درس تفسیر استاد علم ربانی بیرجندی
تفسیر آیات الاحکام
89/08/22
بسم الله الرحمن الرحیم
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَأَحْصُوا الْعِدَّةَ وَاتَّقُوا اللَّهَ رَبَّكُمْ لَا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُيُوتِهِنَّ وَلَا يَخْرُجْنَ إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ لَا تَدْرِي لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذَلِكَ أَمْرًا( الطلاق : 1 )
در جلسهی قبل واژه شناسی، تجزیه و ترکیب را به طور تفصیلی اشاره کردیم و به چند نکته بلاغی و بهیک مطلب اصولی و نتیجتا مطالب مقدماتی دربارهی آیه را عرض کردیم .
اما دراین جلسه مقصود از آیه شریفه را در حد فهم خود بحث میکنیم .
این آیه خطابش ابتدا یا ایها النبی
است و سپس اذا طلقتم النساء
،خطاب اول مربوط به نبی(صلی الله علیه و آله و سلم) و بعد طلقتم
خطاب به مومنان است .در آیه وضو 6مائده :يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ
[1] یا برخی جاها خطاب اول به پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) است و بقیه هم همینطور مربوط به شخص ایشان میشود .
تقریبا خطاب در آیات الاحکام سه نوع داریم :
از اول تا آخر آیات خطاب مربوط به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است . از اول تا آخر آیات خطاب مربوط به مومنون است مثل آیه 6مائده. یا اینکه از اول خطاب مربوط به پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) است و در ادامه خطاب به مومنان میشود ، آیه طلاق ازنوع سوم است که اول خطاب به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است بعد به مومنون.
توجیه مفسران در رابطه با نوع سوم:
توجیه اول:
خطاب به پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) است و بعد یک قُل
محذوف است ،این قول اهل سنت از جبائی نقل شده و مرحوم فاضل مقداد فرموده که این تعبیر زیبایی است که خطاب به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است ،و بعد ایشان مامور میشوند که به مومنان بگویند .
توجیه دوم:
این خطاب هم به پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) است و هم به مومنان ،یعنی : ای پیغمبر اگر خواستی زنانت را طلاق بدهی و ای مومنین شما هم اگر قصد طلاق همسرتان را داشتید چنین و چنان کنید.
صدر آیه به اشرف مخلوقات است و سیاق آن به مومنان ،جهت این کار هم این است که همه در این حکم شریک هستند.
نکته دوم:
واژهی نساء
عام است چه بگوییم که اسم جمع باشد که معروف است یا آن را همان طور که فیروز آبادی ذکر کرده است جمع مکسر بدانیم .اما اینجا عام است چون جمع محلّی به ال است اما برخی از زنان هستند که از این حکم خارج هستند لذا از این عام تعبیر به عام مخصّص میکنند و تخصیص آن گاهی از آيات و گاهی از روایت استفاده میشود.تخصیص یا به روایات یا به حکم عقل و اجماع خورده است .تعبیر جالبی مرحوم میرزا ابوالقاسم قمیمیفرمایند:همانطور که قواعد فقهی مصادرش 4 چیز است مصادر مخصصاتش هم 4 چیز است :قرآن ،سنت،عقل و اجماع .
زن کمتر از 9سال ،یا زن غیر مدخوله ،یا زنی که رحم ندارد یا تعبیر آیسهیا یائسه ، برخی از فقهای ما در این زمینه فرمودند که لا عده لها
.
نوع زنان هنگام طلاق طلقوهن لعدتهن
هستند.
عده
را به طهر تعبیر کردهاند که اینجا یک نزاعی بین شیعه و کل سایر مذاهب اهل تسنن است ویک نزاعی بین ابوحنیفه و سایر علماء اهل سنت که بدان اشاره خواهیم کرد.
بحث در این است که آیا میتوان زن را در ایام عادت ماهیانه طلاق داد یا خیر ؟
ابو حنیفه و فقه احناف میفرمایند که: این طلاق مباح هم تکلیفا
و هم وضعا
که حرام و فاسد نیست .این نظر ابوحنیفه است.
اما سایر فقها که شافعی و حنبلی و مالکی معتقدند که کار حرامیانجام داده اما وضعا فاسد نیست .تکلیفا حرام و اما وضعا صحیح است .
فقهای امامیه میفرمایند: که هم وضعا و هم تکلیفا حرام و فاسد است .
ایشان تفسیر آیه راهم به همین سبک تفسیر کردهاند :
نوع فقهای اهل سنت و امامیه لام لعدتهن
را لام توقیت گرفتهاند :یعنی دال بر زمان میکند .که در آيات الاحکامِ فاضل مقداد و فاضل جواد یا کتاب بیضاوی تصریح کردهاند که لام بمعنی وقت است که کار زمان را میکند که زمان عدتهن
.عده را در روایات تفسیر کردهاند که مراد طهر
است البته بایک قیدی که در آن مواقعه صورت نگرفته باشد که این در یک روایت صحیحه در تهذیب الاحکام آمده و سایر روایات نیز آن را تایید میکنند .
و ما چون در روایات برایمان بیان شده ما این عده
را به این معنی طهر غیرمواقعه میگیریم .این روایت دال بر این است که تفسیر با روایات تمام است و در آیات الاحکام متفق علیه است که بدون روایات نمیتوان این آیات راتفسیر نمود .
و این طهر یکی از طهر هایی است که اگر سه تا کنار هم جمع شد عده را تشکیل میدهد چون اصل عدّه بمعنی شمارش بود .
شافعی گفته
:مراد از عده طهر است اما اینکه اگر طلاق در حیض واقع شود فاسد است ،میگوید فاسد نیست .
ابوحنیفه قائل است:
در فقه ،طلاق در حیض اشکال ندارد و چون این فتوا را داده لذا تمام مفسرین حنفی مثل زمخشری در کشاف و ابی السعود در ارشاد العقل السلیم ،سید محمود آلوسی در روح المعانی ابوبکر جسّاس که متقدم برهمه است ،اینها همه گفتهاندکه عده مراد حیض
است لذا لام در لعدتهن یک کلمهی قبل
ما قبل آن مقدر است که فطلقوهن قبل ....یا فطلقوهن مستقبلات ....قبل حیض یعنی طلاق در حیض اشکال ندارد .
3نظریه مطرح شد که حاصلش دو چیز بود که مطرح کردیم.
لذا در آیهی سورهی بقره که وَالْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلَاثَةَ قُرُوءٍ [2]
که از مفسران احناف تماما قروء را به معنی حیض گرفتهاند و تمام امامیو شافعی قروء بمعنی طهر گرفتهاند .که طهری که دارای شرط غیر مواقعه باشد.
لذا در این آیه توجیه کردهاند که اگر عده را بمعنی طهر بگیرید قبلش یک کلمهی مستقبلات در تقدیر میگیرند که طلاق در زمانی که مستقبل به سمت طهر میروند که مستقبل به طهر یعنی در زمان حیض است .
وَأَحْصُوا الْعِدَّةَ
در طلاق عده را شمارش کنید.که سه طهر بشود تا عده تمام بشود.ثمره اش
در زن پنجم مرد ،یا مطلقهی رجعیه که زن باشد و حق ازدواج ندارد روشن میشود .
مطلقهی رجعی نفقه بر او لازم است .که توارث در این مطلقهی رجعیه ثابت است .و در نهایت و اتقوا الله
.نکند در این زمان عده بی تقوایی کنید.لذا از زن غیر باکره برای ازدواج باید سوال کنیم که در عدهی شخص دیگری هست یا خیر؟
لذا در حرم که به من مراجعه برای عقد کردند گفتم که باید عده تمام شود.لذا آنجا زن وقتی از عده زیاد خبر نداشت و گمان میکرد که همینکه طلاق گرفته باشد میتواند ازدواج کند ،وقتی قضیه برایش روشن شد امتناع کرد و ما او را عقد نکردیم.
تقوا
:امام صادق (علیه السلام) فرمودند:الّا یجدک حیث نهاک و الا یفقدک حیث امرک
.جایی که نهی کرده موجود نباشی و جایی که امرت کرده مفقود نباشی؟
یا در بیان دیگر:اجعل بینک و بین الله سترا ولو کان رقیقا
.بین خودت و خدای خود یک پرده ای قرار بده و لو این پرده نازک باشد.
هم تو مرد وهم شما زن تقوا پیشه کنید و این تقوا تضییع حق زنان نباشند.
از این دست روایات بسیارداریم.البته روایتی که در سیرهی امام حسن(علیه السلام) آوردهاند ،در مجمع البحرین ذکرنمودهاند که دربارهی حضرت فرمودند لا تزوجوه فانه مطلاق
،که گفتند دخترانتان را به امام حسن (علیه السلام) تزویج نکنید او مردی است که زیاد طلاق میدهد.بعد آقایی بلند شد که ما دوست داریم که به تزویجش درآوریم او نوهی رسول الله است خواست طلاق دهد و یا نگه دارد.شهید مطهری ذکر کرده است که عباسی ها این را بر علیه امام حسن(علیه السلام) جعل کردهاند و کتابهایی در بارهی امام حسن (علیه السلام) وجود دارد کهیکی از آنها کتاب فضل الله کمپانی: حسن(علیه السلام) کیست ؟یا سید محمد باقر قرشی کتاب الامام الحسن (علیه السلام) میباشند.
متفقا گفتهاند که این روایات جعلی است و ما در سیرهی ائمه مکررا داریم که اگر شخصی طلاق میداد روایات در مذمتش وارد میشد و از احکامیکه برای مردان و زنان وارد شده است:لاتخرجواهن من بیوتهن
.که نباید زنان را از خانه شان بیرون کنید.لذا حق اخراجشان راندارید . مثل زمانی که زن شما بود نفقه و احترام دارد و اگر در این فاصله شوهر مُرد زن ارث دارد .و لا یخرجن
که زنان هم حق خارج شدن ندارند و خروجشان حرام است إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ
کهیک حالت است که میتواند از خانه خارج شود :
مرجع الا
سه چیز است :یا به لا یخرجن میخورد ،یا به لاتخرجوهن ،یا به هردو.
این در علم اصول بحث شده که استثناء بعد چند جمله به کدام میخورد ؟
عده ای فرمودند که به جملهی اول میخورد .حق اخراج ندارید.الا ان یاتین بفاحشه معینه کهیعنی زبانش زبان بدی شده است کهیکسره درحال اذیت بقیه است و در حال انتقام گرفتن است چون اهل خانه را دارد اذیت میکند این وجهی است که به لاتخرجوهن زدهاند.
کسانی که به لا یخرجن زدهاند حق خروج ندارند مگر اینکه زنا کنند و در روایت آمده که برای اجرای حد خارج شوند که این وجه دوم است که به لایخرجن خورده است .و در روایت داریم که اگر خواست در زمان عده خارج شود ،شب خارج شود که مبادا مردان در آن طمع کنند یا خواستگاری اش کنند یا پاپوش برایش درست کنند .در کلمهی فاحشه بحث است که مراد به زنا است که فاحشه در قرآن بمعنی زنا است .
مبینه
: هم بمعنی ظاهره است .بان و تبین هم لازم میآیند و هم متعدی که این ها مرزهای خداوند است که برای شما معین کرده و کسی حق تعدی و تجاوز به این حدود ندارد و هر کسی این کار را بکند به خودش ظلم کرده است که .
در مثنوی ذکر شده است که شخصی رفت از مغازه شکر بخرد و صاحب مغازه سنگی در پله ترازو گذاشت سنگش گِل سرشور بود .فروشنده وقتی آن را گذاشت در ترازو دید شکرکم است و رفت از انتهای مغازه شکر بیاورد و خریدار یک تکه از گل را کَند و در جیبش گذاشت و مغازه دار دوباره رفت که شکرش باز کم بود اینبار دید که خریدار از گِل سرشور میکَند ، دوباره تعمدا رفت و برگشت ،شخص خریدار گمان میکرد که به فروشنده ضرر میزند اما او به خودش ضرر میزد.چون هرچی از گِل سرشور کم کند از شکرخودش کم میکرد.شکری که قیمتش گران بوده را رها میکرده و گل سرشور را در جیبش میگذاشته ،من یتعد حدود لله فقد ظلم نفسه
.
لا تدری
خطاب به پیامبر(ص) است لعل اللهیحدث امرا مفسران گفتهاند که این جمله فسلفهی عده است ،ما در هیچ روایتی نداریم که علت عده چیست حکم آمده اما علتش چیست ذکر نشده است ؟در روایات ذکر نشده است .اگر میآمد ،میشد قیاس منصوص العله. فقها گفتهاند که علت عده ،این است که اختلاط میاه نشود .اگر اختلاط میاه در روایات میآمد میگفتیم قیاس منصوص العله اما چون نیامده است لذا نمیتوان این حرف را زد.مثل زنی که شوهرش در زندان است یا در غیبت است یا رحم ندارد .یا زنی که ثابت شده است که شوهرش تخم ندارد که بچه درست کند چون شوهر بچه دارنمیشود اگر اختلاط میاه علت بود میگفتیم عده ندارد اما اینجا علت نیست چون در روایت نیامده است میشود فلسفه لذا در همه جا قابل استشهاد نیست و میشود حکمت ،در باب حکمت یک مقاله داریم در مجلهی پژوهشهای قرآنی در شماره 5و6چاپ شده است .
الان برخی از فقهای معاصر مثل آیه الله مومن رساله ای در مورد زنی که رحم ندارد نوشتهاند که:چون فلسفه و حکمت عده را اختلاط میاه ذکر کردهاند لذا قائل به عدم عده شدهاند و یک رساله مرحوم آیه الله لنکرانی در مورد این افراد میفرمایند که این فلسفه و حکمت در روایت نیامده که ما نصش را سریان بدهیم .ما در روایات داریم که زن باید عده نگه دارد و چون مطلق آمده و فلسفه اش معین نشده نمیتوانیم به سایر موارد سریان دهیم .فقها گفتهاند در قرآن آمده : لاتدری که لعل اللهیحدث بعد ذلک امرا .
ما در روایت داریم که 4 گروه هستند که اربعه لا یقصر صلاتهم دشتبان و ...و اما م در ادامه میفرماید لانه عملهم
که به مستمسک عروهیا به مدارک الاحکام محمد موسوی عاملی مراجعه نمایید میبینید که این لانه علت است اما هرکس عملش مسافرت باشد ولو از این گروه ها خارج باشد نمازش تمام است . این علت قابل سریان است اگر آقا عملش مسافرت باشد .معلم و بازرس بود یا در بحث طهارت، امام رضا (ع)در صحیحهی محمد بن اسماعیل بن بزی میفرمایند:اگر میته ای در چاه افتاد آب چاه نجس نمیشود الا ان یتغیر طعمه او ریحه لان له ماده
:این روایت در مورد چاه وارد شده اما در آب چشمه هم استشهاد شده و نراقی میگوید که ما به علت استشهاد میکنیم که هر جا که منبعش جوشان باشد این حکم بر آن بار است که از این قبیل زیاد داریم .و این قیاس نیست .قیاس منصوص العله حکم سنت را دارد .حالا خداوند میفرماید: که علت عده :شاید مرد پشیمان شد .و دوباره باهم کنار آمدند لعل الله ...
[1] يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ مِنْهُ مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ ( المائدة : 6 )
[2] وَالْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلَاثَةَ قُرُوءٍ وَلَا يَحِلُّ لَهُنَّ أَنْ يَكْتُمْنَ مَا خَلَقَ اللَّهُ فِي أَرْحَامِهِنَّ إِنْ كُنَّ يُؤْمِنَّ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآَخِرِ وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَلِكَ إِنْ أَرَادُوا إِصْلَاحًا وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ( البقرة : 228 )