« فهرست دروس

درس خارج فقه استاد غلامعلی صفایی‌بوشهری

1402/07/04

بسم الله الرحمن الرحیم

كتاب الصلاة/فقه نافع/ مبحث قبله/

 

موضوع: كتاب الصلاة/ فقه نافع/ مبحث قبله/

 

در این اوقات، شکرگزار خداوند هستیم که بار دیگر توفیق داد که در سال تحصیلی جدید، در حوزه مبارکه به تحصیل، تعلیم و تعلّم فقه اسلامی و فقه اهل بیت علیهم السّلام متنعّم شویم و این نعمتی بسیار ارزشمند است که خداوند، نصیب اهل علم می کند و شکر و سپاس آن، از دست محصّل خارج است.

از خداوند می خواهیم که بر زبانمان، کلامی منبعث از فهم صحیح فقه، جاری شود و تحصیلمان منتج به نتیجه ی اشراف بر فقاهت باشد و رسیدن به قلّه فقاهت، فقط با ایمان به خدا، مودّت و محبّت به اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السّلام، تهذیب نفس و جدّیت در راه تحصیل فقه میسّر می شود.

عوامل کاهنده و افزاینده ظرفیت دانش پژوه

خداوند هر چیز خیری را به اندازه وعای وجودی انسان، به وی عطا می کند؛ همانطوری که اگر بخواهیم در ظرف، نهایت چیزی ریخته شود، به اندازه خودش است؛ چون «نهایة المظروف بقدر وعاء الظرف» بوده، ظرفیت انسان نیز برای کسب معارف دین، سیّما الفقه به اندازه وعای وجودیِ تهذیبی و تحصیلی اوست.

وعای علمی هر شخص، به اندازه تحصیل صحیحِ سابق و تلاش حالی اوست. اگر تحصیلات سابق انسان، ضعیف و تلاش حالی او کم باشد، ظرف وی کوچک می شود؛ لذا عنایت خداوند هم به چنین ظرفی که مظروف علمی است، کم خواهد بود و اگر این ظرف مهذّب نباشد، قطعاً وجود رذایل اعتقادی و اخلاقی، موجب خواهد شد که آن تنعّمات علمی و فقهی، در این ظرف آلوده قرار نگیرد و اگر اندکی قرار گرفت نیز، نافع نخواهد بود.

به همین جهت بزرگان این فنّ و اَعلام این علم، همواره تذکّر می دادند که به اتّساع وعای علمی خود عنایت داشته و علوم پایه فقه همچون: «ادبیات»، «اصول»، «رجال»، «درایه»، «فقاهت در فهم متن» را قوی کار کرده و بر «تفسیر» و «بنیان های اعتقادی بر پایه برهان» مسلّط شده و منظم و مرتب آنان را تکرار کرده و این امور را جزء سلول های وجود علمیتان کنید و تلاشی متناسب با هدف تحصیل فقهیتان که آن اجتهاد است، داشته باشید. (1)

ناگفته نماند که رسیدن به قلّه فقاهت، جدّیت و تلاش لازم داشته و با ایستایی، تفرُّج و تفرُّع سازش ندارد؛ چنانکه اگر کسی بخواهد به قلّه رسد و به اجتهاد واصل بشود، باید از دامنه تا قلّه تلاش خود را به کار گیرد. در تعبیری آمده که انسان فرزند سعیش است:

«و لم أجِدِ الإنسانَ إلّا ابنَ سَعیِه فمن کان أسعَى کان بالمَجدِ أجدِرا». (2)

پس اتّساع وعای علمی، توسط این سه گزاره حاصل می شود:

پایه های علوم جوهری و اساسی فقه را که برشمردیم، به طور قوی تحصیل شود؛

جدّیت و تمرکز را سرلوحه کار خود قرار دهد؛

ظرف مذکور با تهذیب نفس نورانی شود. اگر نفس آلوده باشد، همانند ظرفی که چند قطره لجن در آن وجود دارد، اگر آب زمزم هم درش بریزید، لجن می شود.

تهذیب اخلاقی، اساس کار است. انسان فقط با تهذیب نفس، به فلاحت فقهی نایل می شود.

خداوند در سوره مبارکه شمس، یازده بار (3) قسم یاد می کند که:

«قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا». (4)

واژه «اِفلاح»، به معنای «کشت مُثمِر» است. (5)

 

بعد از یازده بار قسم می فرماید:

کسی می تواند به رستگاری و موفقیت برسد و برداشت پر ثمری کند که: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا»؛ نهاد وجود خویش را پاک کرده باشد؛ پس فلاحت فقهی، به تهذیب نفس مرتبط است.

به همین جهت است که فقها و مجتهدین عظام به حمل شایع صناعی، همچون: «میرزای قمّی»، «شیخ انصاری» و «کاشف الغطاء» رضوان الله تعالی علیهم اجمعین، همگی ویژگی های مذکور را دارا بودند، یعنی: هم علوم پایه فقه را خوب کار کرده بودند و هم جدّیت داشته و هم اهل تهذیب نفس بودند و تمامی این امور را برای خدا و به رنگ اخلاص انجام داده و «صبغة الله» (6) را مراعات می کردند و شاخصه های یاد شده را در یک دایره نورانی «ایمان به خدا»، «خود را در محضر خدا دانستن» و «اخلاص» به تحقّق می رساندند.

اگر در باطن شخص فقیه، این علوم که مصداق «نُورٌ یَقْذِفُهُ اللّه فِي قَلْبِ مَنْ یَشآءُ» (7) است، وجود داشته باشد، زمینه برای نزول نور علم الهی به وجود این شخص آماده خواهد شد؛ امّا اگر انسان به رذایل اخلاقی، ضعف در علوم پایه، عدم جدّیت و از همه بدتر دوری از خدا مبتلا شد، نور علم الهی بر وجودش نمی تابد؛ چون این شخص، حجاب نزول و تابش نور علم الهی بر وجودش سایه افکنده است. به همین جهت است که بزرگی و رسیدن به «قلل فقاهت»، «فقه نافع» و «فقه مُثمِر» به ایمان، اخلاص، عبودیت الهی، تسلّط بر علوم پایه و شناخت موازین اصیل فقه، تهذیب نفس و جدّیت احتیاج دارد. در نتیجه، این فقه، «فقه نافع»، یعنی: فقهی که سودمند است می شود.

چنین فقهی، کلمه طیّبه ای است که: «أَصلُها ثَابِتٌ وَ فَرعُهَا فِي السَّمَاءِ» و «تُؤتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذنِ رَبِّهَا» (8) است.

برای خدا کار کردن و تهذیب کردن، نه برای این و آن و رسیدن به این منصب و آن مقام (بلکه حتّی از مرجعیت نیز فرار می کردند)، موجب شد که به بزرگی رسیده و دست به فقهی انداختند و نایل به دانشی شدند که به «فقه مُثمِر» مشهور شد؛ یعنی: فقهی که ثمره و برکت دارد؛ هم تراث سابقین را حفظ کرده و هم ابتکارات اصیل فقهی تولید کردند.

مطالب خوب، سخنان اصیل، حفظ تراث و تولید گزاره های فقهی، محصول وجود مبارک چنین فقیهی می شود.

بنابراین تحصیل فقه، فقط پای کلاس نشستن و در محضر استاد بودن نیست؛ بله! بخش مهمّی است؛ امّا اساس، ایمان به خدا، خود را در محضر خدا دیدن، مراعات تقوا کردن، تهذیب نفس داشتن، جدّیت و حضور مستمرّ در حوزه فقه است که این امور، گرچه جزء اخیرِ علّه بوده؛ امّا مبدئی برای بزرگی است.

ویژگی های «فقه نافع»

بنده در عبارات هایم، کلمه «فقه نافع» را به کار بردم. «فقه نافع» دارای چند ویژگی مهم و عمده است:

فقه اصیل، فقهی که منبعث از موازین اساسی و صحیح اسلامی بوده و مأخوذ از موازین و ادلّه مؤیّد فقهی (نه غیر ادلّه مؤیّد و صحیح)، است.

استنباط بر طریق و منهج صحیح است. گاهی ادلّه، صحیح بوده؛ امّا روش استنباط مشکل دارد. خیر! در «فقه نافع»، منهج استنباط هم صحیح است.

تمام شرایط زمانی و مکانی و مصالح و اقتضائات زمانی، در صورتی که موجب تحوّل و تحویل در موضوع و حکم است و در تغییر موضوع و حکم مؤیّد بوده، فقیه بر آنان مسلط است.

در شرایط کنونی با حفظ اصالت ها، راهگشای دین مردم است. دین مردم نیازمند هدایت های الهیِ عملی است که چنین فقهی، متکفّل آن است.

تعریف «فقیه نافع»

«فقیه نافع»، یعنی: کسی که بر همه امور فوق مسلط بوده و علاوه بر آن، مؤمن، مهذّب، عالم و بصیر نیز می باشد.

به همین خاطر است که فقهِ هر شخص، مترتّب بر امور مذکور است. اگر فقیه در یکی از این امور مشکل داشته باشد، فقه اش هم دارای مشکل می شود. پس مواظب باشیم که در این راستا، به طور جامع به معماری ایمانی، اخلاقی، تقوایی، علمی و بصیرتی خودمان بپردازیم تا انشاالله هم فقیه بصیر باشیم و هم فقه مان، «فقه نافع» باشد.

ویژگی های «مبحث قبله» در منظومه اجتهاد

در سال گذشته که به لطف خداوند، مباحث را تقریباً به پایان رساندیم و به «بحث قبله» رسیدیم. انشاالله امسال بحث قبله را آغاز می کنیم که یک بحث علمی از حیث دانش نجوم و هم بحث دقیقی از جهت استنباطات متون فقهی، (هم از جهتِ حکم وجوب [وجوب استقبال قبله]، و هم موضوع شناسی [شناخت قبله در سطح الأرض]) است. هرچند از جهت فقهی، بحث کم حجمی بوده؛ امّا بسیار پر محتوا و دقیق است. پس انشاالله این بحث را به حول و قوّه الهی و عنایت آقا امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف شروع می کنیم و امیدواریم که به نتایج خوبی دست پیدا کنیم.

و صلّی الله علی محمّد و آل محمّد

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

(1) ر.ك: الاجتهاد و التقلید للإمام الخمیني و الاجتهاد و التقلید للآقا ضیاء.

(2) سراینده آن، «محمد بن هاني المغربي» است که در توصیف وی چنین گفته اند:

«قال الشيخ الحرّ في تذكرة المتبحرين: الشيخ أبو القاسم محمد بن هاني المغربي الأندلسي: فاضل، شاعر، أديب، صحيح الاعتقاد، توفي في سنة ٣٦٢، و له شعر كثير في مدح أمير المؤمنين علیه السّلام، و له ديوان شعر حسن، و كان معاصراً للمتنبّي، و قد عدّه ابن شهرآشوب من شعراء أهل البيت علیهم السّلام، و نسبوه إلى الغلوّ».

ر.ك: معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواة، ج ۱۸، ص ۳۳۸.

(3) الشمس (91): 1 - 7.

(4) الشمس (91): 9.

(5) الصحاح، ج 1، ص 392 و معجم مقاییس اللغة، ج ٤، ص ٤50.

(6) البقرة (2): 138.

(7) مصباح الشریعة، ص 16.

(8) إبراهیم (1٤): 2٤ و 25.

 

logo