« فهرست دروس
درس تفسیر استاد علی اکبر سیفی مازندرانی

1404/07/22

بسم الله الرحمن الرحیم

تفسیر آیه 206 سوره بقره

موضوع: تفسیر آیه 206 سوره بقره

 

تفسیر آیه :« وَإِذَا قِيلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ ۚ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ ۚ وَلَبِئْسَ الْمِهَادُ »[1]

در تفسیر این موضوع، دو روایت معتبر وجود دارد و علاوه بر آن، روایات بسیاری نیز باقی مانده که سندشان ضعیف است. در اینجا، این دو روایت معتبر را می‌خوانیم و به مضامین سایر روایات تنها اشاره می‌کنیم.

روایت نخست

معتبره اول که در این بحث، در واقع حدیث دوازدهم محسوب می‌شود، بدین شرح است. (این روایت، پس از یازده روایت صحیحه، موثقه و معتبر، دوازدهمین روایت مورد بررسی است.)

در این روایت، "امام عسکری" (ع) از "امام سجاد" (ع)، "علی ابن الحسین" (ع)، روایت می‌کند. لازم به ذکر است که در "تفسیر عسکری"، بسیاری از مطالب، کلام خود "امام عسکری" (ع) است؛ اما در موارد بسیاری نیز، ایشان در این تفسیر از "امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب" (ع)، بلکه از "رسول خدا" (ص)، "امام حسن مجتبی" (ع)، "سیدالشهدا" (ع) و بسیاری از ائمه متأخرین (ع) نیز روایت نقل می‌کنند.

"امام سجاد"[2] (ع) فرمود: "«طَلَبَ هَؤُلَاءِ الْكُفَّارُ الْآيَاتِ وَ لَمْ يَقْنَعُوا بِمَا آتَاهُمْ مِنْهَا بِمَا فِيهِ مِنَ الْكِفَايَةِ وَ الْبَلَاغِ حَتَّى قِيلَ لَهُمْ هَلْ يَنْظُرُونَ إلا أن يأتيهم الله...»".این کفار، پس از مشاهده آن همه آیات و معجزاتی که از پیغمبر (ص) دیدند، باز هم قانع نشدند. ما در طول این چند سال، از ابتدای سوره بقره تاکنون، روایات بسیار صحیحه، معتبره، موثقه و انواع ادله و وجوه حجت‌ها را نقل کرده‌ایم که همگی متضمن معجزاتی بود که برای "رسول خدا" (ص)، "علی ابن ابیطالب" (ع) و حتی برای "سلمان" و "ابوذر" رخ داد. این روایات بسیار زیاد هستند و گویای آنند که معجزات فراوانی در عصر پیغمبر (ص) و در دوران اوایل بعثت تا زمان حیات ایشان، برای اقناع یهودیان، مسیحیان، اهل کتاب، کفار قریش، منافقین و مخالفین "علی ابن ابیطالب" (ع) به وقوع پیوسته است.

با این وجود، پس از مشاهده این همه معجزات، آن‌ها گفتند: «ما به تو ایمان نمی‌آوریم مگر اینکه از آسمان، فرشتگان را فراخوانی تا بیایند و خدا نیز به اینجا فرود آید و از خدای تعالی بخواهی که برای ما عذابی سخت نازل کند؛ مثلاً زمین شکافته شود و ما را در خود فرو ببرد، یا صاعقه‌ای بیاید و ما را از بین ببرد و امثال این امور.»

حضرت می‌فرماید که آن‌ها چنین درخواست‌هایی داشتند و به آن همه معجزات قانع نشدند. به همین دلیل، از جانب خدای تعالی خطاب به آنان وحی نازل شد که: ﴿ هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ يَأْتِيَهُمُ اللَّهُ فِي ظُلَلٍ مِنَ الْغَمَامِ وَالْمَلَائِكَةُ وَقُضِيَ الْأَمْرُ﴾ »[3] "؛ یعنی "«یأتیهم الله بالوان العذاب»" (خداوند با انواع عذاب به سراغشان خواهد آمد).

"«أَيْ إِذَا لَمْ يَقْنَعُوا بِالْحُجَّةِ الْوَاضِحَةِ الدَّافِعَةِ هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ يَأْتِيَهُمُ اللَّهُ...»" در اینجا "امام" (ع) استدلالی بر پایه «قرینه عقلیه» مطرح می‌کند. قرینه عقلیه، خود قاعده‌ای مهم در تفسیر قرآن مجید و روایات است که فقیه در استنباط باید آن را به کار گیرد. مطابق این قاعده، هر جا قرینه عقلی قطعی وجود داشته باشد، باید از ظاهر روایات، حتی اگر مدلول وضعی و لغوی داشته باشد، دست کشید و آن را به گونه‌ای تفسیر کرد که با سیاق آیه و روایت سازگار باشد. برای مثال، آیاتی نظیر "«يَدُ اللَّهِ»" در "« وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ ۚ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشَاءُ ...»[4] " یا "« الرَّحْمَٰنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَىٰ »[5] " و بسیاری از آیات دیگر، اگر به معنای لغوی و وضعی خود حمل شوند، با حکم قطعی عقل در تعارض خواهند بود.

خود حضرت "امام عسکری" (ع) نیز با استناد به همین قاعده عقلی، آیه را تفسیر می‌کنند. (تاکنون در روایات، کمتر مشاهده کرده‌ام که امامی برای تفسیر یک آیه، به قرینه عقلیه استشهاد کند و این مورد، از موارد قابل توجه است.)

ایشان می‌فرماید: "«وَ ذَلِكَ مُحَالٌ»"؛ یعنی آمدن خداوند، امری ممتنع است، زیرا خداوند جسم نیست که بیاید و برود. "«لِأَنَّ الْإِتْيَانَ عَلَى اللَّهِ لَا يَجُوزُ»"؛ آمد و شد و رفت و آمد (ایاب و ذهاب) برای خدای تعالی عقلاً جایز نیست و محال است.

حضرت با استشهاد به همین مقدار، به مخاطب می‌فهماند که مقصود از آیه هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ يَأْتِيَهُمُ اللَّهُ فِي ظُلَلٍ مِنَ الْغَمَامِ وَالْمَلَائِكَةُ وَقُضِيَ الْأَمْرُ﴾ »[6] "؛ این نیست که خداوند سوار بر ابرها یا در سایه‌ای از ابرها بیاید، آن‌گونه که "حضرت سلیمان" (ع) بر باد سوار بود. چنین تصوری محال است. بلکه مقصود از آمدن خدا، همان آمدن انواع عذاب الهی است. ایشان با کلمه "«محالٌ»"، در واقع به تفسیر صحیح و مقصود آیه اشاره کرده‌اند.

حضرت در ادامه می‌فرماید: "«وَ كَذَلِكَ النَّوَاصِبُ»"؛ یعنی ناصبی‌ها و دشمنان اهل بیت (ع) نیز چنین بودند. آنان که دشمنان "امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب" (ع) بودند، هر روز مشاهده می‌کردند که معجزات به دست ایشان جاری می‌شود و این امر بر آنان گران می‌آمد و پذیرش آن برایشان دشوار بود. از آنجا که "علی" (ع) جوان بود و بسیاری از آنان سن بیشتری داشتند، نمی‌توانستند تحمل کنند که این کرامات از ایشان صادر شود. این حسادت‌ها به‌تدریج به حقد و کینه تبدیل شد و آنان را به مخالفت، توطئه و افترا واداشت. افترا و شایعه آنان این بود که (العیاذ بالله) "رسول خدا" (ص) برای آنکه جایگاه خود را محکم کرده و در میان مردم نفوذ کند، "علی ابن ابیطالب" (ع) را به عنوان جانشین نصب کرده تا یکدیگر را تقویت کنند و بر مردم مسلط شوند. این، حیله‌ای بود که آن منافقین و مخالفان "امیرالمؤمنین" (ع) ترویج می‌کردند.

اقترحوا علی رَسُولَ اللَّهِ (ص) فِي نَصْبِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيّاً إِمَاماً...»"؛ هنگامی که پیامبر (ص)، "امیرالمؤمنین" (ع) را به امامت نصب کرد، آنان گفتند: «اگر او امام است و انکار ما جرم محسوب می‌شود، پس از خدا بخواه که عذابی از آسمان بر ما نازل کند و ما را نابود سازد؛ یا صاعقه‌ای بیاید، یا طوفانی همچون طوفان نوح، یا زمین ما را در خود فرو ببرد.» شدت لجاجت مخالفان "امیرالمؤمنین" (ع) به این حد رسیده بود.

لَمَّا نَصَّ عَلَى عَلِيٍّ بِالْفَضِيلَةِ وَ الْإِمَامَةِ»"؛ هنگامی که پیامبر (ص) هر روز فضیلتی از حضرت را در مجالس بیان می‌کرد و بر امامت ایشان تأکید می‌نمود، "«وَ سَكَنَ ذَلِكَ إِلَى قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ»"؛ این امر در قلوب مؤمنین جای گرفت و ایمان به ولایت "علی ابن ابیطالب" (ع) در دل‌هایشان راسخ شد و اسلام به ثبات رسید. به تعبیر "امیرالمؤمنین" (ع): "« وَ وَلِيَهُمْ وَالٍ، فَأَقَامَ وَ اسْتَقَامَ، حَتَّى ضَرَبَ الدِّينُ بِجِرَانِهِ »[7] "؛ یعنی اسلام، قدرت و مکنت یافت و استوار شد.

وقتی دشمنان چنین دیدند، "«عَانَدَ فِيهِ أَصْنَافُ الْجَاهِلِينَ مِنَ الْمُعَانِدِينَ وَ شَكَّ فِي ذَلِكَ ضُعَفَاءُ مِنَ الشَّاكِّينَ»"؛ معاندان به دشمنی برخاستند و افراد ضعیف‌الایمان نیز به واسطه دسیسه‌ها و افتراهای آنان، دچار شک و تردید شدند. این وضعیت، مشابه شرایطی است که امروزه نیز مشاهده می‌شود؛ به این صورت که گروهی فتنه‌جو مطلبی را در فضای مجازی منتشر می‌کنند و افرادی که ایمان راسخی ندارند، دچار شبهه و تردید می‌شوند.

وَ احْتَالَ فِي السِّلْمِ مِنَ الْفَرِيقَيْنِ»"؛ اینان در اسلام آوردن خود نیز حیله کردند. در ظاهر مسلمان بودند، اما ﴿ وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَىٰ شَيَاطِينِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ ﴾[8] آنان علیه نبی (ص) و اصحاب برگزیده‌اش حیله می‌کردند. "«وَ مِنْ أَصْنَافِ أَعْدَائِهِ جَمَاعَةٌ مِنَ الْمُنَافِقِينَ»"؛ گروهی از منافقین به این حیله‌ها دامن می‌زدند "«وَ فَازَ فِي صُدُورِهِمْ... وَ شَحْنَاءٌ»"؛ یعنی سینه آنان چشمه جوشان کینه، حقد، نقشه‌کشی، مکر و حیله بود.

حَتَّى قَالَ قَائِلُ الْمُنَافِقِينَ قَدْ أَسْرَفَ مُحَمَّدٌ (ص) فِي مَدْحِ نَفْسِهِ ثُمَّ أَسْرَفَ فِي مَدْحِ أَخِيهِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ»"؛ این منافقان چنین افتراهایی به حضرت می‌بستند که ایشان برای اهداف شخصی خود، جانشین نصب می‌کند. آنگاه خدای تعالی فرمود: "«قَالَ اللَّهُ تَعَالَى يَا مُحَمَّدُ (ص) قُلْ لَهُمْ وَ أَيُّ شَيْ‌ءٍ أَنْكَرْتُمْ مِنْ ذَلِكَ؟»"؛ به آنان بگو چه چیزی را انکار می‌کنید؟ "«هُوَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ»"؛ ناصب و نصب‌کننده، خداوند است. کسی که نبوت را به پیامبر (ص) و ولایت را به "علی ابن ابیطالب" (ع) داده، خداست. او حکیم است و بیهوده کسی را انتخاب نمی‌کند. او به همه شما، به درون و بیرون، ظاهر و باطن و عاقبت شما عالم است. خداوند نه تنها شما، بلکه همه انسان‌ها از "حضرت آدم" (ع) تا خاتم و تا قیامت را می‌شناسد و می‌داند که گل سرسبد عالم آفرینش در میان انسان‌ها چون "خیر خلق الله" بود، "خیرة الله" (برگزیده خدا) شد که آن شخص، "رسول خدا" (ص) است. "علی ابن ابیطالب" (ع) نیز از حیث فضائل و درجات معنوی و قرب، دومین خلق پس از ایشان است، ﴿ وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا ۖ وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ ﴾ خداوند به صبر و استقامت ایشان در برابر گناه، ناملایمات و مصیبت‌ها عالم بود. او از پیش می‌دانست که آنان در دنیا چه زحمتی برای تهذیب و تزکیه نفس می‌کشند، چه ناملایماتی را تحمل می‌کنند و در راه عبادت پروردگار، طاعت او و مبارزه با ظلم و استکبار چه سختی‌هایی را به جان می‌خرند و چه زخم زبان‌هایی را تحمل می‌کنند. خداوند می‌دانست که درجه استقامت و صبر ایشان با سایر خلایق قابل مقایسه نیست و به همین دلیل، آنان را به عنوان رسول و امام برگزید. این انتخاب، بیهوده و جزافی نبوده است. حضرت مثال می‌زند که حتی یک پادشاه دنیوی نیز اگر بخواهد وزیری انتخاب کند، مگر آنکه نادان باشد، افرادی کارکشته، باتجربه و امتحان‌پس‌داده را برمی‌گزیند. پس چگونه انتظار دارید که خدای حکیم علی‌الاطلاق، هر یک از شما را به مقام ریاست و ولایت بر مؤمنین برساند؟

معتبره دوم

معتبره دوم، آخرین روایت معتبر از "تفسیر عسکری" است که در این آیات نقل می‌شود و با این روایت، استشهاد ما به این تفسیر، که از ابتدا تا انتها به جای جای آن استناد کردیم، به پایان می‌رسد. کسانی که در این چند سال همراه بودند، مشاهده کردند که چه ظرائف و لطایفی در این روایات وجود داشت. به انصاف باید گفت که روایات صحیحه دیگری از هیچ سند و کتابی به اندازه روایات این تفسیر، از حیث دقت و اتقان متن، مشاهده نکرده‌ام.

در این روایت آمده است: "«وَ أَمَّا قَوْلُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلَامُ...»"؛ "امام عسکری" (ع) از "امام زین العابدین" (ع) نقل می‌کند که حاصل کلام ایشان این است: اگر بخواهید درباره لغزشگاه‌های انسان در زندگی دنیا تفکر و تعقل کنید، باید بدانید که مهم‌ترین آن‌ها چهار مورد است. هر کسی به حسب اختلاف شهوات و سلایق، در یکی از این لغزشگاه‌ها بیشتر می‌لغزد. و بدانید که سخت‌ترین لغزشگاه‌ها، لغزشگاه «ریاست» و «حب ریاست» است. در اینجاست که شخص برای حفظ ریاست خود، حاضر است دین خدا را تغییر دهد و حتی در مقابل "رسول خدا" (ص) قد علم کند و بگوید: "«متعتان کانتا محللتان فی عهد رسول الله و انا احرمهما.»"

حضرت می‌فرماید: "«إِذَا رَأَيْتُمُ الرَّجُلَ قَدْ حَسُنَ سَمْتُهُ»[9] ". «سَمْت» به معنای «حُسن النحو» یعنی «نیکویی سیما» است. "جوهری" آن را "«هَيْئَةُ أَهْلِ الْخَيْرِ»" (سیمای اهل خیر) معنا کرده است. مؤمنان ولایت‌مدار، سیمایی نورانی، معنوی و با جذبه دارند که در هر جمعیتی باشند، از دیگران متمایز می‌شوند.

اگر دیدید شخصی شمایل اهل خیر و سیمایی نیکو از جهت مؤمن بودن دارد؛ "«وَ هَدْيُهُ»"؛ یعنی اهل بذل و بخشش و کرامت است؛ "«وَ تَمَاوَتَ فِي مَنْطِقِهِ»". «تماوت»، صفتی است که "جوهری" برای "«النَّاسِكِ الْمُرَائِي»" (عابد ریاکار) به کار برده است؛ یعنی بسیار چرب‌زبان و شیرین‌سخن است، با نرمی و تواضع سخن می‌گوید و کلامش بسیار دلنشین است؛ "«وَ تَخَاذَعَ فِي حَرَكَاتِهِ»"؛ یعنی در حرکاتش خضوع و آرامش بسیار دارد و حرکتی خلاف تواضع از او سر نمی‌زند.

اگر انسانی را با تمام این اوصاف یافتید، "«فَرُوَيْداً»"؛ یعنی صبر کنید و در قضاوت درباره او عجله نکنید و گمان مبرید که او به اوج کمال رسیده است. "«لَا يَغُرَّنَّكُمْ»" (مبادا شما را بفریبد). باید دید که او از لغزشگاه‌ها چگونه عبور می‌کند.

فَما أَكْثَرَ مَنْ يُعْجِزُهُ تَنَاوُلُ الدُّنْيَا وَ رُكُوبُ الْمَحَارِمِ مِنْهَا لِضَعْفِ بَنِيَّتِهِ وَ مَهَانَتِهِ وَ جُبْنِ قَلْبِهِ فَنَصَبَ الدِّينَ فَخّاً لَهَا»". چه بسیارند کسانی که این اوصاف را دارند، اما جذبه دنیا و لذت‌های مال و مقام، آنان را از پای درمی‌آورد. "«فَما أَكْثَرَ مَنْ يُعْجِزُهُ تَنَاوُلُ الدُّنْيَا»"؛ زمانی که دنیا به او رو نکرده، چنین است، اما وقتی به پول و مقامی دست یابد، آنگاه مشخص می‌شود که چه کاره است. پس به این اوصاف ظاهری اتکا نکنید. او به خاطر ضعف بنیه و شخصیت و ترس قلبی، از محرمات دوری می‌کند، نه از روی تقوا. او این حالات را دارد، اما آن‌ها را با رنج و سختی و مبارزه با نفس به دست نیاورده است؛ بلکه یا به صورت وراثتی بوده، یا در محیطی قرار گرفته که همگان چنین بوده‌اند، یا دنیا و منصبش به راه بوده و هنوز با چالش واقعی مواجه نشده است. او بنیه قوی ندارد و در برابر شیطان، قدرت و چیرگی ندارد و آنقدر ضعیف‌القلب و ترسو است که با کوچک‌ترین صدایی، انگار دین و خدا و ایمان را فراموش می‌کند.

این شخص، "«فَنَصَبَ الدِّينَ فَخّاً»"؛ دین را دامی قرار داده است (همان‌طور که در نسخه‌ای از روایت «فَخّاً» به معنای صیدگاه آمده است). او این اوصاف حمیده را دامی برای به دست آوردن دنیا قرار می‌دهد تا مردم را صید کند. "«فَهُوَ لَا يَزَالُ يَخْتِلُ النَّاسَ بِظَاهِرِهِ»"؛ او پیوسته مردم را با ظاهر خود فریب می‌دهد. «ختل» به معنای مکر و فریب است، چنان‌که "حضرت زینب کبری" (س) فرمود: "«یا اهل الکوفه، یا اهل الختل و الغدر»[10] ".

فَإِنْ تَمَكَّنَ مِنْ حَرَامٍ اقْتَحَمَهُ»"؛ اگر فرصتی برای حرامی بیابد و لقمه چربی به دست آورد، آن را می‌بلعد. این، لغزشگاه اول بود.

لغزشگاه دوم

فَإِذَا وَجَدْتُمُوهُ يَعِفُّ عَنِ الْمَالِ الْحَرَامِ فَرُوَيْداً لَا يَغُرَّنَّكُمْ فَإِنَّ شَهَوَاتِ الْخَلْقِ مُخْتَلِفَةٌ»"؛ اگر دیدید شخصی واقعاً از مال حرام، هرچند بسیار باشد، اجتناب می‌کند، باز هم فریب نخورید. "امام سجاد" (ع) فرمود شهوات انسان‌ها مختلف است. برخی در برابر مال ضعیفند، برخی در برابر شهوت جنسی، و برخی در برابر منصب.

فَمَا أَكْثَرَ مَنْ يَنْبُو عَنِ الْمَالِ الْحَرَامِ وَ إِنْ كَثُرَ»". «ینبو» یعنی «یتجافا» و «یتباعد» (دوری می‌کند). چه بسیارند کسانی که از مال حرام، هرچند فراوان باشد، دوری می‌کنند. "«وَ يَحْمِلُ نَفْسَهُ عَلَى شَوْهَاءَ قَبِيحَةٍ»"؛ «شوهاء» به مرکبی کریه‌المنظر و ناهماهنگ گفته می‌شود. یعنی خود را بر مرکبی زشت سوار می‌کند تا به مردم چنین بنمایاند که: "ایها الناس، من از دنیا گریزانم." "«فَيَأْتِي مِنْهَا مُحَرَّماً»"؛ اما از همان کانال و وسیله، مرتکب حرام دیگری می‌شود.

"«فَإِذَا وَجَدْتُمُوهُ يَعِفُّ عَنْ ذَلِكَ فَرُوَيْداً لَا يَغُرَّنَّكُمْ حَتَّى تَنْظُرُوا مَا عُقْدَةُ عَقْلِهِ فَمَا أَكْثَرَ مَنْ يَتْرُكُ ذَلِكَ أَجْمَعَ ثُمَّ لَا يَرْجِعُ إِلَى عَقْلٍ مَتِينٍ فَيَكُونُ مَا يُفْسِدُهُ بِجَهْلِهِ أَكْثَرَ مِمَّا يُصْلِحُهُ»"؛ اگر دیدید از آن حرام نیز خودداری می‌کند، باز هم عجله نکنید تا ببینید آیا از عقل استواری برخوردار است یا نه. چه بسیارند کسانی که همه این‌ها را ترک می‌کنند، اما چون عقل متینی ندارند، فسادی که از روی جهلشان به بار می‌آورند، بیشتر از اصلاحشان است.

لغزشگاه سوم و چهارم

حتی اگر انسان‌هایی عاقل باشند، باز هم باید مراقب بود. عقل نیز به‌تنهایی کفایت نمی‌کند. آنجا که «هوی» و «هوس» و «مقام‌طلبی» و «منصب‌طلبی» پیش می‌آید، عقل نیز از کار می‌افتد.

"«فَرُوَيْداً لَا يَغُرَّنَّكُمْ حَتَّى تَنْظُرُوا مَعَ هَوَاهُ يَكُونُ عَلَى عَقْلِهِ أَوْ يَكُونُ مَعَ عَقْلِهِ عَلَى هَوَاهُ؟»"؛ صبر کنید تا ببینید آیا او بر مرکب هوی و هوس خود سوار است و عقل را به دنبال خود می‌کشد، یا بر مرکب عقل نشسته و هوی و هوس را به دنبال خود می‌آورد؟ یعنی آیا عقل را حاکم می‌کند یا هوس را؟

وَ كَيْفَ مَحَبَّتُهُ لِلرِّئَاسَاتِ الْبَاطِلَةِ...»". چنین شخصی "«يَرَى أَنَّ لَذَّةَ الرِّئَاسَةِ الْبَاطِلَةِ أَفْضَلُ مِنْ لَذَّةِ الْأَمْوَالِ»"؛ برای او، مال و فرزند و حتی شهوت جنسی، همگی در برابر منصب هیچ است و ریاست برایش از هر چیزی مهم‌تر است.

"«فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ»"؛ این چنین شخصی "«يَتْرُكُ ذَلِكَ أَجْمَعَ طَلَباً لِلرِّئَاسَةِ حَتَّى إِذَا قِيلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ»"؛ او همه لذت‌های دنیا را برای رسیدن به ریاست رها می‌کند، تا جایی که اگر به او گفته شود «از خدا بترس»، غرور گناه‌آلود او را فرامی‌گیرد. اینجاست که به آیه مورد بحث خود می‌رسیم که مصداق آن، چنین شخصی است.

فَهُوَ يَخْبِطُ خَبْطَةَ عَشْوَاءَ»"؛ «عشواء» به ناقه‌ای گفته می‌شود که پیش روی خود را نمی‌بیند و در چاله و چاه می‌افتد. این شخص نیز چنین است؛ وقتی عقلش به خاطر طلب ریاست از کار می‌افتد، راه خود را نمی‌بیند. "«فَيُحِلُّ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَ يُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَا يُبَالِي مَا فَاتَ مِنْ دِينِهِ إِذَا سَلِمَتْ لَهُ رِئَاسَتُهُ الَّتِي قَدْ شَقِيَ مِنْ أَجْلِهَا»"؛ پس حلال خدا را حرام، و حرام خدا را حلال می‌کند و برایش مهم نیست که چه چیزی از دینش از دست می‌رود، مادامی که ریاستش که به خاطر آن خود را به شقاوت انداخته، سالم بماند.

این روایت نشان می‌دهد که "امام" (ع) یکی از مصادیق آیه "« وَإِذَا قِيلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ ۚ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ ۚ وَلَبِئْسَ الْمِهَادُ»[11] را همین گروه معرفی می‌کند. البته این بر اساس قاعده «جری و تطبیق» است و آیه، مصادیق بسیار دیگری نیز دارد.


[10] خطاب حضرت زینب س نسبت به اهل کوفه.
logo