بررسی صحیحه کلیب اسدی ۱۴/بررسی روایات دال بر تغلیظ دیه قتل در ماههای حرام 15/دیه مغلظه
موضوع : دیه مغلظه/بررسی روایات دال بر تغلیظ دیه قتل در ماههای حرام 15/بررسی صحیحه کلیب اسدی ۱۴
یونس ابن عبد الرحمن(بخش دوم)
در ادامه بررسی رجالی سند روایت صحیحه کلیب بن معاویه که از ادله روایی دیه مغلظه است.رسیدیم به بررسی یونس که تضعیفی از قمیون در این راوی وارد شده،که نیاز به بررسی دارد
بررسی علل تضعیف یونس توسط قمیون
بطور عمده در در میان اصحاب ائمه (علیهم السلام)؛ دو نگاه نسبت به این بزرگواران (علیهم السلام) رایج بود.
۱) عده ایی که عمدتا متکلمان بودند، ائمه (علیهم السلام) را دارای صفاتی چون، عصمت، مصون بودن از خطا، و صاحب علم لدنی می دانستند.[1]
و عقل گرایی در آن ها مشهود است.و عمده رهروان این مکتب دانشمندان مکتب حدیثی بغداد هستند.
۲) دسته دیگر که اکثر از فقهای اصحاب ائمه (علیهم السلام) بودند، این بزرگوارن (علیهم السلام) را مصداق علماء ابرار می شماردند؛ و بیش از این را غلو در شأن این عزیزان می دانستند.[2]
و بسیار نص گرا هستند.و پیروان این روش علماء مدرسه حدیثی قم محسوب می شوند.
مثلا یکی از این متکلمان در اصحاب امامان (که سلام و درود خداوند بر آنها باد) «هشام بن حکم متوفای »۱۹۹ است؛ این استدلال از هشام بر عصمت ائمه اطهار میتواند برای شناخت نگاه و روش این دسته از اصحاب به ما کمک نماید. «محمد بن ابی عمیر متوفای ۲۱۷» از هشام میپرسد:«دلیل بر عصمت امام چیست؟» وی پاسخ می دهد:«تمام گناهان بشر به چهار ریشه بر میگردد یا حسادت یا حرص یا غضب و یا شهوت؛ و هیچکدام از این چهار در امام وجود ندارد» و ابن عمیر این جواب را بهترین جواب بر این سوال می داند[3]
.
و می بینیم که این جناب هشام بن حکم از طرف دسته مقابل متهم می شود به قیاس ،تجسیم، غلو و... چه اینکه همیشه متکلمان از اصحاب ائمه (علیهم السلام) در مظان و معرض چنین اتهاماتی بوده اند،و در بسیاری از موارد فلسفه و ریشه تضعیف آنها به این امر و این اختلاف دیدگاه باز میگردد،که کشف آن نیاز به کنکاش در کتب تاریخ و رجال دارد.
یکی از این متکلمان بزرگ در اصحاب ائمه (علیهم السلام) جناب «یونس بن عبدالرحمن» است.که می بینیم قمیان که تحت تاثیر فقهای اصحاب ائمه (علیهم السلام)بوده اند یونس را نیز تضعیف میکنند.[4]
[1] بسیاری از بزرگان اصحاب امامیه متکلم مانند:«زرارة بن اعین» «مفضل بن عمر» «حمران بن اعین» و...و امام را معصوم می دانستند.
[2] مدرسه بغداد مدرسه کلامی بود و محل مقابله متکلام شیعه، با متکلمان معتزلی و اشعری و زیدی و حتی متفلسفان و عقل گرایان بود اوضاع بغداد در قرن پنجم بسیار عجیب بود. و علم کلام اصل بود. ولی مدرسه قم مدرسه فقهی بود.
[3] این روایت از امالی شیخ صدوق چاپ قسم الدراسات الاسلامیة - مؤسسة البعثة - قم، الطبعة: الأولى، 1417هـ؛ تیمناً تقدیم میشود:به سند خود از ابن ابی عمیر« عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ قَالَ مَا سَمِعْتُ وَ لَا اسْتَفَدْتُ مِنْ هِشَامِ بْنِ الْحَکَمِ فِی طُولِ صُحْبَتِی إِیَّاهُ شَیْئاً أَحْسَنَ مِنْ هَذَا الْکَلَامِ فِی صِفَةِ عِصْمَةِ الْإِمَامِ فَإِنِّی سَأَلْتُهُ یَوْماً عَنِ الْإِمَامِ أَ هُوَ مَعْصُومٌ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ لَهُ فَمَا صِفَةُ الْعِصْمَةِ فِیهِ وَبِأَیِّ شَیْءٍ تُعْرَفُ؟ قَالَ: إِنَّ جَمِیعَ الذُّنُوبِ لَهَا أَرْبَعَةُ أَوْجُهٍ لَا خَامِسَ لَهَا الْحِرْصُ وَالْحَسَدُ وَالْغَضَبُ وَالشَّهْوَةُ فَهَذِهِ مَنْفِیَّةٌ عَنْهُ.لَا یَجُوزُ أَنْ یَکُونَ حَرِیصاً عَلَى هَذِهِ الدُّنْیَا وَهِیَ تَحْتَ خَاتَمِهِ لِأَنَّهُ خَازِنُ الْمُسْلِمِینَ فَعَلَى مَا ذَا یَحْرِصُ وَلَا یَجُوزُ أَنْ یَکُونَ حَسُوداً لِأَنَّ الْإِنْسَانَ إِنَّمَا یَحْسُدُ مَنْ هُوَ فَوْقَهُ وَلَیْسَ فَوْقَهُ أَحَدٌ فَکَیْفَ یَحْسُدُ مَنْ هُوَ دُونَهُ وَلَا یَجُوزُ أَنْ یَغْضَبَ لِشَیْءٍ مِنْ أُمُورِ الدُّنْیَا إِلَّا أَنْ یَکُونَ غَضَبُهُ لِلَّهِ عَزَّ وَجَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ قَدْ فَرَضَ عَلَیْهِ إِقَامَةَ الْحُدُودِ وَأَنْ لَا تَأْخُذَهُ فِی اللَّهِ لَوْمَةُ لَائِمٍ وَلَا رَأْفَةٌ فِی دِینِهِ حَتَّى یُقِیمَ حُدُودَ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ وَلَا یَجُوزُ أَنْ یَتَّبِعَ الشَّهَوَاتِ وَیُؤْثِرَ الدُّنْیَا عَلَى الْآخِرَةِ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ حَبَّبَ إِلَیْهِ الْآخِرَةَ کَمَا حَبَّبَ إِلَیْنَا الدُّنْیَا فَهُوَ یَنْظُرُ إِلَى الْآخِرَةِ کَمَا نَنْظُرُ إِلَى الدُّنْیَا فَهَلْ رَأَیْتَ أَحَداً تَرَکَ وَجْهاً حَسَناً لِوَجْهٍ قَبِیحٍ وَطَعَاماً طَیِّباً لِطَعَامٍ مُرٍّ وَثَوْباً لَیِّناً لِثَوْبٍ خَشِنٍ وَنِعْمَةً دَائِمَةً بَاقِیَةً لِدُنْیَا زَائِلَةٍ فَانِیَة.».
[4] تتمه و توضیحاتی در پایان بحث:همچنین که امروزه هم افرادی مثل دکترسروش و دکتر کدیور پیرو این نظر هستند؛و جناب سروش می گوید: وجود عصمت و علم لدنی در ائمه (ع هم) با خاتمیت پیامبر اکر صل الله علیه و آله هم خوانی ندارد، و ما هم باید دقت کنیم در استفاده از عبارات که موجب سوء استفاده مخالفان نشود. من نسبت به اینکه به اهل بیت (ع هم) بگوییم شارع حساس هستم، بلکه ما اهل بیت (ع هم) را مبین شرع می دانیم.شارع فقط پروردگار عالم است، حال اینکه این اتهام را اهل سنت به شیعه میزنند که شما ائمه (ع هم) را شارع میدانید.در نتیجه عصمت پیامبر صل الله علیه و آله با عصمت ائمه منافاتی ندارد. چون پیامبر خاتِم پیامبر و شریعت او آخرین شریعت است. و ائمه اطهار (ع هم) مبین شریعت هستند.