درس تفسیر استاد سیدجعفر سیدان
93/12/20
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر قرآن کریم
﴿إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي هِيَ أَقْوَمُ﴾[1]
مباحث مختلفي به عنوان آيات اعتقادي قرآن مجيد مطرح شد. مباحثي در توحيد و بعد بخشي در مسئلهي اختيار و بعد هم در ارتباط با مسئلهي معاد كه بخشي از مسائل معاد مورد صحبت قرار گرفت، محشور در قيامت چيست؟ و همچنين مسئلهي بهشت و نعمتهاي بهشتي چگونه است و نيز مسئلهي عذاب و خلود در عذاب. اينها مسائلي بود كه به مقدار لازم به فضل إلهي صحبت شد. از مباحث مربوط به معاد مسئلهي ميزان تطائر كتب و صراط هست كه اينها هم در كتب كلامي در كتب فلسفي در كتب حديثي مطرح هست كه چيست؟
حالا امروز در حدّي كه ظهور آيات و روايات مربوط به دو مسئلهاست ميزان و تطائر كتب انشاءالله به عرضتان ميرسد و ضمائم و حواشي نسبت به اين قسمت ان شاء الله طبعا بعد از فروردين خواهد بود و همچنين مسئلهي صراط.
در ارتباط با ميزان در اينكه وسيلهي سنجشي بعد از اين عالم و در قيامت در كار هست آيات بسيار متعدّد و روايات فراوان وزني ميزاني وسيلهي سنجشي در كار هست حالا اين وسيلهي سنجش چيست؟ آنچه اعمال افراد با او وزن ميشود و نتيجتاً ثواب و عقابشان نتايج كارشان مشخص ميگردد چيست؟
بعضي گفتهاند كه عدل إلهي است. اين ميزاني كه در آيات شريفه و روايات آمده وسيله ي سنجش عدل خداست كه خداوند با عدلش بررسي ميشود اعمال افراد و نتايج كارهايشان به آن ابلاغ ميشود. بعضي گفتهاند كه اين وسيله ي سنجش كه اصل اين ميزان و وسيله ي سنجش قطعي پيامبر و ائمهي معصومين : هستند. اينها هستند كه به كار عباد رسيدگي ميكنند و حساب و كتاب مردم با اينهاست و اين تعبيري كه شده در آيات و روايات كه سنجشي در كار هست، يعني اين شخصيتهاي إلهي كه وسيله ي رسيدگي به كارها و اعمال عباد هستند.
بعضي هم با توجه به همهي اين حرفها كه متوجهش بوده اند گفتهاند اينها مسائلي است كه به ذهنها رسيده است و گفته شده اما حقيقت امر وسيله ي سنجش و ميزان و وزن چيست؟ حقيقت امر روشن نيست و بر آنچه هست ما معتقديم تا بعد در صحنه ي قيامت مشخص بشود كه چيست. و مسائل ديگري هم گفته شده كه انشاءالله بعد از تعطيلات.
حالا تا اينجا مسائلي است كه به طور معمول در كتب كلامي در كتب حديثي آمده است. در همين جزوه ي دروس اعتقادي كه گاه گاهي از همين نوشته قرائت شده كه نسبتاً نوشته ي مختصر و در عين حال به نسبتي مستحكم و استوار هست در ارتباط با توحيد و نبوت و امامت و معاد به اين صورت اينجا آمده دروس اعتقادي صفحه ي265:
از جريانهايي كه در صحنهي قيامت انجام ميگيرد و در قرآن و حديث مكرّر و بسيار تذكر داده شده است وزن اعمال و ميزانهاي سنجش كردار مردم است قسمتي از ادله ي شرعيه ي مربوط به ميزان آيات و احاديث زير است توجه هم داريد كه اين مسائل مسائلِ به اصطلاح غيب است و آنچه ميتواند در اين مسائل ميزان باشد براي شناخت شاخص باشد براي تشخيص مطلب، بياناتي است كه از وحي رسيده و الا از نظر فكري و عقلاني عقل در ارتباط با اين مسائل راه ندارد. غيب است براي عقل راهي براي اينكه بفهمد كه اين ميزان چيست نيست، و بالنتيجه آنچه ميتواند ميزان باشد براي تشخيص ميزان و تطاير كتب و امثال ذلك در مباحث بعد از اين عالم ميشود مدارك وحياني در احاديث و آيات چنين آمده:
آيه 8و9 سورهي اعراف: (وَ الْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازينُهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ*وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازينُهُ فَأُولئِكَ الَّذينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بِما كانُوا بِآياتِنا يَظْلِمُونَ)[2] كه مشخص است (وَ الْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ) مسئلهي سنجش مسئلهاي است جدّي و استوار و به حقّ است. بعد هم (فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازينُهُ) آنهايي كه وزنه ي اعمالشان سنگنين باشد كارهايخيرشانزيادباشد(فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ) آنهايي هم كه (وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازينُهُ فَأُولئِكَ الَّذينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بِما كانُوا بِآياتِنا يَظْلِمُونَ).
قال الله تبارك و تعالي: (وَ نَضَعُ الْمَوازينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيامَةِ) موازين قسط در روز قيامت گذاشته ميشود (فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً) به هيچ كس ظلم نخواهد شد. (وَ إِنْ كانَ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنا بِها وَ كَفى بِنا حاسِبينَ)[3] اگر كارهاي افراد به قدر وزن دانه اي از خردل كه بسيار دانه هاي اين گياه ريز است كوچك است كارهاي انسانها باشد ما آنها را خواهيم آورد (أَتَيْنا بِها) با آن قدرتي كه براي همهي انسانها در چنين كيفيت فوق العاده اي كه حتي كارهايي كه بقدر وزن يك دانه ي بسيار ريزي است نيز از حساب نمي افتد، آن قدرتي كه چنين قدرت بررسي دارد ماييم مايي كه خلق كرديم و نزديكيم مايي كه همهي اينها در اختيار ماست(وَكَفىبِناحاسِبينَ).
آيه ي سوّم سوره ي قارعة آيه 6 و 9: (فَأَمَّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوازينُهُ *فَهُوَ في عيشَةٍ راضِيَةٍ*وَ أَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوازينُهُ*فَأُمُّهُ هاوِيَةٌ)[4] باز موازين، وزن و موازين و اين تعبيرها در آيات مختلف.
در بيان پيغمبر اكرم در امالي در مجلس الثالث و همچنين بحار الانوار كتاب العدل و المعاد باب الميزان حديث 2 و جلد2، حديث 7صفحه248 در بحار شريف هم آمده:
«حُبِّي وَ حُبُّ أَهْلِ بَيْتِي نَافِعٌ فِي سَبْعَةِ مَوَاطِنَ أَهْوَالُهُنَ عَظِيمَةٌ» هفت موردي كه كارها مشكل است آنجا، «عِنْدَ الْوَفَاةِ» وقت مردن. «وَ فِي الْقَبْرِ وَ عِنْدَ النُّشُورِ» وقتي كه زنده ميشوند افراد «وَعِنْدَالْكِتَابوعِنْدَ الْحِسَابِ وَ عِنْدَ الْمِيزَانِ وَ عِنْدَ الصِّرَاطِ»[5] كه اينجا ميزان وحساب دو تا آمده.
و حديث ديگر هم در اين زمينه هست و احاديث بسيار از حضرت سجاد7كه موعظه ميكردند مردم را و حديث در روضه ي كافي هست و در بحار الانوار كتاب العدل و المعاد هم هست:
«اعْلَمُوا عِبَادَ اللهِ أَنَ أَهْلَ الشِّرْكِ لَا يُنْصَبُ لَهُمُ الْمَوَازِينُ» آنها كه مشركند آنها ميزان برايشان نيست بي حساب و كتاب بايد بروند دوزخ. «لَا يُنْصَبُ لَهُمُ الْمَوَازِينُ وَ لَا يُنْشَرُ لَهُمُ الدَّوَاوِينُ» آنها ديگر پرونده هاي اعمالشان بررسي نميشود «وَ إِنَّمَا يُحْشَرُونَ إِلى جَهَنَّمَ زُمَراً» گروه گروه به طرف جهنّم كشيده ميشوند. «وَ إِنَّمَا نَصْبُ الْمَوَازِينِ وَ نَشْرُ الدَّوَاوِينِ لِأَهْلِ الْإِسْلَام»[6] مسلمانها هستند كه برايشان حساب و كتاب مطرح است.
آن وقت در ارتباط با اين مسئلهي معاد در مسئلهي ميزان كه عرض شد اين ميزان چيست؟ عرض كردم بعضي گفتهاند عدل الهي است بعضي هم گفتهاند ائمهي معصومين: و منافاتي با تعابيري كه شده ندارد و قابل جمع است و از مرحوم شيخ مفيد هم چنين نقل شده كه ايشان گفتهاند مقصود از ميزان مقابلهي بين اعمال و پاداش مربوط به اعمال است از اين مقابله تعبير شده به ميزان حالا اين مقابله بوسيله ي عدل إلهي انجام ميشود پس با مسئلهي عدل كه گفته شد منافات ندارد، اين مقابله بوسيله ي ائمه :انجام شود منافاتي با هم ندارد.
اما مرحوم علامهي مجلسي به اين صورت مسئله را تمام كردهاند بعد از اينكه حرفها همه را آورده اند، و به طور معمول در اين مباحث مرحوم علامهي مجلسي چيزي فروگذار نميكنند احتمالات مختلف اقوال مختلف را نقل ميكنند بعد فرمودهاند:
«فنحن نؤمن بالميزان و نرد علمه إلى حملة القرآن» حقيقت اين ميزان چيست علمش با اهلش هست. «و لا نتكلف علم ما لم يوضح لنا بصريح البيان» چيزي كه براي ما به صراحت بيان نشده است خودمان را به تكلّف نميافكنيم كه چيزهايي ببافيم چيزهايي توهم كنيم چيزهايي در نظر بگيريم در حالي كه از ادله استفاده نميشود و مطلب هم مطلب استدلالي نيست مطلبي است كه از مطالب وحياني و نقلي بايد استفاده بشود. «و لا نتكلف علم ما لم يوضح لنا بصريح البيان و الله الموفق و عليه التكلان»[7] .
و همچنين در ارتباط با تطاير كتب اين هم از چيزهايي است كه در آيات و روايات فراوان آمده كه پرونده ها به دست افراد داده ميشود بعضي از طرف راستشان آنها كساني هستند كه اهل سعادتند و بعضي از طرف چپشان كه اينها گرفتارند اين هم در آيات هست هم در روايات باز بخصوص اينجاها حرفهايي هست و من واردش نميشوم.
در تقسيم نامه هاي اعمال آياتي كه هست بعضي آيات اين است:
قال الله تبارك و تعالي: (وَ كُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ في عُنُقِهِ) هر كسي را پرونده اش را به گردنش مي اندازيم. (وَ نُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ كِتاباً يَلْقاهُ مَنْشُوراً)[8] پرونده اش را روز قيامت در اختيارش ميگذاريم. (اقْرَأْ كِتابَكَ كَفى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسيباً)[9] پس از مسئلهي تطاير كتب به اين صورت صحبت شده (اقْرَأْ كِتابَكَ كَفى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسيباً).
آيه ي دوّم سوره ي مباركه ي الحاقه آيه ي 19 تا 26:
(فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمينِهِ فَيَقُولُ هاؤُمُ اقْرَؤُا كِتابِيَهْ) خيلي خوشحال است به ديگران ميگويد بياييد ببينيد وضعيتم چيست؟ (إِنِّي ظَنَنْتُ أَنِّي مُلاقٍ حِسابِيَهْ) من فكر ميكردم كه در چنين روزي اين برنامه باشد (فَهُوَ في عيشَةٍ راضِيَةٍ) آن كسي كه كتابش به طرف راستش داده شده (في جَنَّةٍ عالِيَةٍ * قُطُوفُها دانِيَةٌ) در بهشتي بسيار بسيار مرتفع و ميوه هايي كنار هم قرار گرفته (كُلُوا وَ اشْرَبُوا هَنيئاً بِما أَسْلَفْتُمْ فِي الْأَيَّامِ الْخالِيَةِ).
كه اين آيات را به عنوان بحث كلامي داريم ميخوانيم و چه خوب است كه در ارتباط با اين آيات حالت توجه به مضمونش به عنوان مطلب و محتواش داشته باشيم كه مطلب از اين قرار است كه ريز و درشت اعمال انسان دقيق به او بر ميگردد،لحظه لحظه اي نيست كه بر انسان ميگذرد مگر اينكه اين لحظه به خودش عود خواهد كرد إن كان خيرا فخير و إن كان شرا فشر. كه حالا يك حديث عجيبي در تتمهي اين احاديث هست عرض ميكنيم. (وَ أَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِشِمالِهِ فَيَقُولُ يا لَيْتَني لَمْ أُوتَ كِتابِيَهْ*وَ لَمْ أَدْرِ ما حِسابِيَهْ)[10] اي كاش معلوم نميشد كه وضعيتم چيست.
حديثي كه در اين زمينه هست و احاديث بسيار هست يكي اين است:
از امام صادق7: «إِنَّ اللهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِذَا أَرَادَ أَنْ يُحَاسِبَ الْمُؤْمِنَ أَعْطَاهُ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ وَ حَاسَبَهُ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَهُ فَيَقُولُ عَبْدِي فَعَلْتَ كَذَا وَ كَذَا وَ عَمِلْتَ كَذَا وَ كَذَا فَيَقُولُ نَعَمْ يَا رَبِّ قَدْ فَعَلْتُ ذَلِكَ فَيَقُولُ قَدْ غَفَرْتُهَا لَكَ وَ أَبْدَلْتُهَا حَسَنَاتٍ فَيَقُولُ النَّاسُ سُبْحَانَ اللهِ أَ مَا كَانَ لِهَذَا الْعَبْدِ سَيِّئَةٌ وَاحِدَةٌ وَ هُوَ قَوْلُ اللهِ عَزَّ وَ جَلَ فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ فَسَوْفَ يُحاسَبُ حِساباً يَسِيراً» در مجموع چون روبراه بوده با او براحتي برخورد ميشود. «وَ يَنْقَلِبُ إِلى أَهْلِهِ مَسْرُوراً» مي پرسد كه اهلش كجا هستند؟ حضرت ميفرمايند بله اهلش همان اهلي كه در دنيا داشته در آخرت هستند در صورتي كه آنها آدمهاي خوبي باشند.
«قُلْتُ أَيُّ أَهْلٍ قَالَ أَهْلُهُ فِي الدُّنْيَا هُمْ أَهْلُهُ فِي الْجَنَّةِ إِنْ كَانُوا مُؤْمِنِينَ قَالَ وَ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ شَرّاً حَاسَبَهُ عَلَى رُءُوسِ النَّاسِ وَ بَكَّتَهُ وَ أَعْطَاهُ كِتَابَهُ بِشِمَالِهِ وَ هُوَ قَوْلُ اللهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ أَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ وَراءَ ظَهْرِهِ فَسَوْفَ يَدْعُوا ثُبُوراً» ميگويد واويلا بيچاره شدم. «وَ يَصْلى سَعِيراً إِنَّهُ كانَ فِي أَهْلِهِ مَسْرُوراً» در دنيا خيلي خوش بوده در دنيا به خيالش خودش منكر قيامت بوده ميگفته خوش باشيم و دنبال شهوات بوده. «قُلْتُ أَيُّ أَهْلٍ قَالَ أَهْلُهُ فِي الدُّنْيَا قُلْتُ قَوْلُهُ إِنَّهُ ظَنَّ أَنْ لَنْ يَحُورَ» فكر ميكرده قيامتي در كار نيست «قَالَ ظَنَّ أَنَّهُ لَنْ يَرْجِعَ»[11] فكر ميكرده كه برگشتي ندارد.
از حضرت صادق7 اين جور نقل شده كه حضرت فرمودهاند:
«فِي قَوْلِهِ اقْرَأْ كِتابَكَ كَفى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ قَالَ يَذَّكَّرُ الْعَبْدُ جَمِيعَ مَا عَمِلَ وَ مَا كُتِبَ عَلَيْهِ حَتَّى كَأَنَّهُ فَعَلَهُ تِلْكَ السَّاعَةَ» تمام كارهايش را ميبيند مثل اينكه همين الآن انجام داده. «فَلِذَلِكَ قَالُوْا يا وَيْلَتَنا ما لِهذَا الْكِتابِ لا يُغادِرُ صَغِيرَةً وَ لا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصاها»[12] .
آخرين حديثي كه عرض كنم اين است كه:
عن الصّادق7: «إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ دُفِعَ إِلَى الْإِنْسَانِ كِتَابُهُ ثُمَّ قِيلَ لَهُ اقْرَأْ قُلْتُ فَيَعْرِفُ مَا فِيهِ فَقَالَ إِنَّ اللهَ يُذَكِّرُهُ فَمَا مِنْ لَحْظَةٍ وَ لَا كَلِمَةٍ وَ لَا نَقْلِ قَدَمٍ وَ لَا شَيْءٍ فَعَلَهُ إِلَّا ذَكَرَهُ كَأَنَّهُ فَعَلَه» خيلي عجيب است تمام كارهايش را يادش مي آيد. اين است كه تنها چيزي كه ميتواند همهي بديها را محو كند و از بين ببرد أساسا توبه است برگشت است و از خود خدا خواستن و به وساطت معصومين:تبديل سيئات را به حسنات درخواست نمودن ميتواند كارساز باشد. « فَمَا مِنْ لَحْظَةٍ وَ لَا كَلِمَةٍ وَ لَا نَقْلِ قَدَمٍ وَ لَا شَيْءٍ فَعَلَهُ إِلَّا ذَكَرَهُ كَأَنَّهُ فَعَلَه إلّا ذكره، كأنّه فعله تلك الساعة، فلذلك قالوا: ياوَيْلَتَنا ما لِهذَا الْكِتابِ لا يُغادِرُ صَغِيرَةً وَ لا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصاها»[13] .