« فهرست دروس

درس خارج فقه استاد غلامعلی صفایی‌بوشهری

1402/07/18

بسم الله الرحمن الرحیم

/ قبله/كتاب الصلاة

موضوع: كتاب الصلاة/ قبله/

 

خلاصه مباحث گذشته

کلام در این بود که توجه به «قبله» در برخی از عبادات، مانند: «صلاة»، «دفن» و «ذَبح» واجب بوده و شرط الصحّة است. و بیان کردیم که قبله برای مسلمین، «کعبه و موضعها» است. و تبیین کردیم که مراد از استقبال، «استقبال عرفی» است، با این توضیح که میزان، «عرف» بوده و «عرف» نیز تصدیق کند که مصلّی رو به قبله است.

اقوال پیرامون کیفیّت استقبال شخص بعید به سمت قبله

در رابطه با شخص قریب، همه حضرات می گویند: «کعبه، با دقت حسیّه است»، یعنی: از نظر شیعه، کسی که در مسجد الحرام است، باید با دقت رو به کعبه نماز بخواند، نه رو به صفا و مروه یا حجر اسماعیل؛ هر چند به نظر برخی از اهل سنّت که قائلین آن گذشت، بلا اشکال است که رو به حجر نماز خوانده شود؛ چون جزء یا کلش را جزء بیت می دانند؛ امّا انّما الکلام در شخص بعید است که در این باب، سه نظریه وجود دارد:

1. شخص بعید محاذاتی که انجام می دهد، باید به صورت عقلیه دقّیه باشد، به طوری که اگر خطی از جبهه شخص کشیده شود، به شکل مستقیم به کعبه اصابت کند.

2. محاذات عقلیه دقّیه با دقایقی که شما می فرمایید، لازم نیست، بلکه محاذات عرفیه، حتّی بالمسامحة هم کفایت می کند (دیدگاه اوّل افراط می کند و دیدگاه دوّم تفریط). فقط عرف بگوید که رو به قبله است، کفایت می کند؛ ولو اینکه خطی که از جبهه شخص کشیده می شود، به کعبه و مسجد الحرام نخورد. پس به صورت ظنّی هم بایستد کفایت می کند. افرادی، مانند: «مرحوم محقّق اردبیلی» قائل به این نظریه هستند.

3. محاذات عرفیه، میزان است؛ امّا نه مسامحه ای، بلکه محاذات عرفیه ی دقّیه؛ که «مرحوم صاحب عروه» از طرفداران این نظریه است. به همین خاطر ایشان می فرمایند:

تحلیل و ردّ اقوال

«و لا يعتبر اتّصال الخطّ من موقف كلّ‌ مصلّ‌ بها»؛ که ردّ نظریه اوّل است که هر مصلّی یک خط از مقادیم بدنش، مانند: پیشانی، طولاً بر کعبه عمود کند؛ «بل المحاذات العرفیّة کافیة»، محاذات عرفیه کافی است. حالا این مطلب هم با قول دوّم و هم با قول سوّم مناسبت دارد. در ادامه به خاطر اینکه قول دوّم را رد کند، در انتها می فرماید: «و إن کان مرادهم الجهة العرفیّة المسامحیّة فلا وجه له»، یعنی: اگر مرادشان از جهت، جهت عرفیه مسامحیه باشد، سخن درستی نیست، بلكه عرفيه دقّيه بايد باشد.

حالا بايد بررسی كنيم و ببينيم که كدام يک از اقوال صحيح است؟ قول اوّل كه برخی از فقهای معاصر، مانند: «مرحوم محقّق نائینی» (1) فرموده اند، يا قول دوّم كه «مرحوم مقدّس اردبيلی» (2) گفته است، يا قول سوّم كه «صاحب عروه» و برخی ديگر از فقهای معاصر (3) بیان نموده اند.

تحلیل قول اوّل و ردّ آن

در رابطه با قول اوّل، ادلّه ای كه اقامه می كنند، عبارتند از:

«فرموده اند كه صلاة را مستقبل القبله اتيان كنيد. پس بنابراين استقبال قبله، شرط صحّت صلاة و ديگر اموری است كه استقبال قبله در آنان شرط است.

اشتغال يقينی، برائت يقينی می خواهد. برائت يقينی، زمانی برای انسان حاصل می شود كه يقين كند که رو به قبله است. پس بايد انسان علم داشته باشد كه رو به قبله است. و زمانی نیز علم برايش حاصل می شود كه با موازين علم هندسه، خودش را رو به قبله ملاحظه كند، مثلاً: خطی از ظاهر وجودش و مقاديم بدنش، مانند: پيشانی اش طولاً حركت بدهد و ببيند به كجا می رسد؛ اگر به كعبه رسيد، در این صورت علم پيدا می كند كه قبله را درست مراعات کرده است».

«مرحوم محقّق نائينی» رضوان الله تعالی علیه، حسب ما فی التقرير، از ايشان چنین بيان شده:

«كره زمين دارای ويژگی هايی است كه اگر در كانون اين كره، نقطه ای بگذاريم، قطرهای زياد و شعاع های زيادی می توانيم ترسيم كنيم؛ امّا وقتی كه بخواهيم نسبت به كره سر، (چون سر انسان هم حالت كروی دارد) آن را بسنجيم و يک فرد را در كانون فرضی كره زمين قرار دهيم، (مانند: همين جا كه شما نشسته ايد، فرض كنيم که نسبت به كره زمين مركز است) خود رأس انسان هم با قطرها و شعاع هايی كه ترسیم می گردد، می توان به چند قسم تقسيمش كرد.

در ادامه مقاديم رأس، كه مثلاً جبهه است؛ فرموده اند كه يک پنجم از كلّ رأس است، یعنی: اگر شما در بين العينين، یک نقطه را فرض كنيد، از اين حاجب تا اين حاجب، (انتهای حاجبين)، مقاديم رأس و يک پنجم سر است.

كره زمينی هم كه جلوی شما است، يک پنجمش را ملاحظه كنيد؛ از انتهای حاجب راست تا انتهای حاجب چپ كه يک پنجم است، مقابل يک پنجم كره زمين قرار می گيرد. هر چه انسان دورتر شود، عرض يک پنجم كره زمین هم بيشتر می شود. اينجاست که يک پنجم مقدّم رأس انسان، مقابل يک پنجم كره زمين قرار می گیرد. حالا شما بررسی کنید که كعبه، كجای يک پنجم كره زمين مقابل شما است؟ اگر در يک پنجم كره زمين است، كه اتّساع زيادی هم دارد؛ به طوری كه هر چه متّسع شود، بُعد انسان هم بيشتر می شود، و هر چه بُعد انسان بيشتر شود، اتّساع خط نیز بيشتر می شود.

در پنج خطی که روی سرمان می کشیم، نگاه کنیم که کعبه کجاست؟ اگر در میانه آن پنج خط (یعنی: خط شماره 3) قرار بگیرد، و کعبه هم در قطعه 3 آن پنج خط بود، كه تقريباً محاذی بين العينين می شود، می گويد: درست بوده و اين علمی است. اينجاست که محاذات دقّیه علمیه برای بعيد صورت می گیرد». (4)

اشكال گرفته شده است كه:

اوّلاً) كره زمين كروی است و به خاطر کروی بودن آن، هيچ وقت نمی توان از بعيد خط مستقيم كشيد؛ چون احتمال دارد که كعبه اينجا باشد و شما آن بالا باشيد؛ لذا اگر انسان بخواهد خطی بكشد، آن خط، منحنی خواهد بود، نه مستقيم.

ثانياً) اگر شما بفرماييد كه آن دقت نقش دارد و علمی است، در این صورت هيچ وقت نمی توانيد ادّعا كنيد كه بين العنينين شما، به شكل موجبه ی كليّه، محاذات با كعبه است؛ چون اگر بين العينين ما را به عنوان نقطه اتّكای اين دو خطی كه يكی از آنها در مشرق و ديگری در مغربِ آن يک پنجم كره زمين قرار می گيرد، تعیین کنید، ملاحظه می کنید که خط اتّساعی كه فی مابين اين دو خط است كه ظاهر بدن ما مقابل آن است و كعبه در آن قرار دارد، هر مقدار كه عقب تر برويد، اين خط اتّساع بيشتری پیدا می کند. و همچنین چگونه می توانيد ادّعا كنيد كه در نقطه تلاقی اين دو خط، ولو زاويه نود درجه باشد، يا حاده (كوچک تر) يا منفرجه (بزرگ تر) باشد، شما در خط سوّم از وجود خودتان، مقابل قطعه سوّم از يک پنجم كره زمين كه مثلاً كعبه در آنجا قرار دارد هستيد؟

1. چه كسی می تواند این مطلب را اثبات كند؟

2. مردمِ كوچه و بازار نماز می خوانند؛ مردم در بيابان نماز می خوانند؛ مردمی كه عشايرند و در فضاهای بيابان و صحرا جای دارند، نماز می خوانند؛ موارد مذکور چگونه آن دقتی كه شما می گوييد را مراعات كنند؟ در حالی که تكليف ما لا يطاق است؛ چون توان رعایت چنين ضابطه ای را ندارند. به همين خاطر، با اينكه كعبه قبله است، خداوند می فرمايد:

«فولِّ وجهك شطر المسجد الحرام» (5)؛ زیرا وقتی كه در مدينه است، (چون كه این آیه در مدينه نازل شده)، از مكّه فاصله دارد؛ در این حالت انسان می ایستد و هر چه که دورتر شود، خود دايره و زاويه ای كه ايجاد می شود، بيشتر می شود؛ لذا انسانی كه در مدينه است و به طرف مسجد الحرام ايستاده، در واقع طرف كعبه ايستاده است.

مانند اين حالت است که شما وقتی در محراب و مقابل آن هستيد، هر چه دورتر شويد، حوزه تقابلتان و مقابل شدنتان با محراب نیز اتّساع پيدا می كند.

پس اين كلامی كه شما می فرماييد، منطبق با فنّ فقه و اطلاقات شرع نيست.

تحلیل قول دوّم و ردّ آن

امّا آن جايی كه، مانند: «مرحوم مقدّس اردبيلی» رضوان الله تعالی علیه می فرمايند كه خیر! محاذات عرفيه ولو بالمسامحه باشد نیز کفایت می کند، یعنی: عرف بگويد که رو قبله است، در حالی که حقيقتاً رو به قبله و كعبه نباشد هم صحیح است (6)؛ در نقد آن باید گفت که اين نظریه هم صحیح نيست؛ چون گر چه که اينجا خطابات شرع، خطابات عرفيه است؛ ولی اينطور نيست كه خطابات شرع، عرفيه باشد، ولی ضوابط در آن مراعات نشده و مسامحه شود و عرف بگويد: صحیح است؛ بلکه «مسامحه» در جايی است كه حقيقتاً عرف بر آن، عنوان شرعی يا عنوان عرفی را به شكل حقيقی (نه مجازی) منطبق می كند؛ مثلاً: اگر آب كرّ توسط خون متلبّس شد، اينجا عقل می گويد که آب تغيير كرد؛ امّا عرف چون تغيير لون و ريح را حس نمی كند، می گويد که تغيير نكرده است. بله! اينجا ميزان، عرف است؛ امّا اگر با همان دقت عرفی، مقدار کمی تغيير كرده بود؛ ولی بالمسامحة، یا بالمجاز و یا با غمز نظر بگويند که تغيير نكرده، اينجا ديگر عرف، ميزان نيست، بلکه بالحقيقة و بدون مسامحه بايد بگويد كه تغيير نكرده است. لذا اگر برای صحّت صلاة، قبله شرط باشد كه می باشد، در اينجا ميزان، «استقبال عرفی» است؛ امّا بالحقيقة، نه بالمسامحة كه بگوييم بالمسامحة هم اشكالی ندارد.

تحلیل قول سوّم و پذیرش آن (قول مختار)

«صاحب عروه» هر چند در ابتدا می گويد: «بل المحاذات العرفیّة کافیة»؛ امّا مرادشان محاذات عرفيه غير مسامحه ای است؛ چون در ادامه می گويد: «و إن کان مرادهم الجهة العرفیّة المسامحیّة فلا وجه له»؛ که البته كلام متينی است.

پس از درس های گذشته و درس امروزمان نتيجه می گيريم كه قبله، «كعبه و موضعها» است و مراد از استقبال كعبه، این است که ظاهر مقاديم بدن طوری باشد که عرف بگويد: رو به قبله است؛ امّا «به غير مسامحه»، یعنی: اين طور نباشد که كج بایستد یا به مشرق یا به مغرب باشد؛ و عرف نیز بالمسامحة بگويد كه رو به قبله است؛ خیر! بلکه عرف با دقت بگويد كه رو به قبله است؛ دقّتی عرفی، نه دقت عقلی.

اين ميزان در استقبال قبله است. حالا اگر بخواهيم به صورت تطبيقی بیان كنيم، به اين شكل می شود كه شخصی که رو به كعبه است (قريب مشاهِد به جرم كعبه)، هر چه دورتر می شود، استقبال وی اتّساع عرضی بیشتری پيدا می كند. اگر مراد «مرحوم نائينی»، محاذات عرفيه دقّيه باشد؛ سلّمنا. و اگر مراد ديگران، مانند: «مرحوم اردبيلی» از مسامحه، اين است که شخص بعيد در استقبال، اتّساع عرضی پيدا می كند و می گويد: آن دقت لازم نيست؛ پس همان قول سوّم می شود.

و اگر مراد كسانی كه می فرمايند: «برای کسی که در مسجد الحرام بوده، کعبه قبله است و برای هر کس که در حرم بوده، مسجد الحرام قبله است و برای کسی که خارج از حرم است، حرم قبله می باشد.»، مرادشان همين خط محاذات عرفيه دقّيه است؛ پس آن هم مشكلی ندارد؛ چون بازگشت همه آنها به يک چیز است؛ «عبارتنا شتّی و حسنك واحد» خواهد شد.

امّا اگر مرادشان غير از اين امور باشد، «ففيها إشكالٌ و تأمّلٌ» بوده و نمی توان آن را پذيرفت؛ چون با موازين سازگار نيست. وقتی استقبال، شرط صحّت شد، و ما آن حالت علمی را به قضيه موجبه كليّه در وسع مكلّف ندانستيم؛ چون بعضی در صحرا نماز می خوانند؛ و از آن طرف بالمسامحة هم قبول نكردیم؛ چون اشتغال يقينی، برائت يقينی می آورد؛ و همچنین تأکید کردیم که اطلاقات شرع، هر چند عرفيه بوده، ولی وجه صحيحشان مقصود بوده و شرط است؛ پس حسب اين ضابطه، بيان می شود:

«استقبال عرفیه دقّیه غير مسامحه ای» که البته در تمامی موارد هم با همين منهج، اطلاقات شرع را تعبير می كنيم؛

اشتباهات فقهی و علل آن

و الّا اگر غير از اين مراد باشد، دچار اشتباهات فقهی فاحشی خواهیم شد؛ مانند: اينكه بعضی از حضرات، طبق آیه شریفه ذیل گفته اند:

﴿وَ لِلّٰهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَيْنَمٰا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللّٰهِ إِنَّ اللّٰهَ وٰاسِعٌ عَلِيمٌ﴾(7)

favorite

نماز را به هر طرف بخوانيد، آنجا نه وجه بيت الله، بلکه وجه خدا است.

اشتباه مذکور به خاطر این است که معنای «وجه» و مصداق «قبله» که طرف خدا نبوده، بلکه طرف خانه خدا است را نمی دانستند. این دسته از افراد به اشتباهات اینچنینی مبتلا شده و موجب شده که خارج از فقه بروند، يعنی: خارج از خط صحيح و اصيل فقه حركت كنند. به خاطر اينكه اين افراد، برداشت های غلطی از متون فاخر دارند و انديشه های خودشان را به عنوان پيش فرض، بر استنباط و بر فهم متون دین وارد می كنند و اين اشتباه بزرگی است. ما معماری ذهنمان بايد بر اساس متون فاخر باشد، نه اينكه داده ها و داشته های ذهنی خودمان را ولو به صحیح، منشأ برای فهم متن شود. ما بايد از متن متأثّر شويم، نه اينكه متن را متأثر از انديشه های خودمان كنيم.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

(1) کتاب الصلاة، ص 1٤01.

(2) مجمع الفائدة و البرهان، ج 2، ص ٥8.

(3) ر.ك: العروة الوثقی و التعلیقات علیها.

(4) کتاب الصلاة، ص 1٤01.

(5) البقرة (2): 1٤٤.

(6) مجمع الفائدة و البرهان، ج 2، ص ٥8.

(7) البقرة (2): 11٥.

logo