« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد غلامعلی صفایی‌بوشهری

1402/10/09

بسم الله الرحمن الرحیم

 فقه الصلوه؛ مسئله؛ ستر شعر زن و حکم نگاه به آن

صاحب عروة در بحث ستر و ساتر مسائلی را مطرح می کند.

العروة الوثقى (المحشى)؛ ج‌2، ص: 317

(مسألة 1): الظاهر وجوب ستر الشعر الموصول بالشعر، سواء كان من الرجل أو المرأة. و حرمة النظر إليه، و أمّا القرامل من غير الشعر و كذا الحليّ ففي وجوب سترهما و حرمة النظر إليهما مع مستوريّة البشرة إشكال و إن كان أحوط.

شعر المرأة سترآن واجب است. شعر در روایات منصرف است به شعر متصل به جسم مرأة مثلا در روایت احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی که عبدالله بن جعفر حمیری در قرب الاسناد نقل می کند:

وسائل الشيعة ؛ ج‌20 ؛ ص199

25420- 1-[1] عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنِ الرِّضَا ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يَحِلُّ لَهُ أَنْ يَنْظُرَ إِلَى شَعْرِ أُخْتِ‌ امْرَأَتِهِ‌ فَقَالَ لَا إِلَّا أَنْ تَكُونَ مِنَ الْقَوَاعِدِ قُلْتُ لَهُ أُخْتُ امْرَأَتِهِ وَ الْغَرِيبَةُ سَوَاءٌ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ فَمَا لِي مِنَ النَّظَرِ إِلَيْهِ مِنْهَا فَقَالَ شَعْرُهَا وَ ذِرَاعُهَا[2]

انصراف این شعر، شعر متصل به رأس است. موی خواهرخانم یعنی مویی که متصل به راس است. بحثی مطرح است که اگر زنی به هر علتی آمد و مویی از زن دیگری را به راس خود متصل نمود مثلا برخی موهای کوتاهی دارند و برای بلند شدن، مویی را متصل به موی خود گره می زنند و گره می زنند، آیا نگاه به این موی متصل جایز است یا خیر؟ این یک فرع است.

حال اگر زنی به علتهای گوناگونی کلاه‌گیس بر روی سر گذاست که این نه موی زن است و نه موی متصل به موی اصلی بلکه چیزی شبیه موست که روی سر خودش گذاشته است. این نگاه به آن اشکال دارد یا خیر؟

صاحب عروة فرموده که الظاهر: این یعنی ایشان مقداری در درون این مسئله خلجان ذهنی دارد و به ضرس قاطع فتوا نمی دهد. ظاهر این است که نباید نگاه کرد حال چه مال زن باشد و چه مال زن نباشد. پوشش آن بر زن واجب و نظر به آن هم حرام است.

برخی اشکال کرده اند که در روایات نداریم که شعر موصول حرمت دارد و حرمت نظر. آن شعر که در روایات گفته شده اشکال ندارد مثل زنان ذمی یا زنان اعرابی یا در جایی گفته اند که نگاه به آن اشکال دارد مثل اخت امراته منصرف از شعر، خود شعر متصل به جسم است ولی اینها متصل به جسم نیستند لذا اگر یک خانم موی خودش را پوشانده باشد ولی از پشت سر موی این موصول بیرون باشد این روایت شامل آن نمی شود و اشکالی ندارد. لذا نگاه به آن از منظر شعریة اشکالی ندارد. یا خانمی به عللی چون معالجه کلاه‌گیس پوشیده است، نگاه به آن اشکالی ندارد. چون اینها اصلا هیچگونه ارتباطی به این زن ندارند و آن روایات حرمت شامل این نوع مو یعنی موی موصول و متصل به موی اصلی نمی شود. آن روایاتی که می‌گویند لا ینظر الی الشعور مراد شعر خود مرأة هست که متصل به جسم است و الا این مو را قیچی کنند و بر روی زمین بریزند آیا نگاه به آن اشکال دارد؟

برخی بیان می کنند که این را باید تفصیل داد[3] . یک وقت این شعر مال نسائی است که قیچی شده و متصل به این زن شده است. گاهی مال مردی است که موی بلندی دارد و قیچی شده و به این زن متصل شده است و گاهی هم مال حیوان است. گاهی هم قرامل است یعنی پارچه های بافتنی است. مثلا نخ را رنگ می‌کنند و به مو وصل می‌کنند. گفته اند اگر مال مرد یا حیوان یا قرامل باشد که در اصل اشکال نداشته‌اند اینجا هم اشکال ندارد ولی اگر مال زن اجنبیه دیگری باشد این اشکال دارد. تازه این مو هم گاهی مال محارم این مرد هست و گاهی این مو مال محارم نیست بلکه برای نامحرم است. لذا گفته اند موی مرأة اجنبیه برای این مرد، مشکل دارد نگاهش کند و آن زن باید آن را بپوشاند. استصحاب می‌کنند چون قبلا اشکال داشته الان هم اشکال دارد.

البته این استصحاب اشکال دارد[4] چون این مو قبلا و در حالت اول، به قید اتصال، موضوع بحث و مسئله بود. یعنی به قید اتصالِ به جسمِ محارم یا اجنبیه حکم حرمت یا جواز داشت ولی الان این مو جدا شده است. یکی از قیود آن از بین رفته است و موی منفصل و متصل به شخص دیگری است. این مو با قید اتصال به خواهر بود ولی اینجا متصل به شخص دیگری است و این دو چیز است. و الا شعر بماهو شعر که موضوع بحث ما نیست و نگاه کردن به آن اشکالی ندارد لذا نگاه کردن به مویی که روی زمین است اشکالی ندارد. لذا این تفصیل مشکل دارد.

انما الکلام در این است که آیا این اضافه کردن شعر به شعر به جهت زینت و زیبایی است یا خیر؟ اگر به جهت زیبایی است زینت حساب می شود و در آیه شریفه است که «لا یبدین زینتهن الا ما ظهر» زینتهای خود را نشان ندهید الا آن چیزهایی که پیداست. مثل انگشتر که روی دست پیدا است. مثل سرمه ای که در چشم می کنند. گاهی در بینی یک حلقه می زنند. اینها چون ظاهر است اشکال ندارد. اما شعر جزء زینت ماظهر نیست لذا نمایان کردن آن اشکال دارد. لذا گردنبند اشکال دارد نشان دهد. نه خود گردنبند بماهوهو و گرنه گردنبند در بازار هم است ولی اشکال ندارد دیدن آن. بلکه گردنبند به شرط اتصال به موضع خودش. لذا زینت اسم مصدر و تزیین مصدر است یعنی زینت بخشی خود. زینت یعنی چیزی که به سبب تزیین حاصل می شود. تزیین هم جایش روی بدن است. شعر هم از آن مواردی است که زینت مابطن است . حال اگر کسی به جهت زینت مو این کار را کرد و به موی خود چیزی متصل کرد که زینت مضاعف داشته باشد که فردی که نگاه می کند نسبت به او یک نگاه تحسین پیدا کند. اینجا از باب زینت اشکال دارد.

حال اگر این مو برای زینت نبود بلکه مثلا برای معالجه بود اینجا دو حیث دارد: یا برای معالجه و اضطرار است علی الاطلاق هم برای معالجه است و هم برای زینت

آنجایی که اضطرار با زینت همراه است احوط این است که پوشیده باشد و انجایی که تنها برای معالجه است اشکالی ندارد و مضطر است.

لذا اینکه می فرماید: الظاهر..... : باید این الظاهر را تفصیل داد. باید بگوییم که از جنس چه چیزی هست و از جنس چه چیزی نیست. به چه علتی است. لذا اینجا اینگونه فتوا می دهیم: اگر این شعر موصول به جهت زینت باشد علی ای نحو کان واجب است بپوشاند ولی اگر به جهت زینت نیست اشکالی ندارد و نیاز نیست بپوشاند.

بحث قرامل: قرامل دو نوع است. قرامل من غیر الشعر و قرامل من الشعر.

قرامل من الشعر که از جنس مو هست، همان احکام شعر که در بالا گفته شد دارد. ولی بحث ما در قرامل من غیر الشعر است که بافته هایی است که توسط نخ رنگی به وجود می آید. پارچه هایی می بافند و به موهای خود متصل می کنند که هم موهای خود را زیبا نشان دهند و هم پرپشت نشان دهند.

حلیّ: زیورآلاتی که به شعر متصل می کنند.

نکته: برخی به موهای خودشان گلهایی وصل میکنند که از موی آنها پایین‌تر می‌آید . در این مورد نگاه به ذات آن اشکال دارد یا خیر؟ اشکالی ندارد.

گاهی زیور آلاتی به خودشان می‌بندند که روی لباس است. مثلا گردنبند را روی لباس قرار می‌دهند نه روی گردن. این حلیّ روی لباس است. می فرماید در وجوب ستر این دو (قرامل و حلی) چه وجوب سترش و چه حرمت نظر آن، می فرماید مع مستوریه البشره اشکال. نمیتوانیم فتوا بدهیم. سخت است. چگونه فتوا بدهیم . این قرامل که مو نیست. از آن طرف حلی هم که روی لباس است. مثلا ساعت روی مچ بند اوست. وان کان احوط: وجوب ستر و حرمت نظر است. چون که علی ای حال این دو شی روی بدن این خانم است و لولا این ستر و لباس، روی بدن این خانم تجلی می کرد. این قرامل در حکم موی خانم است. لذا فتوا نمی دهیم ولی احوط پوشش است.

نکته ای که باید دقت کرد این حلیّ و قرامل به شرط اتصال به بشره هستند که مهم و موضوع فتوا هستند و الا آن گردنبند یا ساعتی که در بازار است که اشکالی ندارد. الان هم روی بدن این زن نیست بلکه او حامل آن است و این زن آن را حمل می‌کند و الان روی پارچه است. متصل به بدن نیست. اینها اگر متصل به بدن باشند مشکل دارد. انصراف این امور وقتی است که متصل به بدن باشند و الآن حائل بین آنهاست. قرامل هم مال خودش نیست بلکه پوششی روی سر است. لذا می‌فرمایند نمی‌توانیم فتوا بدهیم هرچند این حلی برای مردان دیگر جلب توجه می کند لذا می گوییم برای آن جاذبه و جلب توجه می گوییم احتیاط کنند.

در قرامل یک موقع قرامل مضاف به شعر است و اون مقداری که مخلوط نیست و متصل است به شعر بماهی‌هی اشکال ندارد مثل این است که قرامل بیرون افتاده باشد اما آن مقداری که مخلوط به شعر است اینجا به اعتبار اینکه شعر دیده می شود میگوییم اشکال دارد. اما یک موقع این قرامل بافته شده کلی است که روی سر قرار میگیرد اگر ازباب زینت باشد اشکال دارد ولی اگر برای معالجه باشد اشکالی ندارد و احتیاط میکنیم در این رابطه. حلیّ هم همینطور. حلیّ هم اگر جاذبه دارد و جلب توجه می‌کند حرمت نظر دارد و باید بپوشاند ولی اگر جلب توجه نمی‌کند و زینت نیست نه نظر به آن اشکال دارد و پوشش آن نیز واجب نیست.

 


[1] ( 2)- قرب الإسناد 160.
[2] شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشيعة - قم، چاپ: اول، 1409 ق.
[3] - رک: مستمسک العروة الوثقی، ج5، ص156.
[4] . رک: المستند في شرح العروة الوثقی، ج12، ص85.
logo