1404/09/23
بسم الله الرحمن الرحیم
بررسی نقدهای وارد بر روایات طائفه ششم بر وجوب تعیینی نماز جمعه/صلاة الجمعة /كتاب الصلاة
موضوع: كتاب الصلاة/صلاة الجمعة /بررسی نقدهای وارد بر روایات طائفه ششم بر وجوب تعیینی نماز جمعه
کلام در بیان اشکالاتی بود که بر استدلال قائلین به وجوب تعیینی از روایات تمسک کرده بودند. بیان شد که قائلین به وجوب تعیینی علی الاطلاق] چه زمان حضور و چه زمان غیبت[، به یازده طائفه از روایات تمسک کردند. تقریر استدلال هر طائفه هم از منظر قائلین به وجوب تعیینی بیان کردیم. در مقام بیان اشکالاتی هستیم که حضرات به این طوایف از روایات برای اثبات وجوب تعیینی وارد کردند. تا الان پنج طائفه از روایات را مورد بررسی قرار دادیم، اشکالات آقایان را بیان کردیم و همه این اشکالات بر این پنج طائفه را با منطق و استدلالی که بیان شد رد کردیم.
در جلسه امروز، اشکالات حضرات بر طائفه ششم را بیان میکنیم. طائفه ششم روایاتی بودند که دلالت میکردند بر تأکید حضرات معصومین (علیهمالسلام) بر اقامه نماز جمعه، و این تأکید را کاشف از وجوب میدانستند. اینطور تقریر کرده بودند:
تقریر استدلال
مثل روایت شیخ (قدس سره) به اسناد صحیح از زرارة بن اعین، بیان داشتند: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ:« حَثَّنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع عَلَی صَلَاةِ الْجُمُعَةِ حَتَّی ظَنَنْتُ أَنَّهُ یُرِیدُ أَنْ نَأْتِیَهُ فقُلْتُ نغْدُو عَلَیْکَ فقَالَ لَا إِنَّمَا عَنَیْتُ عِنْدَکُمْ.» [1]
ابوعبدالله (علیهالسلام) تاکید داشتند و تاکید کردند بر ما برای حضور در نماز جمعه، اقامه نماز جمعه، حتی بر زنان. تا اینجا که ما مطمئن شدیم یا گمان کردیم (أَنَّهُ یُرِیدُ أَنْ نَأْتِیَهُ ) حضرت اراده کرده که به محضر مبارکشان برسیم برای نماز جمعه لذا بیان کردند: آقا فردا بر شما وارد میشویم؟ علیالظاهر این روز پنجشنبهای بوده. حدیث، جریانش، فردا مشرف بشویم خدمت شما؟ (فقَالَ لَا إِنَّمَا عَنَیْتُ عِنْدَکُمْ) نیاز نیست بیایید پیش من، نماز جمعه بخوانید. پیش خودتان بخوانید، یعنی امامت امام شرط نیست. چون حضور امام شرط نیست، پس وجوب تعیینی جمعه از کلمه «حَثَّ» که معنای تأکید است استفاده میکنند و اطلاق نیز از عدم مشروط بودن آن به حضور امام معصوم برداشت میشود. پنج اشکال بر این روایت گرفته شده، اشکالات هم اشکالاتی است که بزرگان وارد کردند.
اشکال اول
شما از کلمه «حَثَّ» استدلال میکنید به معنای تاکید است در حالی که به معنای تأکید نیست، بلکه «حث» یک لفظ مشترک است، مشترک لفظی است. از ماده «فَعَلَ – یَفعُلُ » است و معانی متعددی دارد. یکی از آن معانیاش این است که: سرعت و تسریع و عجله. مثل آیه شریفه: ﴿...يَطْلُبُهُ حَثِيثًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ...﴾[2] «حث» به معنای سرعت است. یا به قول ابن منظور در لسانالعرب، جلد دو، صفحه صد و بیست و نه: «الحَثُّ: الإِعْجالُ فِي اتِّصالٍ »[3] یعنی عجله کند بلافاصله. یا در مفردات راغب میگوید: « الحثّ: السرعة »[4] یا در مجمعالبحرین طریحی بیان میکند که: « يطلبه حثيثا أي سريعا، فهو فعيل من " الحث " أي يتعقبة سريعا »[5] یعنی به سرعت مسئله را پیگیری کردن،پس یک معنا سرعت بعد از کاریست ، معنای دیگر تشویق و ترغیب است «حثثته» یعنی «رغبته» یک معنای دیگر آن «وادار کردن و برانگیختن» است، «حثثته» یعنی «أَلزمته». این سه معنایی که دقت کنید: سه معنایی که الان به شکل مشترک لفظی برای ماده «حثّ» گفتهاند. شما از کجا میگویید آن معنای سوم مراد است؟! چرا شما معنای الزام را بگیرید؟
حالا که اینطور شد که مشترک لفظی شد، برای اینکه مفهوم بشود که متکلم از لفظ مشترک چه معنایی اراده کرده، ضوابطی است.همانطور که در معنای مجازی، قرینه صارفه، معنای مراد را مشخص میکند، در مشترک لفظی، قرینه معینه میآید معنای مراد را بیان میکند. اگر احیاناً قرینه معینه نبود، لفظ مجمل میشود. قرینه معینه یا لفظی است یا حالی، قرینه لفظی هم یا داخلی است یا خارجی. در خود متن وجود دارد یا خارج از لفظ وجود دارد، مثلا در یک روایت دیگری آمده. شما از «حَثَّ» معنای الزام اخذ میکنید؟! به چه قرینهای؟ حتی بالعکس بیان شما قائلین به وجوب تعیینی، ما قرینه داریم که معنای «حث» معنای الزام نیست. و آن قرینه حالیه است، چه قرینهای؟ این قرینه که شخصی مثل زرارة که از اصحاب امام صادق (علیهالسلام) بودند، متبحر در فقه بودند، ایشان اگر نماز جمعه وجوب تعیینی داشت ، تا آن زمان که این مسئله به حضرت مطرح کردند، نماز جمعه نمیرفتند؟ اگر وجوب تعیینی بود و بلد نبودند که نماز جمعه واجب تعیینی است یعنی او چنین واجبی را ترک می کرده؟ پس معلوم میشود نماز جمعه وجوب تعیینی نداشته. «حَثَّ» یعنی حضرت تشویق کردند ما را ، اگر «حث» به معنای الزام بود، قبل از این کلام هم باید ملزم میبود. یکی مثل زرارة این طور نیست که احکام شرعیه را نفهمد. و با این بیان میگوید: خوب حالا نماز جمعه بر ما واجب شد؟!. خدمت حضرت رسیده، حضرت تأکید کرده که بروند ،این تشویق، ترغیب است. پس به قرینه حالیه کشف میشود که معنای مراد متکلم از لفظ «حث»، آن معنای تشویق و ترغیب است که این با استحباب میسازد.
به همین خاطر برخی از اعلام فقهای معاصر اصلاً گفتند: ماده «حث» یعنی ترغیب به شیئی که در معرض ترک است. گفته اند: اصلاً معنای «حثّ» یعنی ترغیب شدید. البته ترغیب شدید شیئی که در معرض ترک است.[6] امام میگوید: این را ترک نکنید، بخوانید، ترجیح دارد. این کار چه چیزی است که در معرض ترک است و ترغیب به آن میشود؟ این با استحباب سازش دارد. با وجوب تخییری سازش دارد. چون نماز جمعه اگر واجب تخییری باشد، در معرض ترک است. میگویند: آقا نماز جمعه بخوانید، نماز ظهر نخوانید، فرادا نخوانید.
پس اولاً: «حثّ» مشترک لفظی که به قرینه معینه مشخص میشود. و اینجا قرینه معینه هست، قرینه حالیه است که امثال زرارة وجوب تعیینی را که ترک نمیکرده. امام چه کار کرده؟ ترغیبشان کرده، تشویقشان کرده آن را بخوانید. این انصب و بهتر است. پس دلالت بر وجوب تعیینی نمیکند. چون ماده «حثّ» در اینجا آن معنای الزام را ندارد، بلکه به معنای ترغیب است، تشویق است.
جواب اشکال اول
اینکه اصحابی چون زرارة نماز جمعه نمیرفتهاند، دلیل نمیشود که نماز جمعه بماهی هی وجوب تعیینی ندارد. بلکه ایشان نماز جمعه نمیرفته اند به خاطر این که شرایط اقامه نماز جمعه وجود نداشته. چه شرایطی ؟ امامت جمعه با غاصبین بوده یا منصوبینشان ،نه این که مستحب بوده، وجوب تعیینی نداشته. شرایط وجود نداشت. از آن طرف شما میگویید: قرینه حالیهای وجود دارد که «حثّ» به معنای الزام نیست، بلکه به معنای ترغیب است . در پاسخ می گوییم: در خود روایت، که قرینه لفظیه هست که دلالت به معنای «حث» به معنای «الزام» است. عبارت را ببینید ، امام آنچنان تأکید کرد که ما گمان کردیم که باید به محضر مبارکشان برسیم ، فردا خدمتتان برسیم، برای نماز جمعه. این نشان میدهد که «حَثَّ» به معنای ترغیب نیست، به معنای إعجال نیست، بلکه به معنای الزام است ،اگر معنای تشویق بود ، یعنی بخوانیدخودتان بخوانید ، نیاز نبود که بگوید: آقا فردا خدمتتان برسیم ؟!. پس این اشکالی که بیان کردند، اشکال قوی نیست.
اشکال دوم
این روایت یک قضیه شخصیه حینیه هست، یک قضیه شخصی است. برای زرارة و مثل زرارة هست، در همان زمان است. چون در آن زمان جان اصحاب حضرت مثل زرارة در خطر بود. قرینه داریم که جان آنها در خطر بوده ؛
1- روایت شیخ به اسناده از عبدالملک بن اعین: « وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْعَبَّاسِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ عَبْدِ الْمَلِكِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: مِثْلُكَ يَهْلِكُ وَ لَمْ يُصَلِّ فَرِيضَةً فَرَضَهَا اللَّهُ قَالَ قُلْتُ: كَيْفَ أَصْنَعُ ؟ قَالَ صَلُّوا جَمَاعَةً يَعْنِي صَلَاةَ الْجُمُعَةِ.»[7]
2- «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: تَجِبُ الْجُمُعَةُ عَلَی سَبْعَةِ نفَرٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ وَ لَا جُمُعَةَ لِأَقَلَّ مِنْ خَمْسَةٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ أَحَدُهُمُ الْإِمَامُ فَإِذَا اجْتَمَعَ سَبْعَةٌ وَ لَمْ یَخَافُوا أَمَّهُمْ بعْضُهُمْ وَ خَطَبَهُمْ.»[8]
ای زرارة و ای عبدالملک در نماز جمعه شرکت کنید، هلاک میشوید، مشکل برایتان درست میشود. پس یک قضیه شخصی است و حینیه، حین الحین الخوف. و از باب تقیه است. لذا با روایتی که شخصیه حینیه است نمیتوان احکام استنباط کرد، بلکه باید قضیه حقیقیه باشد.
پاسخ اشکال دوم
در خود روایت قرینه داریم که تقیه ای نیست، شخصیه نیست، در عبارت این است: ( حَثَّنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع عَلَی صَلَاةِ الْجُمُعَةِ حَتَّی ظَنَنْتُ أَنَّهُ یُرِیدُ أَنْ نَأْتِیَهُ فقُلْتُ نغْدُو عَلَیْکَ فقَالَ لَا إِنَّمَا عَنَیْتُ عِنْدَکُمْ ). اگر تقیه بود،قاعدتا باید میفرمود: «عندهم» بروید پیش آنها بخوانید. ولی فرمود نزد خودتان شیعیان بخوانید، نیاز نیست من امامت کنم. پس بنابراین، در خود روایت نشان میدهد که این روایت تقیهای نیست.
اشکال سوم
مثل زرارة که شخصی است که مسلط بر حوزه فقه است، مسلط بر مبانی فقهی است، چطور میشود تا زمان این حدیث که شما میگویید از آن اراده وجوب تعیینی شده، نماز جمعه شرکت نمیکرده؟ نمیفهمید نماز جمعه واجب است، آن هم به وجوب تعیینی؟!. قبلش زرارة و امثال زرارة مثل محمد بن مسلم و عبدالملک بن اعین که از اجلّاء فقهای شیعه هستند، از آن مهمتر، اگر وجوب تعیینی داشت، چرا خود امام شرکت نمیکردند؟ پس بنابراین معلوم میشود وجوب تعیینی نداشته.لذا «حَثَّنا» برای تأکید کردن و از باب ترغیب، تشویق بوده.
پاسخ اشکال سوم
قبلاً بیان شد که نماز جمعه وجوب تعیینی دارد، اما با شرایط خاص خودش. که یکی از شرائطش عدالت است. یا غاصبین نماز جمعه اقامه میکردهاند یا منصوبینشان. خوب، همه عدالت نداشتهاند. از این جهت شرکت نمیکردهاند، نه از جهت این که وجوب تعیینی نداشته.
اشکال چهارم
شما که میگویید وجوب تعیینی داردعلی الاطلاق( چه زمان معصوم چه غیر معصوم) ،در زمان معصوم،خود معصوم میخواند یا منصوبش. اما در زمان غیبت، کسی اذن ندارد از معصوم، ائمه جمعه که اذن از معصوم ندارند ،بله آن اذنی درخود روایت هست «.. إِنَّمَا عَنَیْتُ عِنْدَکُمْ.. » برای زمان حضور خود امام است . ولی بحث ما الان است در زمان غیبت است، چه کسی از آقای امام زمان (عج) اذن دارد؟ پس نماز جمعه وجوب تعیینی در زمان غیبت ندارد. چون کسی مأذون نیست.
جواب اشکال چهارم
این روایت دلالت بر اذن در امامت نماز جمعه ندارد، بلکه اذن برای حضور در نماز جمعه است.میفرماید در نماز جمعه حضور پیدا کنید و با بقیه مسلمین نماز جمعه بخوانید. اذن در امامت نماز جمعه نمیدهند. در زمان غیبت نیز مورد بحث «اذن در امامت» نماز جمعه مطرح است .
اشکال پنجم
سلمنا ، اگر بپذیریم این نوع اذن، اذن باشد از ناحیه امام معصوم برای امامت نماز جمعه فقط مخصوص زمان حضور است، در زمان غیبت معصوم، کسی مأذون نیست از ناحیه امام معصوم.
جواب اشکال پنجم
ولی فقیه جامعالشرایط که علیالاطلاق ولایت دارد مثل الان، رهبر انقلاب، تمام شئون امام معصوم را داراست مثل: مدیریت اجتماعی ، قضاوت ، نماز جمعه و موارد دیگر . این مسائل چون تفویض میشود هیچ اشکالی ندارد. تنها فرق ولی فقیه جامعالشرایط، فقط عصمت است.