« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد غلامعلی صفایی‌بوشهری

1404/09/24

بسم الله الرحمن الرحیم

بررسی اشکالات طائفه هفتم روایات وجوب تعیینی نماز جمعه/صلاة الجمعة /كتاب الصلاة

 

موضوع: كتاب الصلاة/صلاة الجمعة /بررسی اشکالات طائفه هفتم روایات وجوب تعیینی نماز جمعه

 

کلام در بررسی اشکالاتی بود که بر طائفه‌ی هفتم از روایات ـ که دلالت بر وجوب تعیینی نماز جمعه می‌کنند ـ از سوی مستشکلین بیان شده بود. پیش‌تر، شش طائفه‌ی دیگر را بیان و اشکالات وارد بر آن‌ها را رد کردیم. اکنون به طائفه‌ی هفتم، یعنی روایات دالّ بر تعیین، رسیدیم. برخی از حضرات محققین بر استدلال به این طائفه و وجوب تعیینی این روایات اشکال گرفته اند.

تقریر استدلال

این طائفه از روایات دلالت می‌کنند بر وجوب نماز جمعه «إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ»[1] ؛ یعنی چه در زمان حضور معصوم (علیه السلام) و چه در زمان غیبت، فاصله‌ای میان اولین نماز جمعه‌ای که ذات مبارک پیامبر اکرم (صلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ) اقامه فرمودند تا آخرین نماز جمعه تا روز قیامت نیست. نماز جمعه در همه‌ی زمان‌ها برقرار است؛ چه زمان حضور باشد و چه غیر حضور.

 

روایاتی بیان شده‌اند. از جمله روایتی که سندش صحیح و کامل است: «محمد بن الحسن باسناده عن الحسين بن سعيد، عن ابن أبي عمير، عن عمر ابن أذينة، عن زرارة قال: قال أبو جعفر (عليه السلام): الجمعة واجبة على من إن صلى الغداة في أهله أدرك الجمعة وكان رسول الله صلى الله عليه وآله إنما يصلي العصر في وقت الظهر في سائر الأيام كي إذا قضوا الصلاة مع رسول الله صلى الله عليه وآله رجعوا إلى رحالهم قبل الليل، وذلك سنة إلى يوم القيامة.»[2]

محققین مزبور چنین است: «عَلَى مَنْ...». این «من» مُبهَم است و مصداق معیّن ندارد، لذا از اسماء عموم است: بر هر کسی که صبح را در میان اهلش (قبیله‌اش، خانه‌اش) خواند ـ که کنایه از فاصله‌ی نزدیک (زیر دو فرسخ) است نماز جمعه واجب است « الجمعة واجبة» . این حکم، مطلق است؛ نگفته در زمان غیبت یا حضور، بنابراین وجوب دارد و تعیینی است زیرا منصرف به وجوب تعیینی است. پیامبر هنگامی که نماز جمعه می‌خواند، نماز عصر را نیز در همان وقت، کنار نماز جمعه می‌خواند.[3] این نیز برای سهولت و تسهیل بر مردم بود تا به زندگی و خانواده‌های خود برسند. و این نیز سنّتی شد برای نماز جمعه‌ها تا روز قیامت.

حال، برخی آمده‌اند و دو اشکال جدّی و قوی بر این طائفه از روایات وارد کرده‌اند تا نظریه‌ی وجوب تخییری نماز جمعه را تثبیت کنند؛

 

اشکال اول

شما از «اطلاق »کشف و استنباط می‌کنید که این وجوب، هم در زمان حضور است و هم در زمان غیبت، هم با امام معصوم و هم بدون او. در حالی که مقدمات حکمت برای اخذ اطلاق، تمام نیست ،چون امام (علیه السلام) در مقام بیان تمام ویژگی‌های نماز جمعه نیست ،ما وقتی می‌توانیم با اصالة الاطلاق، چیزی را نفی کنیم که متکلم در مقام بیان تمام امور مربوط باشد و ما شک کنیم که آیا این شرط (مثلاً شرطیت امام معصوم) نیز از آن امور است یا خیر؟ و او بیان نکرده باشد، آنگاه با اصل، آن شرط را نفی کنیم. اما اینجا، امام (علیه السلام) در مقام بیان تمام ویژگی‌های نماز جمعه نیست؛ فقط یک ویژگی را مورد بررسی قرار داده و آن این است: نماز جمعه بر کدام یک از مکلفین واجب است؟ ایشان در مقام بیان شرایط مکلّف نماز جمعه است آن هم از حیث خاصی (از حیث مسافت) است. می‌فرماید: مسافتش این است که اگر نماز صبح را در میان اهلش بخواند، بتواند نماز جمعه را درک کند، همین. پس این روایت در مقام بیان تمام ویژگی‌های نماز جمعه نیست (که آیا خطبه دارد یا نه، دو رکعت است یا چهار رکعت، امام معصوم شرط است یا مأذون یا غیر آن). نه، ایشان در چنین مقامی نیست؛ فقط در مقام بیان این است که شخص مکلفی که نماز جمعه بر او واجب می‌شود، باید از حیث جغرافیایی و موقعیت مکانی چه وضعیتی داشته باشد. در مقام بیان ویژگی‌های دیگر نیست. بنابراین، نمی‌توان با اصالة الاطلاق، آن ویژگی‌های ذکرنشده را نفی کرد. این اشکال دقیقی است.

 

اشکال دوم

شما گفتید این طائفه از روایات دلالت دارد که نماز جمعه «إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ» واجب است. نماز جمعه سنت (یعنی فریضه و روش) است تا روز قیامت. گفتید مراد این است که نماز جمعه واجب است «إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ». در حالیکه «ذَلِكَ» اسم اشاره‌ به نزدیک است یعنی به «جمع بین نماز عصر و نماز جمعه» برمی‌گردد ( همان کاری که پیامبر انجام می‌داد). این آیین، سنت است (یعنی مستحب است) تا روز قیامت، نه اینکه خود نماز جمعه واجب باشد تا روز قیامت. این «ذَلِكَ» به بخش دوم (کنار هم خواندن جمعه و عصر) برمی‌گردد، نه به بخش اول (فقط نماز جمعه). می‌گویند: اجتماع بین نماز عصر و نماز جمعه، سنت است (یعنی روشی جایز و مشروع است و بدعت نیست) تا روز قیامت.

برخی از معاصرین گفته‌اند: این «ذَلِكَ» به هر دو برمی‌گردد؛ هم به نماز جمعه و هم به جمع بین نماز جمعه و نماز عصر. این برداشت اشتباه است؛ زیرا «ذَلِكَ» مفرد است و مشارٌالیهِ وحدت دارد. اگر مراد دو چیز بود، باید تثنیه می‌آمد، لذا اصلاً از این جهت می‌گذریم.

 

جواب اشکال اول

روایت می‌فرماید «وَاجِبَةٌ»، قید نمی‌زند که به شرط حضور امام باشد یا نه؛ مطلق می‌فرماید. سپس بیان می‌کند که مکلف از حیث جغرافیایی باید چه فاصله‌ای داشته باشد. پس این روایت دو بخش دارد:

1. در مقام بیان وجوب نماز جمعه است: «الْجُمُعَةُ وَاجِبَةٌ».

2. در مقام تعیین مکلف از حیث جغرافیایی است.

در بخش اول، از وجوب به صورت مطلق سخن گفته، بدون تقیید به حضور امام یا نصب او. این، در مقام بیان وجوب است. در بخش دوم نیز، مکلف را به صورت مطلق معین می‌کند: « من إن صلى الغداة في أهله...». نگفته مرد باشد یا زن، پیر باشد یا جوان، عاقل باشد یا غیرعاقل. این نیز مطلق است. روایاتی دیگر می‌آیند و برخی از این گروه‌ها را جدا می‌کنند (مثلاً از زنان یا مسافران). اما اینجا مطلق است.

پس، از حیث مکلف، مطلق است و از حیث تکلیف (وجوب) نیز مطلق است. پس در مقام بیان است و چون قیدی نیاورده، اطلاق دارد، این بخش اول، ناظر به اصل وجوب است، نه فقط شرایط مکلف. بنابراین، می‌توان از اطلاق آن برای نفی شرطیت حضور امام در اصل وجوب استفاده کرد.

 

جواب اشکال دوم

در رابطه با «ذَلِكَ سُنَّةٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ» که گفته اند به «اجتماع» برمی‌گردد: بله، درست است که «ذَلِكَ» به اجتماع بین نماز عصر و نماز جمعه برمی‌گردد. اما «اجتماع» از مفاهیم ذات‌الرّبط است. برخی مفاهیم، بسیط هستند مانند «شریف». اما برخی مفاهیم، در ذات خود، ربط به دو طرف دارند؛ مانند «مبادله» که حتماً باید طرفین داشته باشد. مفهوم «اجتماع» نیز چنین است: اگر بخواهد محقق شود، باید دو طرف داشته باشد (نماز عصر و نماز جمعه). پس این کلمه («ذَلِكَ») به این «اجتماع» برمی‌گردد و اجتماع نیز ذو طرفین است، یعنی نماز عصری که عقیب نماز جمعه می آید. بنابراین، «سُنَّةٌ» ، هم شامل خود این جمع می‌شود و هم مشروعیت نماز جمعه‌ای را که با این جمع همراه است، می‌رساند. نمی‌توان گفت فقط به جمع برمی‌گردد و ربطی به نماز جمعه ندارد.

 

نکته : کلمه «سُنَّةٌ» از الفاظ مشترک لفظی است، کتب لسان العرب، مجمع البحرین، صحاح، العین ، معجم مقاییس اللغة ملاحظه بفرمایید. معنای اصلی آن «روش و آیین» است (مانند «سُنَّةَ اللَّهِ»). در اصطلاح اصولی به معنای «سیره قولی ، فعلی و تقریری معصوم » است از نظر شیعه[4] در اصطلاح فقهی نیز در مقابل «بدعت» به کار می‌رود؛ یعنی امر مشروع و غیر ساختگی است و جعلی نیست. پس معنای روایت این است: این روش (یعنی اقامه‌ی نماز جمعه و به دنبال آن خواندن نماز عصر) سنت و روشی مشروع است تا روز قیامت. از آنجا که این روش بدون وجود نماز جمعه محقق نمی‌شود، دلالت بر مشروعیت و بقای اصل نماز جمعه نیز دارد.


[1] در تقسیم بندی اولیه درس، این طایفه به عنوان طایفه هشتم ذکر شد.
[3] پیامبر در روزهای دیگر بین اقامه نماز ظهر و عصر فاصله می گذاشتند.
[4] اهل سنت فقط سیره پیامبر را سنت میدانند ولی عده ای دیگر از اهل سنت، علاوه بر پیامبر روش صحابی را نیز معتبر میدانند.
logo