« فهرست دروس
درس تفسیر استاد علی اکبر سیفی مازندرانی

1404/09/12

بسم الله الرحمن الرحیم

 تفسیر 219 سوره بقره

موضوع: تفسیر 219 سوره بقره

تفسیر آیه شریفه : ﴿ يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ ۖ قُلْ فِيهِمَا إِثْمٌ كَبِيرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا ۗ وَيَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ ۗ كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ [1] .

روایاتی ذیل آیات وارد گردید، حاصل مدلول روایات وارد شده این بود: اولاً، خمر در تمام ادیان الهی و در مکاتب همه انبیای الهی حرام بوده و اختصاص به اسلام ندارد. ثانیاً، هر مسکر مایعی حرام است، بلکه حتی مسکر جامد نیز حرام است؛ زیرا از برخی روایاتی که قرائت خواهیم کرد، استفاده می‌شود که حرمت اختصاص به خمر ندارد و خصوصیت «اسکار»، علت حرمت است. برخی از این نصوص دارای علت منصوصه «اسکار» هستند که ملاک تعمیم برای هر مسکری، ولو جامد، می‌باشد.

همچنین در خصوص مراحل تحریم خمر، روایاتی وارد شده است:

روایت اول، صحیحه «ریان بن صلت» است که سند آن صحیح می‌باشد. او می‌گوید: «قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام یَقُولُ: مَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِیّاً إِلَّا بِتَحْرِیمِ الْخَمْرِ»[2] ؛ هیچ پیامبری مبعوث نشد مگر اینکه خداوند متعال در دین او خمر را حرام کرده بود.

صحیحه «ابی بصیر»: «عَنْ أَحَدِهِمَا علیهما السلام قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ لِلْمَعْصِیَةِ بَیْتاً ثُمَّ جَعَلَ لِلْبَیْتِ بَاباً وَ جَعَلَ لِلْبَابِ غَلَقاً ثُمَّ جَعَلَ لِلْغَلَقِ مِفْتَاحاً فَمِفْتَاحُ الْمَعْصِیَةِ الْخَمْرُ»[3] ؛ خداوند متعال همه گناهان را در خانه‌ای قرار داد و برای آن خانه دری گذاشت و برای آن در قفلی قرار داد تا آن خانه را ببندد؛ کلید آن قفل که خانه معاصی باشد، مسئله شرب خمر است. یعنی منشأ تمام گناهان شرب خمر است.

حال کلام در این است که آیا کسانی که شرب خمر نمی‌کنند، معصیت دیگری انجام نمی‌دهند؟ پاسخ این است که کسی که شرب خمر می‌کند، خودِ شرب خمر علتی است برای ورود و ارتکاب عمده معاصی. شاید این تعبیر از باب تغلیب باشد؛ بدین معنا که هیچ معصیتی نیست که شخص «شارب الخمر» در لحظه‌ای که مست شده و عقلش زائل گشته، از آن اجتناب کند. پس «مفتاح» برای همه معاصی است؛ یعنی در لحظه‌ای که شخص شراب خورده و مست شده است، هیچ معصیتی نیست که او از انجام آن ابا داشته باشد، چرا که عقل خود را در آن لحظه از دست داده است. کسانی که شرب خمر نمی‌کنند، اسباب و افعال دیگری انجام می‌دهند که آن‌ها نیز ممکن است چنین اقتضایی داشته باشند، اما این قضیه «مانعة الجمع» نیست. می‌توان ده سبب برای معاصی فرض کرد که هر سببی به تنهایی برای ورود در همه معاصی کافی باشد. بنابراین، این شبهه وارد نیست که اگر کسی شرب خمر نکند، پس معصیتی مرتکب نمی‌شود.

روایت بعدی، معتبره «ابی الجارود» است. سند این روایت معتبر است؛ زیرا راویان آن ثقه هستند و اگرچه در خودِ «ابی الجارود» اختلاف وجود دارد و ما در زمانی که کتاب «مقیاس الرواة» را می‌نوشتیم در وثاقت او تشکیک کردیم، اما بعداً روایاتی را دیدیم که «کَشّی» نقل کرده و دلالت بر وثاقت و حسن حال او دارد. این روایات معارض ندارند و معارض‌های آن‌ها ضعیف هستند، لذا روایات ابی الجارود معتبر می‌شوند. در این معتبره آمده است: « عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ فِي تَفْسِيرِهِ عَنْ أَبِي اَلْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ : فِي قَوْلِهِ تَعَالَى إِنَّمَا اَلْخَمْرُ وَ اَلْمَيْسِرُ اَلْآيَةَ أَمَّا اَلْخَمْرُ فَكُلُّ مُسْكِرٍ مِنَ اَلشَّرَابِ إِذَا أُخْمِرَ فَهُوَ خَمْرٌ وَ مَا أَسْكَرَ كَثِيرُهُ وَ قَلِيلُهُ فَحَرَامٌ وَ ذَلِكَ أَنَّ أَبَا بَكْرٍ شَرِبَ قَبْلَ أَنْ تُحَرَّمَ اَلْخَمْرُ فَسَكِرَ إِلَى أَنْ قَالَ: فَأَنْزَلَ اَللَّهُ تَحْرِيمَهَا بَعْدَ ذَلِكَ وَ إِنَّمَا كَانَتِ اَلْخَمْرُ يَوْمَ حُرِّمَتْ بِالْمَدِينَةِ ، فَضِيخَ اَلْبُسْرِ وَ اَلتَّمْرِ فَلَمَّا نَزَلَ تَحْرِيمُهَا خَرَجَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقَعَدَ فِي اَلْمَسْجِدِ ثُمَّ دَعَا بِآنِيَتِهِمُ اَلَّتِي كَانُوا يَنْبِذُونَ فِيهَا فَأَكْفَاهَا كُلَّهَا وَ قَالَ هَذِهِ كُلُّهَا خَمْرٌ حَرَّمَهَا اَللَّهُ فَكَانَ أَكْثَرُ شَيْءٍ أَكْفَى فِي ذَلِكَ اَلْيَوْمِ اَلْفَضِيخَ وَ لَمْ أَعْلَمْ أُكْفِئَ يَوْمَئِذٍ مِنْ خَمْرِ اَلْعِنَبِ شَيْءٌ إِلاَّ إِنَاءٌ وَاحِدٌ كَانَ فِيهِ زَبِيبٌ وَ تَمْرٌ جَمِيعاً فَأَمَّا عَصِيرُ اَلْعِنَبِ فَلَمْ يَكُنْ مِنْهُ يَوْمَئِذٍ بِالْمَدِينَةِ شَيْءٌ وَ حَرَّمَ اَللَّهُ اَلْخَمْرَ قَلِيلَهَا وَ كَثِيرَهَا وَ بَيْعَهَا وَ شِرَاءَهَا وَ اَلاِنْتِفَاعَ بِهَا...»[4] .

صدر روایت دلالت دارد بر اینکه خودِ خمر را تعریف می‌کند؛ خمر چیست؟ هر مسکرِ مایعی خمر است. در ادامه روایت آمده: «إِذَا أُخْمِرَ فَهُوَ خَمْرٌ»؛ یعنی در صورتی که این خمر درست شود. در بحث حدود بیان کردیم که مایع یا چیزی را در عصیر عنبی می‌ریزند که تبدیل به خمر می‌شود. «أُخْمِرَ» به معنای خمیر درست کردن و مایعی را به صورت خمیر درآوردن است؛ یعنی خمر درست کردن یک صنعتی است که با مخلوط کردن مایعی با عصیر عنبی، تبدیل به خمر می‌شود. هر مایع مسکری که حالت آن مایعِ خمرساز را به آن بزنند، خمر می‌شود.

سپس می‌فرماید: «وَ مَا أَسْکَرَ کَثِیرُهُ وَ قَلِیلُهُ فَحَرَامٌ». این فقره از جهت فقهی مستقل است و هر فقره مستقلی می‌تواند دلیل حکم و فتوا باشد. عبارت «مَا أَسْکَرَ» در واقع علت منصوصه می‌شود: «کل مسکر حرام، قلیله و کثیره». نفرموده «کل مائع اسکر»، بلکه فرمود «ما اسکر»؛ یعنی هر چه که خاصیت اسکار داشته باشد. لذا این فقره دلالت بر تعدی از مایع به جامد نیز دارد.

اما شأن نزول آیه تحریم خمر که برای اولین بار تحریم شد چیست؟ در این روایت معتبره آمده است که ابوبکر قبل از نزول آیه تحریم خمر، خمر خورد و مست شد، ولکن بعد از این ماجرا آیه تحریم خمر نازل گردید: «وَ ذَلِكَ أَنَّ أَبَا بَكْرٍ شَرِبَ قَبْلَ أَنْ تُحَرَّمَ الْخَمْرُ فَسَكِرَ... إِلَى أَنْ قَالَ: فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى تَحْرِیمَهَا». عبارت «وَ إِنَّمَا كَانَتِ الْخَمْرُ یَوْمَ حُرِّمَتْ بِالْمَدِینَةِ» بیانگر آن است که در زمان نزول آیه تحریم، در مدینه خمر خوردن، درست کردن و فروختن و بازار شراب‌فروشی رایج بود. خمر در آن روز چه بوده است؟ «فَضِیخَ الْبُسْرِ»؛ یعنی شرابی که از «بُسر» می‌گرفتند. بُسر در حقیقت رطبی است که هنوز خوب نرسیده، کال و نارس است. همچنین «التَمر»؛ تمر خرمایی است که رسیده و تقریباً حالت خشک دارد.

در اینجا ممکن است سوال شود که با توجه به اینکه ابوبکر قبل از نزول آیه تحریم خمر نوشیده بود، آیا شراب قبل از اسلام حلال بوده است؟ پاسخ این است که طبق روایت صحیحه پیشین، خمر در تمام ادیان حرام بوده است، لکن این افراد ممکن است حتی مسیحی هم نبودند، بلکه مشرک بودند و قبل از اسلام به دینی متدین نبودند.

روایت ادامه می‌دهد: «فَلَمَّا نَزَلَ تَحْرِیمُهَا خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ فَقَعَدَ فِی الْمَسْجِدِ ثُمَّ دَعَا بِآنِیَتِهِمُ الَّتِی كَانُوا یَنْبِذُونَ فِیهَا». واژه «یَنْبِذُونَ» با کسر «باء» به معنای نبیذ گرفتن است (با فتح باء به معنای دور انداختن است). یعنی در آن ظروف نبیذ و شراب درست می‌کردند. «فَأَکْفَأَهَا»؛ رسول خدا دستور داد این ظرف‌ها را بیاورند و آن‌ها را واژگون کرد تا تمام محتوای آن‌ها بریزد. خودِ ظرف هدر نرود و سالم بماند، ولی محتوایش که همان نبیذ و شراب بود ریخته شود: «فَأَکْفَأَهَا کُلَّهَا».

این روایت معتبره بر چند مطلب دلالت دارد:

اولاً: صدر روایت دلالت دارد که هر شراب مسکری که «مخمور» باشد، همان خمر است.

ثانیاً: دلالت دارد بر اینکه هر مسکری حرام است. عبارت «وَ مَا أَسْکَرَ... فَقَلِیلُهُ وَ کَثِیرُهُ حَرَامٌ» جمله‌ای مستقل است و دلالت دارد بر اینکه حتی اگر مایع نباشد و جامد باشد، به علت «اسکار» حرام است. نفرمود «کل مائع اسکر»، بلکه فرمود «ما اسکر»؛ یعنی علت حرمت اسکار است ولو اینکه جامد باشد. فقیه می‌تواند به این روایت استدلال کند که جامدات مست‌کننده امروزی نیز در حرمت مانند شراب هستند. در بحث حدود بیان کردیم که آیا حد بر آنها مترتب می‌شود یا خیر؟ ظاهراً گفتیم نصوص در خصوص خمر ظهور دارد.

ثالثاً: شأن نزول تحریم خمر همان قضیه‌ای بود که برای ابوبکر قبل از نزول تحریم اتفاق افتاد.

رابعاً: در زمان نزول این آیه، ساختن، نوشیدن و خرید و فروش خمر در مدینه شایع بوده است.

خامساً: خمرِ این آیه مدنی است و مکی نیست؛ زیرا این آیه در خود مدینه و در مسجد نازل شده است.

سادساً: حضرت پس از نزول آیه، بلافاصله امتثال فرمودند؛ دستور دادند تمام ظروف خمر را جمع کنند و محتوای آن‌ها را یکجا ریختند.

روایت بعدی، صحیحه «معمر بن خلاد» (یا معمر بن ابی‌خلاد) است که سندش صحیح می‌باشد. در این روایت آمده است: « مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلاَّدٍ عَنْ أَبِي اَلْحَسَنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: اَلنَّرْدُ وَ اَلشِّطْرَنْجُ وَ اَلْأَرْبَعَةَ عَشَرَ بِمَنْزِلَةٍ وَاحِدَةٍ وَ كُلُّ مَا قُومِرَ عَلَيْهِ فَهُوَ مَيْسِرٌ»[5] . «أربعة عشر» قطعه چوبی است دارای حفره‌هایی که با آن قمار می‌کردند. روایت می‌فرماید همه این‌ها یکی است: «وَ کُلُّ مَا قُومِرَ عَلَیْهِ فَهُوَ مَیْسِرٌ». یعنی آلت خاصی در قمار شرط نیست؛ هر وسیله‌ای که بتوان با آن قمار کرد، مشمول حکم است. فقیه با این روایت می‌تواند فتوا دهد که آلت قمار منحصر به چیز خاصی نیست. بنابراین در دنیای امروز اگر وسیله‌ای جدید اختراع شود که نه شطرنج باشد، نه نرد و نه أربعة عشر، اما با آن قمار کنند، آن هم مصداق همین حرام است و همان حکم را دارد.

در پاسخ به این سوال که آیا فضای مجازی را نیز شامل می‌شود؟ باید گفت ظهور روایت در وجود خارجی است، ولی بعید نیست اگر در فضای مجازی قمار رسم باشد و وسیله‌ای برای قمار شود، شامل آن‌ها نیز بشود؛ زیرا صدق عرفی «مَا قُومِرَ عَلَیْهِ» لازم است.

روایت بعدی، خبر «علی بن یقطین» است. او می‌گوید: « أَبُو عَلِيٍّ اَلْأَشْعَرِيُّ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا وَ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ جَمِيعاً عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ قَالَ: سَأَلَ اَلْمَهْدِيُّ أَبَا اَلْحَسَنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عَنِ اَلْخَمْرِ هَلْ هِيَ مُحَرَّمَةٌ فِي كِتَابِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِنَّ اَلنَّاسَ إِنَّمَا يَعْرِفُونَ اَلنَّهْيَ عَنْهَا وَ لاَ يَعْرِفُونَ اَلتَّحْرِيمَ لَهَا فَقَالَ لَهُ أَبُو اَلْحَسَنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ بَلْ هِيَ مُحَرَّمَةٌ فِي كِتَابِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ فَقَالَ لَهُ فِي أَيِّ مَوْضِعٍ هِيَ مُحَرَّمَةٌ فِي كِتَابِ اَللَّهِ جَلَّ اِسْمُهُ يَا أَبَا اَلْحَسَنِ فَقَالَ قَوْلِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «قُلْ إِنَّمٰا حَرَّمَ رَبِّيَ اَلْفَوٰاحِشَ مٰا ظَهَرَ مِنْهٰا وَ مٰا بَطَنَ وَ اَلْإِثْمَ وَ اَلْبَغْيَ بِغَيْرِ اَلْحَقِّ » ... وَ أَمَّا اَلْإِثْمُ فَإِنَّهَا اَلْخَمْرَةُ بِعَيْنِهَا وَ قَدْ قَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي مَوْضِعٍ آخَرَ: «يَسْئَلُونَكَ عَنِ اَلْخَمْرِ وَ اَلْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِمٰا إِثْمٌ كَبِيرٌ وَ مَنٰافِعُ لِلنّٰاسِ » فَأَمَّا اَلْإِثْمُ فِي كِتَابِ اَللَّهِ فَهِيَ اَلْخَمْرَةُ وَ اَلْمَيْسِرُ «وَ إِثْمُهُمٰا أَكْبَرُ» كَمَا قَالَ اَللَّهُ تَعَالَى قَالَ فَقَالَ اَلْمَهْدِيُّ يَا عَلِيَّ بْنَ يَقْطِينٍ هَذِهِ وَ اَللَّهِ فَتْوَى هَاشِمِيَّةٌ قَالَ قُلْتُ لَهُ صَدَقْتَ وَ اَللَّهِ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِي لَمْ يُخْرِجْ هَذَا اَلْعِلْمَ مِنْكُمْ أَهْلَ اَلْبَيْتِ قَالَ فَوَ اَللَّهِ مَا صَبَرَ اَلْمَهْدِيُّ أَنْ قَالَ لِي صَدَقْتَ يَا رَافِضِيُّ»[6] . (اگرچه کنیه «ابوالحسن» به طور مطلق ظهور در امام رضا علیه السلام دارد، اما با توجه به قرینه تاریخی و وجود مهدی عباسی، مراد امام کاظم علیه السلام است). خلیفه پرسید: «هَلْ هِیَ مُحَرَّمَةٌ فِی کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ؟»؛ آیا آیه‌ای در قرآن دارید که بر حرمت خمر دلالت کند؟ زیرا مردم فقط می‌دانند که از آن نهی شده است («فَإِنَّ النَّاسَ إِنَّمَا یَعْرِفُونَ النَّهْیَ عَنْهَا»)، اما نمی‌دانند که این نهی به معنای تحریم و دارای عذاب است.

حضرت فرمود: «بَلْ هِیَ مُحَرَّمَةٌ فِی کِتَابِ اللَّهِ». خلفای عباسی که اهل سواد و فقه بودند، قصد محاجه با حضرات را داشتند تا آن‌ها را مجاب کنند، اما هرگز موفق نمی‌شدند.

مهدی پرسید: «فِی أَیِّ مَوْضِعٍ؟» حضرت فرمود: «قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: ﴿إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّیَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَ مَا بَطَنَ وَ الْإِثْمَ﴾». سپس فرمود: «وَ أَمَّا الْإِثْمُ فَإِنَّهَا الْخَمْرُ بِعَیْنِهَا»؛ اثم همان خمر است. دلیل چیست؟ حضرت فرمود: «وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی مَوْضِعٍ آخَرَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ قُلْ فِیهِمَا إِثْمٌ کَبِیرٌ».

در آیه اول فرمود «حَرَّمَ الْإِثْمَ» (کبری: هر اثمی حرام است) و در آیه دوم فرمود در خمر «اِثْمٌ» است (صغری: خمر اثم است)؛ نتیجه این می‌شود که خمر حرام است. حضرت ادامه داد: «فَأَمَّا الْإِثْمُ فِی کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَهِیَ الْخَمْرُ وَ الْمَیْسِرُ وَ إِثْمُهُمَا أَکْبَرُ».

مهدی عباسی گفت: «هَذِهِ وَ اللَّهِ فَتْوَى هَاشِمِیَّةٌ»؛ به خدا قسم این فتوایی است که تنها از خاندان بنی‌هاشم صادر می‌شود. علی بن یقطین می‌گوید من به خلیفه گفتم: «صَدَقْتَ وَ اللَّهِ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَمْ یُخْرِجْ هَذَا الْعِلْمَ مِنْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ». مهدی بلافاصله و بدون درنگ به من گفت: «صَدَقْتَ یَا رَافِضِی»؛ یعنی فهمید که من شیعه هستم.

روایت دیگری در کافی نقل شده که مراحل تحریم خمر را بیان می‌کند: « بَعْضُ أَصْحَابِنَا مُرْسَلاً قَالَ: إِنَّ أَوَّلَ مَا نَزَلَ فِي تَحْرِيمِ اَلْخَمْرِ قَوْلُ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «يَسْئَلُونَكَ عَنِ اَلْخَمْرِ وَ اَلْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِمٰا إِثْمٌ كَبِيرٌ وَ مَنٰافِعُ لِلنّٰاسِ وَ إِثْمُهُمٰا أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمٰا» فَلَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ اَلْآيَةُ أَحَسَّ اَلْقَوْمُ بِتَحْرِيمِهَا وَ تَحْرِيمِ اَلْمَيْسِرِ وَ عَلِمُوا أَنَّ اَلْإِثْمَ مِمَّا يَنْبَغِي اِجْتِنَابُهُ وَ لاَ يَحْمِلُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْهِمْ مِنْ كُلِّ طَرِيقٍ لِأَنَّهُ قَالَ «وَ مَنٰافِعُ لِلنّٰاسِ» ثُمَّ أَنْزَلَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ آيَةً أُخْرَى: «إِنَّمَا اَلْخَمْرُ وَ اَلْمَيْسِرُ وَ اَلْأَنْصٰابُ وَ اَلْأَزْلاٰمُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ اَلشَّيْطٰانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ » فَكَانَتْ هَذِهِ اَلْآيَةُ أَشَدَّ مِنَ اَلْأُولَى وَ أَغْلَظَ فِي اَلتَّحْرِيمِ ثُمَّ ثَلَّثَ بِآيَةٍ أُخْرَى فَكَانَتْ أَغْلَظَ مِنَ اَلْآيَةِ اَلْأُولَى وَ اَلثَّانِيَةِ وَ أَشَدَّ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ: «إِنَّمٰا يُرِيدُ اَلشَّيْطٰانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ اَلْعَدٰاوَةَ وَ اَلْبَغْضٰاءَ فِي اَلْخَمْرِ وَ اَلْمَيْسِرِ وَ يَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اَللّٰهِ وَ عَنِ اَلصَّلاٰةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ » فَأَمَرَ عَزَّ وَ جَلَّ بِاجْتِنَابِهَا وَ فَسَّرَ عِلَلَهَا اَلَّتِي لَهَا وَ مِنْ أَجْلِهَا حَرَّمَهَا ثُمَّ بَيَّنَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ تَحْرِيمَهَا وَ كَشَفَهُ فِي اَلْآيَةِ اَلرَّابِعَةِ مَعَ مَا دَلَّ عَلَيْهِ فِي هَذِهِ اَلْآيِ اَلْمَذْكُورَةِ اَلْمُتَقَدِّمَةِ بِقَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ «قُلْ إِنَّمٰا حَرَّمَ رَبِّيَ اَلْفَوٰاحِشَ مٰا ظَهَرَ مِنْهٰا وَ مٰا بَطَنَ وَ اَلْإِثْمَ وَ اَلْبَغْيَ بِغَيْرِ اَلْحَقِّ» وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ فِي اَلْآيَةِ اَلْأُولَى: «يَسْئَلُونَكَ عَنِ اَلْخَمْرِ وَ اَلْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِمٰا إِثْمٌ كَبِيرٌ وَ مَنٰافِعُ لِلنّٰاسِ» ثُمَّ قَالَ فِي اَلْآيَةِ اَلرَّابِعَةِ: «قُلْ إِنَّمٰا حَرَّمَ رَبِّيَ اَلْفَوٰاحِشَ مٰا ظَهَرَ مِنْهٰا وَ مٰا بَطَنَ وَ اَلْإِثْمَ» فَخَبَّرَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنَّ اَلْإِثْمَ فِي اَلْخَمْرِ وَ غَيْرِهَا وَ أَنَّهُ حَرَامٌ وَ ذَلِكَ أَنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا أَرَادَ أَنْ يَفْتَرِضَ فَرِيضَةً أَنْزَلَهَا شَيْئاً بَعْدَ شَيْءٍ حَتَّى يُوَطِّنَ اَلنَّاسُ أَنْفُسَهُمْ عَلَيْهَا وَ يَسْكُنُوا إِلَى أَمْرِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ نَهْيِهِ فِيهَا وَ كَانَ ذَلِكَ مِنْ فِعْلِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى وَجْهِ اَلتَّدْبِيرِ فِيهِمْ أَصْوَبَ وَ أَقْرَبَ لَهُمْ إِلَى اَلْأَخْذِ بِهَا وَ أَقَلَّ لِنِفَارِهِمْ مِنْهَا»[7] . وقتی این آیه نازل شد، مردمی که سرگرم شراب بودند، احساس کردند که خمر حرام است («أَحَسَّ الْقَوْمُ بِتَحْرِیمِهَا») و فهمیدند که «اِثم» چیزی است که باید از آن اجتناب شود. لکن خداوند متعال نخواست برای اولین بار با شدت برخورد کند، لذا فرمود «وَ مَنَافِعُ لِلنَّاسِ».

سپس آیه دوم نازل شد: «ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: ﴿إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَیْسِرُ وَ الْأَنْصَابُ وَ الْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ﴾» که این آیه غلیظ‌تر بود.

(در مورد تفاوت خمر و میسر، همانطور که شیخ طوسی و دیگران گفته‌اند، اشاره به لذت خمر و تجارت از راه آن است).

سپس آیه سوم نازل شد: «ثُمَّ ثَلَّثَ بِآیَةٍ أُخْرَى فَكَانَتْ أَغْلَظَ مِنَ الْأُولَى وَ الثَّانِیَةِ»؛ خداوند فرمود: «﴿إِنَّمَا یُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَ الْبَغْضَاءَ فِی الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ وَ یَصُدَّكُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلَاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ﴾». مستی موجب حرکات زشت و دشمنی می‌شود. خداوند امر به اجتناب کرد و علل آن را (ایجاد بغضاء و صد از ذکر خدا) تفسیر نمود. سپس خداوند تحریم قطعی را با همان دو آیه‌ای که در روایت قبل (علی بن یقطین) خواندیم، بیان فرمود (تطبیق اثم بر خمر).

ما روایات زیادی (بیش از پانزده مورد) آوردیم که سند برخی صحیح نیست، اما مدلول آن‌ها در روایات معتبر ذکر شده است که این‌ها «یَصلُحُ لِلتأیید» هستند. اما در مورد آن‌هایی که ذکر نشده، ضابطه‌ای وجود دارد: چون تعداد این روایات زیاد و در حد «تضافر» است، اگر یک مضمون مشترکی داشته باشند - ولو در هیچ روایت صحیحی ذکر نشده باشد - آن مضمون مشترک حجت است. اما اگر روایتی در مضمونی متفرد باشد که در دیگر روایات ضعیف یا صحیح نیست، از ملاک حجیت ساقط است.

اما آیه شریفه «فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ» عطف به ذیل آیه سابق است: «کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیَاتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ فِی الدُّنْیَا». یعنی در دنیا تفکر کنید؛ در عجایب خلقت پروردگار که هر موجودی کتابی از تدبیر و حکمت و عجایب صنع ذات مقدس حق است، تا چه رسد به کل کتاب تکوین. تفکر کنید در ضعف نفس خودتان؛ «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ». اگر انسان به ضعف خود بنگرد که حیوانات بسیاری از او قوی‌تر هستند، یا در روحی که در اوست («قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی») تأمل کند - روحی که نادیدنی است و جایگاهش مشخص نیست و با هیچ وسیله‌ای قابل دیدن نیست - پروردگار را می‌شناسد. اگر آن روح نباشد، سخن، خوراک، حرکات و هویت انسان وجود نخواهد داشت و انسان تبدیل به جیفه‌ای می‌شود که عزیزترین کسانش نیز تحمل او را ندارند. «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ» از تمام جهات، چه نقاط قوت و چه نقاط ضعف.

همچنین تفکر در «الْآخِرَةِ»؛ یعنی در آیات مربوط به عذاب و اوصاف بهشت و جهنم تفکر کنید که چه چیزی در عاقبت و انتظار شماست.

برخی گفته‌اند «فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ» متعلق به «یُبَیِّنُ» است؛ یعنی خداوند در دنیا و آخرت بیان می‌کند. این سخن باطل است، زیرا محل تبیین احکام و معارف فقط دنیاست. محتوا مربوط به آخرت است، اما موطن تبیین دنیاست تا انسان عمل کند و در آخرت رستگار شود.

اگر گفته شود «آیا در آخرت حقایق روشن نمی‌شود؟»، باید گفت «تبیّن» (روشن شدن) با «تبیین» (بیان کردن احکام برای عمل) متفاوت است. برای بندگان صالح که پیام انبیاء را در دنیا فهمیده‌اند، غفلتی وجود ندارد. آن‌ها مصداق کسانی نیستند که فقط ظاهری از زندگی دنیا را می‌دانند و از آخرت غافل‌اند. همانند آن جوانی که به رسول خدا عرض کرد: «من صبح کردم در حالی که بهشت و جهنم را پیش‌روی خود می‌بینم».


logo