استاد رسول رسا
1402/12/17
بسم الله الرحمن الرحیم
مقدّمات (فضائل و رذائل اخلاق- اخلاق ذمیمه حجاب معارف)/ شرح جامع السعادات/اخلاق نظری
موضوع: اخلاق نظری/ شرح جامع السعادات/ مقدّمات (فضائل و رذائل اخلاق- اخلاق ذمیمه حجاب معارف)
بحث درباره این بود که کسانی هستند فقط مواظبت بر طاعات ظاهری میکنند اهل نماز و روزه و سایر عبادات و فروعات دینیاند ولی به فکر قلب و درونشان و پاکسازی وجودشان از رذایل و خباثتهای باطنی و آراستن وجودشان به فضایل اخلاقی نیستند. چند تا تشبیه و مثال زدند. چند مثال باقی ماند:
أو کمریض به جرب و قد أمر بالطلاء لیزیل ما علی ظهره و یشرب الدواء لیقلع مادّته من باطنه فقنع بالطلاء و ترك الدواء متناولاً ما یزید في المادّة فلا یزال یطلي الظاهر و الجرب یتفجّر من المادّة التي في الباطن. [1]
ترجمه و شرح:
مثل کسی که بر طاعات ظاهری مواظبت میکند و به درون خودش توجّه ندارد؛ مثل مریضی است که دارای بیماری گری[2] است و امر شده است به پماد و داروی مالیدنی تا اینکه چیزی که بر بدنش هست زایل شود و هم به نوشیدن دوا امر شده است (تا اینکه با مراعاتکردن این دو دستور) مادّه آن گری از باطنش کنده شود (بیماری از وجودش بیرون رود) ولی به مالیدنی اکتفا میکند و دوا را رها میکند و حال آنکه میخورد آنچه مادّه را زیاد میکند پس پیوسته ظاهر را میمالد و حال آنکه بیماری از مادّهای که در باطن اوست به صورت انفجاری سر در میآورد (این مثالها را برای ما زندهاند که ما انسانها توجّه داشته باشیم اکتفا به طاعات ظاهری مثل نماز و خمس و حجّ و زکات نکنیم و حال آنکه ممکن است یک حسادت ایمانش را بر باد دهد. مگر تمام کسانی که عاقبت به شر شدند همه بینماز بودند، نه خیلی هم داشتیم که اهل نماز و روزه بودهاند ولی- نعوذ بالله- وقتی از دنیا رفتهاند بیایمان از دنیا رفتهاند، میگوید خدایا حقّ من نبود که بعد از این همه تلاش و زحمت برای اینکه بعد از 60 سال طعم رفاه و آسایش را بکشم این عادلانه نیست که مرا الآن ببری. طرف نماز هم میخوانده روزه هم میگرفته خیلی از مسائل شرعی را هم مراعات میکرده ولی متأسفّانه عدالت خدا را زیر سوال میبرد و عاقبت به شر میشود. و از آن طرف هم انسانهایی داشتیم که 20 سال از سنّ تکلیفشان گذشته بود که نه نماز میخواندند و نه روزه میگرفتند و آمدند توبه واقعی کردند و بعد از چند روز از دنیا رفتند و عاقبت بخیر شدند. این طرف با چند روز نماز و روزه عاقبت بخیر شده است اما آن طرف با 50 سال نماز و روزه و عبادت، عاقبت به شر شده است).
ثمّ إذا تخلّت عن مساوئ الأخلاق و تحلّت بمعالیها علی الترتیب العلميّ[3] استعدّت لقبول الفیض من ربّ الأرباب و لم یبق لشدّة القرب بینهما حجاب، فترتسم فیها صور الموجودات علی ما هي علیها، علی سبیل الکلّیّة أي بحدودها و لوازمها الذاتیّة لامتناع إحاطتها بالجزئیّات من حیث الجزئیّة لعدم تناهیها و إن علمت في ضمن الکلّیّات لعدم خروجها عنها. و حینئذٍ یصیر موجوداً تامّاً أبديّ الوجود سرمديّ البقاء فائزاً بالرتبة العلیا و السعادة القصوی، قابلاً للخلافة الإلهیّة و الرئاسة المعنویّة، فیصل إلی اللذّات الحقیقیّة و الابتهاجات العقلیّة التي ما رأتها عیون الأعیان و لم تتصوّرها عوالي الأذهان.[4]
ترجمه و شرح:
سپس هنگامی که نفس از بدیهای اخلاق خالی شود و به معالی اخلاق آراسته شود به ترتیب درست علمی (ضابطهمند) نفس برای قبول فیض از ربّ الأرباب مهیّا میشود و حجابی باقی نمیماند برای شدّت و قرب و نزدیکی که بین انسان و پررودگار است. پس صور موجودات در نفس نقش میبندد آن چنان که واقعاً هستند به نحو کلّی یعنی با اوصاف و لوازم ذات آنها (دیگر اشتباه نمیکند و دچار اوهام و حدس و گمان نمیشود به شرطی که این مراحل را طی کرده باشد خودش را خالی و پاک از رذایل اخلاق کرده باشد و آراسته به فضایل اخلاق شده باشد. مثل اینکه یک وقت شما در آب زلال حوض هر چند تا ماهی باشد میبینید ولو کوچک باشند ولی وقتی آب کدر باشد ماهی بزرگ هم باشد نمیبینید) چون احاطه نفس به جزئیّات ممتنع است از حیث جزئیّت (چون نفس نمیتواند به همه جزئیّات عالم احاطه پیدا کند به میلیاردها موجود) چون جزئیّات غیرمتناهی هستند اگر چه علم پیدا میکند (به بعضی جزئیّات) در ضمن کلّیّات برای عدم خروج آن جزئیّات از کلّیّات (وقتی به آن کلّیّات علم پیدا کردید به جزئیّات که زیرمجموعه کلّیّات هستند علم پیدا میکنید) و در این هنگام (که تخلیه و تحلیه صورت گرفت) انسان موجود تامّ ابدیّ الوجود و سرمدیّ البقا میشود و به رتبه عالی و سعادت نهایی میرسد و قابلیّت خلافت الهی و ریاست معنوی پیدا میکند (یعنی سعادتی که برای انسان مدّ نظر است بدون تخلیه و تحلیه نمیتواند تحقّق پیدا کند. در مورد فقهای زمان غیبت روایت داریم که شرط فقیه این است که: «مُخَالِفاً لِهَوَاهُ، مُطِيعاً لِأَمْرِ مَوْلَاه»[5] . مخالف هوا یعنی خودش را از رذایل دور کند. کسی که مجمع رذایل و به دور از فضایل است حالا چهار تا اصطلاح فقهی هم بلد باشد نمیتواند امانتدار خوبی باشد. پس اگر کسی میخواهد خلافت الهی داشته باشد و جانشین خدا روی زمین باشد باید اهل تخلیه و تحلیه باشد، اگر بخواهد ریاست معنوی را به عهده بگیرد بعد از این مرحله است) پس به لذّات حقیقی و ابتهاجات و خوشحالیهای عقلی میرسد که چشم بزرگان آن را ندیده و اذهان عالی هم آن را تصوّر نکرده است (انسانهایی هستند که خیلی تیزهوش و نخبه هستند امّا تا اهل تخلیه و تحلیه نباشند به این درجات نخواهند رسید. بنابراین خداوند متعال هیچ نبیّ و وصیّی را از کسانی قرار نداده است که انسانهای رذل و پست و به دور از فضایل باشند. همه انبیا و همه اهل بیت (علیهمالسلام) هم به دور از رذایل بودهاند و هم دارای فضایل اخلاقی بودهاند در قلّه هم بودهاند نه اینکه از ضعفا باشند. بسیاری از کسانی که تصوّر میکنیم انسانهای سخی هستند، اما سخاوت آنان با سخاوت اهل بیت (علیهمالسلام) قابل مقایسه نیست. این آقا صد میلیارد تومان دارد که ده میلیاردش را خرج فقرا کرده است و 90 میلیارد برای خودش گذاشته است. امّا اهل بیت (علیهمالسلام) هر چه داشتند میدادند گاهی نصف را میدادند بعضی چند بار اموالشان را با مردم تقسیم میکردند، گاهی چیزی صد در صد مورد احتیاج خودشان بود به دیگری میدادند).
اخلاق مذموم حجاب معارف:
فصل (الأخلاق الذمیمة تحجب عن المعارف)
الأخلاق المذمومة هي الحجب المانعة عن المعارف الإلهیّة و النفحات القدسیّة إذ هي بمنزلة الغطاء للنفوس فما لم یرتفع عنها لم تتّضح لها جلیّة الحال اتضاحاً، کیف و القلوب کالأواني فإذا کانت مملوءةً بالماء لا یدخلها الهواء فالقلوب المشغولة بغیر اللّه لا تدخلها معرفة اللّه و حبّه و أنسه و إلی ذلك أشار النبيّ (صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم) بقوله: «لَوْ لَا أَنَّ الشَّيَاطِينَ يَحُومُونَ عَلَى قُلُوبِ بَنِي آدَمَ لَنَظَرُوا إِلَى مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْض»[6] فبقدر ما تتطهّر القلوب عن هذه الخبائث تتحاذی شطر الحقّ الأوّل و تلألأ فیها حقائقه کما أشار إلیه (صلّیاللّهعلیهوآله): «إِنَّ لِرَبِّكُمْ فِي أَيَّامِ دَهْرِكُمْ نَفَحَاتٍ أَلَا فَتَعَرَّضُوا لَهَا»[7] فإنّ التعرّض لها إنّما هو بتطهیر القلوب عن الکدورات الحاصلة عن الأخلاق الردیّة فکلّ إقبال علی طاعة و إعراض عن سیّئة یوجب جلاءاً و نوراً للقلب یستعدّ به لإفاضة علم یقینيّ و لذا قال- سبحانه: ﴿و الَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنهدِیَنَّهُم سُبُلَنَا﴾[8] و قال النبيّ (صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم): «مَنْ عَمِلَ بِمَا يَعْلَمُ وَرَّثَهُ اللَّهُ عِلْمَ مَا لَمْ يَعْلَم»[9] فالقلب إذا صفی عن الکدورات الطبیعیّة بالکلّیّة یظهر له من المزایا الإلهیّة و الإفاضات الرحمانیّة ما لا یمکن لأعاظم العلماء کما قال سیّد الرسل: «لِي مَعَ اللَّهِ وَقْتٌ لَا يَسَعُنِي فِيهِ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِيٌّ مُرسَلٌ»[10] . و کلّ سالك إلی اللّه إنّما یعرف من الألطاف الإلهیّة و النفحات الغیبیّة ما ظهر له علی قدر استعداده و أمّا ما فوقه فلا یحیط بحقیقته علماً لکن قد یصدّق به إیماناً بالغیب کما أنّا نؤمن بالنبوّة و خواصّها و نصدّق بوجودهما و لا نعرف حقیقتهما کما لا یعرف الجنین حال الطفل و الطفل حال الممیّز و الممیّز من العوام حال العلماء و العلماء حال الأنبیاء و الأولیاء.
فالرحمة الإلهیّة بحکم العنایة الأزلیّة مبذولة علی الکلّ غیر مضنون بها علی أحد، لکن حصولها موقوف علی تصقیل مرآة القلب و تصفیتها عن الخبائث الطبیعیّة و مع تراکم صدأها الحاصل منها لا یمکن أن یتجلّی فیها شيء من الحقائق، فلا تحجب الأنوار العلمیّة و الأسرار الربوبیّة عن قلب من القلوب لبخل من جهة المنعم- تعالی شأنه عن ذلك، بل الاحتجاب إنّما هو من جهة القلب لکدورته و خبثه و اشتغاله بما یضادّ ذلك.[11]
اخلاق ناپسند پردههایی هستند که مانع از معارف الهی و فیوضات قدسی هستند؛ چون این اخلاق مذموم به منزله پوشش برای نفوس است پس مادامی که آن پرده از نفوس برداشته نشود حال روحانی و معنوی برای انسان رخ نمیدهد، چگونه چنین نباشد و حال اینکه قلبها مانند ظرفها هستند (اشاره به حدیثی از امیرالمؤمنین علیهالسلام است که گفتند: «إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِيَةٌ فَخَيْرُهَا أَوْعَاهَا»[12] این قلبها ظرفها هستند بهترین قلبها آن قلبی است که آنچه به او افاضه میشود بهتر نگهداری کند؛ یعنی ظرفیت وجودیاش را بالا ببرد تا گنجایش آن فیض را داشته باشد) پس هنگامی که این ظرفها پر از آب باشد، دیگر هوا داخل آن نمیشود پس قلبهایی که به غیر خدا مشغول هستند معرفت و حبّ و انس خدا وارد آن قلبها نمیشود (طرف توقّع دارد همیشه قلبش مشغول به غیر خدا باشد ولی در عین حال انس با خدا و لذّت عبادت و حضور قلب در نماز داشته باشد!) و نبیّ مکرّم اسلام به این مطلب اشاره کردهاند که اگر شیاطین جنّی و انسی در اطراف قلبها گردش نمیکردند، انسانها به ملکوت و باطن آسمانها و زمین نظر میکردند (ولی شیاطین میآیند وسوسه میکنند و کاری میکنند که اینها آلوده شوند و برای همین است که باطن و ملکوت آسمان و زمین نظر نمیکنند و هر چه میبینند ظاهر است و باطن را نمیبینند) پس به قدر آنچیزی که قلبها از این خبائث و اخلاق ناپسند پاک شوند، به طرف حقّ اوّل که خداوند متعال باشد روی میآورند (هر چه طهارت بالاتر بهرهبرداری از فیض الهی بیشتر خواهد بود و بدون طهارت نفس آن قرب تحقّق پیدا نمیکند) و حقائق حقّ اوّل در قلوب درخشان میشود (اگر بخواهد معارف الهی را در قلبش حس کند باید طهارت نفس داشته باشد به همان نسبت این حقایق و معارف را بیشتر دست پیدا میکند) همانطور که پیغمبر اشاره کردند که: «برای پروردگار شما در روزهای روزگار و طول حیاتتان افاضاتی معنوی است (در روایات دیگر نفحات با شواهد و قراین به معنای نسیمهاست ولی اینجا بیشتر مناسبت با افاضات معنوی دارد) آگاه باشید خود را در معرض نفحات معنوی قرار دهید و روی برنگردانید[13] ، پس همانا تعرّض و رویآوردن و بهرهگیری از این نفحات به پاککردن قلبها از تیرگیهایی است که از اخلاق ردیّه و پست و ناپسند حاصل میشود. پس هر اقبال و رویآوردن بر طاعتی و روی گردانی از بدی، موجب جلا و نورانیّت قلب میشود که قلب با آن نور برای افاضه و بدست آوردن علم یقینی مهیّا میشود و لذا خداوند سبحان گفته است: کسی که در راه ما تلاش کند ما راهها را نشانش میدهیم[14] (شما یک قدم بردارید و به مسیر بیایید، خداوند متعال بینهایت است محدودیّت که ندارد تا لطف محدودی کند، بلکه لطف گسترده میکند) پیغمبر گفتند: «اگر کسی به چیزی که میداند عمل کند، خدا علمیکه شخص نمیداند، ارث او میکند» (برای همین است که طرف علم کمی دارد ولی به واسطه تقوایی که دارد خداوند متعال خیلی چیزها را بدون کسب علم به او میدهد) پس قلب وقتی که از کدورات طبیعی به طور کلّی صفا پیدا کند، آن چیزی که ممکن نیست برای بزرگان علما از مزایای الهی و افاضات رحمانی، برای فرد ظاهر میشود (یک وقت طرف میبینید سواد کمی دارد ولی خیلی از معارف به او داده شده است که خیلی از علما به آن دست پیدا نکردهاند) همانطور که پیغمبر گفتند برای من با خدا وقتی است که وسعت ندارد با من در آن وقت فرشته مقرّب و نه نبیّ مرسل (یعنی سعه وجودی من و ظرفیّت وجودی من آن قدر بالاست که این ظرفیّت را هیچ پیغمبر مرسل و ملک مقرّبی ندارد؛ چون صفا و طهارت و لیاقت و شایستگیای که نبیّ مکرّم اسلام دارند آنان ندارند و در درجه پایینتر هستند.
و هر سالک الی الله آن چه از الطاف الهی و نفحات غیبی برای او به قدر استعداد و ظرفیّتش آشکار شده است میشناسد و امّا به ما فوق آنچه آشکار شده به قدر استعدادش، احاطه علمی به حقیقتش پیدا نمیکند، لکن ما فوق را از باب ایمان به غیب تصدیق میکند همانطور که ما به نبوّت و خواصّ آن ایمان داریم و نبوّت و خواصّش را تصدیق میکنیم وجود و حال آنکه حقیقت و خواصّ آن را نمیشناسیم همانطور که جنین حال کودک را درک نمیکند و کودک هم حال ممیّز را و ممیّز از عوام هم حال علما را و علما هم حال انبیا و اولیا را درک نمیکنند.
پس رحمت الهی به حکم عنایت ازلی بر همه گسترده شده است و خداوند نسبت به این رحمت بر احدی بخل نمیورزد، لکن حصول این حرمت موقوف بر این است که آینه قلبش را صیقل داده و از آلودگیهای طبیعی تصفیه کند و با تراکم و انباشتهشدن زنگار طبیعت که از آن خبائث و آلودگیهای طبیعی حاصل شده است، ممکن نیست که در آینه قلب چیزی از حقایق تجلّی پیدا کند (همانطور که در آیینه ظاهری باید پاک باشد تا چیزی در آن دیده شود) پس انوار علمی و اسرار ربوبی از قلبی از قلبها پوشیده نمیماند برای بخلی از جانب منعم که شأن او از بخل برتر است (مشکل از طرف خداوند نیست بلکه مشکل از طرف گیرنده است که لیاقت گرفتن ندارد) بلکه حجاب و در پردهبودن از جهت قلب است برای کدورت و تیرگی قلب و خباثت و آلودگی قلب و مشغول شدن قلب به چیزی که در تضادّ با آن است (یعنی ضدیّت دارد با اینکه بخواهد حقایق الهی در او تجلّی پیدا کند).