< فهرست دروس

درس تفسیر استاد سیدجعفر سیدان

90/08/04

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفسیر قرآن کریم

 

﴿إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي‌ هِيَ أَقْوَمُ﴾[1]

آيات توحيدى قرآن كريم مورد صحبت بود فهرستى ابتداء گفته شد بخشى از آنها صحبت شد، آن‌چه جلسات اخير مطرح شد اصل ﴿لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ﴾[2] بود عرض شد كه از اصول توحيدى كه از قرآن كريم به خوبى استفاده مى‌شود و اصلى است محكم و استوار، اصل ﴿لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ﴾ است، در اين مورد روايات مربوطه گفته شد و حديث مفصَّلى از حضرت امام حسين در تفسر معناى صمد كه از حضرت سؤال شده بود قرائت شد كه حضرت صمد را تفسير كردند به جملات بعدى بعد به اين مناسبت ﴿لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ﴾ را توضيح دادند و هر نوع جدايى هرچند لطيف به‌مانند جدايى كلام از لسان انسان، جدايى فكر از روح و قلب و مغز و هرچه تعبير كنيد از انسان، گاهى عرض مى‌شد بوى گل از گل، هر نوع جدايى را نفى كردند در توضيح ﴿لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ﴾ كه به‌تفصيل گفته شد و ضمنا گفته شد كه با توجّه به اين اصل اين مسأله كه ذات مقدَّس حضرت حقّ متطور باشد يا اينكه از حضرت ترشُّح كند چيزى تنزّل پيدا كند چيزى، اينها هم نفى شد و بعضى از عبارات و مسائل مربوط به‌اين قسمت هم گفته شد در توضيح ﴿لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ﴾ و بخشى از نظريّاتى كه در بعضى از مكاتب هست عبارات خوانده شد و عرض شد با اين اصل توحيدى آنها منفى است.

آن‌چه امروز در تتمّه اين بحث به عرضتان مى‌رسد تا ان‌شاءاللّه‌ بحث جلسه بعد ما در ارتباط با اين اصل كه ذات مقدَّس حضرت حقّ مختار است به‌معناى سلطه بر فعل و ترك در مقابل نظريّاتى كه‌ توضيح داده خواهد شد اجمالاً عرض كردم كه كسى بخواهد مطالعاتى داشته باشد در اين قسمت و نظريّات مختلف را بحث بعدي ما ان‌شاءاللّه‌ اين است، و امّا تتمّه اين بحث دوتا مطلب به عرض شما مى‌رسد.

1 ـ اينكه در اين روايت هائى كه خوانديم تاكنون نفى ولادت كه ﴿لَمْ يَلِدْ﴾ ونفى ولادت حضرت حقّ از شي‌ء كه ﴿وَ لَمْ يُولَدْ﴾ اينها به معناى عامّ خودش گفته شد كه همان مطلق جدا شدن از چيزى يا جدا شدن چيزى از حضرت حقّ، كه مكرّر رواياتش خوانده شد.

در اين مورد رواياتى كه هست استدلالى در جهت اين كه چرا ﴿لَمْ يَلِدْ﴾ و چرا ﴿وَ لَمْ يُولَدْ﴾، استدلالى هم اشاره شده در بعضى از روايات هست كه ﴿لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ﴾ به خاطر اينكه اگر چنين چيزى باشد مشاركت لازم مي آيد، وقتى چيزى ولادت پيدا كند به همان معناى جدايى از ذات، پس با ذات شركت دارد، ذات اگر از چيزى جدا شده باشد باز با آن شى‌ء مشاركت دارد، مشاركت لازمه‌اش تركيب است، ما به الإِشتراك، ما به الإِمتياز با فرض تغاير لازم آيد و ما به الاشتراك و ما به الإِمتياز و نتيجتا تركيب، تركيب لازمه‌اش احتياج، احتياج لازمه‌اش عدم وجوب وجود و قائم نبودن بالذَّات با همه ادلّه مثبِت توحيد، مثبت اثبات حقّ، مثبِت حقيقت واجب الوجود به تعبير اصطلاحى قائم بالذّات با آن ادلّه سازگار نيست كه جاى خودش مُحَكَّم است.

بنابراين اگر «يلد» باشد و اگر «يولد» باشد لازمه‌اش مشاركت است، لازمه مشاركت هم احتياج است و به احتياج كه منتهى شد با قائم بالذّات بودن و وجوب وجود سازگار نيست در بعضى از روايات هم به گونه ديگرى اشاره به استدلال شده كه شبيه به همين است و آن اين است كه فرموده‌اند مشابهت لازم مى‌آيد چه اينكه اگر چنانچه چيزى وَلَد شیئى شد، وَلَد با والدش مشابه است و بالنَّتيجه لازم مى‌آيد مشابهت باز عدم مشابهت هم از مسائل قطعى است به خاطر همين استدلالى كه الآن گفته شد يعنى باز اگر مشابهت با چيزى باشد لازمه‌اش شركت است و لازمه شركت هم ما بِهِ الإِمتياز، ما به الاشتراك داشتن و بالنَّتجيه تركيب است و لازمه تركيب هم كه نيازمندى احتياج است باز با وجوب وجود و قائم بالذَّات بودن سازگار نیست.

تاكنون در ارتباط با روايات ^لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ% با اين توضيحاتى كه عرض كردم پرداخته شد اين مسائل گفته شد اينهايى كه الآن گفتم اجمالاً به عنوان بعضى از اين روايات خيلى از روايات هم فقط گفته شده كه ^لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ% قيدى در كار نيامده و زمينه مطلب آخرى را بيان نكردند ولى در بعضى از روايات هم همين طور كه عرض كردم اشاره به اين جهت لزوم شركت يا لزوم شباهت شده مثلاً در صفحه 31 كه حديثش خوانده شد از توحيد صدوق در همان باب توحيد و نفى تشبيه «لَمْ يَكُنْ الَّذِي‌ لَمْ‌ يُولَدْ فَيَكُونَ‌ فِي الْعِزِّ مُشَارَكاً وَ لَمْ يَلِدْ فَيَكُونَ مَوْرُوثاً هَالِكا»[3] كه در نسخه بحار جملات قبل و بعد آن تفاوتى دارد ولى معنی در هر دو صورت يكى است با هر دو سازگار است.

در جلد 4 بحار آنجا صفحه 265 نيز همين گونه آمده ولى در كافى به عكس اين عبارت بحار و توحيد صدوق است ولى معنی يكى است و مشكلى ندارد در اين جور روايات، تالى فاسد مشاركت بيان شده كه توضيح تقرير استدلال در جهت نفى ولد به معناى جدايى از شي‌ای و به معناى جدا شدن چيزى از حضرت حقّ به خاطر لزوم مشاركت ابتداءً به عرضتان رسيد.

و در صفحه 48 در توحيد صدوق سطر هفتم آنجا «لَمْ‌ يَلِدْ فَيُورَثَ‌ وَ لَمْ يُولَدْ فَيُشَارَك‌»[4] تعبير جا به جا شد و هر دو در ارتباط با تقرير استدلال مسأله‌اى ندارد و مشابه هم است در صفحه 58 «لَمْ‌ يَلِدْ فَيُورَثَ‌ وَ لَمْ يُولَدْ فَيُشَارَك‌» اينهايى كه كه دارم مى‌خوانم براى اين است كه اينها همه شركت دارند در جهت اينكه تالى فاسد را مشاركت قرار داده‌اند، در صفحه 76 هم «لَمْ‌ يَلِدْ فَيُورَثَ‌ وَ لَمْ يُولَدْ فَيُشَارَك‌» بازهمان تعبير شده با همان قيد، علّت اشاره شده در اين حديث براى نفى ولادت مسأله شركت گفته شده است.

در حديث 104 هم «لَمْ‌ يَلِدْ لِأَنَ‌ الْوَلَدَ يُشْبِهُ أَبَاهُ وَ لَمْ يُولَدْ فَيُشْبِهَ مَنْ كَانَ قَبْلَه‌»[5] كه اين را هم ابتداى صحبت عرض كردم كه در بعضى از احاديث وقتى كه نفى ولادت شده بعد از طريق مسأله شباهت اشاره شده كه اگر ولادت بود شباهت مى‌طلبد، شباهت بود اشتراك را مى‌طلبد اشتراك در كار بود ما به الإِشتراك و ما به الإِمتياز مى‌خواهد، ما به الإِشتراك و ما به الإِمتياز داشت تركيب لازم آيد، تركيب كه لازم شد احتياج مسلَّم است، احتياج شد با وجوب وجود و قائم بالذَّات سازگار نيست، اينها رواياتى بود كه در طىّ اين بحث در مسأله ^لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ% به عرضتان رسيده است.

و جمله دوّمى كه در تتمّه اين بحث به‌عرضتان مى‌رسد تكرار مى‌كنم خواستيد كه مطالعاتى داشته باشيد در جلسه بعدى اين بحث مطرح مى‌شود كه از مسائلى كه استفاده مى‌شود از آيات توحيدى اختيار خدا است، مختار بودن به معناى سلطه بر فعل و ترك، حالا ممكن است سؤال شود مگر غير از اين كسى حرفى دارد بايد بحث شود، سلطه بر فعل و ترك در ارتباط با حضرت حقّ در آيات شريفه قرآن مشخَّص است مطلب آخرى كه در اين بحث فعلى ما به عرضتان مى‌رسد اين است كه بعضى از احاديث هم نفى وَلَد كه شده به همين معناى اينكه يك انسانى فرزند خدا باشد، اين هم به خاطر غلط‌ها و انحرافهايى كه در بعضى از گروهها رخ داده وچنين اعتقادى دارند آنجا هم كه مطرح شده مسأله در ارتباط با آنها ^لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ% گفته شده به همين معنايى كه نفى آنچه‌كه آنها اين معناى عامّ جدايى يكى از مصاديقش همين است كه فكر كنند كه حضرت عيسى فرزند خدا است عزير فرزند خدا است، اين هم باز با همين ^لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ% نفى شده.

يك حديث هم در اين مورد به عرضتان مى‌رسد كه مشخّص باشد تمام آن‌چه كه در ارتباط با اين آيه شريفه ^لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ% هست مى‌شود عرض كنم چيزى فروگذار نشده، حدودا آنچه در روايات در اين قسمت رسيده ‌است به عرضتان رسيده باشد لذا اين كلمه آخر را هم براى اينكه در بعضى از موارد به همين معناى ولد معمولى كه گفته مى‌شود نيز در مقابل گروههاى مُنحرفى گفته شده است اين هم به عرضتان رسيده باشد خيلى به‌جا است كه همچنان كه الحمد للّه‌ همه ما به اين جهت توجّه داريم كه كتاب و بيانات معصومين: تلازم دارد ^بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ في‌ صُدُورِ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ%[6] .

خيلى به‌جا است كه در ارتباط با همه آيات شريفه قرآن، آنها كه روشن روشن است و نياز به توضيحى ندارد به جاى خودش محفوظ و إلاَّ مراجعه به احاديث به قيد اعتبار سند و روشنى دلالت از مسائل بسيار لازم است، در مجموع همه اينها هم مى‌گفتيم كه باز عقل هم حاكميَّتش محفوظ است، و هر آن‌چه ضدّ عقل باشد بايد توجيه شود وقتى سند قطعى است ولى مدعى بوديم كه يك مورد ضدّ عقل در وحى وجود ندارد آن جاهايى هم كه ظاهرش اين است خود وحى توجيه كرده بهتر از همه و قبل از همه و حالا آن روايتى كه آخر اين بحث به عرضتان مى‌رسد و از اين بحث مى‌گذريم.

در ارتباط با ولد به معناى معمولى كه گفته شد اين حديثى است كه نسبتا مفصَّل است ولى من سريع مى‌خوانم ساده‌ است و مسأله‌اى نيست داستان شيرينى است و خوبى آن اين است كه همين داستان براى منبر چيز خوبى است، در اين حديث موارد.

 


[1] - سوره اسراء: 9.
[2] - سوره اخلاص: 3.
[3] - التوحيد (للصدوق) ص31 باب التوحيد و نفي التشبيه.
[4] - التوحيد (للصدوق) ص48 باب التوحيد و نفي التشبيه.
[5] - التوحيد (للصدوق) ص104 باب أنه عز و جل ليس بجسم و لا صورة.
[6] - سوره عنکبوت: 49.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo