< فهرست دروس

درس قواعد فقهیه استاد علی اکبر سیفی مازندرانی

99/08/07

بسم الله الرحمن الرحیم

ملکیة الخمس لمنصب الامامة/لاخمس فی الموونه/- موضوع:

در نصوصی که برای اینکه خمس ملک منصب است استدلال کردیم ، روایت ابی علی بن راشد را تعبیر به معتبره کردیم. در وسایل، باب دوم از ابواب انفال در حدیث ششم، این روایت را به این لفظ آورده است. دارد: « و باسناده عن ابی علی بن راشد» یعنی به اسناد صدوق در کتاب من لا یحضر.

فاصله مرحوم صدوق تا امام هادی ع چندان زیاد نیست. « ولد بدعاء الحجة» ابن بابویه (پدر صدوق) از اصحاب امام حسن عسکری ع بود. ابی علی بن راشد، چون مردد بین سه نفر بود و دوتای آنها ضعیف بودند حالا یکی علی اختلافٍ و دیگری هم مسلم ضعیف است و معاصر امام رضا ع، مسلّم ضعیف است و معاصر امام صادق ع تضعیف دارد و فیه اختلافٌ و آن که ثقه است همین معاصر امام هادی ع است. فلذا به معتبره تعبیر کردیم. در کتاب من لا یحضر، این روایت مرسل است: در جلد دوم ص 43 ح 1657 کتاب من لا یحضر دارد: « رُوی عن ابی علی بن راشد قال قلت...». سندی را که ایشان در مشیخه دارد مربوط به ابی علی بن راشدی است که جد قاسم بن یحیی است و همان طور که آقای خویی در معجم روات گفته و دیگران هم همگی تصریح کرده اند، آن کسی که جد قاسم بن یحیی است، معاصر امام صادق ع و کوفی است. فلذ روایت به سند وسایل، مرسل و ضعیف می شود.

اما در کافی به این سند آمده است: «محمد بن يحيى، عن محمد بن أحمد، عن محمد بن عيسى، عن أبي علي بن راشد، عن صاحب العسكر عليه السلام قال: قلت له: جعلت فداك نؤتى بالشئ فيقال: هذا ما كان لأبي جعفر عليه السلام عندنا فكيف نصنع؟ فقال: ما كان لأبي جعفر عليه السلام بسبب الإمامة فهو لي وما كان غير ذلك فهو ميراث على كتاب الله وسنة نبيه صلى الله عليه وآله»[1] ، که این سند صحیح است، زیرا شیخ کلینی از اقدمین است و رواتش هم متصل هستند.

 

قاعده «لاخمس فی المؤونه»

لفظ موونه در نصوص آمده است لذا فحص لغوی می کنیم، چون ظهور آیه یا روایت دائر مدار معنای عرفی و لغوی عصر صدور روایت می شود.

لفظ مؤونه که در « لا خمس الا فی الموونه » یا « الخمس بعد المؤونه» آمده است، در کتاب العین خلیل دارد که: « المؤونة فعولة من مانهم یمونهم أی یتکلّف مؤونتهم» [2] یتکلف یعنی به مشقت، مؤونه‌شان را عهده دار می شود.

صحاح جوهری دارد: « المؤونه تهمز و لا تهمز»[3] وقتی که بدون همزه بخوانید الموونه می شود و اگر همزه باشد المؤونه می شود.

در مصباح « مَوَنَ» دارد ولی خلیل در ماده « مأن » آورده است. اگر به صیغه فعوله برود مؤونه می شود. بعضی ها گفته اند از مفعله است من الأون که گفته « الخُرج » یعنی همین مخارج.

در اینجا « والعِدل» آورده است ولی به نظرم عَدل باشد چون دارد «لأنّها ثقلٌ علی الانسان». اگر عِدل باشد اینجا معنا ندارد. ولی اگر عَدل باشد درست می شود چون سخت است.

خلیل گفته است که اینکه از وزن مفعله باشد درست نیست. این طور استدلال می کند و می گوید: «ولو کانت مفعلة لکان مبنیة علی مئینة مثل معیشة»[4] چون مئینه باید باشد و معنا ندارد که مؤونه باشد چون این مفعلة است و مَئیَنَه میشود و فتحه بر یاء ثقیل است و آن وقت حذف می شود و مئینه می شود.

در ادامه دارد: « و عند الاخفش یجوز أن تکون مَفعُلة. و مأنتُ القوم أمؤنهم مَانَاً اذا احتمل مؤونتهم»[5]

این هم گفته همان مأن هست منتهی بر وزن مَفعُلَة. در آنجا فَعُولَه دارد و در اینجا «مَفعُلَة»، اگر مَفعُلَة باشد، ماَن می شود مأوُنَه. البته مَمأنة می شود. مگر مأن نیست پس این میم مَفعُلَة اضافی است. آن وقت باید مَمأنة بشود.

اخفش هم ریشه را مأن گرفته است و بعد می گوید مَفعُلَة که می شود مَمأنة.

در ادامه دارد: « و مَن ترک الهمزه قال: مُنتُهُم أمُونُهم»[6]

علی ای حال این لفظ مؤونه یا بر وزن مَفعَله باشد یا مَفعُله یا فَعوله، اصح حرف خلیل است که می شود مأن بر وزن فَعوله که می شود مؤونه، یعنی آنچه را که انسان در تهیه اش به مشقت می افتد و با مشقت آن را برای هر چیزی تهیه می کند. در هر حال به معنای همان مال و قوتی است که انسان با مشقت تهیه می کند.

 

معنای مؤونه در باب خمس

مراد از مؤونه در باب خمس، مطلق مخارجی است که انسان یا در طریق تحصیل خمس باید تحمل کند زیرا متعلق خمس که مال و کسب و ربح و فایده است نیاز به کسب و اکتساب دارد و انسان در راه تحصیل آن، مخارجی را متحمل می شود.

یا اینکه آن مالی را که انسان برای زندگی صرف می کند. به هرحال مالی را که به سختی تهیه می کند تا امرار معاش کند.

این لفظ مؤونه در باب خمس، هر دو را شامل می شود. آن اولی را شامل می شود برای اینکه بدون کسر و انکسار، ربحی در بین نیست. برای تجارت و کسب، گاهی باید مال زیادی خرج و هزینه شود، مثلا ده میلیون تومان هزینه کردید، آن وقت این را به دوازده میلیون فروختید، اگر گفته شود که خمس این دوازده میلیون را بدهید، این دوازده میلیون که ربح حساب نمی شود و ده میلیون برای تهیه این مال و تحصیل این ربح خرج کردید. اول باید هزینه ها را کسر کنید تا ربح تحقق پیدا کند و این هزینه، مؤونه ایست که شما در جهت تحصیل این ربح تحمل کردید. پس این یک مصداق از مؤونه است.

مصداق دیگر را که عرف هم می فهمد مخارج سالیانه انسان است، که هر انسان در زندگی باید خرج کند و شارع این خرج را تعبداً استثناء کرده است و به شما اجازه داده است که شما تا آخر سال صبر کنید و خرج ها را انجام بدهید و بعد از اینکه مؤونه را استثنا کردید، آن وقت خمس واجب می شود.

یک حرف فقهی دیگری هم است که آیا در ابتدای ظهور ربح، خمس واجب می شود؟ آیا می توان همان موقع خمس را پرداخت؟

گفته اند بله، پرداخت آن جایز است، اما واجب نیست. زمانی وجوب استقرار پیدا می کند که یکسال بگذرد برای اینکه در صحیحه علی بن مهزیار دارد: « فأمّا الغنائم والفوائد فهي واجبة عليهم في كلّ عامّ»[7] ظهور عرفی در یک سال دارد، متعارف آن زمان هم همین بود، کشاورزان و دیگر حرفه ها، آخر سال این ربح را بررسی و پرداخت می کردند.

آیا در معنای لفظ مؤونه، صَرف اخذ شده است که باید صَرف بشود یا نه؟

ثمره فقهی این بحث این است که اگر صَرف خارجی شرط باشد و صرف نشود، به آن مؤونه گفته نمی شود، پس اگر کسی این را ادعا و اثبات کند، مثلا کسی در اول سال ربح می‌کند، مثل تاجر(البته سال خمسی هم دارد)، می خواهد خمسش را بدهد- پرداخت خمس مجزی و مشروع است چون صدق ربح کسب می کند- اگر بگوییم صرف شرط است شخص نمی تواند موونه ای را که هر سال هزینه می کند را از آن کسر و خمسش را بدهد، زمانی می تواند خمس را بدهد که این موونه سالانه را صرف کرده باشد تا بتواند از آن استثناء کند و خمسش را بپردازد.

بعضی ها مدعی شده اند که صَرف در واژه مؤونه اخذ شده است برای اینکه این از مشتقات است و در بحث مشتق بیان شد که ظهور در متلبس بالمبدا دارد. اگر متلبس به مبدأ نشد، اطلاق مجازی است مگر اینکه ادعای تلبس به مبدأ کند، و الا در این تلبس به مبدأ همه اتفاق دارند و اصل تلبس به مبدا در عنوان مشتق شرط است، در ما انقضی به المبدأ، اختلاف است که آیا مشتق اعم از آن هست یا نیست، بنابراین این ادعا با توجه به مبنای اصولی باید پاسخ داده شود.


[2] الصحاح، ج8، ص389.
[3] الصحاح، ج8، ص389.
[4] الصحاح، ج8، ص198.
[5] الصحاح، ج8، ص198.
[6] الصحاح، ج8، ص198.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo