« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد حسین شوپایی

1400/06/17

بسم الله الرحمن الرحیم

/ فارق بین استعمال و ایجاد المعنی /اطلاق لفظ و ارداه شخص

 

موضوع: اطلاق لفظ و ارداه شخص / فارق بین استعمال و ایجاد المعنی /

مرحوم اقای خویی فرمودند هرچند قبول داریم که همه جا متضایفین نیازمند تغایر نیستند اما اگر خصوصیت علیت وجود داشته باشد باید از موارد تغایر بگیریم که خود مرحوم اصفهانی نیز این را قبول کردند که نمی شود علیت و معلولیت اجتماع بر مورد واحد پیدا کنند. دلالت لفظیه هم احتیاج به تغایر در وجود دارد و نمی شود شئ واحد هم دال باشد و هم مدلول چون شان علیت برای دلالت لفظیه وجود دارد.

منتها مرحوم اصفهانی در کلامشان به بعضی از فقرات در ادعیه استشهاد کردند. به این استشهاد هم اشکال شده که دلالتی که در این دو فقره وجود دارد دلالت لفظیه نیست که محل بحث می باشد بلکه دلالت عقلیه است. با این توجیه که مخلوقات و مصنوعات خداوند متعال که مشتمل بر دقایق و انتظام خاصی است، کاشف از حکمت و علم و مهارت خداوند متعال هستند. همانطور که مهارت بنّاء با نگاه در نظم ساختمان معلوم می شود، این خلایق هم نشان دهنده علم و حکمت خداوند متعال می باشند. لذا صدق می کند که خداوند خودش دلالت بر خودش کرده است. کما اینکه صادق است بگوییم بنّاء با ساختن این ساختمان به شکل خاص، مهارت خودش را نشان داده است. توجیه دیگر این است که شناخت خداوند متعال به توفیق از ناحیه اوست. خود خداوند متعال سبب شده است که ما خدا را بشناسیم کما اینکه در دعاها می گوییم "اللهم عرفنی نفسک" یعنی توفیق شناخت از ناحیه خداوند متعال باشد. اینکه ما خداشناس شده ایم و معرفت به او پیدا کرده ایم، خود حصول علم و معرفت به توفیق خداوند متعال است. لذا با این دو عبارت نمی شود در مورد دلالت لفظیه شاهد بیاوریم که شئ واحد هم دال می شود و هم مدلول . زیرا در اين موارد استشهاد دلالت لفظیه در کار نیست.

خود مرحوم اصفهانی که کلام مرحوم اخوند را توضیح داده اشکال دیگری به جواب مرحوم اخوند دارند که در کلام مرحوم اقای خویی و مرحوم اقای تبریزی به عنوان مناقشه دوم امده است. ایشان فرموده اند تمییز بین دال و مدلول با تفکیک بین حیثیت صدور و حیثیت اراده مشکل محل بحث را حل نمی کند. زیرا مورد بحث دلالت کلامیه است یعنی کلام و لفظ دلالت بر امری داشته باشند. اینکه گفتید زید بما انه مراد لللافظ مدلول است، دلالت بر اراده، دلالت کلامیه نیست بلکه عقلیه است. زیرا هر فعل خارجی که از فاعل مختار سر می زند دلالت می کند که او مجبور نبوده و با اختیار و اراده خود این کار را انجام داده است ، در محل بحث هم صدور لفظ از متکلم دلالت می کند که با اراده واختيار خود اين کلام را بکار برده است. این دلالت عقلیه است همانند دلالت سایر افعال خارجیه بر اختیار و اراده فاعل فعل.

ممکن است از این اشکال دوم جواب داده شود به همان نحو که در کلام مرحوم اقای صدر امده است. زیرا مقصود مرحوم اخوند که فرمودند به خاطر تعدد جهات و حیثیات تعدد اعتباری درست می شود، مراد بودن لفظ به اراده تکوینیه نیست تا بگویید دلالت عقلیه است بلکه مقصود همان دلالت لفظیه است. زید در "زید لفظ" از حیث اینکه صادر از متکلم شده دال است و از حیث اینکه مراد بهذا اللفظ است (نه اینکه مراد تکوینیه مثل اراده تکوینیه در خوردن و اشامیدن) مدلول می شود. لذا این اشکال دوم وارد نیست و عمده اشکال اول است.

بنابراین در قسم رابع استعمال لفظ و اراده شخص لفظ از باب استعمال ممکن نیست و اشکال صاحب فصول مسجل است. زیرا لازم می اید اتحاد دال و مدلول و حال انکه دلالت اقتضای اثنینیت دارد.

اما ایا در قسم چهارم که لفظ اطلاق می شود و شخص لفظ اراده می گردد، اطلاق ایجادی و احضار المعنی بنفسه فی ذهن السامع ممکن است یا خیر؟

در این قسمت سه اشکال وجود دارد که این سه اشکال اگر مرتفع شود اطلاق ایجادی تصحیح می شود:

اشکال اول همان اشکال صاحب فصول در تقدیر ثانی است که فرمودند اگراطلاق اللفظ واراده شخص آن را از باب استعمال نگیرید و لفظ زید دلالت بر امری نداشته باشد و در عین حال بخواهد مراد، شخص این لفظ باشد، لازم می اید قضیه معقوله و محکیه مرکب از دو جزء شود. اگر در عبارت "زید لفظ" زید دلالت بر امری نکند هرچند در قضیه لفظیه سه جزء وجود دارد اما در قضیه معقوله فقط محمول و نسبت وجود دارد و موضوع نخواهیم داشت و این شدنی نیست. زیرا نسبت نیاز به دو طرف دارد.

جواب مرحوم اخوند این اشکال را مرتفع می کند که اگر از باب استعمال نگیریم و لفظ زید را حاکی از معنایی ندانیم قضیه معقوله با سه جزء محقق می شود. زیرا در این موارد وقتی متکلم لفظ زید را می گوید، با همین تلفظ موضوع بذاته حاضر در ذهن مخاطب می شود. بر این اساس با تلفظ متکلم به جمله "زید لفظ" هم قضیه لفظیه سه جزء خودش را گرفته و هم قضیه معقوله؛ موضوع در قضيه معقوله شخص زید تلفظ شده است به همراه نسبت و محمول.

اشکال دوم به اطلاق ایجادی "زید لفظ" اشکال محقق اصفهانی است که فرموده اند مجرد ایجاد موضوع در خارج برای تشکیل قضیه حملیه کافی نیست و الا اگر کافی باشد باید در مواردی که ضرب خارجی ایجاد می شود مثلا شخص دستش را در خارج به ديوار بزند يا به کسی سيلی بزند و به عنوان محمول بگوید ضربٌ درست باشد. در حاليکه معلوم است که اگر لفظ ضربٌ را بعد از ایجاد موضوع بیاورد بدون اینکه کلمه ای مثل هذا را اضافه کند، قضیه حملیه صحیح نیست.

این کلام مرحوم اصفهانی را می شود به دو اشکال تحلیل کرد یکی نقضی که گفته شد و دیگری حلی. اشکال حلی این است که ملاک در اینکه یک قضیه، قضیه حملیه کلامیه باشد این است که اجزاء قضیه معقوله به وسیله لفظ کشف شده باشند. بر اساس توجیه شما موضوع در قضیه معقوله، کاشف لفظی ندارد. وقتی کاشف لفظی نداشت قضیه حملیه در ذهن محقق نمی شود.

جواب این اشکال دوم این است که ما برای اینکه ببینیم قضیه لفظیه به چه نحو محقق می شود باید ببينيم هیئتی که قضیه حملیه را تشکیل می دهد برای در بر گرفتن چه خصوصیاتی وضع شده است. جایی که ایجاد المعنی مربوط به لفظ باشد با جایی که ارتباط به لفظ نداشته باشد باید از هم جدا شوند. در جایی که معنای ایجاد شده از سنخ لفظ نباشد بلکه از سنخ فعل خارجی باشد مثل ضرب علی الجدار برای اینکه قضیه حملیه درست شود باید دید هیئتی برای جمع کردن بین این دو وضع شده یا خیر. به وضع هیئات که نگاه کنیم می بینیم برای جایی که یک طرف هیئت فعل خارجی است و طرف دیگر ان لفظ ، وضع نشده اند و لذا قضیه حملیه با ضرب علی الجدار درست نمی شود. زیرا هیئتی موضوع برای آن نداریم. اما اگر معنایی که بذاته ایجاد می شود خودش لفظ باشد قضیه حملیه درست می شود. زیرا هئیت در قضیه لفظیه وضع شده است برای این که دلالت بر نسبت بین شئینی که کند که انها تلفظ شده باشند. با تلفظ کلمه زید، به وسیله هیئت ارتباط بر قرار می شود بین محمول و کلمه زید نه ارتباط بین محمول و فعل خارجی. لذا نقض مرحوم اصفهانی به مثال ضرب علی الجدار صحیح نیست و بین این دو فرق است. با تامل در وضع هیئات می بینیم که در وضع انها بیش از این اخذ نشده است که دو طرف ان باید لفظ باشد و الا حیثیت کشف در تحقق قضیه مدخلیت ندارد. این جواب هم در کلمات اقای صدر در بحوث هست.

اشکال سوم اشکال محقق ایروانی است که فرموده اند در این عبارت که متکلم گفته است "زید لفظ" اگر لفظ زید استعمال در شخص این لفظ نشود بلکه اطلاق از باب ایجاد الموضوع باشد، نه قضیه لفظیه می شود و نه خارجیه و حال انکه قضیه دارای سه موطن است که باید هر سه جزء قضیه در هر موطن محقق شود. با اطلاق ایجادی، موضوع در قضیه محکیه وجود لفظی دارد و محمول وجود ذهنی و حال انکه قضیه در موطن ذهن باید سه جزء ان در ذهن محقق شود.

 

logo