« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد علی‌اکبر سیفی‌مازندرانی

1403/09/25

بسم الله الرحمن الرحیم

خلاصه بحث

در مورد کسی که نماز مغرب و عشایش را تا نیمه شب نخوانده است، بین اصحاب اختلاف واقع شده است.

برخی از اصحاب قائل به توسعه وقت هستند و می گویند که همه افراد حتی مختارین هم تا طلوع فجر فرصت دارند که نماز مغرب و عشاء را بخوانند. اما برخی این حکم را مختص به معذورین می دانند.

البته در مورد اینکه این نماز به نیت اداء خوانده می شود، یا قضاء است و یا به صورت ما فی الذمه انجام می شود نیز اختلاف شده است.

به نظر ما وقت نماز مغرب و عشاء تا نیمه شب است، ولی خصوص معذورین اگر پس از نیمه شب عذرشان برطرف شود تا طلوع فجر فرصت دارند که قضای آنرا بجا بیاورند. بنابراین قضای موقت است. و اگر در این فرصت انجام ندهند معصیت کرده اند.

 

اقامه نماز مغرب و عشاء پس از نیمه شب

آنچه تا به حال گذشت این است که اگر کسی نماز مغرب و عشاء را تا نیمه شب نخوانده باشد، نصوصی وارد شده‌اند که دلالت بر وجوب تدارک تا قبل از طلوع فجر دارند، و جماعتی از اصحاب هم فتوا داده اند، منتهی بین آنها اختلاف است که آیا شامل مختارین هم می شود یا فقط برای معذورین است، و همچنین آیا استحباب دارد و یا واجب است، و نیز اینکه نیت ادا دارد یا قضاء و یا ما فی الذمه.

قول به توسعه وقت نماز مغرب و عشاء حتی برای مختارین

تنها روایتی که می‌تواند بالاطلاق دلالت بر توسعه وقت اداء نماز تا قبل از طلوع فجر داشته باشد، همان روایت عبید بن زراره است که دیروز خواندیم. اما سند این روایت ضعیف است، و باید حمل بر نافله شب شود؛ چرا که این روایت اطلاق دارد و اختصاص به معذورین ندارد، و حتی افراد مختار را نیز شامل می شود، و حال آنکه پایان وقت نماز مغرب و عشاء برای مختارین، نیمه شب است. بنابراین این روایت باید توجیه شود و باید حمل بر نماز شب بشود، کما اینکه شیخ طوسی نیز همین حمل را کرده است. و حرف ایشان مقتضای فقاهت و صناعت است؛ چراکه قبلاً گذشت که نصوص متظافره صراحت دارند بر اینکه آخر وقت مغرب و عشاء، نصف لیل است، و یک روایت ضعیف نمی‌تواند با آن نصوص متظافره مقابله کند.

تعبیری که در این روایت ذکر شده است این نیست که «صلاة المغرب» یا «صلاة العشاء» تا طلوع فجر فرصت دارد، بلکه تعبیر «صلاة اللیل» بکار رفته است که قابلیت حمل بر نافله شب را دارد. و نه تنها امکان این حمل وجود دارد، بلکه چاره ای جز این حمل نداریم و باید حمل کنیم، چون قرینه خارجیه داریم که وقت ادای نماز مغرب و عشاء برای مختارین تا طلوع فجر نیست، بنابراین اطلاق این روایت را نمی توانیم بپذیریم و باید حمل کنیم، و اگر کسی اصرار داشته باشد که این روایت دلالت دارد، در این صورت هم می گوییم که سندش ضعیف است و این روایت صلاحیت معارضه با روایات متظافره را ندارد.

از آنچه که تا اینجا مطرح کردیم معلوم شد که وقت نماز مغرب و عشاء برای مختارین تا نیمه شب است و پس از آن قضا می شود، و قول به توسعه وقت ادای مغرب و عشاء تا طلوع فجر حتی برای مختارین، صحیح نیست و مردود است.

قول به توسعه وقت نماز مغرب و عشاء برای معذورین

چند روایت داریم که در مورد معذورین وارد شده است و دلالت بر اصل تدارک نماز مغرب و عشاء تا طلوع فجر برای معذورین دارد، منتهی در استظهار از این روایات اختلاف شده است که آیا این تدارک، واجب است یا مستحب است؟ و همچنین اینکه به نیت اداء خوانده می شود یا قضاء است؟

به نظر ما این روایات ظهور در وجوب تدارک دارند، منتهی باید به نیت قضاء خوانده شود، چون در خارج وقت واقع شده و علی القاعده قضا شده است.

عذر شرعی تنها می تواند معصیت را بردارد، ولی اینکه عذر سبب بشود که وقت توسعه پیدا کند، در هیچ جای دیگر فقه نمونه ندارد.

بنابراین حالا که ما قائل به وجوب تدارک شدیم و از طرفی هم گفتیم که نماز در خارج وقت است، نتیجه این می شود که باید بگوییم قضای مضیّق موقّت است.

ممکن است کسی اشکال کند و بگوید که شما در باب قضاء قائل به مواسعه هستید، پس چرا در اینجا قائل به ضیق شده اید؟

پاسخ ما این است که نصوصی که در مورد نمازهای قضاء وارد شده است اطلاق دارد و ظهور در مواسعه دارد، منتهی در مورد نماز مغرب و عشاء برای خصوص معذورین نص خاص داریم که وقت خاصی را برای قضای نماز معین کرده است، بنابراین در اینجا قائل به ضیق می شویم و می گوییم که اگر نماز مغرب و عشاء بر اثر عذری قضاء شد باید تا طلوع فجر قضای آن را بجا بیاورند.

کلام صاحب جواهر

صاحب جواهر فرموده است:

«نعم ظاهر المحكي عن الفقيه الامتداد للمضطر في الفرضين كما اعتمده في موضع من المدارك، و جعله في خصوص النائم و الناسي وجها قويا في آخر، و استحسنه الكاشاني، بل جزم به بعض علمائنا المعاصرين، بل هو ظاهر المحكي من بعض عبارات الخلاف أيضا ... و كيف كان فالقول به لا يخلو من قوة، لقول الصادق (عليه السلام) في الصحيح ... نعم ربما قيل بالاقتصار على مضامينها من غير تجاوز إلى مطلق المضطر و المعذور فضلا عمن أخر ذلك عمدا، اللهم إلا أن يقال بمعونة ما سمعته من نفي الخلاف من الشيخ و خبر عبيد ... لكن و مع ذلك كله فالحكم من أصله لا يخلو من إشكال، لمعارضة هذه النصوص- بعد ضعف سند الأخير منها، و احتمال إرادة دخول وقت صلاة الليل و فواتها منه، كاحتمال إرادة القضاء من أخبار الحائض خصوصا بناء على المضايقة ... و دعوى أن هذا ليس من التوقيت بل هو رخصة لخصوص هؤلاء- و لذا لا يجوز تعمد التأخير إليه إجماعا، و لو كان وقتا مضروبا كالوقتين لجاز التأخير إليه مثلهما، يدفعها أنه لا معنى للتوقيت إلا صحة الفعل فيه أداء و لو في بعض الأحوال، فكونه لا يجوز التأخير إليه عمدا لا ينافي وقتيته ... كما أن الأحوط عدم التأخير عما بعد النصف إلى الصبح و إن قلنا بالمواسعة في القضاء».[1]

مراد ایشان از «الفرضین» در ابتدای عبارت، نماز مغرب و عشاء است.

حاصل کلام ایشان در چند نکته به این شرح است:

نکته اول: برخی از اصحاب قائل به امتداد وقت نماز مغرب و عشاء برای معذورین شده اند، و حتی ادعای نفی خلاف نیز بر این قول شده است.

نکته دوم: این قول را با نصوص مقام می توان تقویت کرد. و حمل این نصوص بر استحباب، با سیاق این روایات سازگار نیست، چون شاهدی بر استحباب نداریم.

نکته سوم: اینکه بتوان اداء بودن نماز را به همه مضطرین و بلکه به مختارین و غیر مضطرین هم تعمیم داد صحیح نیست.

نکته چهارم: اینکه نماز مغرب و عشاء برای معذورین به شکل قضای موقت باشد، منافاتی با عدم جواز تأخیر به بعد از نیمه شب ندارد.

مستشکل گفته بود که اگر قرار بوده که نماز به صورت موقت بر معذورین واجب بشود، از همان اول نباید محدود به نیمه شب میشد، یعنی باید می گفتند که مختارین باید تا نیمه شب نماز را بخوانند ولی معذورین تا هنگام طلوع فجر می توانند بخوانند.

ایشان پاسخ می دهد که معذورین هم تا نیمه شب به صورت ادائی می خوانند، ولی اگر نماز را نخواندند و قضا شد باید در محدوده بین نیمه شب تا طلوع فجر قضای آنرا بخوانند. بنابراین موقت بودن وقت نماز قضاء، منافاتی با عدم جواز تأخیر صلاة ندارد.

نکته پنجم: ایشان فرموده که احوط این است که نیت ادا و قضا نکند. ولی در انتها فرموده است احوط این است که حمل بر قضا بشود. یعنی این قضایی موقت است.

بنابراین حتی اگر کسی مبنایش در نماز قضا، مواسعه باشد، که نظر ما هم همین است، ولی در خصوص مغرب و عشاء برای معذورین دست از آن اطلاق بر می داریم و قائل می شویم که باید در این مدت محدود، قضای نماز را انجام بدهد.

نصوص

صحیحه ابی بصیر

وَ عَنْهُ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ شُعَيْبٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: «إِنْ نَامَ رَجُلٌ وَ لَمْ يُصَلِّ صَلَاةَ الْمَغْرِبِ وَ الْعِشَاءِ أَوْ نَسِيَ فَإِنِ اسْتَيْقَظَ قَبْلَ الْفَجْرِ قَدْرَ مَا يُصَلِّيهِمَا كِلْتَيْهِمَا فَلْيُصَلِّهِمَا وَ إِنْ خَشِيَ أَنْ تَفُوتَهُ إِحْدَاهُمَا فَلْيَبْدَأْ بِالْعِشَاءِ الْآخِرَةِ».[2]

اگر کسی نماز مغرب و عشاء را به خاطر خواب یا فراموشی ترک کرد و بعد از نیمه شب متوجه شد، حضرت فرمودند که هر دو را قبل از طلوع فجر بخواند، و اگر فرصت کم بود ابتدا عشاء را بخواند.

قائلین به اداء بودن نماز، این روایت را طبق مبنای خود معنا می کنند، ولی گفتیم که با قضای موقت هم سازگار است.

صحیحه ابن مسکان

وَ عَنْهُ عَنْ فَضَالَةَ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: «إِنْ نَامَ رَجُلٌ أَوْ نَسِيَ أَنْ يُصَلِّيَ الْمَغْرِبَ وَ الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ فَإِنِ اسْتَيْقَظَ قَبْلَ الْفَجْرِ قَدْرَ مَا يُصَلِّيهِمَا كِلْتَيْهِمَا فَلْيُصَلِّهِمَا وَ إِنْ خَافَ أَنْ تَفُوتَهُ إِحْدَاهُمَا فَلْيَبْدَأْ بِالْعِشَاءِ الْآخِرَةِ».[3]

این صحیحه نیز عین همان تعبیر صحیحه قبل را دارد.

صحیحه عبدالله بن سنان

وَ عَنْهُ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: «إِذَا طَهُرَتِ الْمَرْأَةُ قَبْلَ‌ غُرُوبِ‌ الشَّمْسِ‌- فَلْتُصَلِّ الظُّهْرَ وَ الْعَصْرَ وَ إِنْ طَهُرَتْ مِنْ آخِرِ اللَّيْلِ فَلْتُصَلِّ الْمَغْرِبَ وَ الْعِشَاءَ».[4]

این روایت، حرفی در مورد طلوع فجر نزده است، ولی دلالت بر فوریت دارد، یعنی همین که پاک شد باید نمازش را بخواند.

خبر داود زجاجی

وَ عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ ثَعْلَبَةَ عَنْ مَعْمَرِ بْنِ يَحْيَى عَنْ دَاوُدَ الدِّجَاجِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: «إِذَا كَانَتِ الْمَرْأَةُ حَائِضاً فَطَهُرَتْ قَبْلَ غُرُوبِ الشَّمْسِ- صَلَّتِ الظُّهْرَ وَ الْعَصْرَ وَ إِنْ طَهُرَتْ (مِنْ آخِرِ اللَّيْلِ) - صَلَّتِ الْمَغْرِبَ وَ الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ».[5]

مضمون این روایت هم مانند روایت قبل است.

خبر عمر بن حنظله

وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ وَ عَنْ مُحَمَّدٍ أَخِيهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ عَنْ عُمَرَ بْنِ حَنْظَلَةَ عَنِ الشَّيْخِ علیه السلام قَالَ: «إِذَا طَهُرَتِ الْمَرْأَةُ قَبْلَ طُلُوعِ الْفَجْرِ صَلَّتِ‌ الْمَغْرِبَ‌ وَ الْعِشَاءَ وَ إِنْ طَهُرَتْ قَبْلَ أَنْ تَغِيبَ الشَّمْسُ صَلَّتِ الظُّهْرَ وَ الْعَصْرَ».[6]

رجالیون گفته اند و ما هم در کتاب هایمان آورده ایم که مراد از شیخ در روایات ما، امام کاظم علیه السلام است، منتهی در این روایت نمی توانیم این حرف را بزنیم، چون عمر بن حنظله از اصحاب امام صادق علیه السلام است و امام کاظم علیه السلام را درک نکرده است، بنابراین باید بگوییم که مراد از شیخ در این روایت، امام صادق علیه السلام است.

البته ظاهرا لقب شیخ الائمه به امام صادق علیه السلام اطلاق شده است، و شاید تعبیر شیخ در اینجا هم از همین باب باشد.

سؤال: قائل شدن به قضاء در مورد حیض معنا ندارد و باید بگوییم که این نماز به نیت اداء خوانده می شود، چون اگر وقت نماز عشاء تا نیمه شب باشد و زنی پس از نیمه شب پاک بشود باید بگوییم که اصلا نمازی به گردن او نیست و قضاء ندارد.

جواب: صاحب جواهر هم حمل بر قضاء را در مورد حائض، بعید دانسته است، ولی لااقل در مورد نائم و ناسی می توان قائل به قضای موقت شد.

و در مورد حائض هم اگر بگوییم که نمی تواند نیت قضاء کند و باید اداء بخواند، در این صورت این روایات با آن روایات متظافره که دلالت بر نیمه شب داشتند تعارض پیدا می کنند و آن روایات مقدم می شوند، چون آن روایات در مقام تحدید وقت نماز مغرب و عشاء بودند ولی این روایات در چنین مقامی نیستند.

سؤال: نصوصی که نیمه شب را به عنوان آخر وقت نماز عشاء بیان کرده اند اطلاق دارند، ولی این نصوص خاص هستند و اختصاص به معذورین دارند، بنابراین باید در خصوص معذورین قائل به توسعه وقت اداء بشویم.

جواب: اگر این روایات که در مورد معذورین سخن گفته اند در مقام تحدید وقت بودند این حرف را می زدیم، ولی این نصوص اصلا در مقام تحدید وقت نیستند.

نصوصی که در مورد نیمه شب وارد شده بودند صریح بودند و وقت نماز عشاء را تحدید کرده بودند به اینکه آخرین وقت برای نماز عشاء، نیمه شب است. ولی این نصوص در مقام تحدید وقت نیستند، و فقط در مقام بیان تکلیف هستند، و می گویند که باید نماز را بخوانند، حالا ممکن است که مثلا در مورد حائض قائل بشویم که به نیت اداء یا قضاء نباشد و به عنوان ما فی الذمه خوانده شود. یعنی این نصوص قابل حمل بر چنین مطلبی هم هستند، چون در مقام تحدید نیستند.

بنابراین در سایر اعذار که غیر از حیض هستند علی القاعده قائل به قضاء می شویم، چون در خارج وقت خوانده می شود، و این روایات هم فقط اصل تکلیف را بیان کرده اند و ظهور در تحدید وقت ندارند، اما در مورد حیض قائل به این می شویم که به صورت ما فی الذمه خوانده شود.

بنابراین مقتضای صناعت این می شود که در معذورین قائل به قضای موقت بشویم، ولی در مورد حیض باید حمل بر استحباب کنیم، چون نمازهای حائض، قضا ندارد، بنابراین کسی که بعد از وقت پاک بشود طبیعتا قضای نماز بر او واجب نیست.


logo