« فهرست دروس
درس فقه معاصر استاد حسین صفدری

1403/08/21

بسم الله الرحمن الرحیم

جنگ افزارهای جنگ نرم/جنگ نرم /کتاب الجهاد

 

موضوع: کتاب الجهاد/جنگ نرم /جنگ افزارهای جنگ نرم

حدیث خوانی

والفُقَهاءُ قادَة

در ادامه‌ی نصایح پیامبر اکرم (ص) به جناب ابی‌ذر که فرمود «المتّقونَ سادَة» ادامه می‌دهند که «والفُقَهاءُ قادَه و مُجالِسَتُهُم زیاده». قادَه از قیاده و فرماندهی می‌آید. فقها و علما فرمانده و فرمانروا هستند. حکمشان نافذ است. مرتبه و جایگاه فقیه و عالم دین در این کلمات، جایگاه رهبری بیان شده است. باید موضع و سخن علما در جامعه، نافذ و مورد قبول واقع شود.

چه وقت فرمایش علما و کلام آن‌ها نافذ است؟ زمانی نافذ است که از آن‌ها عملاً اطاعت کرد. همان‌جور که فرمانده یا رهبر یک گروه، موضع و سخن نافذی در گروه خودش دارد، حرف عالم دین باید در جامعه پذیرفته شود. در هر مجتمعی لازم است علماء و فقهاء به چنین جایگاهی دست پیدا کنند در اثر توجه مردم. این که پیامبر اکرم (ص) فرمودند «إنَّ العلماء ورثَةُ الأنبیاء» برای این است که مکانت و جایگاه علم و علما را برای همه بزرگ جلوه بدهند. علما از چشمه‌ی زلال علم نبوی سیراب شدند و باید جامعه را به سمت خدا هدایت کنند. مأموریت آن‌ها هدایت به کمال و هدایت به خدا و هدایت به خوبی‌هاست. هدایت چه زمانی محقق می‌شود؟ وقتی که از علما عملاً تبعیت شود. کسی که از دانش بهره‌من است، مثل یک فرد بیناست و کسی که از دانش بی‌بهره است مثل یک آدم نابیناست. از بینا چه در امور ظاهری، از بینا که در امور ظاهری نسبت به بقیه سر است، دید دارد، ادراک دارد، چه انتظاری می‌رود؟ طبیعتاً می‌گوییم راهنمایی و مساعدت نابینا. از نابینا چه انتظاری است؟ این که تبعیت کند از بینا. اگر ادعا کند که خودم مسیر را بلدم و به راهنما نیاز ندارم، خودش را از قدرت بینایی راهنما محروم کرده است، ممکن است در چاله بیافتد. این فرمایش پیامبر یک وظیفه برای عالم تعیین می‌کند و آن بهره‌مندسازی جامعه از دانش خودش است. علمش را باید در اختیار جامعه بگذارد و بذل کند. یک وظیفه هم برای عامه مردم قائل است و آن این که از علم عالم بهره بگیرند. بهره هم فقط استماع نیست. این که بشنویم، در رادیو بیاییم سخنرانی خوبی را بشنویم. در ماشین، در اتوبوس گوش کنیم. این‌ها خوب است بد نیست، ولی تأثیرش زمانی است که اگر پای موعظه‌ای نشستیم، پای سخنی نشستیم، به آن عمل می‌کنیم. اگر به علم عالم توجه نشود، تأثیر یا رشدی در جامعه پدید نمی‌آید.

حکمت این که امیرالمؤمنین هم فرمودند که «العلماءُ حکّامٌ علی النّاس» برای این است که سخن عالم در جامعه حکمفرما شود. اگر علم در جامعه حکمفرما شد، رشد در جامعه افزایش پیدا می‌کند.

بحث ما در اهداف شایعه‌پردازی بود. گفتیم طراحان شایعه به دنبال تخریب جایگاه افراد مؤثر و رهبران دینی در جامعه هستند تا از این طریق فروع دین را کم‌سو و راه دین را کم‌رونق کنند.

مواردی را بیان کردیم. یک سوژه برای شایعه‌سازی هم این است که درباره سلامت و حیات رهبران صاحب نفوذ و رهبران الهی در جامعه تردید ایجاد کنند. بگویند فلانی سلامتش را از دست داد، پیغمبر خدا از دنیا رفت. با این خبر کذب، مردم با ایمان را در ادامه‌ی راهی که باید طی کنند ناامید کنند. این خبر کذب را مطرح می‌کنند، با دامن زدن به آن و دهان به دهان کردن اخباری در این زمینه، اضطراب و دلهره را به متن جامعه منتقل می‌کنند.

ما در دوران خودمان هم نمونه‌های فراوانی از این دست شایعات داریم. انعکاس اخبار دروغ و متواترسازی کذب درباره سلامتی رهبری معظم یا رهبران مقاومت، یا رهبرانی که در کشور خودشان نفوذ دارند. مثلاً آقای سید حسن نصرالله یا آقای هنیه یا رهبر معظم انقلاب. این‌ها چیزی نیست که مبهم و پنهان باشد و نیاز به توضیح داشته باشد. در صدر اسلام این گونه شایعه می‌کردند و الان هم همین شایعات را دارند. برای آن ثمره‌ی بزرگی که این شایعات می‌تواند در جوامع مختلف داشته باشد.

در جنگ احد، دشمن با دامن زدن به شایعه‌ی کشته شدن پیامبر عظیم الشأن اسلام، تلاش کرد تا روحیه‌ی مسلمان‌ها را تخریب کند و آن‌ها را نسبت به جنگ ناامید کند، نسبت به سرنوشت خودشان ناامید کند. این حادثه و بازتاب‌های آن در قرآن این‌جور منعکس شده است که: «وَ ما مُحَمَّدٌ إلَّا رَسولُ الله» جناب پیامبر عظیم الشأن اسلام، فرستاده‌ی خدا است و بیش از این نیست. «قَد خَلت مِن قَبلِهِ الرُّسل» قبلاً هم پیامبرانی قبل از ایشان آمده‌اند «اَفَإن مات أو قُتل إن غَلَبتُم عَلی أعقابِکُم» اگر پیامبر از دنیا برود یا به قتل برسد، شما به گذشته‌ی خودتان برمی‌گردید؟ بعد می‌فرماید: «وَ مَن یَنقَلِب عَلَی عَقِبَیهِ فَلَن یَضُرَّ اللهَ شَیئاً» اگر هم به گذشته‌ی خودتان برگردید ضرری به خدا نمی‌رسانید. ولی اگر پایمردی کردید و از وجود ذی‌جود پیامبر اکرم بهره گرفتید و هدایت شدید و شکرگزار این نعمت الهی بودید «وَ سَیَجزِی اللهُ الشّاکِرینَ» خدا هم به شاکران جزای خیر عنایت می‌کند.

درباره شأن نزول این آیه می‌گویند که در کشاکش جنگ احد، درست در همان لحظه‌ای که آتش جنگ میان مسلمین و بت‌پرستان و کافران به شدت شعله‌ور بود، یهو یک نفر از مشرکین که تصوّر می‌کرد که پیامبر اکرم را به شهادت رسانده است. یا پیغمبر را با کسی اشتباه گرفته بود یا به خاطر این که پیامبر آسیب دیده بود و روی زمین بود، او احساس کرد که پیامبر اکرم را به قتل رسانده و کشته است. فریاد زد از خوشحالی و جار و جنجال راه انداخت که ادعا کرد من پیغمبر خدا را کشتم! این خبر متناسب میل لشگر کفر بود. به همین جهت به سرعت در بین لشگر کفر و لشگر اسلام، دهان به دهان چرخید و به آن بال و پر دادند و آن را منتشر کردند و همه‌ی لشگرگاه از این خبر کسب اطلاع کرد. انتشار این خبر به‌طور طبیعی در روحیه‌ی کفار و لشگر دشمن، اثر مثبتی داشت. به همان اندازه که آن‌ها خوشحال بودند و اثر مثبت برای آن‌ها داشت، در بین مسلمان‌ها اثر تخریبی و شکننده بر جای گذاشت. در لشگر یعنی لشگر مسلمین، تزلزل ایجاد کرد.

برخی از مفسّرین می‌گویند جمعی که شاید اکثریت را هم تشکیل می‌دادند، به دست و پا افتادند و از میدان جنگ یا بیرون رفتند یا در حال بیرون رفتن بودند. چهره‌های نامداری را نام می‌برند که در طول تاریخ نامشان ثبت شده این‌ها در حال فرار بودند. یک عده‌ای هم در این فکر بودند که پس از کشته شدن پیامبر، ضمن این که از اسلام دست برمی‌دارند، از سران کفر و فرماندهان لشگر دشمن هم درخواست امان کنند. البته یک عده‌ای هم با فداکاری و پایداری و پایمردی نبرد کردند و دیگران را هم به استقامت و بی اعتنایی به شایعات دعوت کردند. می‌گویند در این لحظه‌ی حساس انس بن نضر وقتی متوجه سستی برخی از عناصر معروف و مشهور شد فریاد کشید که چه‌کار دارید می‌کنید؟ اگر پیامبر خدا کشته شده، مگر خدای پیامبر هم کشته شده است؟ بروید بجنگید تلاش کنید پیکار کنید! و در راه هدفی که پیامبر برای آن کشته شد پایداری کنید. بروید و شماها هم شربت شهادت بنوشید! خودش بعد از گفتن این حرف‌های حماسی به قلب دشمن زد و حماسه‌ها آفرید این جناب انس بن نضر. آن‌قدر با شهامت می‌جنگید و پیش می‌رفت که دشمن او را دوره کرد و او هم به شهادت رسید.

در ادامه‌ی این روند معلوم شد که پیامبر اکرم زنده است و این خبر شایعه و دروغ بود. در عین حال که این شایعه بود و دروغ بود، اثر خودش را در بین لشگریان گذاشت.

مشابه این در ذیل بعضی از آیات، مفسّرین می‌گویند پیغمبر خدا هر بار که به غزوه‌ای می‌رفت ـ غزوه جنگ‌هایی است که پیامبر در آن خودش شرکت کرده و فرماندهی را به عهده داشته است ـ پیغمبر به همراه لشگریان به غزوه می‌رفتند. در بین مردم در شهر مدینه منافقین و یهودی‌ها چو می‌انداختند که پیغمبر به شهادت رسیده است یا پیغمبر شکست خورده است. پس این مخصوص حادثه‌ی احد نبود. البته در احد یک غفلت بزرگی شد که در جای خودش چند جمله‌ای را عرض می‌کنیم.

به هرجهت شایعه قتل پیامبر در احد بسیار اثرگذار بود و تأثیر خودش را در نظامیان گذاشت. تأثیر انتشار این شایعه در این لحظه‌ی حساس، گسترده بود و از لابه‌لای کلمات مفسّرین و مورّخین می‌توانیم ابعادی از آن را استخراج کنیم. من برای اینکه ابعادی از این را بیان کنم، به چند جمله از کلمات مفسّرین که مراجعه کردم اشاره می‌کنم.

شیخ طبرسی (ره) در مجمع‌البیان آورده است: «إنّه لمّا اُرجِفَ بأنّ النّبی (ص) قَد قُتِل یَومَ اُحد و اُشیعَ ذلک» وقتی این شایعه پخش شد که پیامبر در روز احد کشته شده است «قالَ اُناسٌ» تأثیر شایعه را ببینید! «قال اُناسٌ لَو کانَ نَبیّاً لَو ما قتِل» در ایمان قبلیشان که به پیغمبر ایمان آوردند تردید کردند که بابا این اصلاً پیغمبر نبود! اگر پیغمبر بود که کشته نمی‌شد!

شما ببینید شایعه چه کرد. کسی که تا لحظه‌ی قبل داشت زیر پرچم پیامبر شمشیر می‌زد، تردید پیدا کرد که اصلاً پیغمبر نبود این انسان! «و قَالَ آخَرون» یک عده‌ای مثل همین جناب نضر گفتند که ما در راهی که پیغمبر رفته و شهید شده، آن‌قدر می‌جنگیم تا شهید شویم.

پس یک عده‌ای مصمم، یکی هم مثل انس بن نضر که هم خطبه‌ی قرّا خواند، هم به دل دشمن زد و هم به شهادت رسید. یک عده‌ای هم با دید کوته و ایمان کوتاه، همان لحظه تردید کردند که این پیغمبر اصلاً نبود و الّا کشته نمی‌شد! «وارتَدَّ بَعضُهم» یک عده‌ای هم در اسلام اولیه تردید نکردند، اسلام آورده بودند ولی دیگر انگیزه‌ای نداشتند مرتد شدند. «وانهَزَمَ بَعضُهم» یک عده‌ای هم روحیه‌هایشان را از دست دادند و در جنگ شکست خوردند.

پس بر اساس فرمایش شیخ طبرسی در مجمع البیان، هم عده‌ای در حقانیت پیامبر تردید کردند، در نبوّت او تردید کردند گفتند اگر پیغمبر بود کشته نمی‌شد. یک عده‌ای از دین برگشتند و مرتد شدند. یک عده‌ای روحیه‌ی خودشان را از دست دادند و دچار شکست شدند. البته یک عده‌ای هم مردانه جنگیدند و یا شهید شدند و یا طعم پیروزی را بعداً چشیدند.

همین شیخ طبرسی در تفسیر جوامع الجامع هم عبارتی دارد که باز از آن هم می‌شود نکاتی را استخراج کرد. ایشان دارند: «وَ فَشا فِی القَومِ أنّ محمّداً قد قُتِل» این خبر پخش شد افشا شد معلوم شد منتشر شد که پیامبر خدا در جنگ کشته شده است. «فانهزموا» این انهزموا همین‌جوری که قبلاً هم گفتم، شکست میدان نیست، این‌ها فرو ریختن از درون است. از درون ریختند نتیجتاً در جنگ هم شکست خوردند، فرار کردند.

«وَ جَعَل رسول الله (ص) یقول» پیغمبر هم این صحنه را نظاره می‌کرد. درست است که آسیب دید ولی می‌دید. دید لشگر دارند بعضی‌هایشان فرار می‌کنند، بعضی‌هایشان سست شدند. فرمود: «إلیّ عبادَ الله» ای بندگان خدا به سمت من بیایید! یک عده‌ای که در حال فرار بودند فرار کردند. یک عده‌ای هم مرحوم طبرسی می‌گوید بازگشتند به سوی پیغمبر. «حتّی إن هازَت إلیه طائِفَةٌ مِن أصحابه» یک عده‌ای برگشتند.

«فلامَهُم علی الفرار» حضرت این‌ها را ملامت کرد که چرا فرار می‌کنید؟ این‌ها هم پاسخ دادند یا رسول الله! «أتانَ الخَبَر بأنَّکَ القُتِلت فرُبِعَت قُلوبُنا» خبر به ما رسید که تو کشته شدی، ما هم دل‌هایمان ترسید «فولّینا مدبرین» ما هم پشت کردیم به دشمن و فرار کردیم.

پس وقتی خبر کشته شدن پیغمبر در لشگر پیچید، لشگر و سپاهیان دچار شکست شدند. البته گفتم که این شکست و این فروریزی، ابتدا در درون افراد شکل می‌گیرد بعد در میدان، اثر خودش را می‌گذارد. آدمی که از درون فرو ریخت، در میدان هم کم می‌آورد. مهمتر از همه این بود که پیغمبر خدا در حالی که زنده بود و این صحنه‌ها را می‌دید و متوجه شد که شایعه‌ی قتل ایشان، روحیه‌ی جنگجویان را تخریب کرده است، فریاد می‌زد که به سمت من بیایید. حالا یا کمک می‌خواست یا می‌گفت من هستم به سمت من بیایید، بیایید و حرکت دیگری کنید. ولی بعضی از آن‌ها بازنگشتند. یک عده‌ای آمدند سراغ ایشان رفتند، حضرت آن‌ها را ملامت کرد، آن‌ها هم همین‌جوری گفتند ما ترسیدیم.

پس آثار شایعه ببینید حتی در لشگریان پیامبر خدا که سپر به سپر در کنار پیغمبر بودند و می‌جنگیدند، باعث شد بعضی‌ها دینشان را از دست دادند مرتد شدند، بعضی‌ها از درون شکستند، بعضی‌ها در رسالت و نبوّت پیغمبر تردید کردند. این اثرات شایعه است.

المیزان دارد که مراد از «إنقَلبتُم عَلی أعقابِکُم» این دست برداشتن و عقب‌نشینی از اصل دین است. دارد که «فالحقّ أنّ المراد بانقلاب علی الاعقاب الرّجوع إلی الکفر السابق. نه این که فرار از جنگ. «انقلبتم علی اعقابکم» نه این که روی نقطه‌ی زمین و سرزمین، عقب‌نشینی کردید. اگر این هم می‌شد باز تا حدودی خوب بود. یعنی می‌گفتند پیغمبر شهید شده، ما یک عقب‌نشینی تاکتیکی می‌کنیم، طراحی می‌کنیم، مجدداً حمله می‌کنیم. نه! این‌ها حتی تردیدی در دین خودشان کردند، مرتد شدند و از اسلام برگشتند به کفر سابق.

ایشان می‌گوید: «فمُحصَّلُ مُعنَی الآیه علی ما فیها من سیاقِ العتاب والتوبیخ» می‌گوید از عتاب و توبیخی که در این آیه هست می‌فهمیم که قرآن گفت پیغمبر که صاحب دین نیست! صاحب دین خداست. «أنّ محمّداً صلِّ الله علیه و آله لیسَ إلَّا رَسولاً من الله» مثل سایر انبیاء. همین‌جوری که سایر انبیاء رسول بودند، این هم رسول است. «لیسَ شأنه إلا تبلیغُ رسالة ربّه» هیچ وظیفه‌ای جز تبلیغ دین خدا ندارد «لا یَملِکُ مِنَ الأمرِ شیئا» مالک امور نیست «و إنّما الأمرُ لله» امور به دست خداست «والدّینُ دینُه باقِ ببَقائه» دین باقیست به بقای خدا. در این صورت «فَما مَعنَی إتکاء إیمانِکُم عَلی حیاتِه» چرا ایمان خودتان را به حیات پیغمبر گره می‌زنید؟ «حیثُ یَظهَر منکُم أن لو مات» از رفتارتان پیداست که اگر از دنیا رفت «أو قُتِل» یا کشته شد «تَرکتُمُ القیامَ بِالدّین» قیام در راه دین را ترک می‌کنید «وَ رَجعتُم إلی أعقابِکُم القَقهَری» به گذشته‌ی خودتان برمی‌گردید «واتَّخذتُم الغوایَة بَعد الهِدایَة» بعد از این که هدایت شده بودید گمراهی را انتخاب کردید.

این عبارات نشان می‌دهد که اوّلاً شایعه در اثناء جنگ و در جنگ روانی، حربه‌ی قوی‌ای است. باعث می‌شود ایمان افراد را از آن‌ها بگیرد. لشگر مسلمانان که در احد، پیروز مطلق بودند. در ابتدای جنگ، مسلمان‌ها پیروز شدند منتها آن‌هایی که در تنگه ایستاده بودند، میل به غنیمت پیدا کردند و دهانه را ترک کردند. لشگر ابوسفیان دور زد و از همان تنگه آمد با هجوم به تنگه، معادله را معکوس کرد و با انتشار شایعه‌ی قتل پیامبر باعث شد که مسلمانان بعضی‌هایشان پا به فرار گذاشتند یا از ایمانشان دست برداشتند. اگر عده‌ی معدودی مثل امیرالمؤمنین و برخی دیگر از اصحاب خاص نبودند، سرنوشت اسلام و مسلمین ممکن بود به جور دیگری رقم بخورد، ممکن بود حقیقتاً جان پیامبر اکرم به خطر بیافتد.

از این آیه‌ی شریفه و عتاب و خطابی که هست، استفاده می‌کنیم که شایعه به عنوان یک ابزار عملیات روانی در مجموعه‌ی دوران حیات پیامبر اکرم (ص) استفاده شده، خصوصاً در جنگ احد با شایعه‌ی قتل پیامبر خواستند که به اهدافشان دست پیدا کنند. لشگر ابوسفیان از شایعه به عنوان یک ابزار برای شکست روحیه‌ی مسلمان‌ها استفاده کرد.

ما بارها گفتیم که شایعه یا عملیات روانی چه زمانی در دستور کار دشمن واقع می‌شود؟ وقتی که در میدان نبرد، دشمن کم می‌آورد. متأسفانه دشمن موفق شد در روزهای اخیر، فرمانده رشید غزه، شهید یحیی سنوار را به شهادت برساند. ولی قبل از این که یحیی به شهادت برسد، بارها در جامعه‌ی فلسطینی در بین اهل غزه، شایعه‌ی مرگ و قتل او را مطرح کردند، برای اینکه دل و دماغ مردم را از بین ببرند. در زمان پیامبر، اسلام نوپا بود. منافقین بخشی از آن‌ها در بین مسلمان‌ها جنجال می‌کردند، خبر پخش می‌کردند، در دل این‌ها را تخلیه می‌کردند این‌ها هم زود سست می‌شدند؛ اما در دوران ما به فضل الهی، مردم مقاوم و مستحکم ایستادند. از رویکرد دشمن، اطلاع دارند تحلیل دارند جمع‌بندی دارند و متناسب با همین جمع‌بندی نسبت به شایعه، واکنش نشان می‌دهند. حتی بالاتر از آن نسبت به اصل اقدام هم واکنش نشان دادند. با ترور آقای سید حسن نصرالله و آقای سید هاشم یا یحیی سنوار، نه این که عزم و اراده مردم کم نشد، بلکه با شدت و حدت بیشتری هم استمرار پیدا کرد.

پس این شایعه که نقش آن برای تخریب رهبران، از بین بردن پایگاه مردمی آنها یا ناامید سازی مردم، این را بیان کردیم.

هدف سوم، هدف بی‌ثبات سازی و تزلزل در جامعه است که ان‌شاءالله در جلسه آینده آن را توضیح می‌دهیم.

 

logo