استاد رسول رسا
1403/01/23
بسم الله الرحمن الرحیم
مقدّمات (تجسّم اعمال)/ شرح جامع السعادات/اخلاق نظری
موضوع: اخلاق نظری/ شرح جامع السعادات/ مقدّمات (تجسّم اعمال)
خلاصهای از بحث سابق:
بحث درباره این بود که عدّهای از علما قائل هستند که عمل همان جزا و پاداش است و به نظر میرسد همین نظریه درست و صواب باشد.
تجسّم اعمال در کلام فیثاغورس حکیم:
و قال فیثاغورس الحکیم: «ستعارض لك في أفعالك و أقوالك و أفکارك و سیظهر لك من کلّ حرکة فکریّة أو قولیّة أو عملیّة صورة روحانیّة، فإن کانت الحرکة غضبیّةً أو شهویّةً صارت مادّةً لشیطان یؤذیك في حیاتك و یحجبك عن ملاقاة النور بعد وفاتك. و إن کانت الحرکة عقلیّةً صارت ملکاً تلتذّ بمنادمته في دنیاك و تهتدي به في أخراك إلی جوار اللّه و کرامته» إنتهی.[1]
ترجمه و شرح:
فیثاغورس حکیم گفته است: برای تو در افعال و اقوال و افکارت چیزهایی نمودار میشود و به زودی برای تو از هر حرکت فکری یا قولی یا عملی یک صورت روحانی (در عالم عقل و برزخ) آشکار میشود. اگر این حرکت از روی غضب یا از روی شهوت باشد مادّهای میشود برای شیطان (در وجود انسان) که تو را در زندگیات اذیّت میکند و تو را از ملاقات نور بعد از وفاتت در پرده نگه میدارد (پس باید افکار انسان گفتار انسان عمل انسان از روی غضب یا شهوت نباشد بلکه از روی عقل باشد) و اگر حرکت از روی عقل باشد این حرکت یک ملک و فرشتهای میشود که از همنشینی با او لذّت میبری و با آن فرشته در آخرتت هدایت میشوی تا جوار و کرامت خداوند متعال.
توضیحات تکمیلی استاد:
ایشان توضیح ندادهاند که مراد از نور در «ملاقات نور» چیست؟ به نظر بنده رسید شاید منظور از این نور امام (علیهالسلام) یا شاید منظور اعمال نورانی مثل نماز و روزه و سایر عباداتی باشد که انجام داده است که اینها باعث نورانی شدن قبر میشود، کسی که رابطه با امام (علیهالسلام) ندارد و کسی که اهل عمل صالح نباشد قبرش تاریک خواهد بود و با نور ملاقات نمیکند و اینها منافات با هم ندارد و با آنچه در روایات هم هست سازگاری دارد. اگر این حرکت فکری یا قولی یا عملی یک حرکت از روی عقل باشد اثر دیگری دارد و به صورت ملک و فرشتهای در میآید که انسان از همنشینی او در دنیا لذّت میبرد و در آخرت هم هدایت میشود به کمک او به جوار خدا و کرامت خدا یا در پیشگاه الهی مورد تکریم قرار میگیرد. ﴿وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنِي آدَم﴾[2] که در دنیا بوده است خداوند متعال انسان را تکریم کرده است، یکی از چیزهایی که انسان را محترم نگه میدارد همین پوشش اوست. اگر- نعوذ بالله- خداوند متعال برای انسان پوششی قرار نمیداد چقدر ناجور و غیرمحترمانه بود. انسان هم یکی از اقسام حیوانات است منتها حیوان ناطق است و عقل دارد، یعنی بعضی از کارهای حیوانات را انجام میدهد منتها تشخّص انسان به حیوانیّتش نیست بلکه به عقلانیّت و تعقّل اوست که عقل پیغمبر درونی است و پیامبران الهی، پیغمبران بیرونی انسان هستند. البته عقلی ارزش دارد که همگام با وحی باشد و الّا عقلی که همگام با وحی نباشد سر از شیطنت و ضدیّت با خداوند متعال در میآورد.
البته ایشان اگر کنار عقل، وحی را هم اضافه میکردند بهتر بود، میگفتند اگر عقل و وحی یا عقلی که پیرو وحی است را پیروی کند. و تبعیّت از عقل هم مراد عقل سلیم است نه عقلی که صرفاً حسابگر باشد. عقل سکّهای است که دو رو دارد، عقل معاش داریم و عقل معاد داریم. بعضی فقط از جنبه عقل معاشش استفاده میکنند یک تومن را صد تومان میکند و صد تومان را هزار تومان. بسیاری از مردم دنیا در عقل معاش قوی هستند منتها در عقل معاد ضعیف هستند چون دنبال نقد هستند و نمیخواهند معطّل شوند. میگویند همین الآن نقد باشد ولو کم باشد بهتراست و بهشت و پاداشها نسیه است و آنها چون بالفعل نیستند دنبال آن نیستیم. اگر عقل به تنهایی باشد نمیتواند به ثمر برسد، این عقل باید همراه با انبیا و اولیا و اهل بیت علیهمالسلام باشد. یک نظر این است که این حکمای یونان بعضی یا همهشان شاگردان بعضی از انبیا بودهاند، انسان تعجّب میکند این معارف به این ارزشمندی را از کجا آوردهاند؟ جوابش این است که اینها شاگردان بعضی از انبیا بودهاند.
و هذه الکلمات صریحة في أنّ موادّ الأشخاص الأخرویّة هي التصوّرات الباطنیّة و النیّات القلبیّة و الملکات النفسیّة المتصوّرة بصورة روحانیّة وجودها وجود إدراکي.
ترجمه و شرح:
و این عبارات فیثاغورس صراحت دارد در اینکه مواد و مایههای اخروی اشخاص تصوّرات باطنی و نیّات قلبی و ملکات نفسانی هستند که تصوّر شدهاند با صورتهای روحانی که وجود این صور یک وجود ادراکی است.
راه فعلیّتیافتن ادراکات:
و الإنسان إذا انقطع تعلّقه عن هذه الدار و حان وقت مسافرته إلی دار القرار و خلص عن شواغل الدنیا الدنیّة و کشف عن بصره غشاوة الطبیعة فوقع بصره علی وجه ذاته و التفت إلی صفحة باطنه و صحیفة نفسه و لوح قلبه و هو المراد[3] بقوله- سبحانه: ﴿وَ إذا الصُّحُفُ نُشِرَت﴾[4] و قوله- تعالی: ﴿فَکَشَفنَا عَنكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الیَومَ حَدیدٌ﴾[5] ، صار إدراکه فعلاً و علمه عیناً و سرّه عیاناً، فیشاهد ثمرات أفکاره و أعماله و یری نتائج أنظاره و أفعاله و یطّلع علی جزاء حسناته و سیّئاته و یحضر عنده جمیع حرکاته و سکناته و یدرك حقیقة قوله- سبحانه: ﴿وَ کُلَّ إِنسَانٍ أَلزَمنَاهُ طَائِرَهُ فِي عُنُقِهِ وَ نُخرِجُ لَهُ یَومَ القِیَامَةِ کِتَاباً یَلقَاهُ مَنشُوراً. إِقرأ کِتَابَكَ کَفی بِنَفسِكَ الیَومَ عَلَیكَ حَسِیباً﴾[6] .
و انسان وقتی که تعلّقش از این دنیا قطع شود و وقت مسافرتش به دار قرار (آخرت) فرا رسد و از شواغل دنیای پست رها شود و از چشمش پرده طبیعت را کنار بزند پس چشمش بر رخسار و وجه ذاتش واقع شود و توجّه کند به صفحه باطنش و نامه نفسش و لوح قلبش و این مطلب اراده شده به قول خدای سبحان که گفت: «هنگامی که نامههای اعمال گشوده شود» و قول خداوند- متعال- که گفت: «پرده را از چشم تو کنار زدیم پس امروز چشم تو تیزبین است»، ادراکش فعلیّت پیدا میکند و علمش عینی میشود (یعنی علم حصولی او تبدیل به علم حضوری و کشفی میشود. غالب علمها حصولی و اکتسابی است و علم حضوری و کشفی نیست. در علم حضوری و کشفی اشتباه در آن نیست همه اشکالات و اختلاف نظرها مال این است که علمها حصولی است و الّا اگر علمها کشفی و حضوری باشد و همه حقیقت را ببینند که دیگر اختلافی نخواهد بود) و سرّ و رازش آشکار میشود پس ثمرات افکار و اعمال خودش را مشاهده میکند و نتایج اندیشه ها و افعالش را میبیند و بر جزای کارهای خوب و بدش اطلاع پیدا میکند (البته اشتباه نشود این انسان به مقام عصمت نمیرسد خیلی رشد میکند حتّی تالی تلو معصوم شاید برسد امّا سیّئاتش به حدّاقل میرسد) و تمام حرکات و سکناتش نزد او حاضر میشود و حقیقت قول خدای سبحان را درک میکند که گفت: «هر انسان اعمالش را بر گردنش آویختهایم و روز قیامت کتابی برای او بیرون میآوریم که آن را در برابر خود گشوده میبیند به او میگوییم کتابت را بخوان کافی است که امروز خودت حسابرس خودت باشی (در رابطه با طائر در تفاسیر مطالب مختلفی گفته شده است، منظور از طائر همان نامه اعمال است اما چرا این تعبیر به کار برده شده است؟ بعضی به معنای قلّاده هم گفتهاند همانطور که قلّاده از گردن انسان جدا نمیشود عمل انسان هم نمیتواند از او جدا شود. البته به معنای تطیّر و فال بدن زدن هم گفتهاند. بعضی میگویند طائر به معنای پرنده هم نیست بلکه به آهو و سایر حیواناتی که با سرعت میروند اینها هم طائر گفته میشود به لاستیک هم تایر میگویند پرواز که نمیکند چون با سرعت میرود این هم قابل دفاع است که طایر را اعم از پرنده و غیرش بدانیم که دارای سرعت بالا باشد. کنایه از نامه عمل است که نمیتواند از خودش جدا کند، «علی عنقه» یعنی در عمق جانش هست عمل انسان به هیچ وجه از انسان چه خوب و چه بد جداشدنی نخواهد بود. به گونهای نیست که دستم چربی گرفته باشد که بخواهم با آب پاک کنم بله اگر کسی توبه نصوح داشته باشد محبوب خدا هم میشود امّا طرف همان لحظه توبه میکند و فردا باز بر میگردد به گناهانش، این چنین آدمیمحبوب خدا نیست. دوستی داشتم که قبل از طلبگی لات سر چهارراه بود و بزن بهادر بود ولی توبه واقعی کرد و طلبه شد و ارادت ویژهای به امام رضا علیهالسلام داشت با هم هم کلاس هم بودیم، این قدر سعی میکرد وقتش را تلف نکند نه اینکه با دیگران بنشیند و بخندند. یا باید درس میخواند یا حرم زیارت میکرد، حسابی از گذشته برگشت این چنین شخصی چرا محبوب خدا نباشد؟)
فمن کان في غفلة عن أحوال نفسه و مضیّعاً لساعات یومه و أمسه یقول: ﴿مَا لِهذا الکِتَابِ لا یُغَادِرُ صَغِیرَةً وَ لا کَبِیرَةً إِلاَّ أَحصَاهَا وَ وَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِراً وَ لا یَظلِمُ رَبُّكَ أحَداً﴾[7] ، ﴿یومَ تَجِدُ کُلَّ نَفسٍ مَا عَمِلَت من خَیرٍ مُحضَراً وَ ما عَمِلَت مِن سُوءٍ تَوَدُّ لَو أَنَّ بَینَهَا وَ بَینَهُ أَمداً بَعِیداً﴾[8] .[9]
کسی که در غفلت از احوالش نفس خودش باشد و ساعت امروز و دیروزش را ضایع کند میگوید: «این چه کتابی است که فرونگذاشته عمل کوچک و بزرگی را مگر اینکه به شمار آورده است و هر چه انجام دادهاند حاضر بیابند و خدا به احدی ظلم نمیکند» (ظلمی است که خودمان به خودمان کردهایم «ظلمت نفسي» یکی از تعقیبات نماز که باید داشته باشیم که روایت هم دارد و آثار و برکات مادّی و معنوی دارد که انسان بلافاصله بعد از نماز به سجده رود و سه مرتبه بگوید «ربّ إنّی ظلمت نفسي فاغفر لي»، انسان به واسطه گناهانی که میکند به خودش ظلم میکند انسانی که به دیگران ظلم میکند ابتدا به خودش ظلم میکند. آقا امیرالمؤمنین علیهالسلام در نهج البلاغه نامه 31 به امام حسن مجتبی علیهالسلام میگویند اگر کسی به تو ضرری میزند در واقع به نفع توست، در این دنیا ضرر مادّی به تو زد و دچار مشکلات شدی امّا نفعبرنده واقعی کسی است که به او ظلم شده است که روز قیامت به دردش میخورد. اگر ظالم در دنیا بهره برده است زودگذر است امّا در قیامت مشخص میشود چه کسی ضرر و چه کسی نفع کرده است) روز قیامت روزی است که هر کسی آن کاری که انجام داده است از خیر حاضرشده مییابد و آن کار بدی که انجام داده است دوست میدارد که بین نفس و آن عمل فاصله زمانی زیادی باشد (کنایه از اینکه دوست دارد ای کاش این کار را انجام نداده بود و آن وقت هم تأسّفخوردن فایدهای ندارد).
دفع شبهه نسبت به خلود در بهشت و جهنّم:
و قد أیّد هذا المذهب أعني صیرورة الملکات صوراً روحانیّةً باقیةً أبد الدهر موجبةً للبهجة و الالتذاذ و التوحّش و التألّم، بأنّه لو لم تکن تلك الملکات و النیّات باقیةً أبداً لم یکن للخلود في الجنّة أو النار وجه صحیح؛ إذ لو کان المقتضي للثواب أو للعذاب نفس العمل و القول و هما زائلان، لزم بقاء المسبّب مع زوال السبب و هو باطل. و کیف یجوز للحکیم أن یعذّب عباده أبد الدهر لأجل المعصیة في زمان قصیر، فإذاً منشأ الخلود هو الثَبات فی النیّات و الرسوخ فی الملکات. و مع ذلك فمن یعمل مثقال ذرّة من الخیر أو الشرّ یری أثره في صحیفة نفسه أو في صحیفة أعلی و أرفع من ذاته أبداً کما قال- سبحانه: ﴿فِی صُحُفٍ مُکَرَّمَةٍ مَرفُوعَةٍ مُطَهَّرَةٍ بَأَیدی سَفَرَةٍ﴾[10] . و السرّ فیه أنّ الأمر الذي یبقی مع النفس إلی حین مفارقتها من الدنیا و لم یرتفع عنها في دار التکلیف یبقی معها أبداً و لا یرتفع عنها أصلاً لعدم تجدّد ما یوجب إزالته بعد مفارقته عن عالم التکلیف.[11]
(چطور میشود که انسانی چند سال اعمال صالح یا اعمال ناصالح انجام دهد و تا ابد در بهشت یا جهنّم مخلّد باشد؟ امام صادق علیهالسلام به این سؤال جواب داده است و مرحوم نراقی نکتهای میگویند که با آن روایت سازگاری دارد. ایشان میخواهند از این طریق تجسّد و تجسّم اعمال را هم ثابت کنند و اینکه ملکات انسان هم صورتهای روحانی پیدا میکند و صورتهای روحانی ابدالدهر باقی است و الّا خود عملی که انجام شده است زایل شده است و باقی نمیماند و آن صورت روحانی است که باقی میماند. کسی میگوید چه اشکالی دارد که این ملکات تبدیل به صورتهای روحانی نشود؟ میگویند مشکل این است که لازم میآید مسبّب بدون سبب باقی بماند، مسبّب آن ثواب و عقاب و پاداش است، سبب عمل نیک یا بد بوده است و الآن نیست و صحیح نیست که مسبّب بدون سبب باشد، پس باید چیزی باشد که زایل نشده باشد تا به ابدیّت آن ابدیّت در ناحیه ثواب و عقاب هم صحیح باشد).
ترجمه و شرح عبارت:
و این مذهب (هم میتوانیم بگوییم مرادشان تجسّم اعمال است و هم آنچه خودشان در عبارت بعد آوردهاند) تأیید شده است، قصد میکنم (از مذهب) تبدیلشدن ملکات به صورتهای روحانی که تا ابد باقی هستند که موجب بهجت و سرور و التذاذ یا موجب ترس و درد هستند، به اینکه اگر آن ملکات و نیّات همیشه باقی نباشند، برای خلود و جاودگانی در بهشت یا جهنّم وجهی صحیحی نمیتوانیم پیدا کنیم؛ چون اگر مقتضی ثواب یا عذاب خود عمل و قول باشد در حالیکه این دو زایل میشوند لازم میآید بقای مسبّب (عذاب یا ثواب) با زوال سبب (که عمل باشد) و این باطل است. و چگونه برای حکیم جایز است که بندگانش را برای همیشه عذاب کند برای گناه در زمان کوتاهی؛ پس در این هنگام منشأ خلود و جاودانگی، ثبات در نیّات و رسوخ در ملکات است (همان چیزی که امام صادق علیهالسلام گفتند: «إِنَّمَا خُلِّدَ أَهْلُ النَّارِ فِي النَّارِ لِأَنَّ نِيَّاتِهِمْ كَانَتْ فِي الدُّنْيَا أَنْ لَوْ خُلِّدُوا فِيهَا أَنْ يَعْصُوا اللَّهَ أَبَداً وَ إِنَّمَا خُلِّدَ أَهْلُ الْجَنَّةِ فِي الْجَنَّةِ لِأَنَّ نِيَّاتِهِمْ كَانَتْ فِي الدُّنْيَا أَنْ لَوْ بَقُوا فِيهَا أَنْ يُطِيعُوا اللَّهَ أَبَداً فَبِالنِّيَّاتِ خُلِّدَ هَؤُلَاءِ وَ هَؤُلَاءِ ثُمَّ تَلَا قَوْلَهُ-تَعَالَى: ﴿قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى شاكِلَتِهِ﴾[12] قَالَ عَلَى نِيَّتِهِ»[13] امام صادق علیهالسلام اینطور گفتند: «اهل آتش در آتش جاودانه میشوند چون نیّتشان در دنیا این بوده که اگر همیشه در دنیا باشند خدا را معصیت کنند هفتاد سال هفتصد سال هفت هزار سال هر چه باشد، و اهل بهشت هم نیّتشان این بوده است که اگر در دنیا باقی بمانند خدا را همیشه بندگی کنند. اصل نیّت است. مثلاً به کسی میگویی فلان حرف خوب نبود زدی میگوید اگر دوباره هم پیش بیاید همین حرف را میزنم) با این وصف پس کسی که مثقال ذرّهای از خیر عمل کند یا مثقال ذرّهای از شر عمل کند اثرش را تا ابد در نامه عملش میبیند یا در نامهای که بالاتر و برتر از ذاتش هست؛ همانطور که خداوند سبحان گفتهاند که «در لوحهای پرارزش ثبت است که به دست سفیران و فرستادگان هستند» و سرّ مطلب مذکور این است که امری که باقی میماند با نفس تا هنگام مفارقت و جدا شدن نفس از دنیا (هنگام مرگ) و مرتفع و زدوده نمیشود از نفس در دار تکلیف (دنیا)، این امر برای همیشه با آن نفس باقی میماند و هرگز از آن جدا نمیشود چون چیزی که موجب زایلشدن آن امر شود بعد از مفارقت و جدایی شخص از عالم تکلیف (دنیا)، حادث نشده است.
ثمّ الظاهر أنّ هذا المذهب- عند من قال به من أهل الشرائع- بیان لکیفیّة الثواب و العقاب الروحانیّین مع إذعانه بالجنّة و النار الجسمانیّین؛ إذ لو کان مراده قصر اللذّة و الثواب و الألم و العقاب و الجنّات و القصور و الغلمان و الحور و النار و الحجیم و الزقّوم و الضریع و سایر ما ورد في الشریعة القادسة من أمور القیامة علی ما ذکر فهو مخالف لضرورة الدین.[14]
سپس ظاهر است که این مذهب (صیرورت ملکات به صورتهای روحانی که همیشه باقی هستند که عبارت از تجسّم اعمال است) بیانی است برای بیان کیفیّت و چگونگی ثواب و عقاب روحانی با اعتراف آن شخص به بهشت و جهنّمی که جسمانی هستند چون اگر مرادش صرف لذّت و ثواب و درد و عقاب و جنّات و کاخها و غلمان و حوریهها و آتش و دوزخ و درخت زقّوم و خارج خشک و سایر آنچه وارد شده در شریعت مقدّس از امور قیامت بنابر آنچه ذکر شده است، این مخالف ضرورت دین است (ما نمیگوییم صرفاً ثواب و پاداش دارد بلکه این اعمال اوّلاً تبدیل به ملکات شده و بعد تبدیل به صور روحانی میشود که بتواند باقی باشد).
استاد: البته تعبیر ایشان تعبیر سنگینی است و جای بحث دارد و نمیتوانیم بگوییم مخالف ضرورت دین است.
نکته: در فقه در رابطه با نیّت شهید ثانی میگویند اگر کسی نماز بخواند و نیّتش این باشد که من نماز بخوانم بهشت بروم، این نمازش باطل است چون نماز باید قربةً إلی الله باشد و نماز را برای مزد نباید بخواند. همان کلامی که امیرالمؤمنین علیهالسلام گفتند: «بَلْ وَجَدْتُكَ أَهْلاً لِلْعِبَادَةِ فَعَبَدْتُك»[15] . البتّه این نظریّه را خیلیها قبول ندارند، میگویند نیّت بهشت منافات با اخلاص در عمل ندارد.