< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله هاشمی شاهرودی

88/09/09

بسم الله الرحمن الرحیم

 بحث سوّم، انواع استعمال/فصل سوم: استعمال/دليل لفظي/علم اصول
 
 شرايط اطلاق يا استعمال ايجادى:
 1 - تلفّظ لفظِ محكومٌ عليه لازم است تا مخاطب آن را احساس كند و صورت آن در ذهن نقش بندد.
 2 - آنچه ايجاد می شود بايستی از مقوله لفظ باشد نه اعيان و اشياء خارجی ديگر زيرا آنچه كه مصداقش در مقابل ذهن مخاطب ايجاد می شود اگر از مقوله لفظ نباشد مانند كوبيدن و زدن روی چيزی و سپس گفتن (فعلٌ) به قصد اخبار از اينكه اين فعل است، اطلاق ايجادی نيست بلكه در اينجا (هذا) در تقدير است و استعمال اخطاری است چون در هر جمله تامّه ای چه موضوعش اخطاری باشد و چه ايجادى، نياز به دلالت بر نسبت ميان عقد وضع و عقد حمل داريم و دالّ بر نسبت هيئت قائم بين دو لفظ است و اين هيئت با فعل خارجی برقرار شود پس اگر به همراهِ آن فعل خارجی خواسته باشند معنای محمول را بار نمايند و آن را در ذهن مخاطب منعقد نمايند فاقد هيئت لفظ دالّ بر نسبت خواهد بود و لذا نسبت حمليّه هميشه نياز به دالّ دارد در حالی كه بينِ واقعِ عمل ضرب و بين لفظ محمول هيچ دالّی بر نسبت واقعی وجود ندارد پس چنانچه در اطلاق ايجادی آنچه كه ايجاد می شود لفظ نباشد ناچاريم بگوئيم حتماً مبتدا در تقدير است و كانّه گفته شده «هذا ضربٌ» پس بنابراين شرط دوّم استعمال يا اطلاق ايجادی آن است كه مصداق ايجاد شونده از سنخ لفظ باشد.
 3 - لازم است مقصود در اطلاق ايجادى، شخص لفظ باشد نه كلی لفظ مانند نوع يا صنف يا مثلِ آن زيرا آنچه ايجاد می شود شخص لفظ است كه تصور می شود و اگر از آن بخواهيم به تصور كلی لفظ و يا مثل آن منتقل شويم انتقال از تصوری به تصور ديگری است كه اخطاری و انتقالی خواهد بود همانند انتقال از تصور لفظ به تصور معنی بنابراين به وسيله اطلاق ايجادی حكم بر كلی لفظ توان نمود بر خلاف استعمال اخطاری .
 4 ـ لازم است هيئت جمله برای نسبتی أعم ميان محمول و موضوع اخطاری و محمول و موضوع ايجادی وضع شده باشد اما اگر هيئت جملات تنها برای دو معنای اخطاری وضع شده باشد باز هم اطلاق ايجاد ممكن نخواهد شد مگر با برگشت دادن آن به اخطارى.
 
 موارد استعمال لفظ در لفظ:
 اين موارد را به چهار صورت زير تقسيم كرده اند:
 الف - اطلاق لفظ و اراده شخص آن مانند «ضَرَبَ فعلٌ» يعنی «ضَرَبَ»ای كه تلفّظ شده فعل می باشد.
 ب - اطلاق لفظ و اراده نوع آن مانند «ضَرَب كلمةٌ» كه مراد، نوع ضَرَب می باشد و شاملِ ضَرَب كه در گذشته و حال و آينده استعمال شده و می شود، خواهد بود حتّی خودِ همين ضَرَبَ كه تلفّظ شده است.
 ج - اطلاق لفظ و اراده صنف آن مانند «زيدٌ مرفوعٌ» يعنی هرگاه لفظ زيد در ابتدای كلام آيد و مبتدأ باشد مرفوع است و لذا شامل خودِ «زيدٌ» در اين مثال نيز می باشد.
 د - اطلاق لفظ در مثل لفظ مانند جمله «ضَرَبَ فعلٌ» كه شامل خود نيست و مثلِ آن اراده شده زيرا ضَرَب در اين مثال، اسم است نه فعل ولی مقصود «ضَرَبَ»ای است كه در جملات فعليّه می آيد.
 برخی تنها صورت اوّل را ايجادی می دانند و صورت های دوّم و سوّم را بالدّقة إخطاری می دانند زيرا در آن موارد، انتقال از تصور شخص آن لفظ جزيی به نوع و صنف يا فرد ديگر صورت می گيرد كه انتقال از تصوری به تصور ديگری است و مانند ساير موارد استعمال لفظ در معنی است زيرا اگر چه نوع و صنف بر همين لفظِ تلفّظ شده نيز صدق می كند ولی تصوّر كلّی غير از تصوّر جزيی است شبيه انتقالِ از لفظ به سوی معنی با اين تفاوت كه در آنجا معنی از مقولة امور ديگری غير از لفظ است ولی در نوع و صنف معنی از مقوله لفظ است وليكن چون در انتقال به تصور نوع و صنف لفظ، تداعی و سببيّت لازم است تا از تصوّر شخص لفظ به تصوّر نوعِ يا صنف همان لفظ و يا مثل آن منتقل شود پس انتقال از تصوری به تصور ديگری لازم و استعمال اخطاری است نه ايجادى.
 
 گفتار آقای خويي (ره):
 برخی مانند آقای خويى (ره) سه دسته اخير را ايجادی دانسته و معتقدند اصلاً در اينجا اخطار يا حكايت، موضوع ندارد. حكايت اساساً در جايی است كه نفس مقصود در ذهن حاضر نباشد در حالی كه در اين موارد نفس مقصود در ذهن حاضر و ايجاد شده است كه كلّی می باشد مانند كلّی ضرب كه استعمال كننده فردِ آن را ايجاد كرده است. نهايتاً آنكه اگر اين كلّی بصورت مطلق اراده شود نوع خواهد بود كه يا فرد آن را ايجاد نموده و يا گاهی نيز از باب تعدّدِ دالّ و مدلول يك حصّه خاصی از آن را با قيد آوردن به نحو تعدد دالّ و مدلول به ذهن می آورد كه صنف يا مثل خواهد بود.
 
 پاسخ و نقد شهيد صدر (قدس سرّه):
 پس از تعرّض به كلام ايشان در پی نقد آن برآمده اند كه اين سه دسته اطلاق حكايی هستند نه ايجادی زيرا محال است موضوع را در حالی كه كلّی است بوسيله لفظ جزيی در ذهن شنونده ايجاد كرد. در مورد صنف و مثل هم هرگز تصوير دالّ و مدلول از بابِ قيد زدنِ كلّى، به وسيله اطلاق ايجادی متحقق شود زيرا اگر آن لفظ خارجی كه تلفّظ شده است و يك وجود مشخص و جزئی حقيقی است را خواسته باشند قيد بزنند واضح است كه وجود خارجى، اطلاق و تقييد پذيرد و اگر مفهوم و تصور كلّی آن لفظ را بخواهند اخطار نمايند و آن را مقيد تصور كنند كه اين استعمال حكايی است و انتقال از تصور جزئی به تصور كلی است و در نتيجه تنها استعمال لفظ در شخص را استعمال يا اطلاق ايجادی می دانند.
 
 نظر مختار در باب اطلاق لفظ در شخص، نوع، صنف و مثل
 نظر مختار در باب اطلاق لفظ در شخص، نوع، صنف و مثل؛ که هر چهار دسته از اطلاقات مزبور ايجادی است. بر اساس بيانی كه در تفسير مرآتيّت در باب دلالت لفظی در فصل اوّل داشتيم و احساس لفظ را سببِ انتقال به سوی تصوّرِ معنی دانستيم و در موردِ احساس نيز اشاره كرديم احساس بالذات غير از مقولة تصوّر می باشد چنانچه اين احساس را عبارةٌ اُخرای تصوّر بدانيم مطلب همين است كه شهيد صدر (قدس سرّه) به آن رسيده اند وليكن بطور كلّی در تمامی استعمالات با توجّه به آنكه ذهن انسان از احساسِ لفظ مستقيماً و ابتداءً به سوی تصوّر معنی انتقال می يابد در اين موارد نيز از احساس لفظ به سوی تصوّر شخص يا تصوّر نوع يا تصوّر صنف منتقل می شود پس اين موارد نيز اطلاق به يك معنی إخطاری خواهد بود نه ايجادی. سابقاً بطور مبسوط گذشت اگر چه ممكن است در بادی أمر، قرن بين تصوّر لفظ و تصوّر معنی باشد ولی بتدريج بين احساس به لفظ است كه موجب تصوّر معنی خواهد بود و در اين موارد نيز شنونده احساس لفظ ضرب را می كند و آنگاه تصوّر آن در ذهنش خطور می نمايد پس در اينجا نيز از باب تعدّد دالّ و مدلول بوده و إخطاری است نه ايجادى.
 تنها تفاوت اين موارد با موارد ديگر در آن است كه آنجا ذهن شنونده از احساس لفظ به تصوّرِ معنی منتقل می شوند ولی در اين مواردِ چهارگانه از احساسِ لفظ، خود لفظ را تصوّر می كند و آن تصوّر در ذهن خطور می كند. طبق اين بيان همه موارد چهارگانه و نه تنها سه موردی كه ايشان بر آقای خويى (ره) اشكال گرفته اند اخطاری و از يك سنخ می باشند زيرا احساس به شيء غير از تصوّر آن است و در حقيقت از طُرُق و وسايل تصوّر می باشد. وقتی تلفّظ لفظِ ضرب، موجب تحريك حسّ سماعِ شنونده شد بدنبال آن تصوّر لفظ شكل می گيرد و بنابراين تصوّر لفظ، غير از ايجاد احساس لفظ می باشد و يكی نيستند.
 روح كلّی بيان ما آن است كه در تمامی استعمالات آنچه سبب تصور می باشد احساس است نه تصوّر وليكن گاهی منتقلٌ اليه، تصوّر معنی خواهد بود و گاهی تصوّر لفظ خواهد بود و بر اين اساس استعمال لفظ در شخص خودش را نيز می توان إخطاری دانست و می توان از احساس به لفظ تصور كل لفظ را نمود ابتداءً و بدون انتقال از تصور لفظ جزيی به تصور لفظ كلی كه اين بحث چندان مهم نيست و آن چه كه مهم است اين كه هيئت ميان لفظ موضوع و لفظ محمول در جمله از برای أعم از تصوری كه از احساس به لفظ در ذهن ايجاد می شود چه از مقوله معانی خارجی باشد و چه از مقوله خود لفظ باشد وضع شده است ولذا اطلاق ايجادی در باب الفاظ استعمال صحيحی است ولی در غير از باب الفاظ مانند اين كه كتابی را متكلم ارائه دهد و بگويد (شرائع) يعنی اين كتاب شرايع است صحيح نيست و بدين ترتيب نقض مرحوم محقق اصفهانی كه بر صحت اطلاق ايجادی گرفته است دفع می شود.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo