درس نهایة الدرایه استاد علیرضا صادقی
99/11/04
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع : نهایه الدرایه / تعلیقه اول / موضوع علم وعرض عام
و أجود ما افيد في دفع الاشكال ما أفاده بعض الأكابر في جملة من كتبه، و هو: أن الأعراض الذاتية للأنواع و ما بمنزلتها ربما تكون أعراضا ذاتية للأجناس و ما بحكمها، و ربما لا تكون، بل تكون غريبة عنها.و وجّهه بعض المحققين لمرامه، و الشارحين لكلامه: بأخذ الجنس لا بشرط، فأعراض أنواعه أعراضه حقيقة، و بشرط لا فأعراض أنواعه غريبة عنه.و هو منه غريب؛ إذ كون التعجب و الضحك، عرضا غريبا للحيوان مبني على اللابشرطية، و إلا فيكون الحيوان مباينا لمعروضهما، و لا يكونان عارضين له أصلا؛ إذ المباينة تعاند العروض. [1]
در درس اول تبیین شد که تفسیر معروف از عرض ذاتی دو ایراد دارد و تلاشهای صورتگرفته برای پاسخگویی به آن دو ایراد، بینتیجه بودهاند. محقق اصفهانی در این بخش از تعلیقه اول، به تبیین سه مسأله میپردازد:
1ـ توضیح اجمالی پاسخ صدرالمتألهین به ایراد اول بر تفسیر معروف از عرض ذاتی.
2ـ توضیح حکیم سبزواری نسبت به پاسخ صدرالمتألهین.
3ـ ایراد بر توضیح حکیم سبزواری.
تبیین مسأله اول
ایراد اول بر تفسیر معروف از عرض ذاتی که در کلمات قوم، پاسخی قانعکننده نیافته چنین است:
بسیاری از محمولات مورد بررسی در مسائل علوم، عرض ذاتی موضوع مسأله هستند؛ موضوع مسأله، نوع موضوع علم، و موضوع علم، جنس موضوع مسأله است؛ نوع، عرض خاص جنس است، پس بسیاری از محمولات مورد بررسی در مسائل علوم، به واسطه امر اخص خارجی ـ نوع: عرض خاص جنس ـ بر موضوع علم ـ جنس ـ حمل شده و در نتیجه عرض غریب موضوع علم هستند.
محقق اصفهانی که معتقد است پاسخ صدرالمتألهین به این ایراد، نیکوترین پاسخی است که در برابر آن نهاده شده، در ابتدا آن پاسخ را به صورت مجمل چنین نقل میکند:
صحیح است که بسیاری از محمولات مورد بررسی در مسائل علوم، عرض ذاتی موضوع مسأله هستند، همچنین صحیح است که موضوع مسأله، نوع موضوع علم، و موضوع علم، جنس موضوع مسأله است، و نیز صحیح است که نوع، عرض خاص جنس است، اما صحیح نیست که بسیاری از محمولات مورد بررسی در مسائل علوم، به واسطه امر اخص خارجی ـ نوع: عرض خاص جنس ـ بر موضوع علم ـ جنس ـ حمل شده و در نتیجه عرض غریب موضوع علم هستند زیرا محمولات مورد بررسی در مسائل علوم که عرض ذاتی موضوع مسأله هستند بر دو گونهاند:
1ـ محمولاتی که بدون واسطه در عروض، علاوه بر موضوع مسأله، بر موضوع علم نیز حمل میشوند؛ یعنی هم از عوارض ذاتی نوع ـ موضوع مسأله ـ در شمار میآیند، هم از عوارض ذاتی جنس ـ موضوع علم ـ محسوب میشوند.
2ـ محمولاتی که بدون واسطه در عروض تنها بر موضوع مسأله ـ نوع ـ حمل میشوند، اما عروض آنها بر موضوع علم ـ جنس ـ به واسطه موضوع مسأله ـ نوع: عرض خاص جنس ـ است.
او بر اساس این دوگانه نتیجه میگیرد که پس چنین نیست که بسیاری از محمولات مورد بررسی در علوم، از عوارض غریب موضوع علم باشند و تفسیر معروف از عرض ذاتی ـ عارض بلا واسطة فی العروض ـ نقض گردد.
و أجود ما افيد في دفع الاشكال ما أفاده بعض الأكابر في جملة من كتبه، و هو: أن الأعراض الذاتية للأنواع و ما بمنزلتها ربما تكون أعراضا ذاتية للأجناس و ما بحكمها، و ربما لا تكون، بل تكون غريبة عنها.تبیین مسأله دوم
حکیم سبزواری پاسخ مجمل صدرالمتألهین را تفصیل داده و کوشیده تا مرز دقیق بین این دو دسته از محمولات را اینگونه نشان دهد:
اگر جنس، لا بشرط لحاظ شود، آنچه عرض ذاتی نوع است، عرض ذاتی جنس نیز خواهد بود، اما اگر جنس، بشرط لا مورد ملاحظه قرار گیرد، عرض ذاتی نوع، عرض غریب جنس میگردد.
جنس را میتوان نسبت به پذیرش عرضیات و ذاتیات نوع، لا بشرط و یا بشرط لا لحاظ کرد؛ آن جنس که نسبت به پذیرش عرضیات و ذاتیات نوع، لا بشرط لحاظ شده، میتواند تمام آنچه بدون واسطه در عروض بر نوع حمل میشود را بدون واسطه در عروض بپذیرد، اما آن جنس که نسبت به پذیرش عرضیات و ذاتیات نوع، بشرط لا لحاظ شده، تنها به وساطت امر اخص خارجی ـ نوع: عرض خاص جنس ـ میتواند عوارض ذاتی نوع را بپذیرد.
بر اساس این تفسیر حکیم سبزواری، وجه تمایز «محمولاتی که میتوانند بدون واسطه بر نوع و جنس عارض شوند: عرض ذاتی نوع و جنس» از «محمولاتی که بدون واسطه بر نوع، و به وساطت نوع بر جنس عارض میشوند: عرض ذاتی نوع و عرض غریب جنس» را باید در نحوه لحاظ جنس جستجو کرد؛ هر جنسی که نسبت به عرضیات و ذاتیات نوع، لا بشرط لحاظ شود، میتواند بدون واسطه، معروض محمولات بدون واسطه نوع قرار گیرد اما هر جنسی که نسبت به عرضیات و ذاتیات نوع، بشرط لا لحاظ شود، تنها به وساطت نوع میتواند معروض محمولات بدون واسطه نوع قرار گیرد.
و وجّهه بعض المحققين لمرامه، و الشارحين لكلامه: بأخذ الجنس لا بشرط، فأعراض أنواعه أعراضه حقيقة، و بشرط لا فأعراض أنواعه غريبة عنه.تبیین مسأله سوم
محقق اصفهانی، تفصیل حکیم سبزواری برای پاسخ اجمالی صدرالمتألهین را ناصواب میداند. ایراد او بر تفسیر حکیم سبزواری این است که اگر جنس نسبت به عرضیات و ذاتیات نوع، بشرط لا لحاظ شود، با آنها تباین پیدا کرده و در نتیجه هیچکدام از آنها را حتی به عنوان عرض غریب نیز نخواهد پذیرفت.
نسبت بین عارض و معروض نمیتواند نسبت تباین باشد؛ لحاظ بشرط لا برای جنس نسبت به عرضیات و ذاتیات نوع، موجب تباین معروض ـ جنس ـ با عارض ـ عرضیات و ذاتیات نوع ـ گشته و مانع تحقق عروض ـ و نه غربت عارض ـ است؛ بنابراین تفصیل حکیم سبزواری و ارتباط دادنِ «عرض ذاتی نوع و جنس» با «جنس لا بشرط نسبت به عرضیات و ذاتیات نوع»، و نیز ارتباط دادنِ «عرض ذاتی نوع و عرض غریب جنس» با «جنس بشرط لا نسبت به عرضیات و ذاتیات نوع» ناموجّه است.
«جنس بشرط لا نسبت به عرضیات و ذاتیات نوع» نمیتواند حتی به وساطت نوع نیز معروض عرضیات و ذاتیات نوع قرار گیرد. تنها در صورتی که جنس نسبت به عرضیات و ذاتیات نوع، لا بشرط لحاظ شود میتواند معروض آنها قرار گیرد و تنها در این صورت است که میتوان از ذاتی یا غریب بودن عوارض نوع برای جنس سخن گفت؛ در غیر این صورت ـ یعنی در صورتی که جنس نسبت به عرضیات و ذاتیات نوع، بشرط لا لحاظ شود ـ هیچکدام از عرضیات و ذاتیات نوع، حتی با واسطه در عروض و به عنوان عرض غریب نیز بر جنس حمل نمیشوند.
جنس با لحاظ بشرط لا نسبت به عرضیات و ذاتیات نوع، با آنها تباین پیدا میکند و این تباین، مانع عروض عرضیات و ذاتیات نوع بر جنس میشود؛ ذاتی و غریب بودنِ عارض، فرع تحقق عروض است و تباین که محصول لحاظ بشرط لا است، مانع تحقق عروض است.
به عنوان مثال، تعجب و ضحک که به وساطت انسان بر حیوان حمل میشوند و عرض غریب حیوان در شمار میآیند، بر آن حیوان که نسبت به عرضیات و ذاتیات نوع، لا بشرط لحاظ شده حمل میشوند، نه بر آن حیوان که نسبت به عرضیات و ذاتیات نوع، بشرط لا لحاظ شده و با آنها در تباین است.
و هو منه غريب؛ إذ كون التعجب والضحك، عرضا غريبا للحيوان مبني على اللابشرطية، و إلا فيكون الحيوان مباينا لمعروضهما، و لا يكونان عارضين له أصلا؛ إذ المباينة تعاند العروض.