< فهرست دروس

درس نهایة الدرایه استاد علیرضا صادقی

99/12/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:بخش پنجم از تعلیقۀ پانزدهم/وضع/نهایه الدرایه

و لا يخفى عليك:أن من يجعل الوضع عبارة عن التعهد، لا يدعي أنه عين الارادة المقومة لتفهيم المعنى باللفظ؛ حتى يتخيل أنها إرادة مقدمية توصلية، فلا يعقل أن تتعلق بما لا يكون مقدمة لتفهيم المعنى إلا بنفس هذه الارادة.بل المراد من التعهد هو: الالتزام و البناء الكلي على ذكر اللفظ عند إرادة تفهيم المعنى به في مرحلة الاستعمال، و تلك الارادة الاستعمالية و ان كانت تتوقف على سبق العلم بالوضع من المخاطب، إلا أن هذا التوقف ليس من خصوصيات التعهد، بل الوضع ـ بأي معنى كان ـ لا بد فيه من العلم به في مرحلة انفهام المعنى من اللفظ، فالارادة المفهمة المقومة للاستعمال و إن كانت تتوقف على سبق الوضع و العلم به، إلّا أن ذلك التعهد و الالتزام غير موقوف على كون اللفظ مفهما فعلا؛ حيث إنه لم تتعلّق الإرادة الفعلية بالتفهيم به.فالتعهّد ـ المعبّر عنه في كلام مدّعيه بالإرادة الكلية ـ قد تعلق بأمر مقدور في موطنه و إن كان التعهّد و العلم به دخيلا في إمكانه. فتدبّر جيّدا.

محقق اصفهانی در بخش پایانی تعلیقۀ پانزدهم به برداشتی اشتباه از نظریۀ تعهد و لوازم آن اشاره کرده و معنای صحیح آن را تبیین کرده است:

مسألۀ اول

وضع ـ آنچه واضع انجام می‌دهد ـ تعهد است.

تعهد، ارادۀ تفهیم معنا به وسیلۀ لفظ است.

ارادۀ تفهیم معنا به وسیلۀ لفظ، متوقف است بر اینکه لفظ، مُفهم معنا باشد؛ پس اگر لفظ، مُفهم معنا نباشد نمی‌توان تفهیم معنا به وسیلۀ لفظ را اراده کرد.

لفظ پیش از وضع، مُفهم معنا نیست بلکه با وضع، مُفهم معنا می‌شود.

پس اگر وضع تعهد باشد، و تعهد، ارادۀ تفهیم معنا به وسیلۀ لفظ باشد، لفظ، پیش از وضع، مُفهم معنا بوده است.

لفظ، پیش از وضع مُفهم معنا نیست.

پس یا وضع، تعهد نیست، و یا تعهد، ارادۀ تفهیم معنا به وسیلۀ لفظ نیست.

و لا يخفى عليك:

أن من يجعل الوضع عبارة عن التعهد، لا يدعي أنه عين الارادة المقومة لتفهيم المعنى باللفظ؛ حتى يتخيل أنها إرادة مقدمية توصلية، فلا يعقل أن تتعلق بما لا يكون مقدمة لتفهيم المعنى إلا بنفس هذه الارادة.

مسألۀ دوم

وضع ـ آنچه واضع انجام می‌دهد ـ تعهد است.

تعهد، ارادۀ تفهیم معنا به وسیلۀ لفظ در زمان تعهد نیست بلکه ارادۀ تفهیم معنا به وسیلۀ لفظ در زمان استعمال لفظ در معنا است.

ارادۀ تفهیم معنا به وسیلۀ لفظ در زمان استعمال ـ که طبعاً متأخر از زمان وضع: تعهد است ـ متوقف است بر اینکه لفظ، مُفهم معنا باشد؛ پس اگر لفظ، مُفهم معنا نباشد نمی‌توان تفهیم معنا به وسیلۀ لفظ در زمان استعمال را اراده کرد.

لفظ پیش از وضع، مُفهم معنا نیست بلکه با وضع، مُفهم معنا می‌شود.

پس اگر وضع تعهد باشد، و تعهد، ارادۀ تفهیم معنا به وسیلۀ لفظ در زمان استعمال باشد، لفظ، پیش از وضع، مُفهم معنا نبوده است بلکه پیش از استعمال، و پس از وضع مُفهم معنا بوده است.

لفظ، پیش از استعمال و پس از وضع مُفهم معنا بوده است.

پس هم وضع، تعهد است و هم تعهد، ارادۀ تفهیم معنا به وسیلۀ لفظ در زمان استعمال است.

بل المراد من التعهد هو: الالتزام و البناء الكلي على ذكر اللفظ عند إرادة تفهيم المعنى به في مرحلة الاستعمال، و تلك الارادة الاستعمالية و ان كانت تتوقف على سبق العلم بالوضع من المخاطب، إلا أن هذا التوقف ليس من خصوصيات التعهد، بل الوضع ـ بأي معنى كان ـ لا بد فيه من العلم به في مرحلة انفهام المعنى من اللفظ، فالارادة المفهمة المقومة للاستعمال و إن كانت تتوقف على سبق الوضع و العلم به، إلّا أن ذلك التعهد و الالتزام غير موقوف على كون اللفظ مفهما فعلا؛ حيث إنه لم تتعلّق الإرادة الفعلية بالتفهيم به.

فالتعهّد ـ المعبّر عنه في كلام مدّعيه بالإرادة الكلية ـ قد تعلق بأمر مقدور في موطنه و إن كان التعهّد و العلم به دخيلا في إمكانه. فتدبّر جيّدا.

با این حال محقق اصفهانی، وضع را تعهد نمی‌داند چرا که حیثیت دلالت لفظ بر معنا با حیثیت دلالت سایر دوال بر مدالیل‌شان یگانه است. در هیچ دلالتی، آن‌کس که دلالت را ایجاد کرده، متعهد به چیزی نشده بلکه تنها دال را برای انتقال ذهن مخاطبِ ـ آگاه از دلالت ـ به مدلول ایجاد می‌کند؛ پس تحلیل «وضع لفظ بر معنا» به «تعهد به تفهیم معنا به وسیلۀ لفظ» ناموجه است.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo