1403/11/20
بسم الله الرحمن الرحیم
/ ستر العنق/المطلب الرابع فی الستر الصلاتی
موضوع: المطلب الرابع فی الستر الصلاتی / ستر العنق/
0.0.1- مطلب چهارم؛ لزوم پوشاندن گردن
مرحوم سید صراحتا حکم گردن (عنق) را بیان نکرده اند اما از عبارت ایشان که فرموده اند غیر از وجه و کفین لزوم ستر دارد فهمیده می شود که پوشاندن گردن نیز لازم است.
اقوال:
قول معروف فقها وجوب پوشاندن گردن است.
مرحوم حکیم فرموده اند از الفیه شهید اول عبارتی نقل شده است که ظاهرش توقف در وجوب ستر است. شهید فرموده است پوشاندن گردن اولی است و این عبارت دلالت بر لزوم ستر نمی کند. البته عبارت ایشان در ذکری صراحت در وجوب ستر دارد:
فعن الألفية: ما ظاهره التوقف في وجوب ستره لجعله الأولى، و لعله غير مراد منه الخلاف، ففي الذكرى: «أما العنق فلا شك في وجوب ستره من الحرة» (حکیم)[1]
استاد:
در مقاصد العلیه شهید ثانی که شرح الفیه شهید اول است، چنین چیزی از الفيه در مورد گردن نقل نشده است و شهید اول تعبیر «اولی» را در مورد راس و شعر بکار برده است نه در مورد عنق.
صاحب مدارک و مرحوم سبزواری نیز معتقد شده اند که پوشاندن گردن لزوم ندارد و صحیحه فضیل دلالت بر عدم وجوب ستر گردن دارد.
دلیل وجوب پوشاندن گردن:
وجه اول؛ روایات خمار و مقنعه
همان طور که از کلام آقای خویی، صاحب حدائق و آقای حکیم استفاده می شود دلیل بر لزوم ستر عنق همان روایاتی[2] است که در آنها فرموده است زن باید در نماز، خمار، ملحفه، مقنعه و امثال آن داشته باشد. زیرا تقنع به مقنعه و استفاده از خمار مستلزم ستر گردن نیز می باشد:
باعتبار اشتمالها على الخمار و المقنعة التي هي عبارة عن الخمار ايضا كما ذكره أهل اللغة و غيرهم و الملحفة تلتف بها - هو ستر شعر الرأس و ستر العنق بل ستر الرأس و ما انحدر عنه ما عدا الوجه، اما بالنسبة إلى الملحفة فظاهر لما عرفت من معناها و انها بعد التقنع بها تلفها و تضمها على بدنها، و اما بالنسبة إلى الخمار فان الظاهر بل المعلوم انحداره عن العنق و زيادة لا الاختصاص بالرأس كما يوهمه ظاهر كلامه (قدس سره) (بحرانی)[3]
در ملحفه که واضح است سبب پوشاندن گردن می شود. خمار نیز به صورت متعارف به نحوی است که گردن را می پوشاند.
در نتیجه روایات آمر به اخذ خمار و ملحفه دلالت بر لزوم ستر گردن می کند.
وجه دوم؛ ارتکاز متشرعه
ارتکاز و سیره متشرعه دال بر لزوم پوشاندن گردن است.
دلیل قول مخالف
به دو وجه برای عدم لزوم پوشاندن گردن زن در نماز استدلال شده است.
وجه اول؛ صحیحه فضیل
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ اَلْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: صَلَّتْ فَاطِمَةُ عَلَيْهَا السَّلاَمُ فِي دِرْعٍ وَ خِمَارُهَا عَلَى رَأْسِهَا لَيْسَ عَلَيْهَا أَكْثَرُ مِمَّا وَارَتْ بِهِ شَعْرَهَا وَ أُذُنَيْهَا.
از این روایت فهمیده می شود که خمار فقط مو و گوش ها را می پوشانده است نه گردن را.
اشکال اول؛ صاحب حدائق
فضعيف بل عجيب من مثله (قدس سره) فإنه لا يخفى ان ظاهر الخبر ينادي بأن صلاتها (صلوات الله عليها) في ذلك الخمار بهذه الكيفية انما هي لمكان الضرورة و انه ليس عليها أكثر من ذلك فالحال حال ضرورة و الضرورات تبيح المحظورات و انما صلت كذلك حيث لم تجد ساترا يستر ما زاد على ذلك، فكيف يسوغ منه الاستدلال به على جواز كشف العنق مطلقا؟ (بحرانی)[4]
ایشان اصل دلالت این روایت بر اینکه در نماز حضرت زهرا سلام الله علیها ستر العنق محقق نبوده است را پذیرفته اند. اما فرموده اند به این روایت نمی توان استدلال کرد زیرا این روایت مربوط به حالت ضرورت است و نمی توان حکم عمل در حال اختیار را از آن استفاده کرد.
پاسخ:
همان طور که مرحوم صاحب ریاض نیز بیان کرده اند این اشکال صحیح نیست:
مع احتمال ضعف في الدلالة بوروده مورد الضرورة بل قيل بأنها ظاهرة و لا يخلو عن مناقشة (طباطبایی کربلایی)[5]
چون ظاهر روایت این است که حضرت علیه السلام حکم نماز در حال اختیار را بیان نموده اند و در مقام بیان این بوده اند که زن در نماز باید چه مقدار پوشش داشته باشد. لذا قدر متیقن این روایت بیان فرض اختیار است و نمی توان فرض اختیار را از آن خارج کرد.
اشکال دوم؛ صاحب ریاض
بل يمكن أن يقال إن المراد بقوله ليس عليها أكثر إلى آخره بيان عدم وجوب نحو الإزار زيادة عن الخمار و الدرع و إلا لالتفت بها صلوات اللّٰه عليها و ليس فيه أنه ما كان على رأسها من الخمار إلا قدر قليل تستر به الشعر الذي فوق الأذنين خاصة بل ظاهر قوله وارت شعرها كون خمارها كالخمر المتعارفة أو دونها بحيث يستر شعر المتسدل على الكتفين و العنق غالبا و ليس فيها أنها جمعت الشعر كله تحت ذلك الخمار و حينئذ يكون الخمار المزبور ساترا للعنق أيضا لاستلزام ستر الشعر المتسدل عليه ستره قطعا (طباطبایی کربلایی)[6]
این روایت دلالت ندارد بر اینکه حضرت سلام الله علیها ستر العنق نمی کرده اند. ظهور این روایت این است که حضرت سلام الله علیها در نماز به درع و خمار اکتفا می کردند اما از این روایت استفاده نمی شود که ایشان گردن خود را نمی پوشاندند. بلکه ستر شعر به خمار متعارف مستلزم پوشاندن گردن نیز است زیرا خمار متعارف هم مو را می پوشاند هم گردن را. در نتیجه این روایت دلالت دارد بر اینکه بوسیله خمار گردن را می پوشاندند.
اشکال:
در این روایت فرموده است حضرت سلام الله علیها خمار داشته اند و این عبارت اطلاق دارد و اعم از این است که خمار، گردن را بپوشاند یا نپوشاند. با وجود این احتمال نمی توان گفت روایت دلالت بر لزوم ستر گردن باشد.
پاسخ؛ محقق همدانی:
و فيه ما لا يخفى؛ فإنّ من الجائز أن يكون قوله عليه السّلام: «ليس عليها» إلى آخره، تأكيدا لما بيّنه أوّلا من أنّها صلّت في درع و خمار، قصد به التصريح بالانحصار، فمعناه أنّه لم يكن عليها أكثر من الخمار - الذي سترت به شعرها و أذنيها - من مقنعة أو إزار أو غير ذلك.
و يحتمل أن يكون المقصود به بيان صغر الخمار و عدم كونه - كالخمر المتعارفة - مشتملا على طول زائد على ما يحصل به مواراة الشعر المسترسل مع ما هو عليه من استرساله.
و الحاصل: أنّه لا ظهور في الرواية في عدم مستوريّة عنقها و لا سيّما بالنسبة إلى مؤخّره.
و العجب من صاحب الحدائق حيث أذعن بإرادة المعنى الأوّل و لكن ادّعى صراحة الخبر في كونه من باب الاضطرار[7] .
و أنت خبير بأنّه ليس في الخبر إشعار بكونه في مقام الضرورة فضلا عن صراحته فيه، مع أنّ الغالب إمكان ستر العنق خصوصا مؤخّره بالخمار الذي يحصل به مواراة الشعر، فليتأمّل.(همدانی)[8]
در روایت آمده است حضرت سلام الله علیها نماز خود را در درع و خمار می خوانده اند و بیش از این نداشته اند. دو احتمال در این عبارت وجود دارد:
الف. خمار حضرت سلام الله علیها خمار متعارف بوده است که موی بلندی که بر گردن ریخته است را نیز می پوشاند و در روايت بيان شده است که حضرت سلام الله علیها لباس ديگری مثل ازار و غير آن نداشته اند .
ب. خماری که در روایت ذکر شده است، خمار کوتاه است که سبب پوشاندن عنق نمی شود فقط موهای جمع شده بر سر و اذنين را می پوشاند .
وقتی هر دو احتمال وجود داشته باشد این روایت مجمل می شود و باید به ادله دیگر مراجعه کرد.
وجه دوم؛ صاحب مدارک
و في رواية زرارة المتقدمة[9] إشعار به أيضا. (موسوی عاملی)[10]
صحیحه زراره اشعار دارد بر اینکه پوشاندن گردن لازم نیست. در روایت فرموده است ملحفه را به نحوی بر سر بگذارد که سر او را بپوشاند و این مستلزم پوشاندن گردن نیست.
اشکال؛ صاحب جواهر
أن الصحيح مشعر بخلاف ذلك، ضرورة كون التجلل بالملحفة المنشورة على رأسها ساترا للعنق، إذ المراد به الالتفات بها أو نحوه، (صاحب جواهر)[11]
در صحیحه فضیل حضرت علیه السلام فرموده است تجلل بها. یعنی شخص تمام بدنش را با ملحفه بپوشاند زیرا تجلیل به معنای تعمیم است. در نتیجه نمی توان این روایت را دلیل بر عدم وجوب دانست بلکه اين روايت دليل بر لزوم ستر است .