درس خارج فقه استاد غلامعلی صفاییبوشهری
1401/07/11
بسم الله الرحمن الرحیم
مقدمات صلاة
موضوع: مقدمات صلاة
بیان شد که موضوعی که مورد بحث فقهی ما است کتاب الصلاة می باشد که در منظومه فقه جایگاه بسیار مهمی دارد به طوری که هم موضوعا دارای شرافت می باشد و هم دارای کثرت مسائل و هم محط اجرا و تحقق جمیع مبانی اصولی و فقهی است و بنابراین بزرگان فقه از همان آغاز هم در عرصه تحقیق و پژوهش این باب را مورد توجه قرار دادهاند و هم در حوزه تدریس و تعلیم و تعلم مورد عنایت بوده است بنابراین بزرگان فقه کلاً و جزا پیرامون موضوع صلاه تالیفات دارند و در عرصه های غیر فقهی مثل اخلاقی مباحث سر الصلاة پیرامون این موضوع بزرگان مطالب نوشته اند. با توجه به اینکه مفصل ترین باب در ابواب فقهی همین باب الصلاة است ما با دو منظر باب الصلاة را مورد توجه قرار می دهیم، البته مباحث را طولانی نمی کنیم که ممل باشد و نه چنان مختصر میکنیم که مخل باشد مطالب را مناسب میگوییم، و نقل و رد اقوالی هم که نیاز نیست بیان نمیکنیم مهمترین مطالب گفته میشود مطالبی که هدف از آن ها آموزش اجتهاد است نه اثبات قول متکلم به همین مناسبت با این نگاه بحث میکنیم در مورد جایگاه ارزشی نماز مطالبی بیان شد جلسه قبل که مفصل تر از آن در قرآن و روایات میباشد اما کتاب الصلاة ابواب زیادی دارد که قریب سی بآب است و هر باب فصلی دارد که همه اینها را عرض میکنیم اما یکسری مقدمات دارد که ما فقط به سه چیز بسنده میکنیم
• تعریف لغوی صلاة
• تعریف اصطلاحی صلوه
• وجود صلاة قدمتا که آیا مخترع شرعی اسلامی است یا اینکه صلاة از موضوعات تاسیسی نیست در اسلام بلکه از موضوعات قدیمی و امضایی است.
معنای لغوی صلاه
در عرصه لغت صلاة دارای دو اصل است یکی معتل واوی که میشود (صلو) و دیگری معتل یایی که میشود (صلی). ماده (صلو) که به معنای دعا است؛ ذکر خیر است؛ رحمت است؛ استغفار است؛ در کتب لغت این ماده معتل واوی را اینطور آوردهاند که این تعدد معنا علت آن به اعتبار فاعل است، یعنی صلوة الله که می شود رحمت، صلاة الملائکه که استغفار، و صلاة الانسان که درود و ستایش می باشد، در کتب فقهی در بحث لغوی صلاة را همین گونه آورده اند نوعا فقها گفتهاند.
۱_ منشأ این اشتباه این است که لغویون وضع را با این تحلیل موخر از استعمال دانسته اند بنابراین علیالقاعده اینها در عالم وضع لغت فرای از حوزه جعل که استعمال است مجعول کرده اند لفظی برای معنا در حالی که همیشه حوزه استعمال موخر است از حوزه جعل مگر وضع تعینی، در صورتی که حوزه وضع، جعل تعیینی است،
۲_ لغویون علی القاعده باید قائل باشند که لفظ صلاة مشترک لفظی است به اعتبار تغییر فاعلش یعنی میشود رحمت در صورتی که صلوة الله باشد، استغفار در صورتی که صلوة الملائکه باشد، و درود وثنا در صورتی که صلوة الانسان باشد، در حالی که اصل در یک جغرافیایی وضع عدم اشتراک است، زیرا در حوزه استعمال موونه ایجاد می کند چرا که باید قرینه بیاید، قرینه تعیینی، در صورتی که اصل در تفهیم و تفهم معانی تسهیل و عدم استفاده فراتر از لفظ موضوع است، ما یک چیز را وضع کنیم که در آن ابهام باشد.خب این اشکال دارد .
۳_ معنای صلاة الهی که رحمت است و صلاة ملائکه که استغفار است ؛و صلوة الانسان که درود وثنا است، باید با معیار وضع حقیقی، مثل تبادر و عدم صحت سلب تطابق داشته باشد، در حالی که حمل رحمت برای صلوة الله در شریفه ﴿ان الله و ملائکته یصلون علی النبی﴾[1] صحیح نیست زیرا اگر این طور باشد استعمال لفظ من اکثر معنا واحد لازم می آید یعنی بگوییم صلاة الله و صلوة الملائکه دو چیز می باشند در حالی که به یک لفظ آمده است بنابراین باید گفت صلوه یک معنا بیشتر ندارد و آن هم ثناء جمیل است یعنی ستایش کردن بنابراین شریفه ﴿ان الله و ملائکته یصلون علی النبی یا ایها الذین آمنو صلوا علیه و سلمو تسلیما﴾ این صلوا یعنی همان کاری که یصلون بود،یعنی شما ثناء جمیل بگویید و انقیاد داشته باشید نسبت به پیامبر، البته انقیاد فعل انسان است صلوا وزانش یعنی از قبیله معنوی یصلون است که ثناء جمیل است حالا این ثنا جمیل خداوند و فرشتگان و انسان مصداق آن مختلف است منشأ اشتباه اینها، اشتباه مصداق به مفهوم کردهاند،یعنی دیدهاند ثناء جمیل الهی رحمت است، گفته اند صلوة الله، این اشتباه مبتدعین در فهم لغت است بنابراین در لغت صلاة معتل واوی همان ثناء جمیل است که این کلی میباشد و مصداقش نسبت به فاعل متفاوت می گردد، بنابراین این یصلون به معنای یثنون می باشد. اما وقتی صلوة معتل یایی باشد یعنی (صلی) این به معنای ایقا و القاء فی النار است یا فی ما یحترق در چیزی که آتش است ﴿یصلی النار الکبری، یا ... نصلیهم نارا﴾ به معنای ادخال فی ما یحرق است که استعمالات زیادی در قرآن دارد. نکته قابل توجه در دانش لغت این است که برخی از بزرگان و مدققین این فن قائل اند که اصل عدم وضع اشتراک لفظ است با همان نکتهای که عرض شود زیرا موونه دارد چون محتاج به قرینه است، و میگویند اصل اشتراک معنوی است، برخی از محققین میگویند فیمابین صلاة به معنای ثناء جمیل و صلی به معنای ادخال فیما یحترق یک معنای منتزع است که صلاة برای آن وضع شده است و مصادیقش (صلو) و(صلی) می باشد البته این اشتباه می باشد زیرا این ها در لغت مُجزای از هم هستند اینها مشترک نیستند، یکی معتل واوی است و دیگری یایی است.
۲_ اگر قائل شویم که این دوتا را باید پیوند معنوی بدهیم و بگوییم که آن معنای منتزع موضوع له است و دو مصداق دارد این اشتباه است اما منشا این گفتار چیست؟ این است که آیه شریفه می فرماید ﴿ان الحسنات یذهبن السیئات﴾[2] واین آقایان گفته اند که مهمترین حسنه نماز است پس نماز گناهان را از بین می برد همانطور که آتش ذوب کننده است پس صلوة ادخال گناهان در آتش است و صلی هم به همین معنااست این هم اشتباه می باشد چون صلاة اول و بالذات ثناء جمیل است ثانیاً و بالعرض رافع گناهان است زیرا رافع گناهان بودن از فواید التزامی صلاة معتل واوی است در حالی که در صلی سوزاندن معنای ذاتیاش می باشد نکته بعد این است که جمع صلاة، صلوات است آیه ای در قرآن در سوره حج آیه چهلم که آنجا صلوات در عرض کنیسه و محل عبادت یهودیان آمده است چرا صلوات را اینجا به کار برده است از اینجا می فهمیم که لفظ صلاة لفظ عربی محض نیست در زبان عبری هم بوده است در واقع اسم نمازخانه یهودیان بوده است دعا خانه شان بوده است اینکه حضرت عیسی علیه السلام می فرماید (اوصانی بالصلوه) این است که لفظ صلاة فرا عربی است روی این مطلب فکر کنید ما بحث لغوی صلوة را گفتیم امروز معتل واوی و معتل یایی، بحث فردایمان تعریف شرعی صلاة است که مرحوم کاشف الغطا 6 تعریف گفته است و بعد وارد بحث قدمت صلاة میشویم که صلوة در هر شریعتی بوده استس