< فهرست دروس

درس فقه معاصر استاد حسین صفدری

1401/07/21

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کتاب الجهاد/فقه جنگ نرم /آیات جهاد

 

     حدیث خوانی

رُوِيَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ‌ سَأَلَ رَجُلٌ رَسُولَ اللَّهِ ص عَنْ عَمَلٍ يَدْخُلُ بِهِ الْجَنَّةَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص صَلِّ الْمَكْتُوبَاتِ وَ صُمْ شَهْرَ رَمَضَانَ وَ اغْتَسِلْ مِنَ الْجَنَابَةِ وَ أَحِبَ‌ عَلِيّاً وَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ مِنْ أَيِّ بَابٍ شِئْتَ فَوَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ لَوْ صَلَّيْتَ أَلْفَ عَامٍ وَ صُمْتَ أَلْفَ عَامٍ وَ حَجَجْتَ أَلْفَ حَجَّةٍ وَ غَزَوْتَ أَلْفَ غَزْوَةٍ وَ أَعْتَقْتَ أَلْفَ رَقَبَةٍ وَ قَرَأْتَ التَّوْرَاةَ وَ الْإِنْجِيلَ وَ الزَّبُورَ وَ الْفُرْقَانَ وَ لَقِيتَ الْأَنْبِيَاءَ كُلَّهُمْ وَ عَبَدْتَ اللَّهَ تَعَالَى مَعَ كُلِّ نَبِيٍّ أَلْفَ عَامٍ وَ جَاهَدْتَ مَعَهُمْ أَلْفَ غَزْوَةٍ وَ حَجَجْتَ مَعَ كُلِّ نَبِيٍّ أَلْفَ حَجَّةٍ ثُمَّ مِتَّ وَ لَمْ يَكُنْ فِي قَلْبِكَ حُبُّ عَلِيٍّ علیه السلام وَ أَوْلَادِهِ أَدْخَلَكَ اللَّهُ النَّارَ مَعَ الْمُنَافِقِينَ أَلَا فَلْيُبَلِّغِ الشَّاهِدُ مِنْكُمُ الْغَائِبَ قَوْلِي فِي عَلِيٍّ علیه السلام فَإِنِّي لَمْ أَقُلْ فِي عَلِيٍّ إِلَّا بِأَمْرِ جَبْرَائِيلَ وَ جَبْرَائِيلُ لَا يُخْبِرُنِي إِلَّا عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِنَّ جَبْرَائِيلَ لَمْ يَتَّخِذْ أَخاً فِي الدُّنْيَا إِلَّا عَلِيّاً أَلَا مَنْ شَاءَ فَلْيُحِبَّ وَ مَنْ شَاءَ فَلْيُبْغِضْ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ حَتَمَ عَلَى نَفْسِهِ أَنْ لَا يُخْرِجَ مُبْغِضَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ مِنَ النَّارِ أَبَدا.

فردی خدمت رسول خدا آمد و پرسید: به من عملی را یاد دهید که با انجام دادن آن وارد بهشت شوم. رسول خدا فرمودند به نمازهای واجبت پایبند باش و روزه ماه مبارک رمضان را هم بجا بیاور. به پاکی و طهارت خودت هم ملتزم باش که هر وقت نیازمند به تطهیر شدی، از جنابت خودت را تطهیر کن. این سه عمل عادی که در روزمره انسان‌ها انجام می‌دهند. آیا با این‌ها من وارد بهشت می‌شوم؟ جمله آخر می‌فرماید: «أَحِبَ‌ عَلِيّاً وَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ مِنْ أَيِّ بَابٍ شِئْت»؛ از هر یک از درهای بهشت خواستی می‌توانی وارد شوی - یعنی به تو آزادی می دهند-. تو ازجمله کسانی هستی که می‌توانی با این واجبات و حب علی بن ابی طالب وارد بهشت شوی.

این همان فصل ایجابی پاسخ است؛ اما یک فصل دیگری هم دارد که نشان می دهد اگر ولایت علی بن ابی طالب نباشد و اعمال‌مان در پیوند با امیرالمومنین و ائمه اطهار علیهم السلام نباشد، نه در دنیا و نه در آخرت سودی نخواهند داشت.

در ادامه‌ی روایت می‌فرماید به خدایی که من را به حق به پیامبری مبعوث کرد، اگر هزار سال نماز اقامه کنی، هزار ماه هم روزه بگیری و هزار مرتبه حج خانه خدا را بجا بیاوری و هزار بار هم همراه من پیامبر در جنگ ها حضور داشته باشی و هزار بنده را در راه خدا آزاد کنی و همه کتاب‌های آسمانی را قرائت کنی و با همه انبیاء الهی ملاقات و حشر و نشر داشته باشی و با هر پیامبری هزار سال عبادت کنی و با هر یک از آنها هزار بار به جنگ با دشمنان خدا روی و با هر پیامبری از پیامبران الهی هزار بار حج به جا بیاوری؛ رمز قبولی همه عبادات در مسیر ولایت والی خدایی بودن است.

وقتی امیرالمومنین از جانب خدا ولایت دارد و در کنار پیامبر و بعد از پیامبر؛ و پیامبر او را به عنوان ولی مومنین انتخاب می‌کند و به همه معرفی می‌کند؛ اگر حب این والی الهی و فرزندان بزرگوارش در دل انسان نباشد، انسان سزاوار است که همراه منافقین و کفار در جهنم جای گیرد.

خداوند متعال همه ما را از محبان اهل بیت علیهم‌السلام قرار دهد و ما را همواره در مسیر علی ابن ابی طالب و فرزندانش قرار دهد، انشاءالله.

     مقاتله در فضای جنگ نرم

بحث ما درباره جنگ نرم بود. گاهی ممکن است دشمن به دلایلی طراحی کند تا به جای جنگ سخت، جنگ نرم را به جامعه مومنین تحمیل کند.

یک بار صدام شانس‌ش را امتحان کرد تا با حمایت کشورهای غربی و همه کشورهای عربی و هر کسی که در میدان می‌توانست حضور داشته باشد، به جمهوری اسلامی در بدو آغازش حمله نظامی کند. این حمله نظامی با پاسخ مردم و مشارکت مردم و اقبال و اشتیاق جوان‌ها به سمت جبهه پاسخ مناسب دریافت کرد.

یک بار دشمن احساس می‌کند که با تدابیر و اقدام نظامی به مقصد می‌رسد، ولی وقتی می‌بیند که جامعه مومنین و مسلمین از نظام حاکمیتی اسلام حمایت می‌کنند؛ به جای اینکه به مراکز قدرت هجوم بیاورد، به اندیشه مسلمانان و مومنین هجوم می‌برد. تا در گام اول حمایت مسلمانان از نظام سیاسی را خنثی کند. در چنین وضعی جنگ نرم تحمیل می‌شود. اعتقادات، ارزش‌ها، باورها و رفتار عمومی در جامعه اگر منطبق با ارزش‌های دینی باشد، از حکومت دینی حمایت می‌کند. اما اگر هوس‌ها و میل‌ها و اعتقادات به سمت دیگری رفت، جامعه ممکن است در چنین فرضی حاکمیت دینی را نپذیرد.

بنابراین دشمن یک بار برای فتح از جبهه نظامی و اقدام نظامی استفاده می‌کند و گاهی برای اینکه نظام حاکمیتی را بی‌پشتوانه سازد، ابتدا به دریچه عقول مومنین هجوم میآورد تا از این طریق نظام سیاسی را تصاحب کند. ما اکنون در چنین فرضی داریم بحث می‌کنیم.

آیا اگر هجوم نرم به جامعه مسلمین و مومنین شد، ادله جهاد همچنان پا برجاست و انسان‌ها را تشویق به جهاد در راه خدا می‌کند یا خیر؟!

در مقطع کنونی از تحولات جهان می‌بینیم که دشمنان توان دست‌یابی به اهدافشان در برابر مسلمانانرا از راه جنگ سخت از دست داده‌اند. این طبیعی است که می‌خواهند جنگ نرم طراحی کنند و از این طریق مسیر پیروزی را طی کنند و به اهداف برسند.

ما آیاتی را مطرح کرده و مورد بحث قرار دادیم و از آنها استفاده نمودیم که این آیات به مومنین حتی در زمان بروز جنگ نرم امر به قتال یا جهاد در راه خدا می‌کند.

امروز آیه دیگری را مطرح می‌کنیم تا ببینیم آیا از این آیه شریفه نیز می‌توان استفاده نمود که در هنگام بروز جنگ نرم، آیا واجب است بر ما -به عنوان مومنین- در مقابل دشمن ایستادگی کرده و مقاتله کنیم؟

البته مقاتله در فضای جنگ نرم به حسب خودش است. همانطور که در جنگ سخت نیز اقداماتی صورت می‌گیرد که ممکن است آن اقدامات که در تعاریف اولیه، جنگ سخت به آن اطلاق نشود. مثلا اگر کسی در پشت جبهه برای مجاهدان آذوقه تهیه کند، کسی لباس آنان را تعمیر کند، سلاح آنان را تعمیر کند، گرچه اینها در نگاه اول قتال نیست، اما همه اینها مشمول ﴿قَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ﴾ خواهد بود.

     آیه سوم - سوره بقره ؛ آیه190

سومین آیه‌ای را که این جلسه مورد بحث قرار می دهیم، آیه صدونودم سوره بقره است. ﴿وَ قَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ﴾[1] ؛ در راه خدا با کسانی که با شما قتال می‌کنند به جهاد برخیزید. ﴿وَلَا تَعْتَدُوا﴾؛ از حد مجاز تجاوز نکنید که خداوند متجاوزین را دوست نمی‌دارد.

یعنی قتال انجام دهید با کسانی که با شما می‌جنگند. در این جنگ از حدود قانونی و شرعی نیز تجاوز نکنید. مرحوم طبرسی نقل می‌کند که این آیه مدنی است و در مدینه به پیامبر اکرم صلی علیه وآله وسلم نازل شد. در ماجرای صلح حدیبیه که در سال ششم بعد از هجرت رخ داد، یک عده قابل توجهی از مسلمانان به همراه پیامبر اکرم صلی‌الله علیه وآله عازم عمره شدند. در منطقه حدیبیه، مشرکین جلوی آنان را گرفتند و اجازه ورود به مکه را ندادند. پیامبر اکرم در منطقه حدیبیه خیمه زد. اصحاب همه بودند. رفت و آمدهایی صورت گرفت. چند دور مذاکره شد. نهایتاً به دلیل شرایطی که مسلمانان داشته و استعداد لازم برای جنگ را نداشتند، فرمانی از جنگ از جانب خداوند متعال نازل نشد. پس از چند دور مذاکره، پیامبر اکرم تصمیم گرفتند با مشرکین پیمان صلح امضا کند. این صلح تقریباً صلح یک طرفه‌ای هم بود. مسلمانان تعهداتی دادند. در مقابل مشابه آن تعهدات را نگرفتند. مثلاً قرار شد اگر کسی از بردگان قریش یا مشرکین بدون اجازه صاحبش به سمت مدینه حرکت کرد و خود را به مدینه رساند و به جمع مسلمانان پیوست، پیامبر اکرم موظف باشد این فرد را تحویل مشرکین مکه دهد. اما اگر بالعکس فردی از افراد مسلمانان رفت و تسلیم مشرکین شد، آنان موظف نیستند که این فرد را تحویل پیامبر دهند. به هر جهت این صلحنامه امضا شد. مسلمانان از همان جا که خیمه زده بودند خیمه‌ها را جمع کرده و به سمت مدینه بازگشتند. سال بعد رسول خدا تجهیزاتش را آماده کرد. اصحاب آماده شدند. مجددا به قصد عمره به سمت مکه حرکت کردند. این مرتبه نگران بودند و این نگرانی چند منشأ داشت. اگر راه ندهندشان در حالی که پیمان امضا کرده اند. بعد از پیمان اگر مسلمانان وارد جنگ نشوند یعنی که هرکسی می‌تواند هر تعدی در حق مسلمانان انجام دهد. اگر وارد جنگ شوند که فرمانی ندارند. همچنین در حریم خدا و در خانه مکه و در شهر حرام چه طور بجنگند. همه اینها مواردی بود که باعث شد مسلمانان احساس نگرانی کنند. از نجنگیدن نگران باشند. از جنگیدن هم نگران باشند. اگر در ماه حرام جنگ به داخل مکه کشیده شد، از جنگیدن در خانه خدا هم نگران باشند. این بود که نسبت به اصل جنگ کراهت داشتند و بی میل بودند. دل نگرانی‌هایشان را یا به زبان می‌آوردند یا در دل داشتند. در چنین وضعیتی این آیه شریفه نازل شد که ﴿و قاتلوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ﴾.

نقل است که این آیه اولین آیه‌ای است که امر به قتال می‌کند. مرحوم طباطبایی در ذیل این آیات (آیات ۱۹۰ تا ۱۹۵ سوره بقره) بیان کرده‌اند که سیاق آنها نشان می دهد همه در یک دفعه واحدی نازل شده اند و پیداست که کلام در اینجا برای بیان یک غرض واحدی بیان شده است و آن تشریع قتال با مشرکین مکه برای اولین بار است. پیش از این، به دلیل نامتوازن بودن جبهه مسلمانان و شرایط اولیه شکل‌گیری جامعه مسلمانان، قتال با کفار بدوی تشریع نشده بود. بله؛ آمدند در جنگ بدر و احد هجوم آوردند. اما آنجا هجوم آورده بودند و باید دفاع می‌کردند. اما اینجا مسئله بالعکس بود. این‌ها دارند می‌روند به سمت مکه؛ به آنان اجازه داده شد که ابتدائا اگر لازم شد و در مقابل ممانعت مشرکین واقع شدند مبادرت به جنگ کنند.

     مفردات آیه سوم - قاتلوا

این آیه شریفه با واژگان ﴿قاتلوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ﴾ آغاز می شود. قاتلوا فعل امر از قاتل یقاتل مقاتلة که امر به قتال است و ظهور در وجوب دارد. یعنی جنگ با دشمن واجب است اگر لازم شد. مومنین وظیفه دارند با دشمن خونخواری که در مقابلشان به قتال می ایستد به قتال برخیزند. قتال یعنی جنگ با دشمن، بر وجوب دلالت دارد. مرحوم علامه طباطبایی آورده است که «القتال محاولة الرجل قتل من يحاول قتله».[2] یعنی وقتی کسی هجوم می‌آورد و می‌خواهد فردی را از پا درآورد و بکشد، این هم تلاش می‌کند او را از پا در بیاورد، این قتال می‌شود. مقاتله همانطور که گفتیم پیش از این جنگ و قتال با دشمنان رسول خدا در مکه تشریع نشده بود. این اولین امر است که به دلیل ظلمی که به مسلمانان رفته می‌گوید اگر پیمان بستند، باید به آن پایبند باشند. وقتی پیمان بستند که شما از سال دیگر با این شرایط و ضوابط وارد مکه شوید، به این پیمان عمل نمی‌کنند. خصوصاً کسانی که در مدینه هستند. بخش اعظم آنها از مکه مهاجرت کردند و رفتند. یعنی به اجبار مشرکین خانه و کاشانه خود را رها کرده و کوچ کردند. از همین روست که قرآن به مسلمانان یادآور می‌شود که اینان شما را اخراج کردند و شما نیز آنان را اخراج کنید. ﴿وَأَخْرِجُوهُم مِّنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ﴾.

این امر به قتال مشابه، همانند اذنی است که در آیه سی‌ونهم سوره حج اینچنین بیان شده است: ﴿اذن للذین یقاتلون بانهم ظلموا و إِنَّ اللَّهَ عَلى‌ نَصْرِهِمْ لَقَدِير﴾.

پس «قاتلوا» یعنی وارد جنگ با دشمن شوید و امر به جنگ با دشمن می‌کند. دشمنی که شرایطش را خواهیم گفت. همانطور که در آیات قبلی نیز اشاره شد، جهاد برای اعتلای کلمه توحید است. برای حفظ دستاوردهای اسلامی و کیان حکومت دینی است. قصد قربت در آن شرط است. از جمله مهمترین عبادات است. در عبادات قصد قربت شرط است و این قصد با هیچ چیزی نباید آلوده شود.

از همین رو تأکید می‌کند ﴿قاتلوا فی سبیل‌الله﴾. باید دقت داشت، مسلمان‌هایی که از مکه خارج شده بودند، یک عده‌ای خانه‌هایشان را رها کرده بودند. زندگی‌شان را رها کردند و شاید در ذهن برخی اینچنین بود که بروند و انتقام بگیرند. بروند تا خانه‌هایشان را پس بگیرند. به زندگی‌شان برگردند. اینجا این آیه شریفه تاکید می‌کند؛ نه! این قتال، قتال دنیایی نیست. فقط‌ برای این است تا مشرکین که مانع پیشرفت دین و عبادت مسلمانان و زیارت خانه خدا هستند را به سزای اعمالشان رساند و با آنها قتال کرد. مرحوم طباطبایی می‌فرماید که «كونه في سبيل الله إنما هو لكون الغرض منه إقامة الدين و إعلاء كلمة التوحيد»[3] .

اگر قرار است دین را اقامه نمود و به کلمه توحید والایی بخشید، این می شود یک عبادت که یَقصد یا یُقصد بها وجه الله. با این عبادت انسان رضایت پروردگار را تعقیب می‌کند و هیچ چیز دیگری در این مسیر نیست. خالص است و نباید آن را آلوده کرد.

 

﴿الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُم﴾

عبارت سوم در این آیه شریفه، عبارت ﴿الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُم﴾ است. ﴿و قاتلوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ﴾. از این عبارت برخی احتمال داده‌اند با مشرکینی که با شما به قتال برخواسته‌اند قتال کنید. یعنی اگر بخشی از مشرکین جلوی شما را سد کردند با آنان بجنگید. اما با مشرکین دیگر که با شما وارد جنگ نشدند کاری نداشته باشید. از این عبارت، جمله شرطیه برداشت کرده‌اند. یعنی «قاتل الذین یقاتلون»؛ یعنی آنهایی که الان دارند می‌جنگند و مقاتل هستند و در حالت جنگ با شما هستند، با اینها وارد جنگ شوید. مشرکی که می‌جنگد، اذن جنگ با او را دارید. پس اینجا به نوعی جمله شرطیه است. اذا قتلوکم و قاتلوکم، اذا لم یقاتلوکم فلا حاجه للقتال معهم. یا اینکه لا یجوز القتال معهم. این یک برداشت، که به شرط آنکه با شما بجنگند، با آنان بجنگید.

احتمال دومی نیز داده شده که این جمله اهترازی است. یعنی بیان می‌کند قاتلوا با همه‌ی مشرکان. اما عده ای پیر و فرتوت و کودک که وارد جنگ نمی‌شوند، با آنها وارد جنگ نشوید و نکشید. مرحوم طباطبایی در اینجا می‌فرماید اگر قرار بود جمله اهترازی باشد، نباید بگوید قاتلوا الذین یقاتلونکم. اینان که یقاتلون نیستند. اینها در خانه هایشان نشسته‌اند. باید تعبیر پیرمرد و پیرزن و کودک می‌شد. مثلا: ولا تقتلوا الاولاد. اینجا بحث از پیرمرد و عجوز و عجوزه را نکرده است. مادامی که پیرمرد و پیرزن در منازل‌شان هستند و به جنگ مومنین نمی‌آیند، پس عدم مقاتله با آنها معنا ندارد. از همین رو این تعبیر، تعبیر درستی نیست که بگوییم یقاتلونکم عبارتی با قید اهترازی است برای آنکه عاجزین را نکشید. مادامی که عاجزین وارد جنگ نشده‌اند، تعبیر یقاتلون درباره‌شان تعبیر غلطی است.

پس اگر شرطی یا اهترازی نیست، معنا چگونه می‌شود؟ مرحوم طباطبایی بیان می‌کند این یک وصفی است که عنوان اشاره را دارد. یعنی می فرماید قاتلوا فی سبیل‌الله الذین شأنهم قتال با شما است. حتی الان ممکن است اسلحه به دست نیست، آماده جنگ نیست، ولی اگر فرصت پیدا کند با شما قتال می‌کند. عبارت ایشان اینچنین است:

وليس معناه الاشتراط أي قاتلوهم ان قاتلوكم وهو ظاهر، ولا قيدا احترازيا، والمعنى قاتلوا الرجال دون النساء والولدان الذين لا يقاتلونكم كما ذكره بعضهم، إذ لا معنى لقتال من لا يقدر على القتال حتى ينهى عن مقاتلته، ويقال: لا تقاتله بل انما الصحيح النهى عن قتله دون قتاله. بل الظاهر أن الفعل أعني «يقاتلونكم»، للحال والوصف للإشارة، والمراد به الذين حالهم حال القتال مع المؤمنين وهم مشركوا مكه.

فرمایش ایشان این است که جمله شرطیه نیست. ظاهر عبارت هیچ پیچ و تابی هم ندارد. اهترازی هم نیست که مثلا با جنگجویان و مردان بجنگید، اما با پیرزنان و زنان و کودکان نجنگید. معنا ندارد که شما بگویی آن کسی که قادر بر جنگ نیست، با او مقاتله نکن. اگر تعبیر راجع به عاجزین و پیرمرد و پیرزن و کودک باشد، می‌گوید آنان را نکشید، نمی‌گوید با آنان جنگ نکن. بر همین اساس ایشان تاکید می‌کند کسانی که شأن‌شان شأن قتال است و سر جنگ با شما دارند. پس قاتلوا الذین یقاتلونکم یعنی در راه خدا با کسانی که سر جنگ با شما دارند مقاتله کنید. قرآن کریم اذن می دهد آنهایی که سر جنگ با مومنین را دارند با اینان باید جنگید. حالا چه این جنگ، جنگ سخت باشد یا جنگ نرم. می‌خواهد اقتصادی باشد یا فرهنگی. هر کسی که با ظرفیت‌ها و امکانات خویش به جنگ مسلمانان رفته، باید با آنان مقاتله کرد. دو قرینه هم ذکر می‌کنند که منظور و مراد از آن وصف است و شرطی نیست. یک قرینه اینکه در آیه بعد می‌فرماید ﴿اقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ﴾؛ هر کجا این مشرکین را پیدا کردید بکشید. هرکجا پیدا کردید، ممکن است بعضی از اینان آن لحظه‌ای که شما پیدایشان کردید در حال جنگ نباشد. یک گوشه ای خودش را پنهان کرده یا کاری دیگر انجام می‌دهد یا استراحت می‌کند. از کسانی است که سر جنگ دارد و شما به او چیره شده‌اید، این آیه شاملش می‌شود. قرینه دوم نیز در آیه دویست و هفدهم سوره بقره می‌فرماید ﴿کهلَا يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ﴾. این مشرکین با شما می‌جنگند تا شما را از دینتان رو برگردان و منصرف کنند. تا شما دین دارید اینها با شما می‌جنگند. این «تا دین دارید با شما می‌جنگند» یعنی هیچ موقع از جنگیدن با شما دست بر نمی‌دارند. پس وقتی دشمن هیچ‌گاه از جنگیدن با ما دست بر نمی‌دارد و وقتی که ما مجازیم هر کجا بر اینها چیره شدیم از پای در بیاوریم؛ این دو قرینه است بر اینکه آن آیه هم می‌فرماید ﴿قاتلواهم و قاتلوا فی سبیل‌الله الذین یقاتلونکم﴾. این ﴿الذین یقاتلونکم﴾ -مثل این دو عبارت دیگری که ذکر شد- یعنی کسانی که شأن قتال در برابر شما دارند.

﴿وَلَا تَعْتَدُوا﴾

آخرین واژه این آیه که اشاره بسیطی می‌کنیم، ﴿وَلَا تَعْتَدُوا﴾ است که دو احتمال راجع به آن داده‌اند. احتمال اول بر اساس همان جمله شرطیه که به عجز اعتنایی نکنید. احتمال دوم اینکه لاتعتدوا نهی از اعتدا است. در هیچ حالتی شما اعتدا نکنید.

ما در اندیشه دینی و اسلامی می‌گوییم وقتی دشمن هجوم آورد یا مانع پیشرفت شد، در گام نخست مامور هستیم که آنها را دعوت کنیم که از جنگ یا ممانعت دست بردارند. برخی می‌گویند وقتی قرآن می‌فرماید «لاتعتدوا»؛ ابتدا آنان را به صلح و صلاح و دست برداشتن از شیطنت دعوت کنید. بدون گفت‌وگوی قبلی با آنها نجنگید. با کسانی که عهد و پیمان بستید، نجنگید. یعنی اگر شما در بعد از صلح حدیبیه به سمت مکه دارید میآیید؛ چناچه راه را باز کردند و به عهد شان وفادار بودند، لزومی به جنگ ندارد.

همانطور که در احتمال پیشین بود، با عجزه صبیان وارد جنگ نشوید. در مجموع اعتدا را اینچنین گفته‌اند: کسانی که در میدان نیستند، یا عهد و پیمانی نبستید، یا ممانعتی نمی‌کنند، یا با دعوت دست از اعتدا بر می‌دارند، به اینها هجوم نبرید و وارد جنگ نشوید. به نظر می‌آید آیه از این جهت اطلاق دارد و هرگونه اعتدایی را در بر می‌گیرد و در جنگ نباید به دشمن هم اعتدا کرد.

     برداشت نکاتی از آیه شریفه

با توجه به توضیحاتی که داده شد، پنج نکته از این آیه شریفه استخراج می‌کنیم:

یک | مومنین مکلف به مقاتله با کفار هستند. کفاری که سر جنگ با مومنین دارند. این روزها می‌بینید در هر حالی دوست دارند با ما بجنگند. داعشی ها دوست دارند در هر حالی با ما بجنگند. کسانی که هر کاری کنید دست از جنگ علیه خیمه مسلمین بر نمی‌دارند. اینها کسانی‌اند که چه مقاتله کنند و چه نکنند، آن مواقعی که مانع ایجاد می‌کنند، ما مکلفیم که آن مانع را با قتال از میان برداریم.

دو | ﴿الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ﴾ شامل اقدام نرم کفار می‌شود. یعنی آن موقع که جنگ سخت می‌کنند، شامل اقدام نرم می‌شود. یعنی وقتی که در مسیر ضربه زدن به مسلمانان از ابزار تبلیغات و رسانه و تغییر تمایلات و فکر و اندیشه مسلمانان کار می‌کنند و جنگ سخت هم می‌تواند باشد.

سه | قتال با آنان مشروط به این نیست که آنها وارد جنگ شوند. همین که سر جنگ دارند و حاضر نیستند از موضع خویش دست بردارند، این مجوز می دهد که ما با آنها وارد قتال شویم.

چهار | جنگ با کفار که بر اساس هوی و هوس نیست و برای اعتلای کلمه توحید است. همگان باید در قتال هیچ غرضی جز وجه الله نداشته باشند. برای رضای خدا وارد پیکار شوند.

پنج | حتی در جنگ هم نباید از حدود تعدی کرد و به حق دشمن تجاوز کرد.

این مجموعه آن چیزهایی است که می‌فهمیم و استتناج می‌کنیم که جنگ نرم را هم می‌توان بر اساس این آیه از قرآن کریم به عنوان یکی از واجبات شمرد و در برابر تهدید دشمن، وقتی با ابزار جنگ نرم به ما هجوم می آورند، واجب است که وارد جنگ شد. انشاالله بقیه مطالب را جلسات بعد عرض خواهیم کرد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo