« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد رضا رمضانی گیلانی

1404/01/27

بسم الله الرحمن الرحیم

اشتراط سلامتی در جهاد ابتدائی/شرائط وجوب الجهاد /کتاب الجهاد

 

موضوع: کتاب الجهاد/شرائط وجوب الجهاد /اشتراط سلامتی در جهاد ابتدائی

 

حدیث اخلاقی

عن أبی الاسود الدؤلی حدّثنی أبوذر دخلت علی رسول الله ص فقلت یا رسول الله أوصنی بوصیّة فقال: «يَا أَبَاذَرٍّ إِذَا دَخَلَ النُّورُ الْقَلْبَ انْفَسَحَ الْقَلْبُ وَ اسْتَوْسَعَ قُلْتُ فَمَا عَلَامَةُ ذَلِكَ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ الْإِنَابَةُ إِلَى دَارِ الْخُلُودِ وَ التَّجَافِي عَنْ دَارِ الْغُرُورِ وَ الِاسْتِعْدَادُ لِلْمَوْتِ قَبْلَ نُزُولِه‌»[1]

این حدیث را جناب ابو الاسود دؤلی نقل می کند که در کتاب مکارم الاخلاق، صفحۀ 370 آمده است. نقل می کند که ابوذر می گوید به محضر پیامبر وارد شدم و از ایشان توصیه ای خواستم.

وارد شدن نور هدایت الهی به قلب انسان، نیاز به قابلیت هایی دارد که در همۀ انسان ها وجود دارد مگر آنکه انسان این قابلیت را از خود بزداید و صلاحیت را از خودش سلب کند. گاهی کار انسان به جایی می رسد که بر اثر سلب صلاحیت کردن از خود، گمراه می شود. لذا اینکه خداوند می فرماید هرکس را بخواهد گمراه می کند، به این معنا است که مجازات گمراهی خود انسان را می دهد چون گمراهی بدوی نیست بلکه کیفری است. هیچ گاه خداوند بی نیاز و غنی مطلق و هادی بالذات، کسی را بدوا و تکوینا گمراه نمی کند مگر آنکه مجازات عمل خودش باشد یعنی خود انسان، زمینۀ مجازات را فراهم کرده باشد. بنابراین هدایت بدون حساب و کتاب شامل حال انسان نمی شود و اگر این هدایت شامل حال انسان شود، قلب او توسعه و وسعت معنوی می یابد. در قرآن نیز به این مطلب اشاره شده است که می فرماید: ﴿فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلام﴾[2] اگر خداوند بخواهد کسی را هدایت کند، به او شرح صدر می دهد. ﴿وَ مَنْ يُرِدْ أَنْ يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقاً حَرَجاً كَأَنَّما يَصَّعَّدُ فِي السَّماءِ كَذلِكَ يَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذينَ لا يُؤْمِنُون﴾[3] خداوند به کسی که در مسیر گمراهی قرار گیرد، سینۀ تنگ می دهد.

بنابراین خداوند متعال به واسطۀ قابلیت های انسان، به او شرح صدر می دهد. جناب ابوذر از پیامبر اکرم ص سوال می کند که نشانه های توسعۀ قلب چیست؟ پیامبر در جواب، سه نشانه را ذکر می کنند: اول، توجه به جهان ابدی و بازگشت به جهان ابدی. یکی از ویژگی های مومن، توجه به آخرت است که در روایات آمده است «ذکر الموت یقلع منابت الغفلة»[4] یاد مرگ، ریشه های غفلت را از انسان می زداید. مومن به دنیا نگاه مسافرخانه ای دارد. دوم، تجافی نسبت به دنیا که کنایه از دل کندن از دنیا است. مومن بسیار مراقب است که مبادا فریب بخورد. جاهای متعددی انسان را فریب می دهد مثل مجالس غیبت و تهمت و مجالس لهو و لعب و مجالسی که هیچ ملاکی در گفتار و کردار و افکار برای آنها وجود ندارد. اگر سفرۀ حرامی فراهم باشد، انسان قطعا از آن کناره گیری می کند.

شخص بزرگی در زندان بود. زمانی که او را برای شکنجه کردن می بردند، خوشحال میشد که شکست نخورده است و به مبارزه ادامه می دهد اما اگر برای او چایی و آب می آوردند، ترس وجود او را فرا می گرفت که مبادا او را با این طریق نرم کنند و فریب دهند.

یکی از بزرگان کشور می فرماید شخصیت هایی در زندان ساواک داشتیم که در ابتدا مبارز بودند اما با تطمیع ها در زندان ساواک، از مسیر خارج شدند و در نهایت خودشان ساواکی شدند. در مقابل شخصیت هایی نیز بوده اند که لحظه ای کوتاه نیامدند و در مقابل تطمیع و لذت ها ایستادند.

سوم، آمادگی داشتن برای مرگ. انسان یک موجود ابدی است اما نه در دنیا و لذا انسان باید خودش را به لحاظ فکری و اخلاقی برای رفتن آماده کند و این بدون توفیق الهی ممکن نیست. لذا باید از خداوند کمک بگیرد. اگر این امر محقق شود، مرگ برای او تحفه خواهد بود. امام حسن مجتبی ع می فرماید: «إن الموت تحفة المومن استعدّ لسفرک قبل حلول أجلک»[5] . اگر انسان قبل از ورود به یک میدان، آمادگی لازم را نداشته باشد، از بین می رود و شکست می خورد. در مجموع سه امر مذکور، سه علامت برای وسعت قلب بود.

اشتراط سلامتی در جهاد ابتدائی

مروری بر مباحث گذشته

بحث ما در بررسی شرایط وجوب جهاد بود که به شرط هفتم رسیدیم و توضیحاتی را در مورد آن بیان کردیم. گفتیم که در اینجا دقت و توجه بیشتری لازم است تا در نهایت جمع بندی صحیح به دست آید. گفتیم برخی بزرگان این شرط را امر عدمی دانسته اند و آن را با تعبیر «إعسار» و «فقر» بیان کرده اند به این معنا که اگر انسان فقیر باشد، جهاد بر او واجب نیست البته در فرضی که جهاد، واجب کفائی باشد لکن اگر در شرایط خاصی، جهاد بر شخصی تعین پیدا کرده باشد، از بحث خارج است. یکی از شرایط وجوب جهاد ابتدائی، فقیر نبودن است. مجاهد باید زاد و راحله و نفقۀ خود و زن و فرزندش را داشته باشد. اگر فردی نفقۀ اهل و عیالش را نداشته باشد و به جهاد برود، عیال او از بین می روند، جهاد بر او واجب نیست. لکن اگر حکومت، خرج و مخارج او را تأمین کند، بحث دیگری است که به آن خواهیم پرداخت. در هر صورت در فرضی که شخص دارایی ها و اموال لازم برای جهاد مثل زاد و راحله و نفقه را نداشته باشد، جهاد بر او واجب نیست.

فعلیتِ وجدان نفقه، شرط وجوب جهاد

برخی از بزرگان از شرط هفتم اینگونه تعبیر کرده اند «وجدان المؤونة». این شرط در آیۀ 91 سورۀ توبه آمده است: ﴿لَيْسَ‌ عَلَى الضُّعَفاءِ‌ وَ لا عَلَى الْمَرْضى وَ لا عَلَى الَّذِينَ‌ لا يَجِدُونَ‌ ما يُنْفِقُونَ‌ حَرَجٌ‌﴾ یعنی جهاد بر کسانی واجب نیست که واجد نفقه نیستند یعنی چیزی در اختیار ندارند که آن را انفاق کنند. آیا وجدان که در آیه مورد اشاره است، و به عنوان یک شرط وجودی مطرح شده است، به معنای تمکّن مالی است؟ آیا عدم الوجدان به معنای فقر است؟ اگر اینطور باشد، کسانی که فقیر اند، مکلف به جهاد نخواهند بود و جهاد صرفا بر ثروتمندان واجب است، در حالی که ثروتمندان کمتر به جهاد اقدام می کنند و سختی جهاد را می پذیرند. پابرهنگان کسانی اند که میدان های جنگ را پر می کنند.

ما می گوییم «وجدان المؤونة» به معنای تمکّن مالی نیست لذا ممکن است کسی وضعیت مالی خوبی نداشته باشد اما برای جهاد مورد حمایت مالی قرار گیرد، که جهاد بر او واجب خواهد بود. آیه نیز بر همین مطلب دلالت دارد چون آیه بحث مالکیت را مطرح نکرده است بلکه دارا نبودن را ملاک قرار داده است لذا اگر دارایی برای آنها توسط دیگران حاصل و فراهم شود، جهاد واجب خواهد بود. همچنین اگر کسی دارایی فراوان داشته باشد اما آنها را عاریه داده باشد لذا بالفعل دارایی ندارد، و در این شرایط فراخوان جهاد داده شود، جهاد بر او واجب نیست مگر آنکه امکانات و مقدمات جهاد برای او فراهم شود. البته هر زمان که اموالش به او برگردانده شد، جهاد بر او واجب نیست.

بیان محقق حلی در شرائع

مرحوم محقق حلی به همین مطلب اشاره کرده است و شاید دقیق ترین تعبیر، تعبیر محقق حلی باشد که در شرائع می فرماید: «و يسقط فرض الجهاد بأعذار أربعة العمى و الزمن كالمقعد و المرض المانع من الركوب و العدو و الفقر الذي يعجز معه عن نفقة طريقه و عياله و ثمن سلاحه و يختلف ذلك بحسب الأحوال[6] فقری مسقط وجوب جهاد است که با وجود آن فقر، شخص از پرداخت نفقۀ طریق و عیال و خرید سلاح عاجز شود. بنابراین اگر شخصی نیازمندی های فقیری را تأمین کند، جهاد بر فقیر واجب است. محقق در آخر می فرماید تشخیص این مطلب، بر اساس شرایط و احوال مختلف، متفاوت است.

تعبیر محقق، بسیار دقیق است و از آن استفاده می شود که ملاک در فقر، فعلیت دارایی است. اگر شخص از دارایی برخوردار باشد اگرچه در گذشته فقیر بوده باشد و اگرچه دیگران این فقر و نیازمندی را مرتفع کنند، باید به جهاد برود. اگر شخصی دارا باشد اما بالفعل واجد نباشد، واجب نیست به جهاد برود. برخی افراد، واجد اند اما مالک نیستند که باید به جهاد بروند و برخی افراد مالک اند اما واجد نیستند که مشمول وجوب جهاد نیستند.

دلالت آیات سورۀ توبه بر فعلیت وجدان نفقه

از آیۀ 91 و 92 سورۀ توبه همین مطلب برداشت می شود. در آیۀ 92 می فرماید: ﴿وَ لا عَلَى الَّذينَ إِذا ما أَتَوْكَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لا أَجِدُ ما أَحْمِلُكُمْ عَلَيْهِ تَوَلَّوْا وَ أَعْيُنُهُمْ تَفيضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَناً أَلاَّ يَجِدُوا ما يُنْفِقُون﴾‌ یعنی همچنین جهاد بر گروه دیگری واجب نیست؛ کسانی که نزد تو می آیند تا به آنان مرکب بدهی در حالی که تو مرکب نداری و به آنان می گویی که من مرکبی ندارم تا به شما بدهم. آنان بر می گردند در حالی که از شدت حزن و اندوه، اشک از چشمان آنان می بارد که چرا چیزی ندارند که در راه خدا انفاق کنند. انفاق، شامل پرداختن مال و جان و فرزند می شود و اختصاص به مال و ثروت ندارد.

تداخل شروط در نظر برخی از بزرگان

برخی از بزرگان همۀ این موارد و شروط اخیر را ذیل اشتراط قدرت قرار داده اند و مرض و اعسار و اعرج بودن و اصم بودن و اعمی بودن را از مصادیق عدم قدرت بر شمرده اند. مرحوم آقای خوئی ره در منهاج الصالحین، تمام شرایط وجوب جهاد را منحصر در چهار مورد دانسته اند در حالی که ما اکنون به شرط هفتم رسیده ایم و شروط همچنان ادامه دارند. برخی اذن والدین را نیز افزوده اند. مرحوم خوئی می فرماید: «يشترط في وجوب الجهاد أمور: الأوّل: التكليف، فلا يجب على المجنون و لا على الصبيّ‌. الثاني: الذكورة ... الثالث: الحرّية على المشهور ... الرابع: القدرة، فلا يجب على الأعمى و الأعرج و المقعد و الشيخ الهمّ‌ و الزمن و المريض و الفقير الذي يعجز عن نفقة الطريق و العيال و السّلاح و نحو ذلك، و يدلّ‌ عليه قوله تعالى ﴿لَيْسَ‌ عَلَى الْأَعْمى‌ حَرَجٌ‌ وَ لا عَلَى الْأَعْرَجِ‌ حَرَجٌ‌﴾ و قوله تعالى: ﴿لَيْسَ‌ عَلَى الضُّعَفاءِ‌ وَ لا عَلَى الْمَرْضى‌ وَ لا عَلَى الَّذِينَ‌ لا يَجِدُونَ‌ ما يُنْفِقُونَ‌ حَرَجٌ‌﴾[7] بنابراین مرحوم خوئی شرایط وجوب جهاد را تکلیف و ذکورت و حریت و قدرت دانسته اند. در جلسۀ بعد بحث از شروط جهاد را به پایان خواهیم برد و به جمع بندی خواهیم پرداخت.

 


logo