« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد غلامعلی صفایی‌بوشهری

1404/02/27

بسم الله الرحمن الرحیم

مبادی تصوریه «احتیاط»/صلاة الجمعة /كتاب الصلاة

 

موضوع: كتاب الصلاة/صلاة الجمعة /مبادی تصوریه «احتیاط»

 

«حد وسط حجیت اجماع حدسی و لطفی »

نکاتی از جلسه قبل در رابطه با اجماع و احتیاط باقی مانده خدمت شما عرض می کنم یک سوالی شد که در اجماع حدسی که شخص از اجماع کشف می کند قول معصوم بالحدس چه ملازمه ای است بین اجماع مجمعین و کشف قول معصوم بالحدس؟ این حدس ملازمه ایست یعنی شخص بالملازمه حدس می زند اینکه اصحاب فقه در یک عصر اجماع کردند بر این حکم پس بنابراین معصوم نیز اینچنین هست چون رئیس العلماست بالملازمه، نکته این هست که این ملازمه چه نوع ملازمه ای است؟ ملازمه عقلی؟ ملازمه عقلایی است ؟ ملازمه شرعی است و اصطلاحی است یا ملازمه عرفی و عادی است ؟ حضراتی که قائلند به این نوع حجیت اجماع ، قائل هستند که این ملازمه ،ملازمه عادیه هست عرفیه هست نوع عرف وقتی اجماع علما پیرامون یک موضوع مشاهده کرد بالملازمه عرفیه اینطور در ذهنش است که ملازمه است بین اجماع علما با قول معصوم ،نمی شود همه علما با اینکه بنا بر اتفاق باهم ندارند، داعی بر اتفاق هم ندارند چون طبق موازین سخن می گویند، روی مبانی سخن می گویند، اگر اجماع کردند بر یک حکم پیرامون یک موضوع این ملازمه دارد عرفا عادتا با قول معصوم.

سوال: اجماع حدسی چه فرقی با اجماعی لطفی دارد؟ مبنای مرحوم شیخ طوسی اجماع لطفی است اما حدسی را حضرت امام قائل بودند، طبق قاعده لطف ،لطف الهی یا لطف ولوی، لطف خدا به جامعه بشری این است که باید عنایت داشته باشد به ارائه اموری که مقرّب الی الجنه هست و مبعّد من النار هست این ها را به مردم بگوید، اگر یک جا اشتباه کردند اجماع بر اشتباه شد و جلویش را نگرفت خلاف لطف است یا امام جلویش را بگیرد ، لطف ولوی است لطف امام هست.

« تعریف لغوی و اصطلاحی احتیاط»

اما در رابطه با احتیاط بیان کردیم که اجوف (واوی) است در باب افتعال معنای فارسی آن چیست؟ برخی می گویند پروا کردن، دوراندیشی ، عاقبت اندیشی ،محکم کاری، استوار کاری ،حفظ و نگهداری، با تدبیر عمل نمودن، هوشیار بودن، ذکر احتیاط در اینجاها به کار برده می شود در لغت اما در اصطلاح بیان کردیم که تعاریفی هست که این تعاریف در فضای اصول بیان شده اما آن تعاریف یک سری اشکالات داشت که بیان کردیم که برخی از این ها مثل تعریفی که قدما کردند ؛ « الاحتیاط : العمل علی نحو یقطع المکلف بالامتثال » ، احتیاط یک وقت عملی نیست، بلکه ترک اطراف علم اجمالی است، عمل نیست به همین خاطر آمده اند این طور بیان کرده اند ؛ الاحتیاط: العمل او عدمه علی نحو..... برخی احتیاط را اینگونه تعریف کرده اند: « الاهتمام المکلف بتحقق التکلیف علی نحو یقطع بالموافقة القطعیة به»

 

«انواع احتیاط»

بیان کردیم که احتیاط حسب منبع اعتبار به دو قسمت تقسیم می شود:

۱- احتیاط عقلی : که منبع اعتبارش، دلیل اعتبارش عقل است ،عقل مستقل.

۲- احتیاط شرعی : گاهی هم منبع شرع است که روایتی در این رابطه قرائت کردیم از امیرمومنان و دیگر حضرات معصومین که اعاده نمی کنیم، مثل «اخوک دینک فاحتط لدینک بما شئت »[1] یا امام صادق (ع) :« خُذْ بِالاحْتِيَاطِ فِي جَمِيعِ أُمُورِكَ مَا تَجِدُ إِلَيْهِ سَبِيلًا»[2] تا جایی که می توانی احتیاط کن و در امور احتیاط کن، یعنی کاری کن که در قبال ذات اقدس باری تعالی شما هیچ ظن و احتمال اینکه خلاف کرده باشید وجود نداشته باشد احتیاط کنید. دقت بفرمایید در شبهات وجوبیه و شبهات تحریمیه حضرات اصولیین اکثرا می گویند برائت. در شک در تکلیف چه شبهه وجوبی چه شبهه تحریمی باشد، مگر اینکه شک در مکلفٌ به باشد که موضع، موضعِ بحث اشتغال هست ،در اینجا در شبهه وجوبیه و در شبهه تحریمیه حضرات اخباری همیشه به سمت احتیاط متمایل می شوند و اصولیون به سمت برائت، حالا با چه تدبیری ؟! آن بحث خاص خودش دارد اما در بین اصولیین دو مبنای جدی کلامی است که برخی مثل حضرت امام، آقای خویی ، مرحوم صاحب کفایه و مرحوم شیخ به نحوی این ها قائل هستند به « اصالة الحرّیه » یعنی اصل این است که شما تکلیف ندارید الا ماخرج بدلیل یقینا ، اصل این است که انسان تکلیفی ندارد چون تکلیف بر انسان عارض شده انسانی که متولد شد، آدم که خلق شد این تکلیف که نداشت می گویند استصحاب عدم می کنیم، استصحاب عدم تکلیف و می گوییم تکلیفی نداریم اصل عدم تکلیف است ،لذا حتی شک کردیم تکلیفی هست یا پیرامون مکلف به تکلیفی هست؟ اصالة الحریة می گوید تکلیفی نیست. اما مبنایی مرحوم شهید صدر دارند و برخی دیگر از علما قائل هستند به «اصالة العبودیة» می گویند؛ ﴿و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون﴾ [3] کسانیکه قائل هستند به اصاله العبودیه منهج احتیاط در پیش می گیرند، اصاله الحریه منهج برائت را در پیش می گیرند به همین خاطر این یک مبنای فنی فقهی است البته ریشه در علم کلام دارد و به همین خاطر کسانی که اصالة الحریه می شوند بیشتر به سمت برائت می روند، کسانیکه که اصالة العبودیه هستند به سمت احتیاط و این امورات ماتشابه الاحتیاط می روند .

«مصادیق احتیاط عقلی»

احتیاط عقلی حکم عقل است بلزوم الفراغة الذمة عند قطعیة التکلیف، وقتی تکلیف قطعی شد عقل مستقل حکم می کند به لزوم فراغ ذمه از این تکلیف، اشتغال یقینی برائت یقینی. مواردی که بیان کردند علما برای مصادیق این احتیاط عقلی گفته اند:

1- شبهه حکمیه قبل از فحص : یک شبهه حکمیه داریم قبل از آنکه فحص کنیم و به یأس برسیم یا به نتیجه، عقل می گوید اینجا احتیاط کن فعلا شما که هنوز جستجویت تمام نشده احتمال دارد فحص کنید و به نتیجه برسید که واجب است یا حرام، احتیاط کن اگر شبهه وجوبیه است انجام بده و اگر شبهه تحریمیه است فعلا ترک کن.

2- علم تفصیلی به تکلیف داریم شک از فراغ ذمه داریم: علم تفصیلی داریم به وجوب یک شی بعد در انجام آن یک سری اقدامات کردیم شک می کنیم که این مأتی به مطابق ماموربه بوده است یا خیر؟ که امتثال تحقق پیدا کند، امتثال یعنی تطابق مأتی به با ماموربه، شک می کنیم که امتثال واقع شده است برای این حکمی که علم تفصیلی به آن داریم یا نداریم اینجا عقل بیان می کند احتیاط کن و تکلیف را طوری انجام بده که امتثال محقق بشود.

3- علم اجمالی : که ما علم اجمالی داریم پیرامون شیئی مثلا ظهر جمعه ما می دانیم نماز ظهر یک نماز واجب است علم اجمالی داریم به یک تکلیف الزامی صلاة الزامی است، اما علم اجمالی داریم که آیا نماز ظهر یا نماز جمعه؟ این عقل مستقل به ما می گوید برای فراغ ذمه شما اینجا احتیاط کن و جمع بیاور ، احتیاط شرعی هم آن مواردیست که فقیه بر مبنای اصولی مثلا شبهات تحریمیه، شبهات وجوبیه حکمیه حالا چه فقدان نص باشد، چه تعارض نصین باشد ،چه اجمال النص باشد این ها ورود پیدا می کند و طبق آن موازین حکم می کند یا در حوزه فقه چنانکه گفته شد یک احتیاط اصولی داریم که ما در رسائل و کفایه خواندیم و یک احتیاط فقهی داریم که نوعا در باب اجتهاد و تقلید و باب دیات خودش را نشان می دهد در هر دو مورد چه احتیاط اصولی چه احتیاط فقهی ، شرع به ما بیان می کند که در این موارد باید چگونه عمل کنیم احتیاط معونه دارد، چون احتیاط کردن اگر ما ترک بکنیم مشکلی ندارد اما گاهی فعل هست، گاهی هم ترک شیئی است که ترک آن یک سری مشکلات دارد لذا احتیاط معونه دارد.

«حدود تمسک به برائت»

برای برائت کسی مرز نگذاشت چون برائت یعنی لازم نیست امتثال کنید ،نفی شیئ است، اما در احتیاط که اهتمام است به تحقق امتثال چه به نحو ایجابی چه به نحو سلبی آنجا مرز گذاشته شده چهار مرز برای احتیاط هست ؛

اول: اختلال نظام است، اگر احتیاط باعث شود که نظام مدیریت اجتماعی مختل شود، احتیاط تا به اینجا رسید تا تعطیل می شود چون موجب مشقت می شود، موجب تعطیلی بسیاری از قوانین مدیریت یک نظام می شود پس احتیاط تا جایی معتبر است که مخل به نظام نباشد.

دوم: منجر به عسر و حرج نباشد ،یعنی احتیاط اینقدر انجام شود که مردم، فرد، نوع یا جامعه به نحو واقع خارجی به عسر و حرج بیافتد اینجا هم جایز نیست.

سوم: جاییست که معارضه کند با یک احتیاطی که آن احتیاط اهم هست ، آنجا نیز جایز نیست چون احتیاطی که مورد بحث ماست آن احتیاط اهم هست، یعنی در معارضه بین احتیاطین، این هم یک مرزی است. پس بنابراین احتیاط اگر منجر به مشقت اختلال نظام، منجر به عسر و حرج و معارضه با احتیاط اهم باشد این جایز نیست.

چهارم: منجر به وسواس بشود، اگر منجر به وسواس شد آن احتیاط دیگر جایز نیست، این هم یک نکته ای که از درس قبل واقع شده بود که نیاز بود خدمت شما بیان کنیم.

در ابتداء کتب رساله تقلیدی می نویسند که انسان باید یا مجتهد باشد یا مقلد یا محتاط باشد، بعد می گویند کسانی که بخواهند عمل به احتیاط کنند خودشان باید مواضع احتیاط را بشناسند ادله احتیاط را بدانند اقوال علما را بدانند یا اگر اهل فن باشند روایات را بدانند. کار بسیار سختی است، ولی می شود کسی این کار را انجام دهد و اگر بخواهد احتیاط کند باید مسلط باشد و هیچ مانعی نیست لذا در نظم فقهی که برخی از حضرات آمدند کتاب های فقه را به نظم درآوردند مثل الفیه ابن مالک که صرف و نحو که بیشتر نحو هست به نظم درآورده . معلوم است که علامه هم چنین کاری کرده ولی در رابطه با بحث ما که انسان یا مجتهد است یا مقلد است یا محتاط اینطور می گویند :« و لیس بین مسلکین واسطه یسلکه السالک الا حائطه » می گوید بین دو تا مسلک اجتهاد و تقلید واسطه ای نیست الا اینکه شخص اهل احتیاط باشد.

در آینده وقتی می گوییم این بحث اجماعی است باید بدانیم اجماع یعنی چه؟ چه مبنایی؟ شاید ما مبنا را قبول نداشته باشیم مثلا مبنای اجماع حدسی ، این ملازمه را ما قبول نداریم یا اجماع اصلا تحققش چگونه است؟ اگر گفتیم احتیاط جمع بین نماز جمعه و ظهر هست بدانیم منبع آن کجاست ، یا اگر گفتیم واجب تخییری است اما احتیاط مستحب یا احتیاط واجب در حضور هست این را بایدبدانیم.

« جماعت »

نکته دیگری که در مبادی تصوریه بحث نماز جمعه هست اینکه نماز جمعه نمازی است که شرط وجوبش تحقق جماعت است یعنی نماز جمعه به هیچ وجه فرادا نمی شود خواند اما چه نوع جماعتی؟ ما دو نوع جماعت داریم : ۱- جماعت مطلقه ۲-جماعت مقیده در نماز جماعت یومیه جماعت مطلقه است دو نفر باشند سه تا باشند هرکس می خواهد باشد هم از حیث عدد مطلق است هم از حیث افراد اما نماز جمعه این «جماعت» که شرط وجوب هست جماعت مقیده هست هم عددا از حیث کمّیت هم من حیث الاشخاص.

جماعت از حیث کمیت

از جهت کمیت گفته اند که حداقل باید پنج نفر باشند به خلاف نماز جماعت با دو نفر هم می شود اما اینجا گفته اند حداقل پنج نفر، در برخی از روایات حضرات قائل هستند هفت نفر در خبر ابی بصیر است : وَ فِي الْخِصَالِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْبَزَنْطِيِّ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: لَا تَكُونُ جَمَاعَةٌ بِأَقَلَّ مِنْ خَمْسَةٍ [4] . و روایت ابن ابی یعفور : وَ عَنْهُ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا تَكُونُ جُمُعَةٌ مَا لَمْ يَكُنِ الْقَوْمُ خَمْسَةً.[5] صحیحه زرارة: وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ كَانَ أَبُو جَعْفَرٍ ع يَقُولُ لَا تَكُونُ الْخُطْبَةُ وَ الْجُمُعَةُ وَ صَلَاةُ رَكْعَتَيْنِ عَلَى أَقَلَّ مِنْ خَمْسَةِ رَهْطٍ الْإِمَامِ وَ أَرْبَعَةٍ.[6] خبر منصور بن حازم : وَ عَنْهُ عَنْ صَفْوَانَ يَعْنِي ابْنَ يَحْيَى عَنْ مَنْصُورٍ يَعْنِي ابْنَ حَازِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: يُجَمِّعُ الْقَوْمُ يَوْمَ الْجُمُعَةِ إِذَا كَانُوا‌ خَمْسَةً فَمَا زَادُوا فَإِنْ كَانُوا أَقَلَّ مِنْ خَمْسَةٍ فَلَا جُمُعَةَ لَهُمْ وَ الْجُمُعَةُ وَاجِبَةٌ عَلَى كُلِّ أَحَدٍ الْحَدِيثَ.[7] شما ملاحظه فرمودید اینجا جماعتی که در نماز جمعه شرط شده مقید باشد از جهت عددی و کمیت. حالا تا اینجا پنج تا بود. کشی، صدوق ، ابن حمزه، ابن زهره قائل هستند که باید هفت نفر باشد صحیحه محمد بن مسلم نیز همین را تایید می کند : وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنِ الْحَكَمِ بْنِ مِسْكِينٍ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: تَجِبُ الْجُمُعَةُ عَلَى سَبْعَةِ نَفَرٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ وَ لَا تَجِبُ عَلَى أَقَلَّ مِنْهُمُ الْإِمَامُ وَ قَاضِيهِ- وَ الْمُدَّعِي حَقّاً وَ الْمُدَّعَى عَلَيْهِ وَ الشَّاهِدَانِ- وَ الَّذِي يَضْرِبُ الْحُدُودَ بَيْنَ يَدَيِ الْإِمَامِ.[8] می فرمود جمعه بر هفت نفر از مسلمین واجب است کمتر از آن واجب نیست، چه کسانی هستند؟ شمرده امام، قاضی.از حیث اشخاص دارای ویژگی های ممتازی است برخی از آنها به شرط شیئ است، یعنی این اشخاص در نماز جمعه باید باشند، برخی ها به شرط لا هست یعنی جماعت تشکیل بشود این اشخاص هم نباشند اشکالی ندارد. آنجایی که جماعت از این اشخاص به شرط شیئ هست یعنی به شرط حضور این ها جماعت محقق می شود و نماز جمعه واجب می شود، در صحیحه محمد بن مسلم می فرمود که بر هفت نفر از مسلمین واجب میشود ،کمتر از پنج نفر هم واجب نیست . دقت کنید اول می گوید بر هفت نفر واجب است بعد می فرماید اما کمتر از پنج نفر واجب نمی شود !! دقت کنید مرحوم صاحب کفایه یک قاعده فوق العاده ارزشمند را فرموده اند : هرجا عدد دیدید که یک جا مثلا میگوید پنج یک جا می گوید هفت جای دیگری می گوید ده، آن عدد کمتر کف کار هست کمتر از این نمی شود ،آن عدد بالایی، عدد ممتاز یعنی در این صورت تاکید می شود. با پنج نفر جماعت ، دیگر نماز جمعه واجب می شود وقتی که هفت نفر شدند واجب موکَّد می شود، این ضابطه است ، انشاالله بحث خواهیم کرد.

جماعت از حیث کیفیت

در رابطه با اشخاص در رابطه با برخی از اشخاص صورت اول به شرط شیئ، می فرماید که بر کمتر از پنج نفر واجب نیست بر هفت نفر دیگر وجوب محقق می شود وقتی که اجتماع کردند، حالا یکی از اون ها امام است و قاضی است آن کسی که حکم قضاوت می کند و (مدعی حقا )کسی که رفته ادعای حقی می کنه و (مدعا علیه) کسی که بر علیه او شکایت شده و (يَضْرِبُ الْحُدُودَ بَيْنَ يَدَيِ الْإِمَامِ) کسی که مسئول اجرای احکام است. ملاحظه می فرمایید می گوید این جماعتی که تشکیل می شود و کمتر از پنج نفر دیگر نماز جمعه واجب نمی شود، آن جماعت آن پنج نفر «بشرط شیئ» ، امام، قاضی و مدعی و مدعا علیه و مسئول اجرای احکام ، در روایت صحیحه محمد بن مسلم هم از امام باقر علیه السلام از حیث اشخاص گفته شده این کف و کار هستند باید اینها باشند، حالا در برخی از اشخاص گفته اند در این جماعت اعتبار ندارند اکنون برخی افرادی که «بشرط لا» هستند اصلا حضور این ها اعتبار ندارد : مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ ع قَالَ: إِنَّمَا فَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى النَّاسِ مِنَ الْجُمُعَةِ إِلَى الْجُمُعَةِ خَمْساً وَ ثَلَاثِينَ صَلَاةً مِنْهَا صَلَاةٌ وَاحِدَةٌ فَرَضَهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي جَمَاعَةٍ- وَ هِيَ الْجُمُعَةُ وَ وَضَعَهَا عَنْ تِسْعَةٍ عَنِ الصَّغِيرِ وَ الْكَبِيرِ وَ الْمَجْنُونِ وَ الْمُسَافِرِ وَ الْعَبْدِ وَ الْمَرْأَةِ وَ الْمَرِيضِ وَ الْأَعْمَى وَ مَنْ كَانَ عَلَى رَأْسِ فَرْسَخَيْنِ.[9] زن در عدد اولی برای تحقق نماز جمعه اعتبار ندارد، اگر مثلا پنج نفر بودند یکی از آنها خانم بود نماز جمعه محقق نمیشود، چون چهار نفر محسوب میشوند . عبد و مریض و مجنون والاعمی و من علی راس الفرسخین این ها اعتباری در تحقق جماعت از حیث نوع شخص ندارند.

پس ملاحظه کردید جماعتی که در نماز جمعه شرط وجوب است جماعت مقیده هست ، من حیث الکمّیة و من حیث الکیفیة.


logo