درس تفسیر استاد علم ربانی بیرجندی
تفسیر آیات الاحکام
89/10/18
بسم الله الرحمن الرحیم
بحث در سوره ی بقره در آیات طلاق بود آیه ی اول در این زمینه را توضیح دادیم .
وَالْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلَاثَةَ قُرُوءٍ وَلَا يَحِلُّ لَهُنَّ أَنْ يَكْتُمْنَ مَا خَلَقَ اللَّهُ فِي أَرْحَامِهِنَّ إِنْ كُنَّ يُؤْمِنَّ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآَخِرِ وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَلِكَ إِنْ أَرَادُوا إِصْلَاحًا وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ
( البقرة : 228 )
بحث تفسیری :
در واقع عدّه ی زنان مطلقه را بیان میکند.گفتیم که در این آیه ی شریفه به زن مطلقه دستور داده شده که باید عده نگه دارد .از نظر فقهی روشن است که تمام مطلقات نیاز به عده ندارند و عدّه ی همه هم ،سه قرء نیست شاید سه ماه باشد یا به وضع حمل باشد .
خداوند این آیه را به صورت جمله ی خبریه و اسمیه فرموده است یتربصن
بصورت امری نفرموده تتربصوا بلکه خبریه آورده است ،علت آن این است که در علم اصول گفتیم که جمله ی خبریه در انشاء و دستور به مراتب از جمله ی امریه آکد است .مثلا اغتسلْ و یغتسلُ متفاوت هستند تاکید یغتسل بیشتر است مانند : وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ
[1] .کانه متکلم با خود فکر میکند که این عمل در خارج انجام شده است ،آنقدر مکلفین را مورد اعتماد قرار داده که کانه عمل محقق شده است .این نوع استفاده از جمله ی خبریه یکی از اسلوبهای مهم تاکید کلام است و خداوند متعال از این اسلوب در قرآن بسیار استفاده نموده است.
حکم آیه:
حکمیکه از این آیه استفاده میشود این است که مطلقات رجعی باید عده ی سه طهر نگه دارند چون قرء طهر است طبق نظر فقهاء به طهر گفته میشود.
سوال:
آیا وَالْمُطَلَّقَاتُ از همان اول عام است یا خیر؟ چون گفتیم که برخی مطلقات نیاز به عده ندارند مانند:غیر مدخوله، یائسه، صغیره ،این یک بحث اصولی است که جمع محلی به ال از ابتدا عام است یا خیر عام نیست و تخصیص خورده است ؟ طهر از کجا استنباط شده ؟
جواب اول:
قرء بمعنی طهر است که فقها و مفسران امامیه با توجه به دلائل بسیاری بر این اعتقادند :
روایات بسیاری که ائمه (ع)فرمودند که شرط طلاق سه طهر است و طهر اول آن باید غیر مواقعه باشد .طهر سوم که تمام شد و زن حیض شد عده ی زن تمام میشود اجماع امامیه .
جواب دوم:
مراد از سوره ی طلاق يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَأَحْصُوا الْعِدَّةَ يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَأَحْصُوا الْعِدَّةَ وَاتَّقُوا اللَّهَ رَبَّكُمْ لَا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُيُوتِهِنَّ وَلَا يَخْرُجْنَ إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ لَا تَدْرِي لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذَلِكَ أَمْرًا( الطلاق : 1 )یعنی عدد طهرها رابشمارید . اگر گفتید که آن آیه اجمال دارد مانند: احناف :ابی السعود و ابی حنیفه و... میگوییم : دلیل دوم روایات در این زمینه بسیار است مثل کتابهای تفسیری که چند دلیل ذکر کردهاند آیات روایات روایاتی از خود اهل سنت داریم مثل روایت عبدالله ابن عمر که زنش را در حال حیض طلاق داد و پیامبر(ص) وقتی مطلع شدند که عبدلله زنش را در حال حیض طلاق داده است پیامبر به عمر فرمودند که :مُره فلیراجعها یعنی به او امر کن که به زنش مراجعه کند یعنی طلاقی که داده درست نبوده است و این خلاف استدلال اهل سنت است چرا که آنها گفتهاند که جایی که طلاق باشد مراجعه صورت میگیرد .امامیه میگویند که رجوع اینجا اصطلاح فقهی نیست بلکه مراجعه ی معمولی است . اجماع را دلیل گرفتهاند .تنها یک نفر از امامیه قائل است که مراد از این حیض است و او صاحب تفسیر الفرقان دکتر صادقی است که ایشان قائل به این موضوع است که قرء بمعنی حیض است و احناف نیز قائل به این هستند و اما بقیه اهل سنت مانند مالکی و شافعی و حنبلی قائلند که قرء اینجا بمعنی طهر است اگرچه با امامیه اختلاف دارند که طلاق را در حیض حرام میدانند اما واقع میشود برخلاف امامیه که قائلیم طلاق نه واقع نمیشود و حرام نیز میباشد .پس مراد از قرء طهر شد. دلیل بعد ثلاثة است که عدد است چرا باید مونث باشد ؟در ادبیات خواندهاید که تمیز عدد سه تا ده جمع است و مجرور و باید تخالف از نظر مذکر و مونث بین عدد و تمیز آن باشد از تانیث ثلاثة میفهمیم که قرء مذکر است که بمعنی طهر است ،در استعمالات عرب اگر قرء بمعنی طهر باشد مذکر و اگر بمعنی حیض باشد مونث ذکر میشود .و این دلیل بعد.
یک حکم استفاده شد که زنانی که طلاقشان رجعی است ،اینها سه طهر باید عده نگه دارند.و از وَالْمُطَلَّقَاتُ
از همان اول خاص اراده شدهاست.
سوال:
زنانی که طلاقشان بائن است و باید عده نگه دارند آیا خداوند متعال حکمشان را در این آیه ذکر میکند ؟
جواب :
معلوم نیست شاید بتوان داخل در حکم این آیه نمود مثل طلاق سوم که مرد حق رجوع ندارد اما زن باید عده نگه دارد .
ابتداءاً زنان مطلقه دو گروهند :
عدهای عده دارند :میگوییم به آنها رجعی و عدهای بائن هستند.مطلقین بائن گروهی هستند که عده ندارند نه به طهر و نه به زمان :
سه گروهند :یائسه ،صغیره ،غیر مدخوله
عدهای هستند که عده دارند اما حق رجوع نیست مثل طلاق سوم ،طلاق ششم یا نهم.
این زنانی که باید عده نگه دارند چه رجعی یا بائن باشند باید عده نگه دارند :عده شان سه طهر است .و مطلقه ی رجعیه چندین حکم داشت : (حکم زن را داشت و نفقه و مسکن داشت و زن حق خروج بدون اجازه ندارد و مرد حق ازدواج پنجم ندارد و زن حق ازدواج ندارد .)
در مقابل احناف قائلند که مقصود از قرء حیض است که سه حیض بگذرد کفایت است که دربین سه حیض دو طهر حاصل میشود.
و لا یکتمن:
یک طیف از زنان مطلقه داریم که یک حکم خاص دارند ، عده ی این زنان حاملهاند که عده شان به وضع حمل است این زنان حق ندارند که بچه ی درون شکمشان را مخفی کنند تا عدهشان زود تمام شود و دوباره ازدواج کنند.نباید خیانت کنند.و لا یحل:
جمله ی خبریه است که دال بر تاکید است .حق پوشاندن آنچه را درشکمشان است را ندارند .مای
موصوله را گفتهاند مافی رحم ،زن حامله حق کتمان این را ندارند اما برخی قائلند که مراد از مافی الرحم حیض
است که در حیض نباید طلاق بگیرندمثلا زن از شوهر بدش میآید حیضش را مخفی میکند تا طلاق بگیرد.مافی ارحامهم یعنی خون رحم.مای موصول و مای شرطیه از عموم هست.لذا گفتهاند هم بچه و هم حالت حیض را شامل میشود . زن حق کتمان بچه و حیض را ندارد .
شیخ طوسی یک روایت صحیحه در تهذیب الاحکام در این زمینه مطرح میکند که این دو شرط برای طلاق باید محقق شوند و مفسران از این فراز یک قانون استنباط کردهاند که اگر شارع به زنان دستور میدهد که اگر شما نباید کتمان کنید یعنی حرف زنان نسبت به این امور در این زمینه حجت است .ما در سه جا حرف زنان را میپذیریم که در آن رابطه نیازی به بیّنه نیست :
در حامله بودن یا نبودن ،در حیض و غیر حیض و یک مورد دیگر ،چیزهایی که مختص به خود اوست .
در جلسه ی آینده روایات این زمنیه را میخوانیم .
إِنْ كُنَّ يُؤْمِنَّ بِاللَّهِ
اگر به خدا ایمان دارند ،کان بر سر مضارع دال بر استمرار میکند و چیزی که دال بر استمرار کند دال بر تهدید هم میکند . ماضی استمراری دلالت بر این میکند . جواب شرط إِنْ كُنَّ
مقدر است .
حکم سوم :
سوال :
از کجا میفهمیم که مطلقات رجعی تنها مراد است؟
جواب :
از بعولتهن
،ضمیر هن برگشت به مطلقات میکند .
مخصص چند جور داریم :
مخصص گاهی متصل و لفظی است مانند :إِلَّا الَّذِينَ آَمَنُوا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ ( العصر : 2 )إِلَّا الَّذِينَ آَمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ( العصر : 3 ) گاهی مخصص لفظی و منفصل است مانند وَالْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ از طرفی میگوییم که سه گروه زن عده نمیخواهند این المطلقات عام مخصص است اما به قرینه ی لفظیه ی منفصل معلوم میشود که شامل بائن نمیشود . گاهی عام بادلیل لبّی تخصیص میخورد اکرم العلماء من الطلاب . گاهی تخصیص بوسیله ی ضمیر است :از بعولتهن میفهمیم مطلقات رجعیه مراد است ،چون تنها در طلاق رجعی شوهر حق برگشت و رجوع دارد و در رجوعش نیاز به نکاح جدید ندارد .چون مطلقه ی رجعیه زوجه است خطوت النساء حرام است و احکامیکه منافات با حق شوهرش دارد حرام است .و اولین کسی که حق و سزاوار به رجوع است شوهر است لذا میفهمیم که مراد مطلقه ی رجعی است .
در مرحله ی اول شوهرانشان سزاوار ترند نیاز به توضیح دارد :
احق را بایدعلی الظاهر اسم تفضیل معنی کنیم که این قول قیل است اما اگر بمعنی وصفی
معنی کنیم احق یعنی حقیق یعنی اینها (شوهران)تنها کسانی هستند که این حق را دارند این شوهران هستند و کس دیگری حق رجوع ندارد حتی با خطبه هم نمیتوانند به غیر شوهر ،به زن هیچ کس نمیتواند رجوع نماید.
أَأَرْبَابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ
[2] نمیگوییم که خیر اسم تفضیل است که خوبتر بدانیم بلکه مصدری معنی میکنیم چون خداوند را خوبتر از ارباب متفرق که نمیتوانیم بگیریم اما احق
در اینجا اسم تفضیلی است که از معنی تفضیلی اش خارج شده است.و مثال دیگر مثل آیه وَأَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ
[3] بدین معنی نیست که خداوند زیاد ظلم نمیکند بلکه کم ظلم میکند ،بلکه بمعنی ذی ظلم است .
نظریه قیل:
اما اگر طبق نظر قیل احق را اسم تفضیل گرفتیم:شوهرانشان از دیگران به این زنان سزاوارترند آیه در مرحله ی عده نیست بلکه در مرحله ی بعد است دیگر مراد زمان عده نیست و جمله زمان مستقلی میشود که بعد از اتمام عده ،ای مردی که عده ی خانمت تمام شده اما تو از سایر مردان برای خواستگاری کردن افضلی.
ان ارادوا
از نظر ترکیبی مثل ان کنّ است که جمله ی شرطیه است که جوابش محذوف است که تقدیر چنین است :ان ارادوا اصلاحا فبعولتهن احق بردهن.اگر جواب مذکور بود باید فاء ذکر میشود اما چون قرینه است بدون فاء است و بعولتهن جزاء نیست چون نمیتواند بر شرط مقدم شود بلکه قرینه ی جزاء است .
سوال :
چرا باید در صورتی که جواب شرط باید موخر باشد حذف میشود ؟
بدلیل تاکید چرا که با ذکر قرینه ،چون جواب در نیت کلام است در مطول خوانده ایم که :المحذوف المنوی کالمذکور.در ذیل اما الیتیم فلا ...توضیح داده ایم .این اسلوب تاکید کلام است که انگار دو بار ذکر کرده ایم.و این دال بر تاکید است . دلیل دیگر :الاجمال ثم التفصیل کجاها هست ؟
وقتی که مطلب بسیار اهمیت دارد. مطالب اینجا آنقدر مهم است که شارع مقدس آن که مهم است را تذکر میدهد بعولتهن احق .میخواهد اهتمام به مطلب را برساند لذا در واقع دو بار ذکر میکند.
و لهن مثل الذی... باشد برای جلسه ی آتی .
[1] وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ لِمَنْ أَرَادَ أَنْ يُتِمَّ الرَّضَاعَةَ وَعَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَكِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ لَا تُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَهَا لَا تُضَارَّ وَالِدَةٌ بِوَلَدِهَا وَلَا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ وَعَلَى الْوَارِثِ مِثْلُ ذَلِكَ فَإِنْ أَرَادَا فِصَالًا عَنْ تَرَاضٍ مِنْهُمَا وَتَشَاوُرٍ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا وَإِنْ أَرَدْتُمْ أَنْ تَسْتَرْضِعُوا أَوْلَادَكُمْ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِذَا سَلَّمْتُمْ مَا آَتَيْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ ( البقرة : 233 )
[2] يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ ( يوسف : 39 )
[3] ذَلِكَ بِمَا قَدَّمَتْ يَدَاكَ وَأَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ ( الحج : 10 )