« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد حسین شوپایی

1400/10/07

بسم الله الرحمن الرحیم

بررسی تفصیل صاحب معالم ره

 

موضوع: بررسی تفصیل صاحب معالم ره

مرحوم صاحب معالم در استعمال لفظ مشترک بین استعمال لفظ مفرد در اکثر از یک معنا و لفظ تثنیه و جمع تفصیل داده اند. ایشان در مفرد قائل به مجازیت شده و در تثنیه و جمع قائل به به حقیقت.

مرحوم اخوند به بخش دوم که استعمال تثنیه و جمع باشد دو اشکال کردند. اول این بود که اگرچه تثنیه و جمع به منزله تکرار و تعدد هستند اما تعدد افرادی از معنای واحد نه تعدد در خود معنا. اشکال دوم مرحوم اخوند این بود که ولو قبول کنیم تثنیه برای تعدد مطلق وضع شده ولو تکرار و تعدد دو معنای متغایر، ولی اگر کلمه عینین استعمال شود و از ان اراده ذهب و فضه شود، از باب استعمال لفظ در اکثر از یک معنا نیست. زیرا هیئت تثنیه وضع شده که هرچه از مفردش اراده شده دلالت بر تعدد همان کند. وقتی گفته شود عینین و مراد فضه و ذهب باشد، هیئت تثنیه دلالت بر همان معنای موضوع له خودش یعنی تعدد معنای مفردش می کند و استعمال در اکثر از یک معنا نشده است مثل وقتی که می گوییم جئنی بعینین و اراده دو فرد از ذهب می کنیم. حتی اگر بگوییم جئنی بعینین و اراده کنیم دو فرد از ذهب و دو فرد از فضه تا استعمال لفظ تثنیه در اکثر از یک معنا بشود، در این صورت باز راه حلی که صاحب معالم برای حقيقی بودن استعمال ارائه کردند جاری نمی شود و لذا همین استعمال را هم باید مجازی بدانیم. زیرا ولو تثنیه در قوه تکرار لفظ است ولی نهایتا مجوز می شود که دو معنای مختلف در قبال فردین از معنای واحد را اراده کنیم اما در این عبارت جئنی بعینین که مجموعا چهار فرد از ان اراده شده از موارد استعمال هیئت تثنیه در غیر موضوع له می شود. زیرا تثنیه وضع شده بود برای اراده دو فرد از عین و حال انکه در این استعمال چهار فرد مجموعا اراده شده است. به عبارت دیگر عین وضع برای یک مجموعه دو تایی شده بود و شما در دو مجموعه دو تایی استعمال کردید. یعنی قید وحدتی که در معنای تثنیه اخذ شده بود و باید در یک مجموعه دو تایی استعمال می شد الغاء شده و الان در دو مجموعه دو تایی استعمال شده است. همانطور که در استعمال لفظ مفرد در اکثر از یک معنا الغاء قید وحدت لازم می اید و لذا استعمال مجازی می شود در استعمال تثنیه با اراده دو فضه و دو ذهب نیز الغاء قید وحدت در هیئت تثنیه لازم می اید و لذا استعمال مجازی می شود. نعم لو أريد مثلا من عينين فردان من الجارية و فردان من الباكية كان من استعمال العينين في المعنيين إلا أن حديث التكرار لا يكاد يجدي في ذلك أصلا فإن فيه إلغاء قيد الوحدة المعتبرة أيضا ضرورة أن التثنية عنده إنما يكون لمعنيين أو لفردين بقيد الوحدة و الفرق بينهما و بين المفرد إنما يكون في أنه موضوع للطبيعة و هي موضوعة لفردين منها أو معنيين كما هو أوضح من أن يخفى[1] .

بررسی فرمایش مرحوم اخوند؛

مرحوم اقای خویی فرموده در مثال جئنی بعینین که اراده دو فرد از ذهب و دو فرد از فضه می شود، درست است که استعمال صحیح است و از باب استعمال در اکثر نیز می باشد ولی نه از باب استعمال هیئت تثنیه در غیر معنای اصلی بلکه از باب استعمال خود ماده و مفرد تثنیه در اکثر از یک معنا. وقتی خود مفرد و ماده تثنیه در اکثر از یک معنا استعمال شود دیگر راه کار صاحب معالم هم که تکرار لفظ باشد نمی اید. در این مثال خود ماده عین دلالت می کند هم بر ذهب و هم بر فضه و هیئت تثنیه نیز مثل سایر موارد دلالت بر تعدد ما ارید من الماده می کند حال یا تعدد به لحاظ فرد یا تعدد به لحاظ معانی. اگر ماده فقط یک معنا از ان اراده شده باشد هیئت تثنیه دلالت بر اراده دو فرد از همان معنا می کند و اگر از ماده دو معنا اراده شده باشد هم ذهب و هم فضه مستقلا در این صورت هم هیئت تثنیه دلالت بر دو فرد از همان معنا می کند. در این موارد ولو مجموعا دو ذهب و دو فضه یعنی چهار فرد اراده شده ولی این ربطی به استعمال تثنیه در اکثر از معنای واحد ندارد. مثل سایر مواردی که ماده تثنیه خودش معنای متعددی دارد نظیر عشرتین و یا طائفتین که مفردشان عشره و طائفه است که در معنای انها تعدد خوابیده است. کسی در این موارد توهم نمی کند که هیئت تثنیه در غیر معنای خود استعمال یا خصوصیتی از خصوصیاتش الغاء شده است. تفاوت این دو مثال با عینین که از ان چهار فرد اراده می شود در این است که در عشرتین و طائفتین اراده تعدد بالعنایه نیست بلکه به حسب وضع اولی است اما در عینین، ماده اولی که عین باشد اراده تعدد از آن ( اراده ذهب و فضه) به عنایت است ولی این باعث نمی شود که بگوییم که در استعمال هیئت تثنیه خصوصیت موضوع له حفظ نشده و قید وحدت الغاء شده است و لذا در اکثر از یک معنا استعمال گشته است.

اقول : ولو اراده چهار فرد در این مثال را می توان بر اساس فرمایش مرحوم اقای خویی توجیه کرد اما ردّ کلام مرحوم اخوند حساب نمی شود. زیرا اگرچه ممکن است استعمال عینین و اراده چهار فرد به این نحوی باشد که از عین دو معنا اراده شود و هیئت تثنیه نیز دلالت کند که از هر کدام دو فرد اراده شده و در مجموع چهار فرد شوند ولی علی ای حال اشکال مرحوم اخوند مبنی بر اینکه موضوع له هیئت تثنیه بتمامه رعایت نشده حل نمی شود. ایشان توضیح دادند که هرچند هیئت تثنیه برای متعدد وضع شده ولی برای دلالت بر یک مجموعه دو تایی و حال انکه عملا در این مثال، هیئت تثنیه در دو مجموعه دو تایی استعمال شده است؛ یعنی بر خلاف معنای موضوع له. لذا مثال عینین با مثال عشرتین این فرق را دارد که هیئت تثنیه در عشرتین برای افاده تعدد فردی از ماده عشره استعمال شده تا دلالت کند دو تا از این ماده یعنی عشره مراد است و این بر خلاف معنای موضوع له نیست. ولی در عینین مفروض این است که دو تا دو تایی اراده می شود یعنی دو تا از ذهب و دو تا از فضه. لذا عملا هیئت تثنیه که بنا بود برای افاده یک مجموعه دو تایی استعمال شود در دو مجموعه دو تایی استعمال شده و قید وحدت که در معنای تثنیه اخذ شده مختل شده است. ما اگرچه در کلمه مفرد قید وحدت را اخذ نمی کنیم که مرحوم اخوند اخذ ان را واضح المنع دانست، ولی در قسمت تثنیه به عکس است یعنی هیئت تثنیه وضع شده برای افاده یک مجموعه دو تایی. بنابراین ولو به نحوی که مرحوم اقای خویی فرمودند که عین نیز مثل عشره و طائفه اراده تعدد از ان شده است و وقتی که عین متعدد باشد، تثنیه که روی ان برود مثل عشرتین می شود، ولی اراده چهار فرد از عین منحصر در فرمایش مرحوم اقای خویی نیست و اگر نگوییم اراده چهار فرد از عین منحصر در فرمایش مرحوم اخوند است که دو مجموعه دو تایی اراده شده، حداقل مرحوم اخوند جا دارد این فرمایش را مطرح کند که در مثال جئنی بعینین دو تا مجموعه دوتایی اراده شده و می شود استعمال تثنیه با الغاء قید وحدت. در نتیجه به دو نحو می شود چهار فرد را اراده کرد؛ به یک نحو مثال برای استعمال در اکثر از یک معنا می شود و به یک نحو هم که مرحوم اخوند فرموده از موارد استعمال هیئت تثنیه در غیر معنای موضوع له می شود.

نتیجه بحث در جهت ثانیه این شد که استعمال لفظ در اکثر از یک معنا از نظر عقلی امری ممکن است به خلاف نظر مرحوم اخوند و مرحوم اصفهانی و محقق نایینی و عده ای از محققین که قائل به استحاله عقلی شده اند. بعد از فراغ از امکان عقلی و جواز عقلی از نظر قواعد ادبی هم این نوع استعمال غلط نیست بلکه صحیح می باشد و مطابق با قواعد ادبی است و از نظر مجازیت و حقیقی بودن نیز بین مفرد و تثنیه و جمع فرقی وجود ندارد خلافا لصاحب المعالم.

بنابراین اصل بحث در استعمال لفظ در اکثر یک معنا تمام شد. مطلبی که باقی مانده و مرحوم اخوند متعرض شده اند این است که به مرحوم اخوند مناقشه می شود که شما قائل به استحاله استعمال لفظ در اکثر از یک معنا شدید و حال انکه روایات متعددی داریم که دلالت می کنند قران ظهر و بطن دارد که از هفت بطن تا هفتاد بطن برای ان بیان شده است. این روایات دلالت می کنند که الفاظ قرانی فقط در یک معنا استعمال نشده اند بلکه لااقل در هشت معنا که یکی ظاهر باشد و هفت معنای دیگر باطن استعمال شده اند. با استناد به این روایات معلوم می شود که استعمال لفظ در اکثر از یک معنا نه تنها ممکن است بلکه واقع نیز شده است و از انجا که ادل الدلیل بر امکان یک شئ وقوع ان است، امکان این نوع استعمال هم از این روایات استفاده می شود.

مرحوم اخوند از این اشکال چهار جواب می دهند که دو جواب ان در متن کفایه امده و دو جواب دیگر طبق انچه مرحوم ایروانی فرموده، در مجلس درس مطرح کرده اند.

جواب اول: این روایات در صورتی دلالت بر وقوع استعمال در اکثر از یک معنا دارند که مفادشان این باشد که معانی بطنیه از طریق استعمال الفاظ از الفاظ قران اراده شده باشند. اما وقتی به روایات مراجعه می کنیم از انها بر نمی اید که این معانی همه از الفاظ اراده شده باشند بلکه ممکن است الفاظ کتاب مجید در یک معنا استعمال شده که همان معنای ظاهر باشد و بقیه معانی که هفت یا هفتاد معنا باشند بانفسها اراده شده باشند یعنی متکلم که خداوند متعال باشد وقتی که این الفاظ نازل می شد اراده این معانی هفتگانه را داشته است نه اینکه الفاظ در انها استعمال شده باشند. انچه از این روایات استفاده می شود صرفا اراده معانی هفتگانه منضما به معنای ظاهر است اما اینکه این معانی از الفاظ اراده شده اند یا خیر، روایات دلالت ندارند. لا دلالة لها أصلا على أن إرادتها كان من باب إرادة المعنى من اللفظ فلعله كان بإرادتها في أنفسها حال الاستعمال في المعنى لا من اللفظ كما إذا استعمل فيها.

این جواب اول که در کفایه امده در کلمات اعلام مثل محقق ایروانی و مرحوم اقای خویی و مرحوم اقای تبریزی مورد مناقشه قرار گرفته است. زیرا اگر بر اساس این جواب معانی بنفسها اراده شده باشند و ارتباطی به الفاظ ایه نداشته باشند، دیگر بطن ایه حساب نمی شوند تا امتیاز و فضیلتی برای ان باشند. وقتی بطن ایه حساب می شوند که ارتباطی بین ایه و معنا وجود داشته باشد. مرحوم اقای تبریزی مثال می زدند که شخصی به یکی از بچه هایش می گوید اُعطیک غدا دینارا و در کنار ان نیز اراده کرده باشد که فردا به سایر فرزندانش هم یک دینار بدهد. ما نمی توانیم اراده اعطای یک دینار به سایر بچه ها را بطن عبارت "اُعطیک غدا دینارا" حساب کنیم . مجرد اینکه در حال استعمال لفظ در یک معنا، معنای دیگری مقصود و ملحوظ متکلم بوده باعث ارتباط پیدا کردن انها به لفظ نمی شود و لذا بطن ایه نیز به حساب نمی ایند.

 


[1] - کفایه/37.
logo