« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد حسین شوپایی

1400/06/31

بسم الله الرحمن الرحیم

وضع مرکبات

 

موضوع: وضع مرکبات

در ادبیات و نیز منطق لفظ تقسیم می شود به لفظ مفرد و مرکب . مفرد را توضیح داده اند که لفظی است که لا یدل جزء اللفظ علی جزء المعنی. مثل انسان، شجر و حجر. اینطور نیست که همزه انسان دلالت بر جزئی از معنای انسان کند و نون ان دلالت بر جزء دیگر و ... . حتی در کلمه عبد الله در جایی که اسم شخصی باشد، جزئی از کل اسم مثل عبد دلالت بر جزئی از معنا نمی کند.

در مقابل مرکب تعریف شده به اینکه یدل جزء اللفظ علی جزء المعنی. حال این مرکب ممکن است تام باشد که یصح السکوت علیه یا مرکب ناقص باشد که لا یصح السکوت علیه. تام مثل زیدٌ قائمٌ و ناقص مثل قیامُ زیدٍ.

لا اشکال که در مرکبات، اجزاء مرکب دارای وضع می باشند منتها این وضع متحقق در اجزاء یا وضع شخصی است که در مورد موادّ الفاظ مرحوم اخوند می فرمايند وضع شخصی است و یا نوعی است که در مورد هیئات اینگونه است. فرق بین وضع ماده و وضع هیئت در تقسیمات وضع مطرح شد. علی ای حال اجزاء مرکب یا به تعبیر مرحوم اخوند مفردات مرکب که بخشی از قبیل مواد است و بخشی از قبیل هیئات، هر دو وضع دارند. هیئت نیز شامل اِعراب کلمات هم می شود و هیئت اِعرابی هم دارای وضع است. هیئت غیر اعرابی هم که در جمله تامه وجود دارد مثل هیئت جمله اسمیه و همچنین در جملات ناقصه مثل هیئت اضافه و هیئت وصفی همه اينها دارای وضع می باشند. با توجه به همین توضیح مرحوم اخوند، در جمله "زید قائم" وضع هایی متعددی وجود دارد. هم زید بما له من الماده و الهیئه وضع دارد و هم ماده قیام وضع دارد و هم هیئت اسم فاعل، اعراب در زید که نشانه ابتدائیت است و همچنین اعراب در قائم که دلالت بر خبر بودن ان می کند نیز وضع دارد، هیئت جمله اسمیه هم وضع ششم دارد. در مرکب ناقص مثل قیامُ زیدٍ هم وضع های متعددی وجود دارد؛ یکی وضع قیام و یکی وضع زید و دیگری وضع هیئت اضافه . مورد بحث این است که در کلام تام و در کلام ناقص، ایا مجموع مرکب بما هو مجموع وضع دارد یا همان وضع مفردات بموادّها و هیئاتها کافی است تا مقصود متکلم را تفهیم کند؟

منشا این اختلاف این است که در بعضی از کلمات نحویین وارد شده است که همانطور که مفرد وضع دارد مرکب نیز وضع دارد. یا در بعضی تعبیرات نحویین امده که همانطور که مجاز در مفرد جا دارد، در مرکب هم جا دارد و مرکبی که برای معنایی وضع شده می شود برای معنای دیگر استفاده شود.

مرحوم اخوند فرموده است با توجه به اینکه برای اجزای مرکب من المواد و الهیئات وضع وجود دارد دیگر مجموع مرکب بما هو مرکب وضع مستقل ندارد. ایشان دو دلیل اقامه کرده اند:

دلیل اول: صدور وضع از واضع به خاطر غرض خاص تفهیم مرادات و مقاصد به مخاطبین است و با توجه به اینکه اجزاء مرکب وضع دارند و همین وضع تامین کننده غرض واضع است دیگر احتیاجی به وضع مرکب بما هو مرکب نیست و وضع نسبت به مجموع لغو خواهد شد.

دلیل دوم: اگر مجموع مرکب بما هو مجموع هم وضع مستقل داشته باشد، لازمه تعدد وضع در مرکب این است که جمله ای مثل "زید قائم" پس از شنیدن، دو مرتبه بر مفاد خودش دلالت کند. دوبار معنای مجموعی را از این مرکب بفهمیم؛ یکبار به واسطه وضع اجزاء مرکب که وقتی به هم ضمیمه می شوند مرکب را افاده می کنند و بار دو هم به خاطر وضعی که برای مجموع بما هو مجموع شده است. منتها انتقالی که به معنای مرکب می شود از طریق وضع اجزاء انتقال تفصیلی است و انتقالی که از راه وضع مرکب بما هو مرکب حاصل می شود انتقال و دلالت اجمالی است. مثل اینکه یک وقت شخص برای حکایت از خانه لفظ "دار" را بکار ببرد و یک وقت با بکار بردن لفظ حائط و غرفه و ساحت و باب و ... را بکار ببرد تا دلالت تفصیلی بر خانه کند. این در حالی است که وجدانا وقتی جمله "زید قائم" را می شنویم یکبار بیشتر معنا به ذهن خطور نمی کند. اگر وضع مستقل داشت تعدد وضع موجب تعدد انتقال بود و تعدد انتقال خلاف ما نراه بالوجدان است.

نسبت به این دو دلیل مناقشه شده است. مثل مرحوم اقای حکیم در حقایق فرموده اند که با این دو دلیل نمی شود وضع مرکب بما هو مرکب را نفی کرد. ایشان نسبت به دلیل اول که می گفت وضع مفردات کفایت از وضع مرکب بما هو مرکب می کند، فرموده اند که می شود اینگونه جواب داد که هریک از دو وضع چه وضع اجزاء و چه وضع مرکب بما هو مرکب صلاحیت دارد که مقدمه انتقال معنا به ذهن مخاطب شود ولو مع الجهل بالاخر. واضع می بیند که هریک از دو کار که انجام شود صالح است للانتقال لی المعنی و ممکن است مخاطبین نسبت به یک وضع جاهل باشند اما دیگری انها را به مقصود برساند لذا هر دو وضع را انجام می دهد .

نسبت به دلیل دوم هم فرموده اند که قبول داریم بالوجدان عند سماع این جملات دو بار انتقال انجام نمی شود ولی وحدت انتقال کاشف از وحدت وضع نیست بلکه ممکن است از باب اجتماع علتین بر معلول واحد باشد. هر کدام صلاحیت دارند اما وقتی با هم موجود می شوند یک معلول بیشتر محقق نمی گردد. حال معلول به هر دو استناد داده می شود یا طبق قاعده الواحد باید به جامع استناد داده شود بحث دیگری است.

بنابراین نمی توان این دو دلیلی که مرحوم اخوند اقامه کرد وضع برای مرکب بما هو مرکب را نفی کنیم.

مرحوم اقای حکیم فرموده اند که عمده اشکال بر قول مذکور این است که این قول، قول بلا بیان و دعوی بلا برهان است. از باب عدم الدلیل قول را ردّ می کنیم نه اینکه دلیل بر بطلان داشته باشیم .[1]

از این دو اشکال مرحوم اقای حکیم، اشکال ایشان به دلیل اول اخوند تمام نیست. زیرا هرچند هر یک از این دو وضع صلاحیت دارند که موجب انتقال معنا به ذهن مخاطب شود اما بیان مرحوم اخوند و اعلام دیگر که ان را پذیرفته اند این است که وضع برای اجزاء حتما محقق و امر لا بد منه است. زیرا مفردات کلام را که فقط در این مرکب بکار نمی بریم بلکه در سایر موارد هم به ان نیاز داریم پس وضع مرکب بما هو مرکب مغنی از وضع اجزاء نیست و نمی تواند به تنهایی غرض واضع که تفهیم معانی باشد را تامین کند. با توجه به اینکه وضع مفردات لابد منه و در هر صورت نیاز به وضع انها وجود دارد و وضع مرکب هم کافی از وضع مفردات نیست، اشکال مرحوم اخوند می اید که اگر در کنار وضع مفردات، بخواهد وضع دیگری برای مجموع بما هو مجموع داشته باشد یصیر لغوا. زیرا اگر این دو وضع به نحوی بودند که هریک از وضع دیگری بی نیاز می کرد، وضع مفردات تعین پیدا نمی کرد اما چون وضع مفردات لابد منه است، در کنار این وضع، وضع مستقل برای مجموع لغو خواهد بود [2] .

اما اشکال ایشان به دلیل دوم به نظر تمام است. به خصوص اگر ما در حیقیقت وضع قائل به جعل علامیت شویم. زیرا در جایی که دو علامت را یک جا به کار می برند، لازمه تعدد وضع و تعدد علامتی که جعل شده این نیست که انتقال به ذی العلامه و دلالت علامت بر ذی العلامه تعدد داشته باشد. اما با همان دلیل اول که دلیل تمامی بود، مختار مرحوم اخوند و مشهور ثابت می شود.

در اخر بحث مرحوم اخوند مصالحه ای بین اطراف نزاع برقرار کرده و فرموده اند که بعید نیست مقصود قائلین به وضع مرکب بما هو مرکب همین باشد که هیئت هم وضع دارد و وضع مخصوص زید و قائم نیست.

مرحوم اقای صدر در این بحث قائل به تفصیل شده اند مبنی بر اینکه در مرکب تام حرف مشهور را قبول دارند که وضع مستقل ندارد و وضع مفردات کافی است اما مرکبات ناقصه مثل عدالةُ زیدٍ و قیامُ زیدٍ باید گفت که وضع دارند ولی نه به این معنا که مرکب ناقص وضع مستقلی غیر از وضع مفردات دارد بلکه مقصود ما این است که در مرکب ناقصه اصلا مفردات وضع ندارند و وضع فقط برای مرکب است. چون در مرکبات ناقصه انچه از لفظ فهمیده می شود یک مفهوم بیشتر نیست و یک تصور بیشتر نداریم که البته همین امر واحد به تحلیل ذهنی جزء پیدا می کند. وقتی یک مفهوم بیشتر نداشتیم برای همان مفهوم باید لفظ واحدی وضع شود. اجزاء در این موارد وضع ندارند؛ یعنی زید اگرچه وضع دارد اما وقتی در ضمن مرکب ناقص استعمال می شود از مصادیق آن وضع اولی نیست. ایشان توضیح داده اند که با بیان ما ان دو اشکال مرحوم اخوند وارد نمی شود. اشکال ها در جایی بود که تعدد وضع باشد که ما در مرکبات ناقصه تعدد وضع قائل نیستیم.

اشکال به این مطلب اقای صدر، از مطالبی که در معانی حرفیه گفته شد معلوم می شود. بالوجدان همانطور که در مرکبات تامه وقتی زید و قائم و ... بکار می رود مفاهیم متعددی تصور می شود که بین انها ارتباط بر قرار است، در مرکبات ناقصه هم بالوجدان از شنیدن مرکب، مفاهیم و تصورات متعددی پیدا می شود؛ در "غلامُ زیدٍ" هر کدام از غلام و زید تصوری دارد غیر از تصور دیگری و انتقال به معانی متعدد هم ناشی از وضع للمفردات است.

با توجه به اینکه : این ادعا که مفهوم متصور در مرکبات ناقصه ، مفهوم واحد است خلاف وجدان است ، طبعا آن دو اشکالی که مرحوم آخوند در وضع مرکبات فرمودند در وضع مرکبات ناقصه هم پیاده می شود چون بنا براینکه مفردات وضع علی حده و مستقل داشته باشند و از طرفی مرکب ناقص بمجموعه هم وضع مستقل داشته باشد تعدد وضع پیش می آید و دو اشکال مرحوم آخوند مجال پيدا می کنند .

 


[1] -حقائق الاصول1: 42-41.
[2] - سؤال و جواب بعد از درس : این که در کلام مرحوم آقای حکيم آمده که وضع هر دو بخاطر اين است که اگر به يکی از دو وضع جاهل بود علم به وضع ديگر موجب انتقال معنی شود نمی تواند وضع دوم را از لغويت خارج کند چون وضع اجزاء که حتما محقق شده بايد وضع للمجموع بما هوالمجموع مصحح دارد يا نه ؟ اين که وضع برای مجموع اتفاق بيافتد تا در صورت جهل به وضع مفردات معنای مرکب به ذهن انتقال پيدا کند نمی تواند مصحح ومبرر وضع دوم باشد چون با التفات به مجموع وکل التفات به اجزاء هم پيدا می شود ودر نتيجه وضع للاجزاء هم معلوم می شود ودر نتيجه برای وضع دوم فائده ای باقی نمی ماند.
logo