« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد حسین شوپایی

1403/10/23

بسم الله الرحمن الرحیم

کفایة ستر لون البشرة فی عورة الرجل او لزوم ستر الشبح و الحجم

 

موضوع: کفایة ستر لون البشرة فی عورة الرجل او لزوم ستر الشبح و الحجم

در نتیجه با توجه به تفصیلی که بیان شد در مجموع سه عنوان داریم:

     لون البشره

     شبح (با دو قسمی که درکلام مرحوم سید بیان شد)

     حجم

حجم همان طور که در کلام محقق داماد آمده است دو معنا دارد:

إن للستر أنحاء خاصة حسب الخصوصيات المختلفة في المستور، إذ له حجم بمعنى البعد الخاص، كالصغر و الكبر، و الضخم و الدقة المقابلة له. و كذا له حجم بمعنى الشكل الخاص من الكروية و الاستدارة، أو التربيع و الاستطالة، و ما إلى ذلك من الإشكال القائمة بالأجسام. (محقق داماد)[1]

الف. مراد از حجم، بعد، کوچکی و بزرگی شی است

ب. مراد شکل خاص مانند مربع، دایره و مثلث است.

با این تفصیل مشخص شد در چهار عنوان باید بحث را پیگیری کرد:

عنوان اول: سترِ نفس العورة

منظور این است که شی پوشیده شود به نحوی که ناظر نتواند نگاه مستقیم به آن کند.

عنوان دوم؛

شبح به معنای اول؛ سایه ای که با تمیز لون همراه است. یعنی وجوب پوشاندن شبحی از بدن که زیر لباس نازک مشخص است در صورتی که رنگ بدن قابل تشخیص باشد.

عنوان سوم؛

شبح به معنای دوم. یعنی سایه ای از بدن که رنگ بدن در آن قابل تشخیص نیست.

در اینجا سوال این است که آیا ساتر باید به نحوی باشد که سایه (شبح) بدن هم مشخص نباشد؟ ولو در جایی که رنگ پوست بدن مشخص نباشد.

عنوان چهارم؛ حجم

یعنی علاوه بر شبح، حجم بدن نیز باید پوشانده شود. یعنی هم شکل هم بُعد و کوچکی و بزرگی

همان طور که آقای حکیم فرموده است در کلام متاخرین بحثی از شبح نشده است. آنچه که بحث شده است لون و حجم است:

لم يتعرض الجماعة لذكر الشبح بخصوصه، و إنما تعرضوا لذكر الحجم في مقابل لون البشرة، فعن المعتبر و التذكرة و المهذب البارع و كشف الالتباس و المدارك و غيرها: عدم وجوب ستره. و في الذكرى: «لو كان الثوب رقيقاً يبدو منه الحجم لا اللون فالاكتفاء به أقوى لأنه يعد ساتراً». و عن البحار أنه أظهر. و في جامع المقاصد و فوائد الشرائع و فوائد القواعد الوجوب، لقاعدة الاحتياط، و تبادره من الستر الواجب، (حکیم)[2]

در نتیجه در کلام متقدمین فقط لون و حجم بیان شده است. البته مرحوم نراقی در مستند عبارتی دارند که از آن بر می آید غیر از حجم و لون، عنوان سومی نیز داریم که شبح باشد:

و فصل في المستند بين صورة رؤية الشبح بنفسه كما يرى الشيء من وراء الزجاجة الكثيفة أو من وراء ثوب قريب من العين و ان لم يتميز لونه، و بين عدم رؤيته و إنما يرى الحائل لا غير و إن حكى حجم الشيء، ففي الأول يجب الستر و في الثاني لا يجب. و مرجعه الى التفصيل بين الشبح فيجب ستره و الحجم فلا يجب. (حکیم)[3]

ایشان تفصیل داده است بین جایی که سایه بدن از زیر لباس مشخص است (بدون مشخص بودن رنگ) و بین جایی که خود شی دیده نمی شود وفقط حجم آن دیده می شود. آقای حکیم فرموده این تفصیل در واقع تفصیل بین شبح و حجم است.

البته آنچه که آقای حکیم بیان کرده است عین کلام مرحوم نراقی نیست و عبارات ایشان با عبارت فوق تفاوت دارد. ایشان فرموده است جایی که رنگ پوست مشخص نیست انکشاف حجم دو حالت دارد. یک حالت جایی است که صدق می کند رویت شی که از آن تعبیر به شبح می شودو یک حالت این است که خود شی دیده نمی شود:

انكشاف حجم الشيء و خلقته بعد استتار اللون و البشرة تارة يكون برؤية شبحه بنفسه من وراء الساتر، كما يرى الشيء من وراء الزجاجة الكثيفة أو من وراء ثوب قريب من العين، فإنّه كثيرا ما يرى شبح ما وراءهما بنفسه و لا يتميّز لونه، و من ذلك القبيل من يرى في الليلة إذا لم يكن لها شديد ظلمة فإنه يرى شبحه و إن لم يتميّز لونه، فالمرئي حينئذ ليس هو الحائل بل شبح الشيء. و أخرى يكون بعدم رؤية الشبح أيضا، بل يكون المرئي هو الحائل فقط و إن حكى هو حجم الشيء أيضا للصوقه به كالشيء الملفوف بالكرباس أو المطبق بالنورة و الطين. (نراقی)[4]

بررسی عنوان اول؛ ستر نفس شیء

یعنی نفس عورتین در مرد و بدن در زن. قدر متیقن از وجوب ستر همین است که بدن در ستار قرار بگیرد و پوششی داشته باشد.

بررسی عنوان دوم؛ ستر شبح به معنای اول

یعنی جایی که بخاطر رقیق بودن ساتر (مثلا چادر نماز نازک) شبح بدن به نحوی مشخص است که رنگ بدن نیز مشخص است.

در اینکه ساتر باید به نحوی باشد که رنگ بدن مشخص نباشد شکی نیست زیرا اولا اگر ساتر به نحوی باشد که از زیر آن رنگ شی مشخص باشد در اینجا اصلا عنوان ستر صادق نیست. یعنی هر چند ساتر انداخته است اما عنوان ستر و پوشاندن صادق نیست.

ثانیا همان طور که آقای داماد بیان کرده اند:

هي أنّ‌ كل كيفية كانت محرمة في النظر تكون مانعة في الصلاة، إذ لا فرق بينهما في مفهوم الستر و عنوانه... (محقق داماد)[5]

منظور از ستر در نماز همان ستری است که شخص باید نسبت به ناظر محترم داشته باشد و در مفهوم ستر بین این دو مقام تفاوتی نیست. همان طور که در مقابل اجنبی شخص باید به نحوی لباس بپوشد که رنگ بدنش مشخص نباشد (والا به وظیفه اش عمل نکرده است) در صلاة نیز همان طور است.

بررسی عنوان سوم؛ شبح به معنای دوم

ستر شبح در جایی که رنگ بدن مشخص نباشد.

مرحوم نراقی در مستند فرموده اند در اینجا نیز باید قائل به وجوب ستر بشویم. آقای حکیم نیز این کلام را تایید کرده اند. آقای خویی نیز پذیرفته اند. دلیل بر این مدعا این است که در جایی که شخص چیزی را می بیند ولو رنگ آن را تشخیص ندهد اما عنوان نگاه کردن به آن شی صادق است. مثل جایی که زن چادری پوشیده است که بخاطر نازک بودن، افراد می توانند بدن او را ببینند هر چند نمی توانند رنگ بدن را تشخیص دهند. در چنین حالتی نظر به بدن این زن حرام است. زیرا در صدقِ نظر به یک شیء، تمیز رنگ موضوعیت ندارد. و الا اگر «تمیز رنگ» در صدق «نظر» دخالت داشته باشد باید ملتزم شویم نظر به بدن زن یا عورت مرد از پشت شیشه رنگی اشکال نداشته باشد حال آنکه چنین چیزی قابل التزام نیست. زیرا در اینجا عنوان ستر صادق نیست.

در نتیجه فرمایش مرحوم سید در کتاب الصلاة تمام نیست. زیرا ایشان به نحو احتیاط استحبابی حکم به ستر شبح کرده اند:

و الأحوط ستر الشبح الذي يرى من خلف الثوب من غير تميّز للونه

حال آنکه همان طور که گفته شد عنوان ستر در این مورد صادق نیست و شخص باید به نحوی بدن را بپوشاند که شبح آن مشخص نباشد.

بررسی عنوان چهارم؛ حجم

در کلمات متقدمین حجم عورت و حجم بدن زن بیان شده است و نوعا قائل به عدم وجوب ستر شده اند. در مقابل عده ای قائل به وجوب ستر شده اند. این دسته به سه دلیل تمسک کرده اند:

الف. قاعده احتیاط

ب. تبادر عنوان ستر

ج. مرفوعه احمد بن حماد

بنابر اینکه «وصف» باشد نه «صف». زیرا وصف یعنی «حکی الحجم»

بررسی دلیل اول؛ قاعده احتیاط

همان طور که آقای داماد فرموده اند اینجا مجرای برائت است نه احتیاط. زیرا در اینجا شک در تکلیف زائد است. چه در ستری که واجب فی نفسه است چه در ستر در نماز. در ستر واجب فی نفسه می دانیم پوشاندن بدن به نحوی که شبح مشخص نباشد لازم است و شک داریم در اینکه آیا ستر حجم هم لازم است؟ مقتضای قاعده برائت، نفی تکلیف زاید است. نسبت به ستر واجب فی نفسه تکلیف، استقلالی است اما نسبت به ستر در نماز مورد از موارد دوران بین اقل و اکثر ارتباطی است. همان طور که اگر در اصل شرطیت شیئی شک داشته باشد ادله برائت رفع شرطیت می کند در جایی که اصل شرطیت مشخص است و تردید در سعه و ضیق شرط داریم، دلیل برائت جاری می شود. زیرا شک در شرطیت زائد داریم و دلیل برائت آن را رفع میکند.

 


[1] محقق داماد محمد. کتاب الصلاة (محقق داماد). ج2، جماعة المدرسين في الحوزة العلمیة بقم. مؤسسة النشر الإسلامي، ص104.
[2] حکیم محسن. مستمسک العروة الوثقی.. ج5، دار التفسير، 1374، ص253
[3] همان.
[4] نراقی احمد بن محمدمهدی. مستند الشیعة في أحکام الشریعة. ج4، مؤسسة آل البیت (علیهم السلام) لإحیاء التراث، 1415، ص225.
[5] محقق داماد محمد. کتاب الصلاة (محقق داماد). ج2، جماعة المدرسين في الحوزة العلمیة بقم. مؤسسة النشر الإسلامي، ص105.
logo