« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد حسین شوپایی

1400/08/22

بسم الله الرحمن الرحیم

تصویر جامع نزد محقق اصفهانی ره

 

موضوع: تصویر جامع نزد محقق اصفهانی ره

علاوه بر تصویر جامع از سوی مرحوم اخوند، تصویرهای دیگری نیز بنابر قول به صحیح وجود دارد که از میان انها فقط به دو تصویر می پردازیم.

تصویری محقق اصفهانی علی القول بالصحیح ارائه کرده اند که البته بر مبنای اعمی ها نیز قابل ارائه است. ایشان فرموده اند که جامع را علی القول بالصحیح امر مرکب از اجزاء و شرایط خاصه قرار نمی دهیم تا اشکلال مرحوم شیخ وارد شود و مثل مرحوم اخوند نیز جامع را از راه اثر و قاعده الواحد کشف نمی کنیم تا اشکالات سابق وارد شود، بلکه جامعی که علی القول بالصحیح بین تمام مراتب و افراد صحیح وجود دارد، همان عمل خاصی است که از نظر خصوصیت و جهات مختلف ان ابهام دارد اما بعضی از عناوین غیر منفکه مثل ناهی از فحشاء بودن یا مطلوب بودن در اوقات خاصه، معرّف ان عمل قرار می گیرند.

توضیح ذلک: ایشان در یکی از مقدمات بیان خود فرموده اند که سنخ معانی و ماهیات با سنخ وجود عینی در مساله سعه و اطلاق متعاکس هستند؛ وجود عینی هرچه قوی تر و شدید تر باشد سعه بیشتر است اما معانی و ماهیات هرچه ضعیف تر و مبهم تر باشند اطلاق و سعه بیشتری دارند و هرچه تشدید شوند و قیود به ان اضافه گردد باعث می شود سعه انها کم شود.

اگر ماهیت حقیقی باشد، نمی تواند به لحاظ اجزاء مقومش که جنس و فصل باشد ابهام داشته باشد چون اجزاء مقوم حتما ماخوذ در معنا و ماهیت هستند بلکه ابهام در ماهیات حقیقیه به لحاظ عوارض انها است؛ مثلا انسان از نظر جنس و فصل که حیوانیت و ناطقیت باشد ابهام ندارد اما از حیث شکل و شدت و ضعف قوا و عوارض نفس و بدن می تواند ابهام داشته باشد.

ولی در ماهیت اعتباریه چنین نیست. چون ماهیت اعتباریه ذات حقیقی متشکل از اجزاء و شرایط نیست که عوارض بر ان طاری شود بلکه از خصوصیاتی که امور متباین بالذات هستند تشکیل می شود. لذا اگر بخواهیم لفظی را برای ماهیت اعتباریه وضع کنیم به طوری که شامل جمیع اصناف و مراتب شود و افراد متشتت مرکب را در بر بگیرد باید معنایی را به عنوان موضوع له در نظر بگیریم که خصوصیات ان معنای اعتباری یعنی اجزاء و شرایط تشکیل دهنده آن دارای ابهام باشند تا بتواند شامل همه مراتب این مرکب اعتباری شود. البته معنای مبهمی که هیچ جهت تعریفی در ان وجود نداشته باشد فایده ای ندارد و نمی تواند نشان دهنده مراتب این مرکب در مقابل مرکبات دیگر باشد. لذا برای اینکه هم شامل این افراد شود و هم غیر انها را در بر نگیرد از عناوین معرّفه و علامات استفاده می شود.

کما اینکه در خمر این چنین است. خمر مراتب و افراد متعدده ای از جهت اسکار و ماده مورد اخذ و ... دارد. لذا لفظ خمر وضع برای مایعی شده است که از حیث اتخاد از عنب و تمر و ... و همچنین از جهت لون و طعم و ... و نیز از جهت مرتبه اسکار مبهم است. چون مبهم است باید به این نحو توصیف شود که مایع خاصی است که دارای اسکار می باشد و جهت مسکریت را به عنوان معرّف ان بیاوریم. اگر خصوصیات در معنای خمر اخذ می شد دیگر بر همه مراتب صادق نبود. با توجه به اين ابهام از حيث خصوصيات ومعرفيت اسکار اگر کسی بخواهد خمر را تصور کند هیچ تصوری از ان به ذهنش نمی اید مگر حیثیت مایع بودن ان با معرّفیت اسکار و از تمامی جهات دیگر مبهم است. در مورد الفاظ عبادات مثل صلات هم به همین نحو وضع تحقق پیدا می کند. زیرا با وجود اختلاف شدیدی که در مراتب صحیحه صلات وجود دارد اگر قرار باشد لفظ صلات به نحوی وضع شود که شامل همه مراتب گردد، باید بگوییم لفظ صلات وضع شده برای یک نوع عملی که عنوان ناهی از فحشاء یا غیر ان از معرّفات دیگر معرّف ان می باشند بلکه عرف از شنیدن لفظ صلات عمل خاص مبهمی را می فهمد که در اوقات خاصه مطلوب می باشد.

بنابراین می شود الفاظ عبادات برای معنای صحیح وضع شود ولی به این شکل که جامع معنای مبهم من حیث الخصوصیات باشد و فقط با عناوین معرّفه ابهام ان توضیح داده شود تا بر بقیه انواع دیگر عبادات صادق نباشد.

مرحوم اصفهانی در ادامه فرموده که بنابر قول اعم هم می توانیم جامع را با تغییر معرّف به همین صورت ارائه کنیم[1] .

نسبت به این تصویر هم در کلمات مرحوم اقای صدر و هم در کلمات مرحوم اقای تبریزی مناقشه شده است.

مرحوم اقای صدر فرموده اند که اگر مرادتان این باشد که مسما ثبوتا مبهم است هذا غیر معقول. حتی در اسماء مبهمه اصطلاحی مثل اسم اشاره و موصولات نیز به لحاظ ذات معنا ابهام وجود ندارد و ابهام صرفا در انطباق ان بر خارج است وگرنه معلوم است که معنای موضوع له لفظ هذا اشاره به مفرد مذکر است تا چه رسد به اسماء اجناس غیر مبهمه مثل شجر و حجر و انسان و ... . ولی اگر مراد شما این باشد که مسمّا یک مفهوم عرضی انتزاعی مثل "ما امر به الشارع" است که با ان به واقع مرکب اشاره می شود و ابهام در این است که نمی دانیم مرکبی که به ان اشاره می شود چیست، اشکال این است که این بر خلاف وجدان عرفی متشرعی است. چون در عرف متشرعه الفاظی مثل صلات و صوم و ... را حاکی از عناوین تفصیلی حقیقی می دانند نه اینکه انها را فقط مبیّن خصوصیت عرضی مرکبات بدانند.

بیان مرحوم اصفهانی در موضوع له لفظ خمر نیز تمام نیست . زیرا کلمه خمر هم مثل بقیه اسماء اجناس برای معنایی مبیّن وضع شده و ابهام ندارد، منتها از حیث اینکه از چه ماده ای اخذ شود لا بشرط ملاحظه شده است یعنی هر ماده ای باشد کافی است و عنب خصوصیت ندارد.

بنابراین عنوان عرضی انتزاعی ولو ثبوتا ممکن است اما اثباتا بر خلاف ارتکاز عرفی متشرعی است که این الفاظ را حاکی از عناوین تفصیلیه می دانند[2] .

مرحوم اقای تبریزی هم فرموده اند که این فرمایش محقق اصفهانی قابل التزام نیست. زیرا اگر مرادتان این باشد که لفظ برای جامع عنوانی وضع شده که تعبیرات به کار رفته ظهور در جامع عنوانی دارد، اشکالش این است که خود مرحوم اصفهانی هم قبول ندارد که موضوع له الفاظ عبادات را جامع عنوانی بدانیم. زیرا خود ایشان در اول تعلیقه ای که به تصویر جامع از ناحیه مرحوم اخوند زدند جامع عنوانی را رد کردند و فرمودند که لازمه اش عدم صحت استعمال صلات در نفس معنون و همچنین ترادف لفظ صلات با عنوان "ناهی از فحشاء" است که قابل التزام نمی باشد و سخافت دارد.

اما اگر مرادتان این باشد که لفظ صلات برای عنوان "ناهی از فحشاء" وضع نشده بلکه برای واقع و مصادیق این عنوان وضع شده است، با توجه به اینکه مصادیق این عمل مختلف و متعدد هستند، لامحاله باید وضع برای مصادیق از باب وضع عام و موضوع له خاص شود که اعلام دیگر قبول ندارند و خود مرحوم اصفهانی هم قبول ندارد که وضع در الفاظ عبادات از باب وضع عام و موضوع له خاص باشد بلکه قائل هستند که مثل بقیه اسماء اجناس وضع در انها عام است و موضوع له نیز عام.

به نظر می رسد مطالبی که در بعضی از این تقادیر فرموده اند قابل جواب است. اگر بر گردیم و انچه مرحوم اصفهانی فرموده بودند را ملاحظه کنیم می بینیم که ایشان فرموده بودند که همانطور که در معنای موضوع له لفظ خمر ابهام وجود دارد ولی با معرفیت اسکار موضوع له شناخته می شود، در الفاظ صلات هم اجزاء تشکیل دهنده صلات به نحو تفصیلی در معنای موضوع له اخذ نشده است بلکه به عنوان عمل خاص اشاره به ان اجزاء و شرایط می شود و معرّف را همان ناهی از فحشاء قرار می دهیم.

از تنظیر مرحوم اصفهانی در وضع خمر برای مایع خاص مبهم از حیث خصوصیت ماخذ و مرتبه اسکار ولی با معرفیت اسکار، همان معنای لا بشرطی فهمیده می شود که در کلام اقای صدر به ان اشاره شده است. مرحوم اصفهانی خواست بفرماید که همانطور که در لفظ خمر از نظر ماخذ و مراتب، مبهم گذاشته شده یعنی خصوصیت اخذ نشده و حالت لابشرطیت و انعطاف پذیری وجود دارد، معنای عبادات هم به نحوی ملاحظه شده که قابلیت صدق بر مراتب متعدده را دارد. مراد مرحوم اصفهانی هم از ابهام همان لا بشرطیت اقای صدر است؛ یعنی جامعیت به طوری که تک تک خصوصیات به عنوان تفصیلی اخذ نشده به طوری که قابلیت انطباق بر موارد متعدد را دارد.

بنابراین اگر مقصود از ابهام ثبوتی غیر از جامعیت و لا بشرطیت باشد، قابل قبول نیست و غیر معقول است. اما مراد مرحوم اصفهانی از ابهام غیر از جامعیت و لا بشرطیت نیست بلکه این است که خصوصیت خاصی اخذ نشده باشد و در همه موارد قابل صدق باشد. خود اقای صدر در تصویر جامع بیان کرده اند که حالت لا بشرطیت در معنای موضوع له اخذ شده است به طوری که بر همه مراتب مختلف حتی هم بر واجد یک قید و هم فاقد ان منطبق است. مرحوم اصفهانی هم فرموده است که این خصوصیات متعلق لحاظ نشده اند نه اینکه ابهامی داشته باشد که خود واضع هم برایش مبهم باشد و ابهام مساوی با اهمال باشد.

 


[1] - نهایة الدرایة/1/101.
[2] - بحوث/1/198.
logo