« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد علی‌اکبر سیفی‌مازندرانی

1404/02/22

بسم الله الرحمن الرحیم

خلاصه بحث

کسی که نماز را به غیر قبله خوانده است، اگر ما بین المشرق و المغرب باشد نمازش صحیح است و این از نصوص طایفه اول فهمیده می شود. ولی کسی که روی خط مشرق و مغرب یا پشت به قبله خوانده باشد در داخل وقت باید نمازش را اعاده کند، ولی اگر در خارج وقت کشف خلاف بشود، در صورتی که از روی اماره نماز خوانده بود نمازش صحیح است و قضا ندارد، چون امارات مجزی هستند، و نصوص طایفه دوم نیز همین مطلب را می گوید، ولی اگر از روی جهل و نسیان و غفلت نمازش را خوانده و در خارج وقت کشف خلاف بشود باید نمازش را قضا کند.

 

نصوص

گفتیم که در اینجا دو طایفه از نصوص را داریم.

طایفه اول نصوصی بودند که ما بین المشرق و المغرب را قبله دانسته اند، و گفتیم که این نصوص مخالف با همه قواعد هستند، و باید به این نصوص اخذ کنیم.

همه قواعد می گویند که این شخص رو به قبله نماز نخوانده است و باید نمازش را اعاده یا قضا کند، ولی این نصوص می گویند که ما بین المشرق و المغرب هم قبله حساب می شود. یعنی قبله را از قبله واقعی وجدانی عرفی، توسعه داده و شامل ما بین المشرق و المغرب دانسته است.

 

طایفه دوم

طایفه دوم، نصوصی هستند که بین داخل و خارج وقت تفصیل داده اند که اگر در داخل وقت بفهمد که پشت به قبله بوده است نمازش باطل است و باید اعاده کند، ولی اگر در خارج وقت بفهمد نمازش صحیح است و نیاز به قضاء نیست.

این نصوص، موافق با قاعده اجزاء امارات هستند، و فرض شان هم در جایی است که اماره قائم شده و فرد به خاطر اماره نماز را به جهتی خوانده است، و همچنین فرض این روایات این است که ما بین المشرق و المغرب نباشد، وگرنه نماز صحیح خواهد بود و نیازی به اعاده ندارد.

صحیحه عبدالرحمن بن ابی عبدالله

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: «إِذَا صَلَّيْتَ وَ أَنْتَ عَلَى غَيْرِ الْقِبْلَةِ وَ اسْتَبَانَ لَكَ أَنَّكَ صَلَّيْتَ وَ أَنْتَ عَلَى غَيْرِ الْقِبْلَةِ وَ أَنْتَ فِي وَقْتٍ فَأَعِدْ وَ إِنْ فَاتَكَ الْوَقْتُ فَلَا تُعِدْ».[1]

این روایت بین داخل و خارج وقت تفصیل داده است، که اگر در داخل وقت باشد باید اعاده کند، ولی اگر بعد از خروج وقت باشد اعاده ندارد.

صحیحه زراره

وَ عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ أَبَانٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: «إِذَا صَلَّيْتَ عَلَى غَيْرِ الْقِبْلَةِ فَاسْتَبَانَ لَكَ قَبْلَ أَنْ تُصْبِحَ أَنَّكَ صَلَّيْتَ عَلَى غَيْرِ الْقِبْلَةِ فَأَعِدْ صَلَاتَكَ».[2]

این روایت در مورد نماز صبح است که اگر انسان نماز خواند و هنوز آفتاب طلوع نکرده و وقت باقی بود، و کشف خلاف شد باید نمازش را اعاده کند. و به مفهوم شرط دلالت دارد که اگر بعد از طلوع آفتاب باشد همان نماز صحیح است و قضا ندارد.

صحیحه یعقوب بن یقطین

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَقْطِينٍ وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَقْطِينٍ قَالَ: «سَأَلْتُ عَبْداً صَالِحاً عَنْ رَجُلٍ صَلَّى فِي يَوْمِ سَحَابٍ عَلَى غَيْرِ الْقِبْلَةِ ثُمَّ طَلَعَتِ الشَّمْسُ وَ هُوَ فِي وَقْتٍ أَ يُعِيدُ الصَّلَاةَ إِذَا كَانَ قَدْ صَلَّى عَلَى غَيْرِ الْقِبْلَةِ وَ إِنْ كَانَ قَدْ تَحَرَّى الْقِبْلَةَ بِجُهْدِهِ أَ تُجْزِيهِ صَلَاتُهُ فَقَالَ يُعِيدُ مَا كَانَ فِي وَقْتٍ فَإِذَا ذَهَبَ الْوَقْتُ فَلَا إِعَادَةَ عَلَيْهِ».[3]

مراد از «عبد صالح» امام کاظم علیه السلام است.

مراد از «یوم سحاب»، روز ابری است که امکان دیدن علائم آسمانی را نداشته است و تحرّی کرده و به یک طرف نماز خوانده است و بعد که خورشید نمایان شده فهمیده که جهت را اشتباه حساب کرده است.

حضرت فرموده اند که در داخل وقت اعاده کند و در خارج وقت اعاده ندارد.

صحیحه سلیمان بن خالد

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ قَالَ: «قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام الرَّجُلُ يَكُونُ فِي قَفْرٍ مِنَ الْأَرْضِ فِي يَوْمِ غَيْمٍ فَيُصَلِّي لِغَيْرِ الْقِبْلَةِ ثُمَّ تُصْحِي فَيَعْلَمُ أَنَّهُ صَلَّى لِغَيْرِ الْقِبْلَةِ كَيْفَ يَصْنَعُ قَالَ إِنْ كَانَ فِي وَقْتٍ فَلْيُعِدْ صَلَاتَهُ وَ إِنْ كَانَ مَضَى الْوَقْتُ فَحَسْبُهُ اجْتِهَادُهُ».[4]

مراد از «یوم غیم»، روز بارانی است.

و مراد از «تُصحي» یعنی آسمان صاف می شود و ابرها کنار می روند.

حضرت در این روایت هم تفصیل بین داخل و خارج وقت گذاشته اند، و مفروض کلام راوی و حضرت هم در جایی است که این شخص اجتهاد و تحرّی کرده است که حضرت می فرمایند همان اجتهادش برایش کافی است.

صحیحه عبدالرحمن بن ابی عبدالله

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ‌ «أَنَّهُ سُئِلَ الصَّادِقُ علیه السلام عَنْ رَجُلٍ أَعْمَى صَلَّى عَلَى غَيْرِ الْقِبْلَةِ فَقَالَ إِنْ كَانَ فِي وَقْتٍ فَلْيُعِدْ وَ إِنْ كَانَ قَدْ مَضَى الْوَقْتُ فَلَا يُعِدْ قَالَ وَ سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ صَلَّى وَ هِيَ مُغِيمَةٌ ثُمَّ تَجَلَّتْ فَعَلِمَ أَنَّهُ صَلَّى عَلَى غَيْرِ الْقِبْلَةِ فَقَالَ إِنْ كَانَ فِي وَقْتٍ فَلْيُعِدْ وَ إِنْ كَانَ الْوَقْتُ قَدْ مَضَى فَلَا يُعِيدُ».[5]

این روایت هم همان تفصیل را بیان کرده و فرقی هم بین اعمی و بصیر نگذاشته است، بنابراین معلوم می شود که امکان تحرّی برای هر دو هست. چون اعمی هم می تواند مثلا از کسی بپرسد و اینگونه اطلاع پیدا کند.

روایات دیگری هم در این باب هست که همه این روایات در فرضی هستند که شخص اجتهاد و تحرّی و سعی کرده و تحصیل ظن کرده و بعد کشف خلاف شده است، که حضرت بین داخل وقت و خارج وقت تفصیل گذاشته اند.

این تفصیل مطابق با قاعده اصولی اجزاء امارات است، که در اصول مطرح کرده ایم و گفته ایم که در صورت کشف خلاف، امارات در داخل وقت مجزی نیستند، ولی در خارج وقت مجزی هستند.

سرّ اینکه امارات در صورت کشف خلاف در داخل وقت مجزی نیستند، این است که خطاب مربوط به تکلیف، تا پایان وقت فعلیت دارد و شخص باید نمازش را بخواند، ولی در خارج وقت اماره اجزاء دارد و جلوی قضا را می گیرد.

ظاهر ادله اجزاء امارات هم همین است که در خارج وقت مجزی هستند ولی در داخل وقت مجزی نیستند. و این نصوص نیز موید همان مطلب هستند و می توانند به عنوان دلیل برای آن مساله اصولی مطرح بشوند.

حاصل کلام اینکه در اینجا دو طایفه روایت داریم، که یک طایفه ما بین المشرق و المغرب را قبله دانسته اند، و تصریح به صحت کرده اند و فرقی بین داخل و خارج وقت نگذاشته اند، و یک طایفه هم تفصیل بین داخل و خارج وقت گذاشته اند.

طایفه اول حکومت بر ادله استقبال دارند و موضوع آنرا توسعه می دهند و بین شرق و غرب را نیز تعبدا قبله به حساب می آورند.

با این بیان معلوم می شود که نصوص طایفه دوم نظر به نصوص طایفه اول ندارند. چون نصوص طایفه اول نماز را صحیح می دانستند و فرقی بین داخل و خارج وقت نگذاشته بودند، و برخی از آنها اصلا مربوط به اثناء بودند.

این یک نوع جمع بین این دو طایفه است.

جمع دیگر این است که با قطع نظر از مساله حکومت، وقتی به طایفه اول نگاه می کنیم می بینیم که تصریح به صحت دارند. ولی نصوص طایفه دوم می گویند که باید در داخل وقت اعاده کند، و این امر به اعاده، ظهور در وجوب اعاده دارد، بنابراین در مورد طایفه اول باید به همان صریح اخذ کنیم و دست از ظهور برداریم.

به عبارت دیگر باید بگوییم که این نصوص طایفه دوم منصرف به غیر ما بین مشرق و مغرب است، چون بین مشرق و مغرب، ملحق به قبله شده است، پس تعبیر «لغیر القبلة» در طایفه دوم باید غیر ما بین مشرق و مغرب باشد.

حاصل کلام اینکه دو طایفه از نصوص داریم که طایفه اول با تمام قواعد مخالف است، و ما بین المشرق و المغرب را قبله دانسته است. و نماز را صحیح دانسته است و فرقی بین اثناء و بعد از فراغ یا داخل وقت و خارج وقت هم نگذاشته است.

همه قواعد می گویند که در داخل وقت باید اعاده شود، ولی نصوص طایفه اول می گویند که نماز صحیح است و اعاده لازم نیست.

ما این نصوص را اخذ می کنیم و حکومتش را هم می پذیریم.

طایفه دوم نصوصی هستند که در غیر ما بین مشرق و مغرب وارد شده اند، یعنی در جایی که کشف بشود که نماز روی خط مشرق و مغرب یا پشت به قبله انجام شده است، در اینجا شارع تفصیل گذاشته است، و این تفصیل در جایی است که فرد اجتهاد کرده است، که در داخل وقت مجزی نیست، ولی در خارج وقت مجزی است و قضا لازم نیست.

با این بیان، طایفه دوم از نصوص، با قاعده اصولی اجزای امارات موافق است.

اما یک صورت باقی می ماند که هیچ نصی متعرض آن نشده است و آن صورتی است که شخص از روی جهل یا غفلت و نسیان نماز را به سمتی خوانده و بعد کشف خلاف شده است، که این نصوص طایفه دوم شامل چنین مواردی نمی شوند.

در نصوص طایفه دوم تصریح شده بود که حتی در روز بارانی هم اجتهاد و تحرّی صورت گرفته است. بنابراین شامل حال نسیان و جهل و غفلت نمی شود.

قاعده ای که در مورد جهل و نسیان و غفلت جاری می شود قاعده لا تعاد است، یعنی کسی که از روی جهل و نسیان و غفلت نمازش را به غیر قبله خوانده و کشف خلاف شده است باید نمازش را اعاده کند.

ما در اصول بحث کرده ایم و گفته ایم که مشهور فقهاء حدیث لا تعاد را اختصاص به صورت نسیان داده اند، ولی برخی بزرگان مثل مرحوم نائینی و مرحوم خویی گفته اند که اختصاص به نسیان ندارد و جهل و غفلت را هم شامل می شود و نظر ما هم همین است.

به هر حال به مقتضای قاعده لا تعاد، کسی که از روی جهل یا غفلت یا نسیان نماز را به غیر قبله خوانده است، اگر در داخل وقت باشد و کشف خلاف بشود باید اعاده کند، و اگر در خارج وقت هم باشد و کشف خلاف بشود باید قضا کند. چون قاعده لا تعاد، موضوع برای قاعده وجوب قضای ما فات درست می کند.


logo