1404/02/14
بسم الله الرحمن الرحیم
تعریف صلاة الجمعه/صلاة الجمعة /كتاب الصلاة
موضوع: كتاب الصلاة/صلاة الجمعة /تعریف صلاة الجمعه
یکی از نکات مهم پژوهشی و تحقیقی در حوزه درس خارج این است که واژههای بنیادین بحث مبادی تصوریه پیرامون آن بحث شود و نکات مهم آن برای مسائل آن یک تصویری شفاف داشته باشیم چون اینواژه ها در قیاس استنباط واقع میشوند که اگر مجمل یا مبهم باشد یا درکی نداشته باشیم موجب اشتباه میگردد، واجب تعیینی و تخییری ، واجب عینی و کفایی ، واجب مطلق و مشروط که بیان شد و در آینده علما بحثهای زیادی پیرامون آن دارند،باید مبنا داشته باشیم که قائل به قول صاحب کفایی شویم که وجوب به هیئت تعلق میگیرد یا نه بر خلاف آن بگوییم قید واجب است مثل شیخ انصاری، اگر مبنای شیخ انصاری را بپذیریم حضور امام شرط واجب خواهد بود نه قید وجوب. پس این موارد مهم است و در نحوه استنباط تاثیرگذار است .
یکی دیگر از مبادی بحث لفظ امام و سلطان است بسیاری از فقها شرط وجوب صلاة الجمعه را وجود امام دانستهاند اگر نگوییم همه آنها از شیعه و سنی مستندات را هم ذکر خواهم کرد ، در کتب خویش بیان کردهاند که شرط وجوب صلاة الجمعه حضور الامام است یا حضور السلطان مثل مرحوم محقق صاحب شرایع[1] ،امام معصوم تعبیر میشود به امام الاصل ، اگر گفته شد (امام) به صورت مطلق آیا منظور امام معصوم است یا اعم از آن شامل غیر معصوم ( امام الفرع) نیز میشود؟
۱- مرحوم شیخ طوسی: من شرط انعقاد الجمعة الإمام، أو من يأمره الإمام بذلك، من قاضٍ أو أمير و نحو ذلك، و متى أقيمت بغير أمره لم تصح، و به قال الأوزاعي، و أبو حنيفة.[2]
۲- مرحوم ابن زهره : ...و حضور الإمام العادل أو من نصبه و جرى مجراه...[3]
۳- مرحوم علامه حلی: من شرائط الجمعة الإمام العادل أو من نصبه...[4]
در روایات باب همین نکته آمده؛
1- مرحوم کلینی : مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الصَّلَاةِ يَوْمَ الْجُمُعَةِ فَقَالَ أَمَّا مَعَ الْإِمَامِ فَرَكْعَتَانِ وَ أَمَّا مَنْ يُصَلِّي وَحْدَهُ فَهِيَ أَرْبَعُ رَكَعَاتٍ بِمَنْزِلَةِ الظُّهْرِ يَعْنِي إِذَا كَانَ إِمَامٌ يَخْطُبُ فَأَمَّا إِذَا لَمْ يَكُنْ إِمَامٌ يَخْطُبُ فَهِيَ أَرْبَعُ رَكَعَاتٍ وَ إِنْ صَلَّوْا جَمَاعَةً. اگر امام باشد دو رکعت است یعنی همان نماز جمعه و کسی که نماز انفرادی می خواند ۴ رکعت نماز ظهر ، اما اگر امام نباشد که خطبه بخواند ۴ رکعتی می خواند ولو نماز جماعت باشد ، یعنی باز هم نماز جمعه نیست. بهمین خاطر برخی شرط دانسته اند .
در سند دو نکته وجود دارد؛ محمد بن یعقوب عن محمد بن یحیی العطار که میبینیم مرحوم کلینی از ایشان خیلی نقل دارند، عن محمد بن الحسین ابی الخطاب عن عثمان بن عیسی الکلابی این دو از ثقات هستند، اگرچه پیرامون ایشان نظراتی است از جمله اینکه ایشان ابتدا عامی بوده بعد امامی شده و وقتی که روایت نقل میکند از امام از طریق سماعة بن مهران نشان میدهد که مربوط به زمانیست که امامی شده چ برایش اهمیت دارد نه زمانی که اهل سنت بوده. عن سماعة بن مهران حضرمی در ۱۲۵۴ سند حدیثی آمده و صحابی امام صادق و امام کاظم علیهم السلام است، گفته اند واقفی شد و وقف بر خاتم الاوصیاء بودن امام صادق ( ع) کرد ، این کلام صحیح نیست زیرا ایشان به امام کاظم (ع) نیز نزدیک بود و نقل حدیث کرده درحالیکه اگر وقف کرده بود حدیث نقل نمیکرد.پس شرط وجوب را حضور امام دانسته اند، یعنی ( اذا کان امام یخطبه ..) امام خطبه خوان حضور دارد که اگر نباشد هرچند به جماعت باشد باید نماز ظهر بخوانند. حال این لفظ « یعنی » از امام است یا سماعة بحث دیگریست.
پس این قید هم در روایت آمده و هم طبق مبنای اصولی علما شرط نماز جمعه است حال برخی آن راقید وجوب میدانند و برخی قید واجب. امام یعنی من کان مقدما علی الآخرین ، در لغت به معنای : پیشاهنگ، پیشوا، پیشتاز، مقدم بر دیگران است[5] . ویژگی که در معنای آن وجود دارد اینکه دیگران تابعیت از او را پذیرفته اند ، لذا کلمه « امام» از ماده ( أمّ ، یؤمُّ ، أمّاً) است اذا قصدَه، امام وزن (فعال) هست کسی که مقدم است و دیگران قصدش کرده اند [6] . ماده را در کتب لسان العرب ، معجم مقاییس اللغة ، صحاح نگاه کنید، جمع آن ( ائمه ) است بر وزن ( أفْعِلَة) کسره میم اول به همزه داده شده ، دو مبنای صرفی وجود دارد؛ ۱- اجتماع همزتین بلا اشکال است میشود « أئِمَّة» ۲- اجتماع همزتین جایز نیست و همزه دوم قلب به (یاء) میشود « أیِمَّة»[7] مثلا در قرآن کریم آمده ﴿فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ﴾[8] که برخی قراء (ا یمّة ) قرائت کردند.[9]
امام لفظ عام است، کسی که مقدم است و دیگران از او تبعیت میکنند مثل یک فرمانده که مقدم است و نیروهای نظامی از او پیروی میکنند. پس لفظ عام است در مورد نوع امام گفته اند امام الهدایة و امام الضلالة داریم. چنانکه وجود مبارک امام حسین (ع) به شخصی فرمودند : وَرَدَ عَلَيْهِ رَجُلٌ يُقَالُ لَهُ بِشْرُ بْنُ غَالِبٍ فَقَالَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ ص أَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ﴾[10] قَالَ إِمَامٌ دَعَا إِلَى هُدًى فَأَجَابُوهُ إِلَيْهِ وَ إِمَامٌ دَعَا إِلَى ضَلَالَةٍ فَأَجَابُوهُ إِلَيْهَا هَؤُلَاءِ فِي الْجَنَّةِ وَ هَؤُلَاءِ فِي النَّارِ وَ هُوَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَ فَرِيقٌ فِي السَّعِير﴾[11] .[12]
بحث ما در مورد امام الهدایة است کاری به امام الضلالة نداریم در بحث نماز جمعه، امام در اصطلاح فقهی با امام در اصطلاح کلامی فرق دارد در کلام (امام) را مطلق بگویند منظور امام معصوم است ولی در فقه أعم از معصوم است.
امام علی (ع) : الإمامُ المُسْتَحِقُّ للإمامةِ لَهُ عَلاَماتٌ ، فَمِنها : أنْ يُعْلَمَ أنّهُ مَعصومٌ مِنَ الذُّنوبِ كُلِّها صَغيرِها و كَبيرِها [13] منظور امام معصوم است.
۱- از جابر بن عبدالله انصاری : (حَدَّثَنَا غَيْرُ وَاحِدٍ مِنْ أَصْحَابِنَا قَالُوا حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِكٍ الفرازي [الْفَزَارِيِ] قَالَ حَدَّثَنِي الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَارِثِ قَالَ حَدَّثَنِي الْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَرَ عَنْ يُونُسَ بْنِ ظَبْيَانَ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ الْجُعْفِيِّ قَالَ سَمِعْتُ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيَّ يَقُولُ لَمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى نَبِيِّهِ مُحَمَّدٍ ص يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَرَفْنَا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَمَنْ أُولُو الْأَمْرِ الَّذِينَ قَرَنَ اللَّهُ طَاعَتَهُمْ بِطَاعَتِكَ فَقَالَ ع هُمْ خُلَفَائِي يَا جَابِرُ وَ أَئِمَّةُ الْمُسْلِمِينَ مِنْ بَعْدِي أَوَّلُهُمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ثُمَّ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْمَعْرُوفُ فِي التَّوْرَاةِ بِالْبَاقِرِ وَ سَتُدْرِكُهُ يَا جَابِرُ فَإِذَا لَقِيتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّي السَّلَامَ ثُمَّ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ سَمِيِّي وَ كَنِيِّي حُجَّةُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ بَقِيَّتُهُ فِي عِبَادِهِ ابْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِي...)[14]
۲- محمد بن یعقوب عن مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ سُوَيْدٍ الْقَلَانِسِيِّ عَنْ بَشِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ إِنِّي رَأَيْتُ فِي الْمَنَامِ أَنِّي قُلْتُ لَكَ إِنَّ الْقِتَالَ مَعَ غَيْرِ الْإِمَامِ الْمُفْتَرَضِ طَاعَتُهُ حَرَامٌ مِثْلُ الْمَيْتَةِ وَ الدَّمِ وَ لَحْمِ الْخِنْزِيرِ فَقُلْتَ لِي نَعَمْ هُوَ كَذَلِكَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع هُوَ كَذَلِكَ هُوَ كَذَلِكَ.[15]
۳- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ فُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ لَهُ إِمَامٌ فَمِيتَتُهُ جَاهِلِيَّةٍ وَ مَنْ مَاتَ وَ هُوَ عَارِفٌ لِإِمَامِهِ لَمْ يَضُرَّهُ تَقَدَّمَ هَذَا الْأَمْرُ أَوْ تَأَخَّرَ وَ مَنْ مَاتَ وَ هُوَ عَارِفٌ لِإِمَامِهِ كَانَ كَمَنْ هُوَ مَعَ الْقَائِمِ فِي فُسْطَاطِهِ.[16]
۴- روایت ابی خدیجه : عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي هَاشِمٍ عَنْ سَالِمٍ أَبِي خَدِيجَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا كُنْتَ إِمَامَ قَوْمٍ فَعَلَيْكَ أَنْ تَقْرَأَ فِي الرَّكْعَتَيْنِ الْأَوَّلَتَيْنِ وَ عَلَى الَّذِينَ خَلْفَكَ أَنْ يَقُولُوا سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ وَ هُمْ قِيَامٌ فَإِذَا كَانَ فِي الرَّكْعَتَيْنِ الْأَخِيرَتَيْنِ فَعَلَى الَّذِينَ خَلْفَكَ أَنْ يَقْرَءُوا فَاتِحَةَ الْكِتَابِ وَ عَلَى الْإِمَامِ التَّسْبِيحُ مِثْلَ مَا يُسَبِّحُ الْقَوْمُ فِي الرَّكْعَتَيْنِ الْأَخِيرَتَيْنِ. در این روایت امام جماعت مورد نظر است که معصوم نیز نمی باشد.
۵- رَوَى أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ ابْنُ عُقْدَةَ قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْخَازِمِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ الْحُسَيْنِ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ عَلِيٍّ الْمُرَافِقِيُّ وَ أَبُو أَحْمَدَ عَمْرُو بْنُ الرَّبِيعِ النَّصْرِيُّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع ( أَنَّهُ سُئِلَ عَنِ الْقِرَاءَةِ خَلْفَ الْإِمَامِ فَقَالَ إِذَا كُنْتَ خَلْفَ إِمَامٍ تَتَوَلَّاهُ وَ تَثِقُ بِهِ فَإِنَّهُ يُجْزِيكَ قِرَاءَتُهُ وَ إِنْ أَحْبَبْتَ أَنْ تَقْرَأَ فَاقْرَأْ فِيمَا يُخَافِتُ فِيهِ فَإِذَا جَهَرَ فَأَنْصِتْ....)[17] یعنی اگر پشت سر امامی نماز خواندید که هم او را میشناسید و هم به او اطمینان دارید نماز شما درست است، بنابراین دلالت بر امام غیر معصوم دارد.
پس امام هدایت و ضلالت داریم ، امام هدایت دو نوع است ؛
الف ) عام ( غیر معصوم ، امام الفرع) ب)خاص ( معصوم ، امام الاصل)
حال نماز جمعه که شرط آن حضور امام است منظور امام الخاص و کسی که او نصب میکند است؟ همانگونه که علامه حلی و ابن زهره گفتند یا نه صرفا یک امامی وجود داشته باشد که خطبه بخواند چه معصوم و چه غیر معصوم ؟ لذا بیشتر از پنج نفر در جایی جمع شدند و امامی داشتند که بتواند خطبه بخواند نماز جمعه اقامه می کنند ، لذا برخی فرق اسلامی هر فردی که بتواند خطبه بخواند را میگویند میتواند نماز جمعه بخواند ، بنابراین در جلسات آینده بحث میکنیم امامت جمعه فقط برای امام الخاص هست یا امام الفرع . برخی دیگر میگویند با حضور امام معصوم واجب میشود تا جایی که برخی اقامه نماز جمعه در زمان غیبت را حرام دانستند، برخی دیگر میگویند با امام الفرع نیز جایز است ، برخی علمای معاصر قائلند طبق اطمینان به مصلحت ، مصلحتی که در اقامه نماز جمعه است میتوان نماز جمعه اقامه کرد.
حال « سلطان » کیست؟ آیا سلطنت شرط است برای امام الاصل و من نصبه یا نه ؟ مثلا سلطنت که آمد و نظام اسلامی شد نماز جمعه واجب است ؟ که برخی اکنون قائل هستند نماز جمعه در زمان سلطنت اسلام واجب تعیینی است یا حداقل که خیلی کوتاه بیایند احتیاط واجب میدهند چون نظام اسلامی است.