1403/11/29
بسم الله الرحمن الرحیم
/ استثناء القدمین /مطلب هفتم
موضوع: مطلب هفتم / استثناء القدمین /
اشکال دوم؛
در صحیحه زراره امام علیه السلام در مورد نحوه پوشش در نماز فرموده اند: «فَتَنْشُرُهَا عَلَى رَأْسِهَا وَ تَجَلَّلُ بِهَا». این فراز از روایت ناظر به حکم کفین نیست زیرا در این روایت ولو تعبیر ملحفه و درع آمده است اما در روایات دیگر بیان شده است که زن برای نمازش می تواند به خمار و درع اکتفا کند لذا از آن روایات استفاده می شود که در اینجا ملحفه به عنوان جایگزینی برای خمار بیان شده است و خمار نیز وظیفه پوشاندن راس و گردن و امثالهم را به عهده دارد نه پوشاندن دست. در واقع تجلل با ملحفه ناظر به بخشی است که توسط خمار پوشانده می شود در حالیکه دست ها در ناحیه ای است که مربوط به درع است نه خمار.
می توان این اشکال را از کلام آقای حکیم نیز استفاده کرد. ایشان فرموده است امر به تجلل مربوط به پوشاندن ستر و راس و شعر است:
فالأمر به إما لستر الرأس و الشعر و العنق... (حکیم)[1]
اشکال سوم؛
برفرض که پذیرفته شود تجلل با محلفه به معنای تعمیم ستر جمیع بدن باشد از بالا تا پايين و این روایت با اطلاقش دلالت بر لزوم پوشاندن کفین نماید اما بواسطه روایات دیگر مانند صحیحه محمدبن مسلم[2] دست از ظهور این روایت در وجوب ستر کفین کشیده می شود. زیرا صحیحه محمد بن مسلم تصریح دارد که زن می تواند به درع و خمار اکتفا کند و درع و خمار نيز در وضع متعارف کفین را نمی پوشانند. در نتیجه صحیحه محمد بن مسلم صریح در عدم لزوم ستر کفین است و با این صراحت دست از ظهور روایت صحیحه زراره در لزوم ستر کفین باشد برداشته می شود.
با توجه به ادله پیش گفته و رفع اشکالات مذکور، مشخص شد ستر کفین در نماز لازم نیست. البته علاوه بر وجوه قبل می توان به قاعده لوکان لبان نیز تمسک کرد. زیرا پوشاندن وجه و کفین از مسائل مبتلا به است و اگر حکم لزومی در این مورد وجود داشت باید واضح میشد. حال آنکه واضح نشد بلکه در کلمات ادعای اجماع برعدم لزوم ستر شده است.
0.0.1- مطلب هفتم؛ استثنای قدمین
و أمّا المرأة فيجب عليها ستر جميع بدنها حتّى الرأس و الشعر ... الا القدمين إلى الساقين ظاهرهما و باطنهما
نوع محشین در اینجا با مرحوم سید همراه شده اند. اما برخی مانند آقای حائری، بروجردی و سید ابوالحسن اصفهانی و خوانساری قائل شده اند احوط این است که باطن قدمین پوشانده شود.
مطلب هفتم را در دو جهت پیگیری می کنیم.
جهت اول؛ اصل استثنای قدمین
جهت دوم؛ مقدار استثنا
0.0.1.1- بررسی جهت اول؛
همان طور که آقای حکیم فرموده اند قول مشهور همان است که مرحوم سید فرموده اند. یعنی پوشاندن قدمین لازم نیست:
كما نص عليه جماعة كثيرة على ما حكي عنهم. و في الذكرى و عن جامع المقاصد و الروض و غيرها: انه المشهور (حکیم)[3]
صاحب جواهر نیز ادعای شهرت نموده اند:
و أما القدمان فالمشهور بين الأصحاب نقلا و تحصيلا ذلك... إمكان دعوى الإجماع على عدم وجوب الستر في خصوص الظهر هنا كالكفين (صاحب جواهر)[4]
در مقابل عده ای مانند مرحوم محقق در شرایع در یدین فرموده اند سترش لازم نیست اما در قدمین تردید کرده اند:
لا يجوز للمرأة إلا في ثوبين درع و خمار ساترة جميع جسدها عدا الوجه و الكفين و ظاهر القدمين على تردد في القدمين (محقق حلی)[5]
البته ایشان در مختصر النافع قائل به عدم لزوم ستر قدمین شده اند.
علاوه بر مرحوم محقق، کسانی که در کفین قائل به لزوم ستر شده اند در قدمین نیز همین قول را دارند.
ادله وارد در مساله:
ادله ای که برای لزوم و عدم لزوم ستر کفین بیان شد در مورد قدمین نیز می آید. بجز ادعای اجماع که فقط در مورد کفین وجود دارد.
تنها چیزی که قدمین را از کفین جدا می کند صحیحه علی بن جعفر است که برای لزوم ستر قدمین استدلال شده است و قابلیت استدلال برای کفین ندارد.
استدلال به صحیحه علی بن جعفر در لزوم ستر قدمین:
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ: أَنَّهُ سَأَلَ أَخَاهُ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ عَنِ الْمَرْأَةِ لَيْسَ لَهَا إِلاَّ مِلْحَفَةٌ وَاحِدَةٌ كَيْفَ تُصَلِّي قَالَ تَلْتَفُّ فِيهَا وَ تُغَطِّي رَأْسَهَا وَ تُصَلِّي فَإِنْ خَرَجَتْ رِجْلُهَا وَ لَيْسَ تَقْدِرُ عَلَى غَيْرِ ذَلِكَ فَلاَ بَأْسَ.
وَ رَوَاهُ عَلِيُّ بْنُ جَعْفَرٍ فِي كِتَابِهِ: مِثْلَهُ[6] .
امام علیه السلام فرموده اند کسی که فقط ملحفه دارد، باید با این ملحفه بدن و سر را بپوشاند و نماز بخواند. و اگر با ملحفه نشد پا را بپوشاند، لازم نیست آن را بپوشاند. مفهوم این عبارت این است که در فرض تمکن، ستر رجل لازم است و رجل اطلاق دارد و شامل قدمین نیز می شود.
اشکال اول؛ آقای حکیم
اللهم[7] إلا أن يكون الاعراض موجباً لسقوطه عن الحجية، فيتعين العمل على المشهور (حکیم)[8]
این صحیحه قابل استدلال نیست زیرا مورد اعراض اصحاب است.
پاسخ:
ازجهت کبروی این اشکال صحیح نیست زیرا اعراض مشهور سبب سقوط روایت از حجیت نمی شود. اینکه مشهور به روایتی عمل نکرده باشند ممکن است مبتنی بر اجتهاد و حدس باشد. اگر احتمال این مطلب هم باشد کافی است برای عدم توجه به اعراض مشهور.
اشکال دوم؛ آقای خویی:
يندفع: بعدم كونه بصدد التحديد و بيان ما يجب ستره ممّا لا يجب، و إلا لما عبّر بالرجل الشامل للساق الواجب ستره بلا إشكال. (خوئی)[9]
این صحیحه در مقام بیان ما یجب ستره فی الصلاة نیست تا گفته شود این روایت دلالت دارد بر اینکه ستر همه پا لازم است. بلکه این روایت بیان کننده این است که در فرض اضطرار در دوران بین پوشاندن بالاتنه و پا، پوشاندن راس اولویت دارد ولو مستلزم کشف رجل شود.
این اشکال از پاورقی مستمسک نیز قابل استفاده است. آقای حکیم فرموده اند:
أو يحمل على غير القدم، لعدم الإطلاق فيه، لعدم روده في مقام وجوب ستر الرجل، كما يظهر بالتأمل.
یعنی این روایت در مقام بیان ما یجب ستره نیست.
اشکال سوم:
در روایات مثل صحیحه محمد بن مسلم فرموده است با درع و خمار می توان نماز خواند و این دو قطعا قدمین را نمی پوشاند وحتی اگر صحیحه علی بن جعفر اطلاق داشته باشد بوسیله صحیحه محمد بن مسلم دست از ظهور روایت در ستر قدمین برداشته می شود(به همان بیانی که نسبت به صحیحه زراره گفته شد).
در نتیجه قدمین نیز مانند کفین لزوم ستر ندارد.