« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد حسین شوپایی

1400/07/20

بسم الله الرحمن الرحیم

بررسی نظر اول و دوم در علامیت صحت حمل و صحت سلب

 

موضوع: بررسی نظر اول و دوم در علامیت صحت حمل و صحت سلب

گفته شده صحت حمل و عدم صحت سلب علامت برای حقیقت بودن معناست. مرحوم اخوند در تقریب این علامت، یک بیان اجمالی دارند و یک بیان تفصیلی.

بیان اجمالی ایشان این است که عدم صحت سلب لفظ بما له من المعنی المرتکز المعلوم اجمالا از معنای خاص یا صحت حمل لفظ بما له من المعنی المرتکز بر معنای خاص کاشف از حقیقت بودن لفظ در آن معنای خاص است. کما اینکه صحت سلب لفظ بما له من المعنی المرتکز علامت این است که لفظ در معنای خاص مجاز است.

بيان تفصيلی : با توجه به اینکه حمل بر دو قسم است حمل اولی ذاتی و حمل شایع صناعی و در حمل اولی ذاتی ملاک حمل اتحاد در مفهوم است و در حمل شایع صناعی ملاک، اتحاد در وجود است ولو با تغایر مفهومی، در بیان تفصیلی، مرحوم اخوند علامیت صحت حمل برای حقیقت بودن و صحت سلب برای مجاز بودن را اینطور توضیح می دهند که در مواردی که شک داریم لفظ برای معنای خاصی وضع شده است یا خیر، معنا را موضوع قرار می دهیم و لفظ را بما له من المعنی المرتکز محمول قرار می دهیم و اگر لفظ بر این معنای خاص به حمل اولی حمل شود و به فهم عرفی حمل ان صحیح باشد، نشان می دهد که موضوع له لفظ همان معنای خاص است که در قضیه موضوع قرار گرفته است. اما اگر بتوانیم لفظی را بما له من المعنی المرتکز بر معنای خاصی به حمل شایع صناعی حمل کنیم و از نظر عرفی نیز صحیح باشد، کاشف از این است که معنای مشکوک از مصادیق و افراد حقیقی این معنای لفظ است. از طرف دیگر نیز عدم صحت حمل به حمل اولی کاشف از عدم موضوع له بودن معنا برای لفظ است. عدم صحت حمل به حمل شایع هم کاشف از این است که معنای مورد نظر از افراد حقیقی معنای لفظ نیست.

با توجه به این توضیح معلوم می شود که کاربرد صحت حمل در حمل اولی و شایع به این است که در مواردی که معنای لفظ فی الجمله مشخص باشد و ما در یک موردی نمی دانیم که این معنا سعه دارد و شامل این امر خاص می شود یا خیر، از حمل شایع صناعی استفاده می کنیم ولی اگر در اصل معنای لفظ شک داشته باشیم و ندانیم که معنای لفظ همان معنای خاص است یا خیر، از صحت حمل به حمل اولی استفاده می کنیم. مثلا در کلمه صعید فی الجمله می دانیم که شامل تراب می شود اما نمی دانیم که ایا مطلق وجه الارض است که حجر را هم شامل شود یا اینکه اختصاص به تراب دارد، در این مورد از حمل شایع صناعی استفاده می کنیم ، اگر حمل کلمه صعید بر حجر صحیح باشد نشان می دهد که حجر از مصادیق و افراد حقیقی کلمه صعید است. ولی اگر ندانیم کلمه انسان برای چه چیزی وضع شده است، ان را مثلا حمل می کنیم به حمل اولی بر حیوان ناطق و اگر حمل صحیح بود معلوم می شود که کلمه انسان برای حیوان ناطق وضع شده است.

هرچند مرحوم اخوند در متن کفایه در قسمت حمل شایع صناعی، به صورت مطلق فرموده اند که اگر حمل لفظ بما له من المعنی المرتکز بر معنای خاصی صحیح باشد، کاشف از این است که معنا از افراد و مصادیق حقیقی معنای لفظ است، اما در حاشیه قید زده اند و حاصلش این است که حمل شایع در جایی کاشف از مصداق بودن معنای خاص برای معنای لفظ است که رابطه بین موضوع و محمول رابطه فرد و کلی باشد. اما اگر رابطه فرد و کلی نباشد بلکه دو کلی متساوی باشند که هر دو بر موارد مشخص منطبق می شوند يا نسبت های ديگر داشته باشند ، از صحت حمل نمی توانیم مصداقیت حقیقی برای معنای لفظ را کشف کنیم.

ایشان در ادامه بیان می کنند انچه ما در علامیت صحت الحمل گفتیم، اختصاص به مسلک مشهور در باب مجاز ندارد بلکه بنابر مسلک سکاکی هم که مجاز در کلمه را قائل نیست و قائل به مجاز در اسناد و امر عقلی است، این علامت می اید . بر اساس مسلک سکاکی هم اگر در جایی دیدیم که حمل شایع صناعی صحیح نبود کاشف از این است که از افراد حقیقی معنا نیست. أن صحة سلبه كذلك علامة أنه ليس منهما و إن لم نقل بأن إطلاقه عليه من باب المجاز في الكلمة بل من باب الحقيقة و أن التصرف فيه في أمر عقلي كما صار إليه السكاكي[1] .

بررسی علامیت صحت حمل و صحت سلب:

مرحوم اخوند بعد از تقریب علامیت، فرموده اند که اشکال لزوم دور که در علامیت تبادر بود در اینجا هم جریان دارد و جوابی که از ان اشکال گفته شده در اینجا نیز می اید.

در اینجا هم گفته شده که علم به صحت حمل و عدم صحت حمل موقوف بر این است که علم به وضع لفظ داشته باشیم و اگر جاهل به وضع لفظ باشیم نمی توانیم صحت حمل و عدم صحت ان را تصدیق کنیم. با توجه به این مقدمه دیگر نمی توانیم صحت حمل را علامت وضع بدانیم. زیرا علم به وضع موقوف بر صحت حمل است در حالی که صحت حمل موقوف بر علم به وضع است. در نتیجه همان مشکل علاميت تبادر( لزوم دور) در اینجا هم مطرح می شود.

مرحوم اخوند فرموده اند جواب اشکال در تبادر در اینجا هم می اید. حاصل جواب، تغایر بین موقوف و موقوف علیه بود. یک بیان این بود که علم موقوف بر تبادر علم جاهل به لغت است و علم موقوف علیه تبادر علم عالم به لغت است و این دو با هم متفاوت است و بیان دیگر این است که موقوف علیه تبادر علم ارتکازی است و موقوف بر تبادر علم تفصیلی است. در اینجا نیز یا باید بگوییم که ما هو الموقوف علیه صحت حمل، علم عالم به لغت است و ما هو الموقوف بر صحت حمل علم جاهل به لغت است و یا بگوییم ما هو الموقوف علیه صحت حمل، علم اجمالی ارتکازی است و ما هو الموقوف بر صحت حمل علم تفصیلی است.

در مقابل نظر مرحوم اخوند که همان نظر مشهور است ، دو نظر دیگر وجود دارد که مجموعاً سه قول وسه نظر می شود ، نظر دوم نظر محقق عراقی و مرحوم اقای تبریزی است مبنی بر اینکه صحت حمل علامیت ندارد نه به حمل اولی و نه به حمل شایع ولی صحت سلب علامت مجاز است. نظر سوم هم نظر مرحوم اقای خویی و مرحوم اقای صدر است که قائل هستند اساسا بحث صحت سلب و صحت حمل بی ارتباط به بحث علامت حقیقت و مجاز بودن است.

بررسی نظر محقق عراقی:

بیان کلی ایشان این است که ملاک در صحت حمل چیزی است که با ملاک در استعمال حقیقی و مجازی مختلف است و لذا نمی توان از یکی برای دیگری استفاده کرد. مدار در حقیقت بودن و صحت استعمال، وحدت مفهومی است ولی در ملاک حمل چه حمل شایع و چه حمل اولی وحدت مفهومی نقشی ندارد بلکه در حمل اولی، وحدت ذات ملاک است و در حمل شایع هم تمام الملاک اتحاد در وجود است و حتی اتحاد ذاتی هم لازم ندارد.

توضیح ذلک: نسبت به حمل اولی، صحت حمل ربطی به حقیقی بودن لفظ در معنای خاص ندارد. زیرا مناط حقیقت بودن استعمال امری است غیر از انچه ملاک حمل اولی می باشد. لذا صحت حمل اولی کاشف از حقیقت بودن استعمال و موضوع له بودن معنای خاص برای لفظ نیست. در مثل انسان و بشر که مفهوما امر واحدی هستند اگر احدهما در موضع دیگری استعمال شود استعمال حقیقی است اما در حمل اولی، ملاک اتحاد ذاتی موضوع و محمول است هرچند در حدود مفهوم با هم اختلاف داشته باشند. قوام حمل اولی به وحدت مفهوم نیست ، با اختلاف در مفهوم هم حمل اولی صادق است بلکه قوام حمل اولی به تغاير در مفهوم است . در الانسان حیوان ناطق حمل اولی صحیح است. چون ذاتا بین ان دو اتحاد وجود دارد و حال انکه از نظر مفهومی با هم مغایر هستند. مفهوم انسان مفهوم اجمالی و مندمج است اما حیوان ناطق ذات انسان را به تفصیل بیان می کند. مثل رابطه کلمه دار با عناوینی مثل الحائط و السقف و الباب و ... که در کنار هم بر همان معنای مرکب دلالت دارند اما بالتفصیل. در حمل اولی وحدت در ذات لازم است هرچند مفهوما مغایر باشند و لذا طبیعی است که صحت حمل نمی تواند کاشف از استعمال حقیقی و موضوع له بودن معنا باشد.

اما اینکه صحت حمل به حمل شایع هم علامیت ندارد بخاطر اين که ملاک حمل شایع هم با ملاک حقیقت بودن مختلف است. در حمل شایع اصلا اتحاد ذاتی لازم نیست فضلا از اتحاد مفهومی. وقتی قوامش به ان نباشد معنا ندارد از صحت حمل شایع نتیجه بگیریم که بین موضوع و مفهوم اتحاد مفهومی وجود دارد و استعمال هریک در موضع دیگری استعمال حقیقی است.

محقق عراقی نقضی نسبت به حمل شایع مطرح کرده اند و ان اینکه می بینیم بین جزء و کل و ملزوم و لازم، حمل شایع صناعی محقق است و حال انکه استعمال احدهما فی معنی اخر یقینا از استعمالات مجازیه است. مثلا گفته می شود الانسان ناطق یا الانسان کاتب با وجودی که این استعمال مجازی است اما حمل شایع صناعی صحیح است. پس صحت حمل شایع کاشف از حقیقت بودن استعمال نیست.

در نهایت مرحوم عراقی فرموده اند بلی ما در صحت سلب قبول داریم که به قول مطلق از علائم مجاز است. چون صحت سلب کشف می کند که از نظر مفهومی با هم متحد نیستند و چون کاشف از اختلاف در مفهوم است ان را علامت بر مجاز بودن قرار می دهیم. و لذلک ایضا تری که کلمات متقدمین از اصولیین فقط صحت سلب را به عنوان علامت مجازیت قبول کرده اندو صحت حمل را ذکر نکرده اند . [2]

در فرمایشات مرحوم اقای تبریزی در توضیح علامیت صحت سلب برای مجاز بودن فرموده اند که اگر ببینیم که لفظ از معنای مشکوک به حمل اولی سلب می شود نشان می دهد که معنای موضوع له لفظ نیست و اگر به حسب حمل شایع صناعی ببینیم که سلب لفظ از معنا صحیح است کشف می کند که موضوع از مصادیق معنای لفظ نیست. پس صحت سلب لفظ از معنای خاص نشان می دهد که موضوع له نیست چراکه شئ از نفسش سلب نمی شود. در حمل شایع هم صحت سلب علامت این است که مسلوب عنه مصداق و فرد معنای لفظ نیست فان الطبیعی لا یسلب عن فرده و مصداقه فی ای حال . البته توضیح اینکه صحت سلب به حمل شایع کشف از مجازیت می کند، در کتاب وجود دارد ولی توضيح صحت سلب به حمل اولی را در درس می فرمودند.

 


[1] - کفایه/19.
[2] - نهاية الافکار ج1ص68-67.
logo