1403/10/09
بسم الله الرحمن الرحیم
استصحاب> تنبیهات استصحاب> التنبیه الثالث عشر (مصباح الأصول)
موضوع: استصحاب> تنبیهات استصحاب> التنبیه الثالث عشر (مصباح الأصول)
اشاره به تفصیل شیخ در رجوع به عام
بحث در این بود که اگر عامی داشتیم و این عام تخصیص خورد در یک زمانی و بعد از آن زمان شک کردیم که آیا حکم مخصص را باید بار کنیم ام لا؟ در اینجا مرحوم شیخ اعظم قدسسره معیار را این قرار دادند که اگر آن عام مکثر است مفرِّد است و کل زمانٍ زمانٍ را مستقلاً ملحوظ نظر قرار داده و برای هرکدام از زمانها حکم جداگانه جداگانه وضع کرده در اینجا به عموم عام مراجعه میکنیم. مثلاً گفته «اکرم کل عالم فی کل یوم» بعد گفت «لا تکرم زیدا العالم یوم الجمعه» اینجا روز شنبه و بعد از شنبه ما باید به عموم عام مراجعه کنیم، چرا؟ برای اینکه خود مولا توجه به هر زمان زمان زمان کرده و برای هر زمانی یک حکم جدایی جعل کرده، بنابراین فقط از آن عام حکم روز جمعه خارج میشود اما بقیهی ایام داخل در آن عام هست و خود عام روشن میکند. ولی اگر عام مکثر نبود و اینجور نبود که برای هر زمانی جداجدا حکم جعل کرده باشد، یک حکم واحد جعل کرده در بستر زمان که این را از آن تعبیر میکنند محقق خوئی حسب نقل به عام مجموعی، آن قبلی عام استغراقی به این عام مجموعی از نظر زمان که البته گفتیم این تعبیر تعبیرِ دقیقی نیست. ولی خب حالا مقصود روشن است که اگر گفت «اکرم العلماء ابداً» یا گفت «اکرم العلماء» و به اطلاق میفهمیم که یعنی برای همیشه. بعد روز جمعه را خارج کرد اینجا مرجع استصحاب حکم مخصص است. این فرمایش شیخ اعظم قدسسره.
اشکال محقق خراسانی
محقق خراسانی فرمایش شیخ را قبول نمیفرمایند به اینکه نمیشود معیار را فقط حالت عام قرار داد بلکه باید به حالت خاص هم توجه کرد و فلذا ایشان فرموده است وقتی توجه به عام و خاص هر دو میکنیم چهار صورت پدید میآید، چون تارةً هم عام و هم خاص مفرّد نیستند یعنی متکلم و مولا نه در ناحیهی عام زمان را مفرِّد و مکثر قرار داده که به تعداد زمانها حکم جعل کرده باشد و نه در ناحیهی مخصص این کار را کرده، گفته اکرم العلماء آنجا هم گفته لا تکرم زیداً یوم الجمعه و این یوم الجمعه که گفتند از باب ظرفیت آورده نخواسته بگوید اکرام یوم جمعهای را واجب کردم نه، حرام کردم در خاص، بلکه از باب ظرف ذکرش کرده که مقید نیست مکثر نیست.
مرحوم آقای آخوند فرموده اگر اینطور بود ما برای زمان بعد الجمعه باید استصحاب حکم خاص را بکنیم چون ظرف است و حکم عام را چرا نمیتوانیم به آن مراجعه بکنیم؟ برای خاطر اینکه این حکم عام بواسطهی این خاص قطع شده آن وجوبی که مولا جعل کرده بود روی این زید این قطع شد، بنابراین خود مولا که بعد از یوم جمعه را موضوع حکم جداگانه قرار نداده، آن حکمی را هم که قرار داده بود که بواسطهی این خاص قطع شد، پس بنابراین دیگر به آن عام نمیتوانیم مراجعه کنیم. بله خاص مراجعه به آن میشود میگوییم خب قبل از جمعه حرام بود اکرام این زید، الان شک میکنیم استصحاب بقاء حکم میکنیم. البته این در صورتی است که ما استصحاب در شبهات حکمیه را جاری بدانیم.
یک مورد استثناء در صورت اول
در همین صورت یک استثناء میفرمایند و آن این است که اگر آن دلیل مخصص ما یک جوری باشد که با استمرار حکم منافات نداشته باشد و حکم عام را قطع نکند مثل اینکه اولِ زمان را استثناء کرده باشد مثلاً فرموده «اوفوا بالعقود» هر عقدی که محقق میشود حالا بیع باشد اجاره باشد، مضاربه باشد، مزارعه هرچی «اوفوا بالعقود» بعد در مورد بیع فرموده که آن اولِ کار که مجلستان بهم نخورده متبایعین آن بالخیار است، آنجا وجوب وفاء نیست. خب در اینجا بعد از اینکه این دو نفر متبایع از مجلس آمدند بیرون به همان «اوفوا بالعقود» تمسک میکنیم میگوییم «یجب علیهما الوفاء» و استصحاب آن جوازی که در مجلس بودند دیگر نمیکنیم. چرا؟ برای خاطر این که کأنّ توضیح کلام ایشان حالا این باشد، عرف در اینجا میفهمد اینکه مولا گفته یجب الوفاء خود این مولا هم گفته تا توی مجلس هستید مقصودش وجوب وفاء بعد از این مجلس است.
پس بنابراین کأنّ صریحاً فرموده وفاء دائمی و همیشگی بعد از پایان یافتن مجلس مبایعه است اینجوری گفته. خب وقتی اینجوری گفت خودش اینجوری فرمود ما الان شک میکنیم بعد از اینکه از مجلس اینها متفرق شدند حالا فرض کنید که «فاذا افترقا وجب البیع» نداشته باشیم که خود آن دلالت، این را نداشته باشیم این را میگوییم که چی؟ در اینجا میگوییم مرجع ما همان عام است، چرا؟ برای اینکه فرموده است که بله این وجوب وفاء داری مستمراً، این وجوب وفاء هست برای ابداً و این وجوب وفاء به قرینهی آن مخصص (چون اول کار است) فهمیدیم مال بعد از آن زمان اول هست، پس این استمرار دارد به عموم عام مراجعه میکنیم و نوبت به استصحاب حکم مخصص نمیرسد، چون استصحاب در جایی حجت است که ما دلیل نداشته باشیم دلیل اجتهادی نداشته باشیم، اینجا دلیل اجتهادی همان عام ماست و حکم ما را، حکم آن زمان را دارد روشن میکند.
بله اگر یک استثنائی یک مخصصی آمد در اثناء آمد خارج کرد آنجا دیگر نمیتوانیم به عموم عام تمسک بکنیم. مثلاً مولا اینجوری گفت فرمود وقتی مطلع شدی که مغبون هستی خیار داری، وقتی مطلع شدی که مبیع تو معیوب است مبیعی که خریدی معیوب است خیار عیب داری، وقتی مطلع شدی، خب وسط وقت مطلع شد بعد از اینکه چند ساعت گذشته از معامله مطلع شد، این اینجا دیگر نمیتواند، اینجا دیگر نمیتواند به عموم عام رجوع کند چون آن قطع شد. اگر اول باشد پس آن استمرار از آن به بعد شروع میشود، اما اگر وسط شد اینجا دیگر دوتا حکم میشود، یک حکمی میشود قبل از اینکه مطلع شده باشیم میشود لزوم، بعد از اینکه مطلع شده باشیم میشود عدم لزوم ...
س: امکان جعل......
ج: واحد دیگر نیست، اگر میخواهید فرض با وحدت، خلف فرض وحدت است دیگر میگوید نمیشود.
س: ...
ج: چون یک حکم است دیگر، این حکم قطع شد تمام شد حکم دیگری باید جعل بکند، آنکه نمیتواند یک حکم واحد مستمر، استمرار با یک چیز است اگر قطع شد تخلل عدم موجب دوئیت میشود ...
س: ما استمرار را نمیخواهیم ؟؟؟ ما میخواهیم مجموعی بودن را بفهمیم و ...
ج: مجموعی هم که گفتیم نباید ....
س: ؟؟؟ به قرینهی اینکه در صدرش تخصیص خورده این اصل ؟؟؟ «اوفوا بالعقود» لزومش برای بعد از ؟؟؟ مجلس است چه عیبی دارد یک حکمی داشته باشیم که ؟؟؟ مجموعی باشد و از دلیل اینجوری بفهمیم که ؟؟؟ اگر وسطش آمدند استثناء کردند، فرض میگیریم وسطش آمدند استثناء کردند قبل و بعد ؟؟؟ و استمرار را اصلاً نیاز به ؟؟؟ استمرار ندارد دیگر، ما نیاز داریم که آیا عموم عام زمان حال بعد از تخصیص را میتواند مشخص کند یا نه؟ ...
ج: معاً با حکم واحد یا حکم متعدد؟
س: با حکم واحد بله ...
ج: حکم واحد؟
س: ؟؟؟ استثناء کردن میآیید میگویید استمرار ندارد، من سؤال میپرسم میگویم آیا میخواهید حال بعد از تخصیص را مشخص کنید بواسطهی دلیل اجتهادی؟ آیا نمیتواند ؟؟؟ دلیل اجتهادی داشته باشد که عام بعد از تخصیص را ؟؟؟
ج: با همان؟
س: آره با همان ...
ج: نه ...
س: ؟؟؟ حال بعد از تخصیص مشخص شده باشد، حال بعد از تخصیص امکان اعتبار جعل وجود دارد ؟؟؟ قبل و بعدش به حکم واحد اثبات میشود ؟؟؟
ج: علیایحال آنچه از فرمایش آقای آخوند میفهمیم این است که ایشان وحدت را به این میداند که استمرار داشته باشد، اگر تخلل عدم شد پس دیگر و یک وجوب قبل بود یک وجوب بعد بیاید پس این دوتا وجوب میشود چون تخلل عدم موجب دوئیت است هم عقلاً هم عرفاً، میشود دوتا. مثل اینکه شما یک کاسهی آب دارید، اگر این کاسهها را برداشتید و نصفش را در این لیوان ریختید نصفش را در این لیوان ریختید این میشود دوتا آب، دیگر یک آب نیست، این شد اینجا دوتا، تا اتصال هست وحدت هست اتصال که از بین رفت تخلل عدم شد وحدت از بین میرود. خب حالا ما فعلاً کلام آقای آخوند را داریم ذکر میکنیم تا اشکالات و نقض و ابرامهایی که شده عرض میکنیم.
خب این پس یک استثناء ایشان زدند که اگر آن مخصص مال اول کار باشد اول زمان باشد اینجا این با استمرار تنافی ندارد بلکه فهم عرف این میشود که این استمرار مال بعد از آن است، بعد از آن اول زمان است. اما اگر وسط بود و اول نبود این وسط هم که میگوییم یعنی اول نبود، این قهراً چی هست؟ قهراً موجب انفصال میشود موجب جدایی میشود و دیگر نمیتوانیم به آن عام مراجعه بکنیم. این فرمایش آقای آخوند است.
اشکال محقق خوئی
محقق خوئی قدسسره علی ما فی مصباح الاصول به این فرمایش اشکال فرمودند و فرموده است که فرمایش آقای آخوند در جایی درست است که دلیل بر استمرار غیر از دلیلی باشد که حکم را میآورد اما اگر استمرار را از همان دلیلی میفهمیم که حکم را افاده میکند آنجا فرمایش آقای آخوند درست نیست.
توضیح کلام محقق خوئی توسط محقق تبریزی
برای توضیح مطلب مرحوم استاد محقق تبریزی قدسسره را میآوریم. ایشان فرمایش آقای خوئی را نام نمیبرند میفرمایند قد یذکر و قد یقال به این شکل، همان فرمایش را ولی مثال زدند توضیح دادند، توضیح ایشان و مثال ایشان برای روشن شدن مسأله خوب است. ایشان فرمودند مثلاً در «اوفوا بالعقود» ما هم عموم افرادی را هم استمرار را از خود «اوفوا بالعقود» میفهمیم «العقود» جمع محلی به الف و لام است این آیهی مبارکه دلالت میکند هر فرد فرد فرد عقدی را شما وفاء کنید واجب است وفاء کنید، وجوب را و حکم را از همین دلیل میفهمیم، استمرارش را هم از همین دلیل میفهمیم، یکیاش به عموم افرادی یکیاش به اطلاق احوالی، که در هر حال شما این را وفاء کنید.
اینجا فرموده است که اگر دلیل خیار مجلس آمد گفت که متعاملین عند المعامله مادامیکه افتراق نکردند واجب نیست بر آنها وفاء و میتوانند بهم بزنند معامله را، در آنجا اگر بعد از اینکه از مجلس آمدند بیرون فرض کنید دیگر دلیلی نداریم، خب اینجا ما نمیتوانیم به عموم عام مراجعه کنیم چرا؟ برای خاطر اینکه یک دلیل بود این یک دلیل همانطور که آن فرد را خارج کرد اطلاق احوالی هم مال همان بود که در زمانی، خب خارج شد دیگر. میگفت که «اوفوا بالعقود» الان زید و عمرو نشستند معاملهی ماشینشان را زید ماشینش را به عمرو فروخت توی همان مجلس، همینجا «اوفوا بالعقود» چی میگوید؟ میگوید این معامله همین معامله که الان بین زید و عمرو محقق شد این دلیل خیار میگوید همین الان واجب نیست به این عمل کنی، این معامله بیرون از «اوفوا بالعقود» است این فرد را از «اوفوا بالعقود» خارج دارد میکند. خب وقتی این فرد خارج شد عموم احوالی هم که مال این فرد است خارج میشود دیگر، اینجا نمیتوانیم به عموم عام مراجعه کنیم.
اما اگر اینجوری نبود یک دلیل گفت «كُلُوا وَ اشْرَبُوا حَتّى يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الْأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ» از مفهوم این دلیل میفهمیم که از اول طلوع فجر امساک واجب است این را از این دلیل فهمیدیم، این امساکِ واجب است؛ اما حالا این امساک را ما باید تا آخر داشته باشیم یا نه؟ این آیه که دلالت بر این نمیکند، میگوید تا این زمان بیاشامید و بخورید، همین که این زمان شد یعنی طلوع فجر شد دیگر امساک کنید. حالا این امساک را من تا کی انجام بدهم؟ دلیل دیگر آمده گفته «وَ أَتِمُّوا اَلصِّيامَ إِلَى اَللَّيْلِ» پس یک دلیل اصل امساک را آورده یک دلیل دیگر آمده گفته این امساکِ را ادامه بده تا شب «أَتِمُّوا اَلصِّيامَ إِلَى اَللَّيْلِ» خلافاً لـ«اوفوا بالعقود» که آن هم خودش گفت وجوب وفاء هست هم گفت این وجوب وفاء همینطور استمرار دارد. اینجا یکی گفت امساک کنند در طلوع الفجر، یکی دیگر آمد گفت این امساکِ را ادامه بده تا شب.
ایشان فرموده حرف آقای آخوند اینجا میشود پذیرفت که بگوییم بله آن زمان اول از «اوفوا بالعقود» خارج شد وجوب وفاء، ببخشید این مثال اینجا میگوییم در زمان اول فرض کنید عند طلوع الفجر همانجا این آقا یک عطش عجیبی برایش واقع شد و بخاطر ادلهای که میگوید که حرج، لا حرج علیکم فلان و اینها گفتیم الان عیب ندارد الان یک آبی به اندازهای که رفع حرج بشود بنوش، اینجا میتوانیم بگوییم که به «أَتِمُّوا اَلصِّيامَ إِلَى اَللَّيْلِ» تمسک کنیم بگوییم همین اول فجر اگر عطش آنجوری پیدا کردی اشکالی نداری آب بنویشی ولی دیگر بعد باید تا شب امساک کنی. چون دلیلمان جدا است دلیل استمرارمان جدا است. اما اگر آمد وسط روز یک تشنگی اینچنینی به او عارض شد و گفتید اشکال ندارد آب بنوشید، اینجا دیگر نمیتوانیم به «أَتِمُّوا اَلصِّيامَ إِلَى اَللَّيْلِ» تمسک کنیم.
این توضیحی است که ایشان راجع به فرمایش استاد دادند: «ففی مثل ذلک» که «اتموا الصیام الی اللیل» داریم «لو خرج فرد عن تحت العام فی زمان فیمکن التفصيل بأنه لو كان الخروج في الوسط فلا يمكن الأخذ بالإضافة إلى الإمساك بعد ذلك الزمان الوسط بخلاف خروج فرد في الأول كما إذا كان المكلف عطشانا عند طلوع الفجر بعطش يضر بحاله فإنه يمكن أن يتمسك بالعام الثاني» که «اتموا الصیام» باشد «في إثبات وجوب الإمساك عليه مما بعد الفجر إلى دخول الليل» اینجا میشود. اما در آن اولی آنجایی که وسط باشد نمیشود و آن میشود. این فرمایشی است که فرمودند.
اشکال محقق تبریزی
بعد خود ایشان استاد قدسسرهما اشکال میکنند میگویند نه، فرقی بین اینکه ما دلیلمان یکی باشد دلیل حکم و دلیل استمرار یک چیز باشد مثل «اوفوا بالعقود» یا دو چیز باشد مثل آیهی شریفهی صوم «و اتموا الصیام الی اللیل» اینها فرقی نمیکنند چرا؟ میفرمایند برای اینکه بالاخره وقتی اول وقت این آقا آمد آب خورد دیگر این موضوع صوم نیست که بگوید ادامه بدهد «اتموا الصیام الی اللیل» این چه فرقی میکند وسط باشد یا اول باشد؟ این واسطهی نوشیدن آب همین که آب را نوشید دیگر این صائم نیست تا «اتموا الصیام الی اللیل» او را بگیرد. بنابراین این مطلب شما تمام نیست اینجا اشکال کردید به آقای آخوند و فرمودید حرف شما در یک صورت قبول است در یک صورت قبول نیست نه، حرف آقای آخوند مطلقا درست نیست این استثناء مطلقا درست نیست و فرقی بین اول و وسط نیست.
س: ...
ج: بله حالا آن فرمایش آقای نائینی اینها انشاءالله بعداً انشاءالله متعرض میشویم.
س: ...
ج: نه، بله این ظاهر فرمایش آقای خوئی غیر از آن است.
نکته مغفول در کلام محقق خراسانی و تفسیری دیگر از کلام ایشان
عرض میکنم آن نکتهای که عرض میکردیم که حالا توی این کلمات بزرگان به آن توجه نشده این است که اگر توضیح فرمایش آقای آخوند این باشد که ایشان میفرماید ما از دلیل، یک حکم مستمر فهمیدیم، حالا چه به خود آن دلیل بفهمیم چه به دلیل آخر بفهمیم که آن حکمِ مستمر است مثل اینکه شارع فرموده است که احکامی را جعل فرموده بعد فرمود «حلال محمد صلی الله علیه و آله و سلم حلالٌ الی یوم القیامه و حرامه حرامٌ الی یوم القیامه» یعنی به یک دلیل آخری خود شارع فرموده احکامی که من جعل کردم، که حلال و حرام هم درحقیقت به معنای کل مجعولاتش است مجعولات تکلیفی و وضعی هم هست، این حلال فقط حلال تکلیفی نیست حرام هم حرام تکلیفی فقط نیست. یعنی هرچه قانون برای بندگانم جعل کردم و پیامبر آورده است الی یوم القیامه هست حلال او حلالٌ الی یوم القیامه و حرام او حرامٌ الی یوم القیامه.
پس فرمایش آقای آخوند این است که بعد از اینکه ما فهمیدیم این احکام یا به خود دلیل یا به دلیل خارجی فهمیدیم یک حکم مستمر است هرجا این را فهمیدی که یک حکم مستمر نه احکام، نه مکثر بود، نه. یک حکم مستمر را شارع جعل کرده و حالا یا به همان دلیل یا به دلیل دیگر فرمودند این استمرار دارد، حال اگر آمد با یک دلیلی اول را استثناء کرد مثل همین که فرموده مادامی که متبایعین در مجلس هستند خیار دارند یعنی لزوم نیست وجوب وفاء نیست. خب با این دلیل، آیا عرف از اصل الاستمرار دست برمیدارد؟ یا به قدر متیقن عقد اکتفا میکند؟
میگوید اینجور جاها که اول آمده گفته چون اول استثناء کردند با استمرار ناسازگاری ندارد، بلکه وسط است که با استمرار علیایحال ناسازگاری دارد چون قطع میکند قبل و بعد را. وسط قبل و بعد را از هم منفک میکند جدا میکند دیگر استمرار معنا ندارد.
ولی اول کار یا عرض میکنم حتی آخر کار، بگو آن بقیه آخر کار اینکه با استمرار منافاتی ندارد، یک حکم مستمر قابل فرض است که اینکه آقای آخوند هم فرمودند اول غیر این نه، خب همین تعلیقه هم میشود به آن اضافه کرد که اول یا آخر، در جاهایی که اینجور، مثلاً اگر دلیلی آمد در همین صوم فرمود یک دقیقه به غروب اگر دیگر تشنه شدی عیب ندارد آب بخوری، اگر آن آخر تشنه شدی عیب ندارد آب بخوری، خب این منافاتی ندارد میگوید حکم واحدی جعل کرده حکم واحد مستمر است، حالا این استمرار یکوقت از بعد از آنِ اول شروع میشود آنِ اول یا قبل از آنِ آخر پایان مییابد ولی استمرار بالاخره دارد.
بنابراین فرمایش آقای آخوند این میشود که اگر بگوییم عرف در اینجور موارد جمع بین آن دلیل و دلیل مخصص این میکند که آن دلیل دارد استمرار را دلالت میکند حالا یا بنفسه یا به دلیل خارج، میگوید این حکمی که من اینجا جعل کردم استمرار دارد. آیا آن مخصص با اصل الاستمرار منافات دارد یا با اینکه مبدأ استمرار اول باشد منافات دارد؟ با کدام منافات دارد؟ با اصل الاستمرار منافات دارد؟ نه، با اینکه استمرار من الاول باشد منافات دارد یا استمرار الی الاخر باشد منافات دارد، ولی با اصل الاستمرار که منافات ندارد. پس بنابراین آن مقداری که دلیل داریم که از استمرار رفع ید کنیم نسبت به اول است. اما نسبت به بقیه دلیل بر رفع ید از استمرار نداریم.
س: ؟؟؟ فهمیدیم صیام است و صیام واحد مستمر است و واحد و آن موضوع مستمر از اول ؟؟؟ از اینجا شروع میشود و ؟؟؟ کل موضوع مستمر چه اولش چه آخرش چه وسطش ؟؟؟ آن کل از کلیت مجموعی میافتد و دیگر صیامی ؟؟؟ اصل استمرار درست است اما اگر اصل استمرار نیست موضوع مستمره لکله باید باشد لکله، لوجهه ...
ج: ببینید عرض من هنوز تمام نشده بود، عرض من این است که اگر توضیح کلام آقای آخوند این باشد که من عرض میکنم درست؟ این باشد، آقای خوئی به این چی جواب داده؟ استاد قدسسرهما به این چی جواب داده؟ نمیگویم این حرفها را جواب ندارد درست؟ میگویم شما کلام آقای آخوند را چهجور توضیح دادید؟ اگر فرمایش آقای آخوند این است توضیحش این باشد این را شما چی جواب میدهید؟ و مثال صیام که استاد زدند مثال صیام یک تفاوتی دارد چون در صیام اصلاً ذات موضوع صیام این است که اگر گفتیم امساک از مبدأ تا منتها هست این دیگر این فرد نیست مثل موارد استهلاک میماند، اما جاهایی که اینجوری نیست بیع است اینکه دیگر خراب نمیشود که، اینها را آن جاهایی که موضوع باقی میماند فقط آن استمرارِ میخواهد از بین برود؛ خصوصیت صیام این است که با خوردن اصلاً صیام دیگر صدق نمیکند تا شما بفرمایید که، ایشان میفرماید خب صیامی نیست که بگوید استمرار بدهد. این مثال فرق میکند آقای خوئی هم خودش این مثال را نزده البته، ایشان برای توضیح این مثال را زده بودند.
خب حالا چون امروز ظاهراً نه دی هست و برای شکرانهی این نعمت حق تعالی که به این ملت شریف عنایت فرمود که با بصیرت و توجه به وظائفی که بر عهدهشان هست از حق و حقیقت و اهلبیت علیهمالسلام دفاع کردند و در صحنه حاضر شدند این روز یکی از ایام اللهی است که برای همیشه باید زنده نگاه داشته بشود و شکر او بجای آورده بشود بخصوص در این زمان ما که مسائل برای انحراف و عدم توجه اقشار مختلف به مسائل بنیادین بخصوص با این بعضی این تصمیماتی که علی القول گرفته میشود در بعضی از محافل که اسباب هجوم بر ذهن جوانها و دل جوانها و خدای نکردم مشغول کردن آنها به یک سلسله اموری که همانجور که تاریخ نشان داده است باعث میشود که از معنویات و از امور اساسی غفلت پیدا بشود یا بیاعتنا بشوند نسبت به آنها، خیلی لازم است که همهی ما بخصوص حوزویان و فضلاء و طلاب محترم اجر بنهیم و همان مطلبی که رهبری عزیز و معظم دام ظله العالی بارها فرمودهاند جهاد تبیین و روشنگری را انشاءالله پیوسته مدنظر قرار بدهیم. حالا امروز هم یک تجمعی ظاهراً هست بنا شد که ما حالا سر ساعت ده، البته وظیفهمان هم این است که سر ساعت ده تمام بکنیم و انشاءالله بحث بعدی را هم تا از ده و ربع اگر شروع کنیم انشاءالله جوری تمام کنیم که به آن تجمع هم بتوانیم شرکت داشته باشیم انشاءالله!