1404/02/20
بسم الله الرحمن الرحیم
مبادی تصوریه/صلاة الجمعة /كتاب الصلاة
موضوع: كتاب الصلاة/صلاة الجمعة /مبادی تصوریه
معنای «امام»
کلام در این واژه و کلمه بود که مراد از امام در باب صلاة الجمعه کیست؟ چون بسیاری از فقها حضور امام را شرط دانسته اند برخی هم شرط ندانستند، مراد از این امام کیست؟ با توجه به اینکه نماز جمعه به جماعت هست حتما امامی نیاز هست به همین خاطر بسیاری از فقها پیرامون این واژه سخن گفتند و نقطه نظرات مختلف فقهی را در این عرصه بیان کردند در جلسه گذشته در این رابطه مطالبی عرض شد که امام بر دو قسم هست همون طوری که در روایت مشاهده کردیم امام الهدایه و امام الضلاله امام الهدایه بیان کردند که امامی است که مفترض هست طاعت او مفروض هست و روایتی از مرحوم کلینی نقل کردیم در باب جهاد :
1- محمد بن یعقوب عن مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ سُوَيْدٍ الْقَلَانِسِيِّ عَنْ بَشِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مرحوم کلینی نقل میکند از محمد بن یحی العطار، عن محمد بن الحسین (الخطاب هست )عن علی بن نعمان العظه اعلم هست سوید (سوید بن مسلم قلا ) هست عن بشیر (بن دهان الکوفی) هست عن ابی عبدالله : قلْتُ لَهُ إِنِّي رَأَيْتُ فِي الْمَنَامِ أَنِّي قلْتُ لَكَ إِنَّ الْقِتَالَ مَعَ غَيْرِ الْإِمَامِ الْمُفْتَرَضِ طَاعَتُهُ حَرَامٌ مِثْلُ الْمَيْتَةِ وَ الدَّمِ وَ لَحْمِ الْخِنْزِيرِ فقُلْتَ لِي نعَمْ هُوَ كَذَلِكَ فقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع هُوَ كَذَلِكَ هُوَ كَذَلِكَ.[1] من در خواب دیدم که جنگ بدون حضور امام مفترض الطاعه احرام است مثل اکل میته مثل اکل لحم خنزیر مثل شرب دم ، شما در خواب فرمودید همین طور هست. حضرت در بیداری این طور تعبیر می کنند :" فقال ابوعبدالله علیه السلام هو کذالک هو کذالک " پس اینجا امام به امامی اطلاق شده که مفروض هست، مفترض هست اطاعتش یک روایت دیگری در این رابطه هست که مراد از امام در جغرافیای حادیث شیعه امام معصوم هست:
2- الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مِرْدَاسٍ قَالَ حَدَّثنَا صَفْوَانُ بْنُ يَحْيَى وَ الْحَسَنُ بْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْكَابُلِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ قوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿فَآمِنُوا بِاللّٰهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أَنزَلْنٰا﴾[2] فقَالَ يَا أَبَا خَالِدٍ النُّورُ وَ اللَّهِ- الْأَئِمَّةُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ص إِلَى يوْمِ الْقِيَامَةِ وَ هُمْ وَ اللَّهِ نُورُ اللَّهِ الَّذِي أَنزَلَ وَ هُمْ وَ اللَّهِ نُورُ اللَّهِ فِي السَّمَاوَاتِ وَ فِي الْأَرْضِ وَ اللَّهِ يَا أَبَا خَالِدٍ لَنُورُ الْإِمَامِ فِي قلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ أَنوَرُ مِنَ الشَّمْسِ الْمُضِيئَةِ بِالنَّهَارِ وَ هُمْ وَ اللَّهِ ينَوِّرُونَ قلُوبَ الْمُؤْمِنِينَ وَ يَحْجُبُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ نُورَهُمْ عَمَّنْ يَشَاءُ فتُظْلِمُ قلُوبُهُمْ وَ اللَّهِ يَا أَبَا خَالِدٍ لَا يُحِبُّنَا عَبْدٌ وَ يتَوَلَّانَا حَتَّى يُطَهِّرَ اللَّهُ قلْبَهُ وَ لَا يُطَهِّرُ اللَّهُ قلْبَ عَبْدٍ حَتَّى يُسَلِّمَ لَنَا وَ يَكُونَ سِلْماً لَنَا فَإِذَا كَانَ سِلْماً لَنَا سَلَّمَهُ اللَّهُ مِنْ شَدِيدِ الْحِسَابِ وَ آمَنَهُ مِنْ فزَعِ يوْمِ الْقِيَامَةِ الْأَكْبَرِ.[3] ابو خالد بیان میکند از این آیه شریفه از امام باقر سوال کردم که این بالله و رسوله مشخص است ولی نور الذی انزلنا چیست؟ کیست؟ قال یا اباخالد النور والله الائمه من آل محمد الی یوم القیامه .همان طور که مشاهده فرمودید در این روایت می فرماید که آن نور امام معصوم هست.
در سند مرحوم کلینی نقل میکند از حسین بن محمد (بن عامر) امامی و ثقه هست عن معلی بن محمد (بصری )هست برخی او را تنقیص کرده اند که مضطرب المذهب و حدیث است اما حضرات دیگر او را توثیق کرده اند. عن علی بن مرداس که ایشان در بین اصحاب رجال مجهول هست ، عن صفوان بن (البجلی) هست از اصحاب اجماع هست و حسن بن محبوب یعنی علی بن مرداس از دو نفر نقل می کند هم از صفوان بن یحی و هم حسن بن محبوب لذا این دو سند هست که مرحوم کلینی تبدیل کرده اختصارا به یک سند لذا سند این طور بوده محمد بن یعقوب حسین بن محمد بن محمد عن علی بن مرداس قال حدثنا صفوان بن یحیی عن ابی ایوب عن ابی خالد یک وقت هم می گوید حدثنا حسن بن محبوب عن ابی ایوب تا آخر لذا چون مفاد بیان این ها بک حدیث هست مرحوم کلینی این دو سند را تبدیل میکند به یک سند که به ا این ادغام سند "تحویل" گفته می شود پس اینجا مشاهده کردید که "امام" همان امام معصوم است.
اشکال : اگر کسی اشکال کند که درست است که این حدیث خیلی حدیث مهمی است ولی هم از حیث علی بن مرداس ما مشکل داریم که چه کسی هست و هم معلی بن محمد که بعضی او را مضطرب الحدیث دانسته چگونه این حدیث را بپذیریم با این مضامین بلند ؟
جواب: در رابطه با معصومین همین روایت را مرحوم کلینی به سند معتبری نقل کرده اما به این تفصیل نیست ملاحظه بفرمایید:
3-أَحْمَدُ بْنُ مِهْرَانَ عَنْ عَبْدِ الْعَظِيمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ وَ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْكَابُلِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ قوْلِ اللَّهِ تعَالَى- فَآمِنُوا بِاللّٰهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أَنزَلْنٰا فقَالَ يَا أَبَا خَالِدٍ النُّورُ وَ اللَّهِ الْأَئِمَّةُ ع يَا أَبَا خَالِدٍ لَنُورُ الْإِمَامِ فِي قلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ أَنوَرُ مِنَ الشَّمْسِ الْمُضِيئَةِ بِالنَّهَارِ وَ هُمُ الَّذِينَ ينَوِّرُونَ قلُوبَ الْمُؤْمِنِينَ وَ يَحْجُبُ اللَّهُ نُورَهُمْ عَمَّنْ يَشَاءُ فتُظْلِمُ قلُوبُهُمْ وَ يغْشَاهُمْ بِهَا.[4] همان عبارات گذشته است و این روایت از جهت سند بسیار محکم است، احمد بن مهران امامی و ثقه، عبدالعظیم حسنی که مشهور هستند در جلالت شان این علی بن اثبات علی بن اسباط (بن سالم) هست ثقه هست هرچند فطحی است ولی ذکر شده ایشان دست از فطحی بودن برداشتن و رجوع کردند و امامی بوده لذا از ثقات هست حسن بن محبوب نیز از شخصیت های مورد اعتماد اصحاب رجال هست عن ابی ایوب (خراز) هست عن ابی خالد الکابلی که از اصحاب امام سجاد هست و امام باقر علیهم السلام را درک کرده لذا سند از این جهت درست می شود هرچند اختصار دارد نسبت آن به حدیث دیگر طولانی نیست وکامل نیست اما آن مقداری که ما نیاز داریم که در عرصه فقه امام به امام معصوم گفته می شود معلوم می شود و مورد اعتنا هست.
اما نکته دیگری قابل توجه است در مضامین روایات امام اطلاق میشود به غیر معصوم، مثل امام جماعت ، امام الجمعه به همین خاطر در روایاتی که در رابطه با نماز جمعه هست اگر قرینه نباشد بر کدام یک از امام می توانیم حملش کنیم؟ به امام معصوم یا اعم از آن ، ملاحظه بفرمایید :
4- عَلِيُّ بْنُ إِبرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا صَلَّيْتَ خَلْفَ إِمَامٍ تَأْتَمُّ بِهِ فَلَا تقْرَأْ خَلْفَهُ سَمِعْتَ قِرَاءَتَهُ أَوْ لَمْ تَسْمَعْ إِلَّا أَنْ تَكُونَ صَلَاةً يُجْهَرُ فِيهَا وَ لَمْ تَسْمَعْ فَاقرَأْ.[5] این روایت روایت حلبی است محمد بن یعقوب عن علی بن ابراهیم عن ابیه عن ابن ابی عمیر عن حمادبن عثمان عن الحلبی، مرحوم کلینی این سلسله سند را فوق العاده استفاده می کند در کافی لذا اگر مسلط بر این سلسله سند شویم بسیاری از روایات کافی بر سندشان مسلط خواهیم شد . مرحوم کلینی نقل میکنند از علی بن ابراهیم علی بن ابراهیم بن هاشم (قمی) عن ابیه یعنی ابراهیم بن هاشم هر دو از اجلاء هستند عن ابن ابی عمیر( محمد بن ابی عمیر) از اصحاب اجماع هست عن حماد( حماد بن عثمان بن ناب) هست ایشون هم از اجلاء است عن حلبی (عبیدالله بن علی حلبی) است ایشان هم از ثقات هست عن ابی عبدالله قال: اگر پشت سر یک امام نماز جماعت خواندی، می گوید " امام " هرکس ، اینجا پس پشت سر او قرائت نداشته باش سوره حمد و سوره را چه بشنوید چه نشنوید ، اگر صلاة جهریه ای باشد و اینقدر جمعیت زیاد است که شما نمی شنویید آن وقت قرائت کنیی مشکلی ندارد. پس همان طور که مشاهده کردید سند هم کامل هست به امامی که متصدی اقامه جماعت هست و اقتدا به او می شود امام گفته می شود در روایت ابی خدیجه هم همین طور است.
5- - روایت ابی خدیجه : عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي هَاشِمٍ عَنْ سَالِمٍ أَبِي خَدِيجَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا كُنْتَ إِمَامَ قوْمٍ فعَلَيْكَ أَنْ تقْرَأَ فِي الرَّكْعَتَيْنِ الْأَوَّلَتَيْنِ وَ عَلَى الَّذِينَ خَلْفَكَ أَنْ يقُولُوا سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ وَ هُمْ قِيَامٌ فَإِذَا كَانَ فِي الرَّكْعَتَيْنِ الْأَخِيرَتَيْنِ فعَلَى الَّذِينَ خَلْفَكَ أَنْ يقْرَءُوا فَاتِحَةَ الْكِتَابِ وَ عَلَى الْإِمَامِ التَّسْبِيحُ مِثْلَ مَا يُسَبِّحُ الْقَوْمُ فِي الرَّكْعَتَيْنِ الْأَخِيرَتَيْنِ. می گوید وقتی که شما امام جماعت شدید (اذا کنت) این خطاب به فردی است غیر معصوم پس امام اطلاق می شود به هر دو گروه چه امام خاص و یا به تعبیری امام الاصل و چه امام الفرع و امام العام هر دو اطلاق می شود. روایات در این رابطه بسیار زیاد هست. بنابراین در این مواردکه در نماز جمعه حضور امام شرط هست ، در اینجا این نکته را ملاحظه کنیم که مراد از امام چون نماز جمعه جماعت هست امام می خواهد حالا اون امام کیست امام الاصل ؟ که گفته می شودحضور امام شرط است یا نه هر امامی اعم از معصوم که شامل امام الفرع می شود امام عام و عادی هم می شود؟ چنانکه در این روایات دیدید به غیر معصوم هم امام اطلاق می شود .
همین جهت هست که برخی حضور امام را حضور امام اصل می گیرند، وقتی حضور امام الاصل گرفته شد در زمان غیبت دیگر می گویند که شرط صلاة جمعه وجود ندارد ، اما اگر ما امام اصل نگرفتیم اعم از امام اصل گرفتیم آن وقت هر کسی که امامت جمعه را می تواند بپذیرد و شرط دارد ولو معصوم نباشد کفایت می کند. این بحثی است مفصل هم هست که در بحث خود شرایط صلاة الجمعه ، شرایط وجوب صلاة الجمعه مطرح میشود ما فقط اینجا بحث کردیم که شرط حضور امام که گفته اند کدام امام آیا امام الاصل یا اعم از امام الاصل ؟ اینجا ما ثابت کردیم کلمه امام هم به امام الاصل اطلاق میشود هم به غیر امام الاصل مثل یک شخصی که امامت جماعت را عهده دار می شود.
معنای «سلطان»
واژه دیگری که این حضرات در مسائل فقهی صلاة الجمعه بسیار از آن استفاده کرده اد کلمه "سلطان" هست این واژه در لسان بسیاری از فقها آمده مثلا مرحوم صاحب معتبر فرمودند : السلطان العادل أو نائبه شرط وجوب الجمعة [6] . یا مرحوم شیخ در مبسوط: فأما الشروط الراجعة إلى صحة الانعقادفأربعة: السلطان العادل أو من يأمره السلطان[7] .یا در تذکرة مرحوم علامه فرموده: يشترط في وجوب الجمعة السلطان أو نائبهعند علمائنا أجمع[8] . یا مرحوم شهید اول در ذکری بیان داشته : و شروطها سبعه الشرط الاول السلطان العادل[9] . یا در کنز العرفان گفته: السلطان العادل أو نائبه شرط في وجوبهاو هو إجماع علمائنا اجمع [10] . یا محقق کرکی اینطور بیان کرده : شرط وجوب الجمعه السلطان العادل.[11] و همان طور که مشاهده شد بسیاری از این حضرات بیان کردند که این سلطان شرط وجوب صلاة الجمعه هست. مراد از سلطان کیست؟ که این حضرات با این حجم که من مقداری از آن را بیان[12] کردم گفتند اصلا وجود سلطان شرط وجوب صلاة الجمعه هست . "سلطان " در کتب لغت در لسان العرب ابن منظور در صحاح جوهری در مجمع البحرین طریحی پیرامونش مفصل صحبت کرده اند و بیان کرده اند که این سلطان از ماده (سلط) هست با (ال) زائدتان و بیان کرده اند کلمه سلطان اطلاق بر چند شی می شود اول معنای مصدری دارد، سلطان یعنی قوه و القهر . معنای دیگر معنای ذات معنوی دارد یعنی حجت و برهان، یک معنای دیگری دارد معنای ذات مادی است ، ذات غیر معنوی سلطان یعنی من له السلطه علی الغیر، کسی که سلطه بر غیر دارد.
القدرة علی الغیر مثلا پادشاهی هم باشد به او می گفتند سلطان. در اینجا که گفتند سلطان همان معنای ذات مادی است نه معنای ذات معنوی است مثلا حجت یا برهان نه معنای مصدری است بلکه به معنی قوه و قهر است ،در قرآن هم آمده ﴿فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا﴾[13] و جای دیگر نیز استفاده شده، مراد از سلطان اینجا با قرائن مشخص می گردد، حضور سلطان یعنی همان معنایی که غیر مصدریست و ذات مادی هست یعنی حضور شخصی که " له سلطه علی الغیر" هست .برخی از حضرات اهل سنت هم این را بیان کرده اند که شرط وجوب صلاة الجمعه وجود سلطان هست یعنی شخصیتی که دارای قوت و قدرت علی الغیر هست به تعبیری صاحب الامری که بسط ید دارد و بر دیگران سلطه دارد قدرت دارد، قدرت قهریه دارد در این رابطه احادیثی هم وجود دارد این خیلی نکته مهمی است ،لذا اگر ما این را بپذیریم در جایی که سلطان نیست قوه قهریه، قوه مدیریت و قدرت آمره وجود ندار اینجا می گویند نماز جمعه واجب نیست یا اگر بپذیریم سلطان، سلطان اسلامی است یا سلطان، سلطان عادل هست که اگر نباشد نماز جمعه واجب نیست لذا خیلی نقش دارد در مباحث آینده.
نکته : این نکته شما ملاحظه بفرمایید مرحوم شیخ : أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَيْدٍ عَنْ جَعْفَرٍ ع عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ: لَا جُمُعَةَ إِلَّا فِي مِصْرٍ تُقَامُ فِيهِ الْحُدُودُ[14] .در کتاب وسائل باب یازده من ابواب صفات قاضی ملاحظه بفرمایید [15] ، می گویند نماز جمعه در بلدی اقامه نمی شود که در آن حدود اقامه نشود یعنی آنجا باید سلطان وجود داشته باشد که بتواند کسی را محکوم کند و کسی را حد بزند باز ملاحظه بفرمایید « لَا يَصْلُحُ الْحُكْمُ وَ لَا الْحُدُودُ وَ لَا الْجُمُعَةُ إِلَّا بِإِمَامٍ او من یقیمه الامام [16] »[17] اینها را در یک ردیف می گذارند قضاوت ،حد جاری کردن ، نماز جمعه خواندن. « لَا يَصْلُحُ إِلَّا بِإِمَامٍ او من یقیمه الامام » پس ببینید جمعه در عداد حدود بیان می شود یک روایتی هم از پیامبر نقل شده اربع للولات چهار چیز هست از آن ولات هست: « وفي النبوي المشهور: أربع للولاة: الفيء والحدود والصدقات والجمعة»[18] این ها باید سلطان وجود داشته باشد در ید او باید باشد حالا چه خود او اقامه کند چه نائب مناب بگیرد. پس بنابراین همان طور که مشاهده شد هم در لسان دلیل روایات هم لسان فقها سلطان شرط وجوب هست حالا این سلطان که معنایش را دانستیم مصداقش چیست ان شاالله جلسه آینده.