستقل اراده شده باشند ، مناقشه در اين جواب بيان شد .
جواب دوم این است که مراد از بطون، لوازم معانی ایات است و اگر تعبیر به بطن شده به این خاطر است که این لوازم، خفاء دارند و افهام مردم قاصر از درک انها است. بنابراین در ایات کتاب مجید، الفاظ در همان معنای ظاهرشان استعمال شده اند و اگر معانی دیگر اراده شده اند به خاطر ملازمه بین معنای ظاهر و معانی هفت گانه يا هفتاد گانه است. ایات دلالت بر آن لوازم دارند اما دلالت انها بر لوازم از باب استعمال لفظ در انها نیست بلکه مثل بقیه مواردی است که کلام غیر از مدلول مطابقی مدلول التزامی هم دارد و با توجه به اینکه کسی اراده معانی التزامیه را از باب استعمال لفظ در اکثر از یک معنا نمی داند، نمی شود وجود بطون برای ایات را دلیل بر وقوع استعمال لفظ در اکثر از یک معنا به حساب اورد. مرحوم اخوند فرموده اند: أو كان المراد من البطون لوازم معناه المستعمل فيه اللفظ و إن كان أفهامنا قاصرة عن إدراكها[1] .
اگرچه بعضی از محققین گفته اند که بعید است که در همه ایات بتوانیم بگوییم لوازمی دارد که بر ما مخفی است، ولی این استبعاد وجهی ندارد. چون فرض این است که لوازم مخفی است و هرچند فی حد نفسه وجود دارند اما به ذهن ما نمی رسد و فقط کسانی که مخاطب قران بوده اند (معصومين عليهم السلام) به ان دسترسی دارند و لذا در اختیار ما نیست که ایا در همه ایات این لوازم وجود دارد یا فقط در بعضی از ایات. بنابراین این جوابی است که جای مناقشه ندارد و نمی توان این احتمال را رد کرد که آیات معانی متعددی دارند که بین انها و معنای مطابقی ملازمه وجود دارد ولو این معانی در طول هم باشند. مثلا بطن اول با مدلول مطابقی ملازمه داشته باشد و بطن دوم با بطن اول . چون اصل این لوازم از دایره فهم ما خارج است خود ما نمی توانیم نسبت به انها اثبات و نفی داشته باشیم بلکه اگر روایت معتبره نسبت به انها وجود داشت به ان ملتزم می شویم.
جواب سوم: این جواب در کلام کثیری از محققین امده و مرحوم اقای تبریزی هم فرموده اند که جواب اشکال منحصر در جواب دوم نیست و می توان با این جواب سوم هم اشکال را حل کنیم. مرحوم اخوند در درس فرموده اند که مراد از بطن ایه که مخفی است و ما دسترسی به ان نداریم و فقط به برکت بیان اهل قران یعنی معصومین علیهم السلام بر انها آگاهی می یابیم، این است که در بعضی یا در تمامی ایات، آیه در مقام بیان کبرا و قضیه کلیه ای است که هم بر مورد ایه و مدلول مطابقی ان تطبیق می شود و هم بر غیر ان. به عنوان نمونه در ایه شریفه فاسالوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون، مدلول ظاهری این است که چون مردم می گفتند که نمی شود پیامبر مثل سایر انسان ها باشد بلکه باید حتما باید فرشته باشد، ایه شریفه می فرماید که نبوت پبامبر خاتم امر جدیدی نیست بلکه در ادیان سابق هم پیامبران از جنس مردم بوده اند و اگر تردید دارید بروید از اهل کتاب بپرسید. لذا مورد ایه سوال از علماء اهل کتاب است. ولی در روایات اهل ذکر به ائمه علیهم السلام تفسیر شده است و فرموده اند که نحن اهل الذکر و نحن المسئولون. این تفسیر از باب تفسیر به بطن قران و در حقیقت بیان بطن قران می باشد. زیرا مراد ایه به نحو کلی این است که در جایی که انسان نسبت به حقیقتی چه در امور اعتقادی و چه در احکام شرعیه تردیدی دارد، باید فحص و تحقیق کند و از اهل اطلاع بپرسد و الا اگر نپرسد جهل ناشی از ترک فحص، عذر محسوب نمی شود. بر اساس این بیان، همانطور که اهل کتاب برای فهمیدن اینکه پیامبر باید فرشته باشد یا انسان، از اهل ذکر محسوب می شوند، نسبت به حقایق دینی نیز اهل بیت علیهم السلام اهل ذکر هستند و لذا مردم باید به انها مراجعه کنند.
در کلام مرحوم اصفهانی نیز همین توضیح امده است. ایشان مثال زده است که "طریق" دارای یک معنای بدوی و معروف است که همان راهی باشد که مردم در خارج طی می کنند. اما در کتاب مجید ممکن است به معنای اعم بکار برده شده باشد؛ یعنی مایسلک فیه. لذا ائمه علیهم السلام هم مصداق همین طریق معرفی شده اند. حیث انه(يعنی امام عليه السلام) السبیل الاعظم و الصراط الاقوم الذی لا یضل سالکه. یا معنای بدوی "میزان" ما له کفتان است اما در معنای ما یوزن به استعمال شده است و ائمه علیهم السلام مصداق ان شده اند. چون به وسیله انها صحت و سقم و خفّت و ثقل اعمال مشخص می شود[2] . پس مراد از بطن مصادیق دیگری است که از کبرای کلی به دست می اید و لو در ذهن مخاطبین نباشد. مصاديق خفية مستورة عن الأذهان قد أطلقت عليها كما أطلقت أيضا على مصداقه الظاهري و اما الاستعمال فلم يقع الا في مفهوم واحد كلي[3] .
جواب چهارم: بطن همان معانی حقیقه ای می باشد که از الفاظ قران استفاده می شود ولی این معانی به خاطر دقت بالایی که دارند، در خفاء و در حجاب می باشند یا در هفت حجاب یا در هفتاد حجاب که بیانگر کثرت حجاب هاست. به خاطر همین که در حجاب می باشند نیز از انها تعبیر به بطن شده است. فشبه الحجاب المعنوي بالحجاب الصوري أعني به جلد البطن الحاجب لما في البطن من الأمعاء. زیرا معانی قرآن مما لا تنالها افهام غير المخصوصين به (یعنی الائمة علیهم السلام) كما لا ينال الشخص الشيء المحجوب بحجب متعددة. برای این قسمت از کلام مرحوم اخوند می شود به بعضی از روایات استشهاد کرد که می گویند در ایات یک سری معانی ظاهریه وجود دارد و یک سری نکاتی که همه به ان ملتفت نمی شوند. مردم معانی ظاهریه را می فهمند اما معنای حقیقی را انما یعرف من خوطب به[4] .
بنابراین این اشکال به مرحوم اخوند وارد نیست که روایات بطون قران کاشف از جواز استعمال لفظ در اکثر از یک معناست.
نتیجه بحث در جهت دوم این شد که استعمال لفظ در اکثر از یک معنا از نظر عقلی جایز است و از جهت قواعد ادبی هم این استعمال غلط نیست و استدلال مرحوم اخوند و دیگران نیز برای استحاله تمام نبود.
0.1- جهت سوم؛ مقتضای ظهور
در صورت جواز استعمال ایا اگر در جایی لفظ در بیش از یک معنا استعمال شود و قرینه خاصی هم قائم نشود، ظاهر لفظ مشترک اراده جمیع معانی مشترکه است یا احد المعانی؟
این جهت سوم را در دو فرض باید بررسی کرد؛ فرض اول جایی است که اصلا علم به اراده اکثر از یک معنا نداریم بلکه اراده اکثر از يک معنا مشکوک است و فرض دوم جایی است که می دانیم اکثر از يک معنا از لفظ اراده شده است ولی تردید داریم که اراده معانی متعدده از باب عموم استغراقی است و هر کدام مستقلا اراده شده اند یا از باب عموم مجموعی و اراده مجموع المعانی است. در این مورد اگر شک کنیم ایا حکم به اراده جمیع معانی از باب عموم استغراقی می شود یا حکم به اراده جمیع معانی از باب عموم مجموعی؟